هخامنشیان
برخی از فرضیهها تاکید میکنند که ساسانیان، تاریخ هخامنشیان را دستکاری کردند! ولی شواهد نشان میدهد که این فرضیه چندان معتبر نیست. آنچه به نظر میآید نابودی و کمرنگ شدن آثار هخامنشیان در دوران یونانی گرایی، باعث شده است در سالیان بعد، تاریخ و اساطیر آمیخته شوند و این موضوع سالیان سال پیش از ساسانیان رخ داده است. بر اساس منابع بسیار معتبر، ساسانیان آثار هخامنشیان را ستایش میکردند و گویا با میراث آنان در قالب کیانیان آشنا بودند…
درباره بنمایههای تاریخی شاهنامه، پژوهشهای فراوانی صورت گرفته است. باید پذیرفت بسیاری از داستانهای شاهنامه حاصل آمیختگی تاریخ و اساطیر است که به مرور زمان به وجود آمدهاند. آنچه مشخص است داستانهای شبیه به هخامنشیان به ویژه در قالب داستانهای کیانیان در شاهنامه دیده میشوند. در واقع میتوان گفت کیانیان در شاهنامه آمیختگیهایی با هخامنشیان دارند.
با توجه به پژوهشهای شاهنامه پژوهان و منابع تاریخی میتوان گفت کیخسرو در شاهنامه بیشترین آمیختگی را با کوروش بزرگ دارد. هنگام بررسی موضوع کوروش بزرگ در شاهنامه نباید فراموش کنیم که فردوسی پس از تهاجمات بزرگ به ایران و سلطه آنها بر ایرانیان، شاهنامه را سرود، در شرایطی که منابع باستانی زیادی نابود شده بودند. بخشهای زیادی از شاهنامه حاصل آمیختگی تاریخ و اساطیر است. با این حال داستانهای شبیه به هخامنشیان در شاهنامه دیده میشوند (به ویژه در قالب داستانهای کیانیان). این در حالی است که ابوریحان بیرونی در یک جدول از یکسانی کوروش و کیخسرو میگوید. تعجب آور است که برخی اسکندر پسر داراب در شاهنامه را بدون چون و چرا همان الکساندر مقدونی میدانند اما کوروش را کیخسرو نمیدانند!
با بررسی منابع باستانی در مییابیم که احتمالا پیوند کوروش و بهمن، ریشه در روایات آمیخته شده با کوروش یکم (پدربزرگ کوروش بزرگ) دارد. در این روایات بهمن اردشیر (وهومن ارتخشیره) جای هووخشتره (پادشاه ماد) را گرفته و کورش سردار بهمن اردشیر، یادآور کوروش یکم میباشد.
در این نوشتار نام چندی از برجستهترین دانشمندان و اندیشمندان ایران باستان را میآوریم که در حوزههای پزشکی، اخترشناسی، فلسفه، کیمیاگری، موسیقی، ادبیات و… تبحر داشتند. باید توجه داشته باشیم که دانشمندانی که نام آنها مانده ارزش ویژهای دارند چراکه با آن همه نابودی که توسط بیگانگان رخ داد، آنقدر جایگاه آنها رفیع بوده است که این امکان به وجود آمده که نام آنها به دست ما برسد. در واقع کارهای ارزنده دانشمندان ایرانی پس از اسلام در ادامه کارهای دانشمندان ایران باستان بوده است و همه دانشمندان ایرانی در همه زمانها ارجمند هستند.
شوربختانه درباره تاریخ تولد کوروش بزرگ، اطلاعاتی نداریم... هفتم آبان زادروز کوروش بزرگ نیست و در واقع روز ورود کوروش به بابل میباشد. چهارم شهریور هم به عنوان زادروز کوروش بزرگ منبع درستی ندارد. شهریور به معنای پادشاهی آرزوشده است، با این حال یاد کردن از کوروش بزرگ در چهارم شهریور میتواند یکی از کارهای ارزشمند در این جشن باستانی باشد چرا که از دیرباز زمانی بوده برای گرامیداشت پادشاهان و فرمانروایان خوشنام
سوال آنجاست که آیا کوروش بزرگ را میتوان از کشورگشایان بزرگ تاریخ دانست؟ باید توجه داشت که همه وسعت قلمروی کوروش، به دلیل تصرفات خود او نبود. شهرت کوروش بزرگ نه به دلیل کشورگشایی بلکه به دلیل اخلاق فرمانروایی او، روا داری مذهبی، احترام به اقوام و ملل مغلوب است.
