در سالهای پیش متنهایی به صورت سازماندهی شده در فضای مجازی گسترش مییافت و مشخص بود گروهی به صورت مداوم مشغول ایجاد متنهایی با درونمایه مشترک ولی با ادبیات و جملهبندی متفاوت بودند. برای مثال متنی با عنوان «ناگفتههای کوروش پرستها» در رسانههایی با گرایشهای خاص در فضای مجازی دست به دست میشد. متاسفانه هنوز هم در گوشه و کنار چنین گفتههایی را میشنویم.
در سالیان پیش متنی با عنوان «ناگفتههای کوروش پرستها» در رسانههایی با گرایشهای خاص در فضای مجازی دست به دست میشد. در این متن که موارد کوروشستیزانه تکراری بیان میشود، از برخی با نام کوروش پرست یاد میشود و نویسنده یا نویسندگان آن نتیجه میگیرند که که کوروشپرستها جوابی برای ابهامات ندارند!!! متاسفانه هنوز هم در گوشه و کنار چنین گفتههایی را میشنویم.
به نظر میرسد علاقه روز افزون مردم به کوروش بزرگ آن هم علاقهای که با آگاهی و دانش همراه است، بسیار برای ایرانستیزان گران آمده است چرا که احتمالا منافع آنها را به خطر انداخته است. ایرانستیزان با تحریف و دروغ سعی در تخریب چهره کوروش بزرگ دارند و از طرفی دوستداران کوروش را کوروش پرست خطاب میکنند.
به واقع منظور از کوروش پرست چیست؟ آیا گروهی کوروش بزرگ را به عنوان خدا پرستش میکنند؟ یا آنکه علاقه به شخصیتهای ملی و تاریخی ایران از سوی گروهی دیگر پرستش تلقی میشود؟ به هر روی دوست داران کوروش به ویژه استادان برجسته بارها و بارها به این موارد پرداختهاند اما کوروشستیزان که گویا تخریب کوروش برای آنها منافع خاصی دارد، هنوز حرفهای پوشالی خود را تکرار میکنند. به راستی «سخت است فهماندن نکتهای به کسی که منافعش در نفهمیدن است».
پایگاه خِرَدگان بارها به این تحریف ها پاسخ داده است اما در این متن سعی می کنیم به صورت ویژه به متن دروغین «ناگفتههای کوروش پرستها» پاسخ دهیم.
آیا حمله به مادها و غارت آنها رخ داده است؟
متن تحریفی و دروغین:
کوروش پرستها هرگز به شما نخواهند گفت، کوروش بجز حمله وغارت مردم کشورهای دیگر، حتی ایرانیها را هم به بردگی گرفت. او به قوم پدربزرگ خود (ماد) هم رحم نکرد و پس از سلطه بر آنها، هگمتانه را غارت کرد و مادها را به بردگی کشید.
پاسخ:
منظور از کوروش پرست را نمی دانیم ولی دوست داران کوروش به شما خواهند گفت که مادها کوروش را یاری کردند و او را به عنوان شاه برگزیدند چرا که مادر کوروش شاهزاده ماد بود و کوروش برای مادها بسیار احترام قائل بود. مادها تا آخر دوران هخامنشی از جایگاه والایی در دستگاه هخامنشی برخوردار بودند.
بر اساس رویدادنامه نبونئید، پادشاه ماد با سپاهیانش به کوروش یورش برد اما سپاهیان ماد بر پادشاه خود شوریدند و پادشاه ماد را تحویل کوروش دادند (ن.ک: رویدادنامه نبونئید، ستون ۲، بند های ۱ و ۲).
البته با توجه به اشتراک منابع میتوان گفت که کوروش برخورد خوبی با پدربزرگش داشت. گزنفون از رابطه خوب کوروش و پدربزرگش آستیاگ یاد میکند (ن.ک: گزنفون، دفتر 1، بخشهای 4 و 5).
هرودوت اینچنین نوشته است:
کوروش در مورد آستیاگ هیچ بدی نکرد و او را تا پایان عمر در دربار خود نگهداشت (هرودوت، کتاب 1، بند 130).
کتزیاس هم نوشته است:
کوروش دستور آزادی او [= آستیاگ] را صادر کرد و همانند پدر خود گرامیش داشت (کتزیاس، کتاب 2، بند 4).
بنابراین میتوان نتیجه گرفت که رفتار خوب کوروش با آستیاگ آنقدر در جهان باستان مشهور بوده است که در منابع اشتراک دارد.