شواهد درباره ریشه نوروز در بین النهرین اندک است، از سوی دیگر شواهد قابل توجهی در دست داریم که از همان دوران هخامنشیان، اساطیر ایرانی و گاهشماری ایرانی در شکل گیری جشن ایرانی بهار که بعدها نوروز خوانده شد، تاثیر داشته است. به نظر میآید ایرانیان از دیرباز به دنبال یافتن روزی مناسب برای گرامیداشت پیروزی جم هورچهر بر یخبندان اهریمنی بودند. اینکه پس از پیروزی جمشید، یخبندان به پایان رسید و تازگی و سبزی به جهان آمد، یادآور پایان زمستان و آغاز بهار است بنابراین باید به دنبال روزی دقیق برای آغاز بهار میگشتند که در ستاره شناسی به آن اعتدال بهاری میگویند.
نظرات گوناگونی درباره دین کوروش بزرگ مطرح شده اما شواهد مهمی از زرتشتی بودن او در دسترس است. با این حال توجه به نمادهای سایر ادیان بخشی از جهانبینی مذهبی هخامنشیان بوده است و زرتشت نقش مهمی در شکل گیری این جهانبینی داشته است. میتوان این جهانبینی را در ارتباط با «کثرت در عین وحدت و وحدت در عین کثرت» دانست. از این رو هخامنشیان به دنبال تحمیل نمادهای بومی خود به دیگر ملل نبودند. در همان متن استوانه کوروش بزرگ که مردوک ستایش شده است، میتوان پیوند باورهای کوروش بزرگ به آیین زرتشتی را مشاهده کرد و متن استوانه کاملا یادآور اندیشههای ایرانی میباشد.
برخلاف آن چیزی که مخالفان هخامنشیان تبلیغ میکنند و میگویند که همه هنر و معماری هخامنشیان از بیگانگان گرفته شده، ولی واقعیت خلاف آن است. تردیدی نیست که اقوام ایرانی بیشترین نقش را در ساختن پارسه (تخت جمشید) داشتند هرچند از توانمندی اقوام غیر ایرانی ساکن در شاهنشاهی بزرگ هخامنشی هم بهره بردهاند. الهام گیری از معماریهای مختلف رایج در شاهنشاهی، معماری ویژهای را پدید آورد که البته نمایانگر احترام به هنر اقوام گوناگون است. صنعتگران غیر ایرانی مانند همکاران آریایی خود حقوق و مزایا دریافت میکردند، بنابراین پارسه به هیچ وجه شبیه به برخی از بناهای تاریخی دیگر ملل، توسط بردهها ساخته نشده است. هنر ایرانی هخامنشیان در سطح جهانی تاثیرات قابل توجهی گذاشت به طوری که پردیسهای هخامنشیان و کوروش بزرگ بر دیدگاه بشر به بهشت تاثیر شگرفی داشت تا جایی که بهشت در اساطیر اقوام گوناگون مانند پردیسهای ایرانی ترسیم شده است. در این میان عدهای بدون حداقل دانش تاریخی میگویند تخت جمشید را رومیها برای ایرانیان ساختند!!! در صورتی که مورخان که هیچ، حتی کسانی که علاقه مند به تاریخ هستند میدانند امپراتوری روم صدها سال بعد از هخامنشیان ظهور کرد و در زمان هخامنشیان اصلا امپراتوری روم وجود نداشته است.
داستان استر یکی از قصههای مشهور یهودیان است که در قلمروی یک پادشاه ایرانی به نام «اخشورش» رخ میدهد. به طور کلی در این داستان زنی به نام استر با به خطر انداختن جان خود، یهودیان را از نسل کشی نجات میدهد و نهایتا یهودیان دشمنان خود را قتل عام میکنند. این داستان از نظر تاریخی قابل اثبات نیست چرا که تقریبا با همه منابع تاریخی و آثار باستانی تضاد جدی دارد. کتاب استر حتی در طومارهای دریای مرده هم وجود ندارد و به نظر افسانهای جدیدتر است که به منابع کهنتر یهودیان اضافه شده است. از سوی دیگر در ایران، داستانهای تحریف شدهای از این قصه رواج پیدا کرده است که بر خلاف موارد درج شده در منابع یهودیان میباشد. قطعا رویکرد افراطی به داستان استر پذیرفتنی نیست؛ جه از جانب یهودیان افراطی و چه از جانب یهودستیزان ایرانی و غیر ایرانی باشد. از طرفی جشن پوریم را هم نمیتوان جشن انسانی و پاک دانست چرا که شادی، پایکوبی و شرابخواری به یاد اعدام و قتل عام هزاران تن (حتی اگر دشمنان و نظامیان باشند) چندان انسانی به حساب نمیآید…
هفتم آبان روز ورود صلح جویانه کوروش بزرگ به شهر باستانی بابل است که در اسناد معتبر بابلی این روز به ثبت رسیده است. پس از فتح صلح جویانه بابل، تحولات زیادی در سطح جهان رخ داد به طوری که ارتباط میان شرق و غرب عالم به وجود آمد و از آن دوران به بعد میبینیم که فیلسوفان بسیار بزرگی در یونان باستان ظهور کردند که به عقیده بسیاری از پژوهشگران تحت تأثیر فرهنگ شرق از جمله بین النهرین بودند. در واقع مفهوم انسانیت و توجه به حقوق انسان در سطح جهانی پس از هفتم آبان سال ۵۳۹ پیش از میلاد بسیار بیش از پیش مورد توجه بشر قرار گرفت.
سخنان کوروش که از استوانه کوروش گزینش شدهاند را میتوان از سخنان معتبر کوروش بزرگ دانست. آن مواردی که در کتیبهها و اسناد بابلی هم آمدهاند، از مطالب معتبر محسوب میشوند. اما آنچیزی که بیشتر از جنبههای تاریخی ما را بر آن داشت تا این همه این سخنان را گسترش دهیم جنبههای ادبی و اخلاقی این سخنان است.
آنچه درباره کوروش بزرگ، جالب مینماید همسخنی و اشتراک منابع تاریخی درباره نیک سیرتی وی میباشد. منابع تاریخی درباره کمتر پادشاهی چنین شرایطی دارند؛ آن هم منابعی که توسط اقوام و ملل گوناگون نگارش یافته اند. این در حالی است که آثار باستانی به جا مانده از دوره باستان، چهرهای مثبت از کورش ترسیم میکنند.
پردیسها و چهارباغها از بزرگترین ابداعات ایرانیان است که ریشه در دوران هخامنشیان دارد و تاثیرات شگرفی در باغسازیهای شرق و غرب دنیا گذاشته است. چنین مینماید پردیسهای هخامنشیان و کوروش بزرگ بر دیدگاه بشر به بهشت تاثیر گذاشت تا جایی که بهشت در اساطیر اقوام گوناگون مانند پردیسهای ایرانی ترسیم شده است. حتی با وجود حملات سهمگین سپاهیان خلفا و سپاهیان چنگیز خان مغول به ایران، نه تنها پردیسهای ایرانی از بین نرفتند بلکه حتی در دورههای تیموری و صفوی بار دیگر به شکوفایی رسیدند…
بررسی نقش برجستههای «نبرد شیر و گاو» و پیوند آن با آغاز بهار و نوروز
نقش برجستههایی مانند نبرد شیر و گاو در مکانهای مهم پارسه (تخت جمشید) ترسیم شده، نشان دهنده آیین ایرانی آغاز بهار و نوروز است. برداشتهای اختر شناسی و پیوند این نقش با نوروز بسیار قابل توجه است چرا که یادآور پیکرهای آسمانی (صور فلکی) شیر و گاو میباشد. گزارشهای بسیاری گویای حضور مغان ایرانی در بابل است و آنچنانکه میدانیم کارهای اخترشناسی و گاهشماری در دست روحانیون بوده است. گویی نقش پیروزی شیر بر گاو از نظر گاهشماری اشاره به زمان یک رویداد اسطورهای (احتمالا پیروزی جمشید بر یخبندان اهریمنی) داشته است…
شاهنشاهی هخامنشی با کوروش بزرگ که یکی از دادگرترین پادشاهان جهان بود، شروع شد. ولی پس از دوران اوج هخامنشی برخی از پادشاهان روی کار آمدند که گویی دادگری شاهان بزرگ هخامنشی را از یاد برده بودند. پادشاهانی مانند اردشیر دوم و اردشیر سوم که سرکوبهای شدیدی کردند. یک رویدادنامه از زمان اردشیر سوم به دست آمده است که از انتقال اسیران که از صیدا گرفته شدند سخن به میان میآید.
در سراسر جهان یادمانهای فراوانی در بزرگداشت کوروش بزرگ وجود دارد چرا که کوروش بزرگ در منابع اقوام و مذاهب مختلف ستایش شده است. در اینجا به چند مورد از بزرگداشت کوروش بزرگ در سراسر جهان اشاره می کنیم.