اما درباره هگمتانه در بخش مورد نظر از رویدادنامه نبونئید در واقع انتقال آثار گرانبها از جایگاه سلطنتی هگمتانه به انشان منظور است. یعنی شهر هگمتانه به هیچ وقت غارت نشده است و در رویدادنامه نبونئید هم ذکر میشود: «سرای پادشاهی» (ستون ۲، بند ۳) یعنی به عبارتی به اموال سلطنتی آستیاگ اشاره شده است. این هم موضوع منطقی و قابل قبولی است که اموال به انشان برده شوند تا ثروت مدیریت شود.
آنچه کوروشستیزان درباره استوانه کوروش نمیدانند!
متن تحریفی و دروغین:
کوروش پرستها هرگز به شما نخواهند گفت، در کتیبه فتح بابل، هرگز از آزادی بردگان و حقوق مشعشع زنان! سخنی گفته نشده و بلکه کوروش در آن به بوسیدن دو پای خود و باجگیری از اقوام شکست خورده افتخار می کند (اینست “منشور حقوق بشر” ؟!!!).
پاسخ:
منظور از کوروش پرست را نمیدانیم ولی دوست داران کوروش به شما خواهند گفت که ترجمههای نامعتبر و تحریفی از استوانه کوروش را نخوانید.
در استوانه کوروش اینچنین آمده است:
درماندگان باشنده در بابل را که (نبونئید) ایشان را به رغم خواست خدایان یوغی داده بود نه در خور ایشان، درماندگی هاشان را چاره کردم و ایشان را از بیگاری برهانیدم (استوانه کوروش، بندهای 25 و 26، برگردان ارفعی) (۱).
این خود نشان دهنده آزادی افرادی است که نبونئید به نا حق از آنها بیگاری میکشیده است. این بند از استوانه کوروش بزرگ با منابع یهودی هماهنگی دارد. بخشی از یهودیان که از آنها بیگاری کشیده میشد، با آمدن کوروش بزرگ آزاد شدند و توانستند به سرزمین خود بازگردند. شاید همین موضوع باعث شد که برخی در دوران معاصر از آزاد کردن بردهها پس از فتح بابل سخن بگویند.
اما درباره مقابله با برده داری به صورت کلی در بابل توسط هخامنشیان باید توجه داشت که این موضوع به صورت تدریحی انجام گرفت. در دوران هخامنشی، قیمت بردهها بهتدریج تا حدود یک و نیم برابر سطح قبلیشان افزایش یافت (Jursa, 2010: p 234). این خود باعث میشد که برده داری دیگر صرفه اقتصادی نداشته باشد.
البته نباید از فراز و نشیبها دوران هخامنشی و سیاستهای متفاوت شاهنشاهان هخامنشی غافل شد ولی به نظر میرسد گامهایی برای مقابله با بردهداری صورت گرفت.
اینکه کوروش کسانی که به ناحق از آنان بیگاری کشیده میشد را آزاد کرد و اینکه الواح فراوان به جا مانده از دوران هخامنشیان نشان میدهد کارگران حقوق قابل توجهی داشتند.
کسی هم ادعا نکرده که در استوانه کوروش از حقوق مشعشع زنان گفته شده است، بلکه استوانه کوروش به صورت کلی مردم را در نظر گرفته و جنسیت در آن مطرح نشده است. بر اساس الواح به جا مانده از دوران هخامنشی مشخص میشود که بانوان شرایط مناسبی در آن دوران داشتند. گرچه این الواح مرتبط با دوران پس از کوروش بزرگ هستند و بیشتر مربوط به دوران داریوش بزرگ میباشند اما کلیت این اسناد بازگو کننده سنتهایی است که احتمالا از گذشته در میان ایرانیان وجود داشته است.
شاید به دلیل چنین سنتهایی بود که داستانهای مشهوری درباره رفتار خوب کوروش با بانوان در منابع آمده است که میتوان به داستان پانتهآ اشاره کرد. پس احترام به زنان توسط کوروش بر اساس استوانه کوروش مطرح نمیشود بلکه بر اساس دیگر منابع از جمله منابع یونانی گفته میشود.
همچنین بهتر است از تمثیلهایی مانند بوسیدن پا سوء استفاده نکنیم. نکته مهم آن است که «بوسیدن پا» در متون بینالنهرین تمثیلی برای فرمانبرداری است. نه اینکه واقعا مردم همه آمدند و پای کوروش را بوسیدند! چنین تمثیلی در متنهای فراوان بینالنهرین آمده است. در متن استوانه کوروش، این تمثیل بسیار مردم مدارانهتر به کار رفته است. به طوری که از متن استوانه کوروش چنین برمیآید که افراد با اختیار کامل به نزد کوروش آمدند و مراتب فرمانبرداری را به جا آوردند.