بر اساس یک کتیبه باستانی معتبر که «رویدادنامه نبونئید» نام گرفته، در روز سوم ماه اَرَخسمنو بابلی مصادف با ۷ آبان (29 اکتبر)، کوروش بزرگ پس از ورود به شهر بابل، با استقبال با شکوه مردم روبرو شد. در واقع این روز نه زادروز کوروش بزرگ است و نه روز فتح بابل، بلکه سپاهیان ایرانی در روز 20 مهر، شهر را بدون جنگ فتح کرده بودند و خود کوروش بزرگ در ۷ آبان وارد بابل شد. پس از این رویداد تحولات انساندوستانه در سطح جهان رخ داد و میتوان این روز را نقطه عطفی در تاریخ بشر دانست. هفتم آبان در زمان اعتراض به آبگیری سد سیوند مورد توجه عمومی قرار گرفت و از آن زمان تا کنون، به صورت مردمی گرامی داشته میشود. با وجود درخواستهای فراوان برای ثبت رسمی این روز، هیچگاه حکومت جمهوری اسلامی هفتم آبان را در تقویم رسمی ثبت نکرد و حتی از تجمع مردمی در کنار آرامگاه کوروش بزرگ در پاسارگاد جلوگیری کرد. برخلاف تبلیغات کوروشستیزان، مطرح شدن این روز ربطی به یهودیان نداشته است و کنشگران ایرانی که به مردم سالاری اعتقاد داشتند بیشترین نقش را در شناساندن این روز داشتند.
مورخان باستان صراحتا ویژگیهای آرامگاه کوروش بزرگ را در پاسارگاد ثبت کردهاند. ویژگیهایی مانند پلکانی و طبقاتی بودن که دارای یک بخش ویژه فوقانی است. مورخان باستان از وجود باغ و بوستانی یاد کرده اند که آرامگاه داخل آن قرار داشته است و یافته های باستانی ثابت میکند که بنای پاسارگاد داخل بوستان قرار داشته است. علاوه بر دادههای تاریخی، آثار باستانی به جا مانده از پاسارگاد نشان میدهد که آرامگاه مرتبط با کوروش بوده است. کتیبه مشهوری که به سه زبان پارسی باستان، ایلامی و اکدی، در مجموعه پاسارگاد وجود دارد که نوشته است: «منم کوروش پادشاه هخامنشی». همچنین نقش برجستهای از یک مرد بالدار موجود است که کلاهی با دو شاخ بر سر دارد و دارای کتیبهای بوده و باز هم همان جملات «منم کوروش پادشاهی هخامنشی» در آن وجود داشته است. به نظر میرسد نحوه قرار گیری پیکر کوروش بزرگ در آرامگاه بر اساس باورهای زرتشتی بوده، به طوری که پیکر با خاک تماس نداشته است. باستانستیزان موارد گوناگون و گاهی بی ربط را مطرح میکنند و به قول خود «چالشها» را ردیف میکنند و تصور میکنند هر چه تعداد این چالشها بیشتر باشد میتوانند بیشتر بر روی مخاطب تاثیر بگذارند.
با توجه به منابع تاریخی هیچ کجا اثری از ازدواج کوروش با محارم نیست. کوروش ستیزان صرفا از برخی اختلاف منابع سوء استفاده کردهاند و نهایتا با حذف بخش های دلخواه منبع گفته خود را کتزیاس معرفی میکنند! ولی کتزیاس که دختر آستیاگ را به عنوان همسر کوروش معرفی میکند، اظهار میدارد که کوروش و آستیاگ نسبت خانوادگی نداشتهاند پس اصلا خاله کوروش بزرگ نبوده و ازدواج با محارم نبوده است. البته نوشتههای کتزیاس تناقضات زیادی دارد و در بسیاری از اوقات با آثار باستانی همخوانی ندارد…
کاوشگران موفق شدند تعداد بسیاری قطعه سنگی حاوی نقشبرجسته و نیز کتیبه در تونلهای زیر زمینی و آبراهههای کاخ تچر کشف کنند. این قطعه سنگها، حامل نگارههای گیاهی و انسانی اند و روی یکی از این سنگها خط میخی به چشم میخورد.
با بررسی ادعای کسانی که با قاطعیت از جعلی بودن این اثر سخن میگویند، درمییابیم که استدلالها و دلایل آنها آنقدر قوی نیست که بتوان اصالت این اثر را به کلی و با قاطعیت نادیده گرفت. با توجه به تایید اعتبار موزه گتیویلا توسط دکتر دریایی و همچنین عدم استدلال روشن و دقیق توسط ملک زاده و همیارانش، همانطور که علی هژبری (کارشناس میراث فرهنگی) نوشته است: «تا اصالت این شیء به دلایلی نفی نشود، باید اصل را بر درست بودن آن بگذاریم».
به راستی در سده ۲۱ ما باید نوشتههایی درباره جاودگری را باور کنیم؟! ایرانستیزان به منابعی استناد میکنند که نویسندههای آنها به جادوگری و رمالی اعتقاد داشتهاند. از طرفی این نویسندهها گویا آشنایی چندانی با تاریخ و جغرافیای ایران نداشتهاند به طوری که یکی از آنها نوشته است پاسارگاد و آرامگاه کوروش بزرگ در شرق پارسه (تخت جمشید) قرار داشته است!!! در صورتی که می دانیم پاسارگاد در شمال غربی پارسه قرار دارد. تنقاضات در نوشته بیگانگان فراوان است. برای مثال اگر بر اساس این نوشتهها هوشتانه جادوگر بود پس باید پذیرفت خیلی از دانشمندان یونانی مانند افلاطون و فیثاغورث هم به دنبال یادگیری جادو بودند! به نظر میرسد برخی از اروپاییان وقتی سطح بالای علم و دانش ایرانیان و کارهایی مانند کیمیاگری را درک نمیکردند، آن را به جادو و جمبل و… مرتبط میساختند. همانطور که درک درستی از موقعیت جغرافیایی ایران نداشتند. با وجود آنکه هوشتانه و حتی دیگر دانشمندان ایرانی شهرت جهانی داشتند ولی دانش ما درباره آنها اندک است. دلیل این دانش اندک هم یورش و سلطه بیگانگان بوده است.
داستانهای فراوانی از بزرگمنشی و نیکسیرتی ایرانیان در منابع گوناگون دیده میشود. جدا از تاریخی و واقعی بودن آنها باید توجه داشت که چنین روایاتی نشان میدهند که بزرگمنشی و نیکسیرتی از دیرباز در جامعه ایرانی به عنوان ارزشهای اخلاقی مطرح بودهاند. در زمانی که شاید در نزد بسیاری از اقوام و ملل دیگر صرفا قدرت و نیروی بدنی ارزش محسوب میشده است.
نکته قابل توجه، پیوند نقش برجسته مرد بالدار با کوروش بزرگ است. در یافتههای باستان شناسان در سالهای اخیر در منطقه پاسارگاد بخشی از کتیبه «منم کوروش پادشاه هخامنشی» به دست آمده است که میتوان از وجود کتیبه بالای سر تندیس انسان بالدار مطمئن شد. تا پیش از یافته اخیر برخی در فضای مجازی تلاشهایی میکردند که به کلی ارتباط نقش برجسته پاسارگاد با کوروش را رد کنند! با آنکه یافتههای جدید همه چیز را روشن کرده است، ولی باز هم پاسخ به شبهههای کوروش ستیزان را در اینجا می آوریم تا شاید آیندگان بخوانند و درک کنند که ما در چه شرایطی زندگی میکردیم و با چه تفکراتی مقابله میکردیم…
در متن بابلی اصلا «مردم اوپیس» نیامده بلکه از «اکد» (سپاه بابل) سخن به میان میآید. در متن تاکید شده است که جنگ بر [کرانه] دجله در حال انجام بوده است. یعنی کوروش هنوز وارد شهر نشده بود و طبیعتا تا زمانی که هنوز سپاهیان بیرون شهر مشغول جنگ هستند، نمیتوان گفت که شهر فتح شده است و مردم قتل عام شدند! با توجه به پژوهشهای جدید از آنجایی که در این بخش از مردان اکد در اوپیس سخن به میان آمده است، چیزی راجع به قتل عام مردم در این متن وجود ندارد و در واقع به شکست سربازان دشمن توسط کوروش بزرگ اشاره دارد. پژوهشهای قابل تامل دیگری هم وجود دارند که این بخش را مرتبط با شورش همزمان با نبرد اوپیس در بابل و سرکوب آن توسط نبونئید یا زیردستانش میدانند. هرچند برداشتها و نظریاتی بر اساس ترجمههای قدیمی وجود دارند که از کشتار مردم اوپیش توسط کوروش میگویند. ولی باید پذیرفت که این برداشتها، اشکالات آشکاری دارند. واقعیت آنکه برداشتهای قدیمی با اسناد و منابع باستانی چه منابع یونانی و چه کتیبههای دیگر همخوانی ندارند. قتل عام مردم اوپیس حتی در یک منبع یونانی نیامده است و میتوان گفت با محتوای کتیبههای دیگر تناقض دارند…
یکی از معانی مطرح شده برای این نام «بهترین هدیه» یا «بهترین عطا» است. چنین مینماید که صورت پارسی این نام او تَ ئو ثه بوده است. این نام یادآور Hutaosā اوستایی است که به عنوان یکی از بانوان پاکدین در آیین زتشتی شناخته میشود.
کوروش بزرگ در منابع ایرانی جایگاه قابل توجهی دارد. منابع باستانی ایرانی تاثیر مهمی در نمایان ساختن چهره واقعی کوروش بزرگ داشتند. آثار باستانی و کتیبههای به جا مانده از دوران باستان بسیار معتبرتر از منابع دیگر مانند منابع یونانی هستند. بر خلاف ادعای کوروشستیزان، در بسیاری از منابع ایرانی پس از اسلام که ارزش تاریخی دارند، نام کوروش آمده و از این پادشاه خوشنام به نیکی یاد شده است. پس اینکه گفته شود ایرانیان تا پیش از خاندان پهلوی کوروش بزرگ را نمیشناختند کاملا اشتباه است. هرچند در منابع پس از اسلام اشکالات تاریخی دیده میشود. این موضوع با توجه به تحولات تاریخی و همچنین نابودی دادهها و منابع پیش از اسلام طبیعی است. حتی پس از تهاجم الکساندر هم منابع زیادی نابود شدند. ما نباید دانستههای علمی امروزی خود را که حاصل پژوهشهای مدرن و دقیق پس از پیدا شدن آثار باستانی فراوان است را به دوران کهن فرافکنی کنیم.
انتقادهایی به موضوع کوروش و کیخسرو مطرح شده است که برخی از آنها قابل تامل می باشند و برخی از آنها هم صرفا تخریب گرایانه هستند. برخی از منتقدان میگویند که کیخسرو پیش از کوروش بزرگ بوده است در صورتی که کیخسرو یک شخصیت اسطورهای است و اگر بخواهیم برای یک شخصیت اسطورهای زمان دقیق تعیین کنیم کار بیهودهای انجام دادهایم. اساسا این اشتباه است که بخواهیم شاهنامه را با دید صرفا تاریخی نگاه کنیم بلکه شاهنامه دارای داستانهای اسطورهای است که به مرور آمیختگیهایی با تاریخ داشتهاند. همچنین بر خلاف ادعای برخی از افراد، ابوریحان بیرونی به شباهت کوروش و کیخسرو تردید نداشته است و یکسان بودن کوروش و کیخسرو به هیچ وجه دیدگاه یونانیان و رومیان نبوده بلکه خود ابوریحان بیرونی توضیحاتی به جدول افزوده است. پیش از آن ابوریحان بیرونی صرفا نقل قولی از منابع مسیحی کرده که کورش عامل بهمن بوده است. اما درباره شباهت کوروش و کیخسرو خود ابوریحان توضیح خود را نوشته است نه آنکه نقل قول کند.
در بخشی از این آبراهه، بیش از ۱۰ اسکلت انسانی و حیوانی، شناسایی شده است. قرار گرفتن آنها در کانالها، بیشتر مربوط به عوامل ناگهانی به ویژه درگیری و زد و خوردها، برآورد میشود.
پیش از هر چیز باید ماهیت شورشهای زمان داریوش بزرگ را بررسی کنیم. اساسا در تاریخ جهان و به ویژه در جهان باستان بارها شاهد آن بودیم که در شرایطی که چالشهایی برای جانشینی پادشاهان مشروع پیش میآمد، درگیریهای فراوانی در میان سپاهیان و سرداران به وجود میآمد که هر کدام خود را مشروعتر از دیگری میدانستند. از جمله پس از الکساندر مقدونی که جنگهای خانمان سوز و طولانی مدت رخ داد و قلمروی وسیع الکساندر میان سردارانش تقسیم شد. پس از کمبوجیه و بردیای دروغین هم چنین شرایطی پیش آمد و سرداران و سپاهیان به دنبال قدرت بودند اما از آنجایی که داریوش مشروعیت و محبوبیت بیشتری داشت توانست همه رقیبان را شکست دهد. اخیرا باستانستیزان به بخشی از کتیبه بیستون اشاره میکنند و نتیجه میگیرند که به دلیل آنکه اعتقادات برخی از اقوام با داریوش بزرگ تفاوت داشت، این شاهنشاه آنها را سرکوب کرد! این در حالی است که با توجه به نسخههای دیگر همین کتیبه بیستون و همچنین دیگر کتیبههای داریوش بزرگ آشکار میشود که باورهای اقوام گوناگون محترم بودند و باستانستیزان آن بخش از کتیبه بیستون را تحریف کردهاند.
سومین همایش یادبود استوانه کورش در ۷ آبان ۱۳۹۲، توسط انجمن علمی دانشجویان تاریخ دانشگاه تهران در تالار فردوسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی برگزار شد.
درباره اصالت منشور کوروش بزرگ جامعه جهانی اتفاق نظر دارند. علاوه بر کاشناسان موزه بریتانیا، کارشناسان موزه ملی ایران هم اصالت این استوانه را تایید کردند. به طور کلی شواهد گوناگون تاریخی، باستانشناسی و زبانشناسی اصالت استوانه را تایید میکنند. سوال اساسی و مهم که کوروشستیزان از پاسخ دادن به آن شانه خالی میکنند این است که اگر استوانه کوروش بزرگ را یهود و صهیونیزم ساختهاند چرا نامی از یهودیان در استوانه کوروش بزرگ نیست؟! چنین تناقضاتی در اکثر اظهارات آنها وجود دارد و پاسخی برای آن ندارند.
متنهایی به صورت سازماندهی شده در فضای مجازی گسترش مییابند و مشخص است که گروهی به صورت مداوم مشغول ایجاد متنهایی با درون مایه مشترک ولی با ادبیات و جملهبندی متفاوت هستند. برای مثال متنی با عنوان «ناگفتههای کوروش پرستها» در رسانههایی با گرایش های خاص در فضای مجازی دست به دست میشود. پایگاه خردگان بارها به این تحریف ها پاسخ داده است اما در این متن سعی می کنیم به صورت ویژه به متن دروغین «ناگفتههای کوروش پرستها» پاسخ دهیم.
گرچه درباره چگونگی مرگ کوروش بزرگ روایات گوناگونی در منابع آمده است اما می دانیم که او در حوالی سال ۵۳۰ پیش از میلاد از دنیا رفت و در پاسارگاد آرام گرفت. درباره کشته یا زخمی شدن کوروش در جنگ تردید جدی وجود دارد و سوال آنجاست که چرا کوروش بزرگ در دوران سالخوردگی باید شخصا در جنگ با اقوم گمنام (داهه یا ماساگت) آن هم در فواصل دور حضور مییافت؟ در حالی که با توجه به کتیبههای معتبر در مییابیم که کوروش شخصا در برخی از فتوحات مهم حضور نداشته است! یک داستان افسانهای هم که ریشه در گفته هرودوت دارد، درباره مرگ کوروش وجود دارد که آشکارا خلاف شواهد تاریخی است. به راستی سرنوشت این جنگ چه شد؟ کمبوجیه پس از شکست پدرش با خیال آسوده به سراغ مصر رفت؟! اینکه امروز ثابت شده آرامگاه کوروش در پاسارگاد وجود دارد دلیل روشنی بر رد نوشته هرودوت است.
14 قضاوت تاریخ و تاریخ نگاران در مورد کوروش بزرگ: اکنون پس از 2500 سال، هنوز باید گفت «مسئلهی کوروش»، پایان نیافته است...
امروز آثار گوناکون باستانشناختی مهمترین منابع برای بررسی ساختارهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی مصر طی دو دودمان هخامنشی هستند
مجموعه تاریخی پاسارگاد در 130 کیلومتری شهر شیراز و با فاصله 82 کیلومتری از تخت جمشید از جمله یادگار های نخستین پادشاه هخامنشی است. دو کاخ ستون دار «بارعام» و «کاخ اختصاصی» بارگاه پادشاهان هخامنشی بوده است، این کاخ ها با فاصله از یک دیگر و در مجاورت باغ های سلطنتی قرار داشته است.
آقای پورپیرار ادعا میکند تمام پژوهشگران و تاریخ نگاران دنیای غربی (آلمانی ,فرانسوی , انگلیسی و آمریکایی و…. ) که به هخامنشیان پرداخته اند تبار یهودی دارند و یک ایدولوژی خاص را پیگیری میکنند! البته ادعای ایشان فراتر هم میرود زمانی که تاریخ اشکانیان و ساسانیان را هم زیر سوال می برد و میگوید ما میدانیم کتیبه های ساسانی را استادن دانشگاه شیکاگو در 65 سال پیش تراشیده اند.
نکته مهم اصالت تاریخی بنای پاسارگاد است، موضوعی که در چند سال اخیر گروه هایی به نادرست و از روی بغض به آن یورش برده و از هیچ حیله و فریبی در این راه کم نمیگذارند. رهبری یکی از این گروه ها را فردی به نام «ناصر پورپیرار» در دست داشته و معتقد است که پاسارگاد در حدود 50 سال اخیر آن هم به دست یهودیان برای تاریخ ایران باستان ما جعل شده است! نگاهی مستند به این خیال بافی ها ناراستی مطرح کنندگان آن را به خوبی نشان خواهد داد.
آیا جنگ کوروش با دشمنان، جنگ جهانی دوران باستان نبود؟ دوران پیش از کوروش بزرگ دوران خاصی بوده است. در این دوران شاهد قدرت های بزرگی هستیم که از جمله میتوان به ماد، لودیه، بابل و مصر اشاره کرد. هر کدام از آنها گستره قابل توجهی داشتند و البته از قدرت نظامی و سیاسی خوبی برخوردار بودند. پس از پیروزی کوروش بزرگ بر آستیاگ، جنگی بسیار بزرگ از طرف بیگانگان علیه کوروش بزرگ آغاز شد. اتحاد مشهوری میان بابل، لودیه و مصر به سرکردگی پادشاه لودیه یعنی «کرزوس» علیه کوروش به وجود آمد که حتی در منابع از هم پیمانی بخشی از یونانیان و… با آنها هم سخن به میان آمده است. کمتر جنگی در دوران باستان رخ داد که تا این حد قدرتهای بزرگ جهانی از شرق و غرب درگیر یک جنگ دامنه دار شدند که پیروزی نهایی از آن کوروش بزرگ و ایرانیان بود.
با آنکه در منابع اروپاییها چهرهای خشن و کشورگشا از خشایارشا ترسیم شده است و در دوران معاصر غربیها بیشتر از هر دورانی علیه او اغراق میکنند اما با بررسی کتیبههای یافت شده از زبان خشایارشا در مییابیم که او بیشتر از آنکه به کشورگشایی و تسلط بر یونان علاقه داشته باشد به آبادگری و شادی مردمان سرزمینش علاقه نشان میداده است.
این روزها داستان جشن پوریم باعث بهره برداریهای سیاسی و جناحی (چه خارج از ایران و چه داخل ایران) شده و صورتهای متفاوت و اشتباهی از این داستان در فضای مجازی پراکنده شده است. داستان پوریم که گهگاهی با عنوان جشن ایرانی کشی یهودیان تبلیغ میشود دارای اشکالات اساسی تاریخی بوده و نمیتوان آن را یک رویداد در تاریخ ایران نامید. اکثر مقالات و نوشتههای دانشورانه این داستان را یک افسانه میدانند. ویژگیهای اساطیری و افسانهای این داستان در کنار حجم زیاد مغایرتهای دادههای این داستان با تاریخ مستند هخامنشیان باعث شده تا بسیاری از متخصصین آن را نه سندی تاریخی بلکه صرفا «رمان تاریخی» قلمداد کنند. در این میان حتی دایره المعارف جهانی یهود نیز این داستان را افسانهای و دارای ویژگیهای داستانی و رمانتیک خوانده است. از سویی مردم عادی و یهودیانی هستند که به پوریم به مثابه یک آیین دینی مینگرند و حتی شاید از اشتباه بودن داستان استر و مُردخای اطلاعی نداشته باشند و ممکن است اعتقادات دینی آنها نیز مانع از پذیرش اشتباه در کتاب مقدسشان شده است.
پاسخ به فیلم تختگاه هیچکس و ادعای ناتمامی تخت جمشید. نیمه کاره دانستن پـارسه از ابتدا، ناشی از عدم توجه به باستانشناسی و فقط یک توهم توطئه است. پارسه آشکارا در دوران هخامنشیان مورد استفاده قرار میگرفته است.
تهیه کننده این نوشتار با سانسور گفتههای والتر هینتس تنها به بخش های دلخواهش برای تحقیر ایرانیان دوران باستان استناد کرده است، برش و حذف بخشهای مهم نوشتار دکتر هینتس، به حدی زیاد بوده است که معنای کلام وی را به کلی تغییر داده است.
باستان شناسان از کشف کتیبه سه زبانه (بابلی، ایلامی، پارسی باستان) جدیدی در نقش رستم خبر دادند که مدت ها از چشم ها دور مانده بود. ‘وتر هنکلمن’ باستان شناس بین المللی و مقیم کشور فرانسه پیرامون این کتیبه که نام D.N.F (یک کد گذاری علمی مخصوص کتیبه) بر روی آن گذاشته شده گفت : این کشف در 50 سال اخیر بی سابقه است.
باستان شناسان توانستند یک پایگاه نظامی را در نزدیکی شهر عکا کشف کنند که بهنظر میرسد متعلق به نظامیان ارتش کمبوجیه در دوران ایران باستان باشد.
همان ایرانستیزان سابق به دنبال تغییر سیاستهای خود هستند و میخواهند اشکانیان را در برابر هخامنشیان علم کنند!! این در حالی است که اشکانیان خود را از نوادگان هخامنشیان میدانستند و به دنبال احیای شاهنشاهی هخامنشی بودند.