ذکر بوسیدن پا در کتیبههای بین النهرین به چند هزار سال قبل از دوره کوروش بر میگردد و چون کاتبان استوانه کوروش بابلی بودند از همان تمثیلات برای نشان دادن فرمانبرداری مردمان استفاده کردند. با توجه به تعداد غلو آمیز افراد میشود فهمید که اشاره این کتیبهها به بوسیدن پا بیشتر یک تمثیل هست تا واقعیت.
فراموش نکنیم که به نظرمیرسد استوانهای که به استوانه کوروش مشهور شده است، گزارشی از رفتار وسخنان کوروش است که توسط کاتبان بابلی تهیه شده است. همانند یهودیان که اتفاقات را گزارش کردهاند. کوروش هم که به اقوام و ملل گوناگون احترام میگذاشته است به نوشتههای آنها هم احترام گذاشته است.
دوست داران کوروش به شما خواهند گفت که نوشتههای بزرگان و متخصصانی مانند دکتر شاهرخ رزمجو را درباره استوانه کوروش بخوانید. نظر دکتر رزمجو درباره استوانه ای که از «صلح، رهایی، شادی و آرامش» میگوید بسیار قابل توجه است.
جدا از این، تحریف کوروشستیزان درباره باج آوردن اقوام و ملل گوناگون قابل توجه است! در استوانه کوروش نقل میشود که اقوام و ملل با خواست خودشان هدایا را آوردند!! در واقع متن استوانه حمایت داوطلبانه اقوام گوناگون از کوروش را نشان میدهد که باعث افتخار هر فرمانروایی است. به عبارت دیگر باز هم این بند بسیار انسان دوستانه است چرا که عدم اجبار در آوردن باجها را القا میکند که بهتر است از آن با عنوان هدایا یاد کنیم.
آیا افتخار کتیبه نویسی از آن بابلیهاست؟
متن تحریفی و دروغین:
کوروش پرستها هرگز به شما نخواهند گفت، بابل پیش از فتح کوروش، آبادترین و متمدن ترین سرزمین روی زمین بوده و کوروش حتی فناوری کتیبه نویسی را بلد نبوده و این کاتبان بابلی بودند که برایش کتیبه را نوشتند و لذا افتخار! آن متعلق به بابلی هاست و نه هخامنشی ها!
پاسخ:
تناقض گویی کوروشستیزان جالب است. در متن قبلی کوروشستیزان طوری القا کردند که استوانه کوروش افتخاری ندارد و به کنایه نوشتهاند :«اینست منشور حقوق بشر»!!! حال افتخار استوانه کوروش را متعلق به بابلیها می دانند!!!! بهتر است کوروشستیزان دست از تناقض گویی بردارند و کمی مطالعه کنند تا انقدر گفتارشان تناقض نداشته باشد.
منظور از کوروش پرست را نمیدانیم ولی دوست داران کوروش خواهند گفت که بابل متمدن ترین سرزمین روی زمین بوده و در زمان کوروش و هخامنشیان هم این شکوه برقرار ماند.
آثار باقی مانده در بابل از ادامه سنتهای بابلی در زمان هخامنشیان خبر میدهند. برای مثال میتوان اشاره کرد که در زمان پادشاهی اردشیر یکم، معبد ازگیلا، کماکان وظایف خود را انجام میداده است.
منابعی از بابل در عصر هخامنشی باقی ماندهاند که میتوان به سالنامهای اشاره کرد که سال چهاردهم پادشاهی اردشیر سوم را در برمیگیرد همچنین متن مهم دیگر، توسط موزه بریتانیا منتشر شده است که مربوط به بازسازی معبدی در بابل است.
منابع ستارهشناختی را نیز نباید از قلم انداخت. قدیمیترین زایچه یا طالعبینی مربوط به اواخر سدهی پنجم پیش از میلاد است یعنی دقیقاً در زمان تسلط هخامنشیان. اسناد بازرگانی نیز در کل زمان تسلط هخامنشیان بر بابل در این ناحیه دیده میشوند.
شکوه بابل تا آخر شاهنشاهی هخامنشی ادامه یافت. درباره فتح بابل توسط الکساندر، مورخین غربی چنان از شکوه بابل میگویند که گویا شگفت زده شده اند. البته حق هم داشتند چرا که شاید بابل شکوه مندترین شهر جهان بوده است. نمونه بارز این موضوع، گفته کویینتوس کورتیوس روفوس، مورخ رومی است که ورود الکساندر به بابل را تشریح می کند (نگاه کنید به: Section 5.1.17-33 of Curtius Rufus’ History of Alexander the Great of Macedonia).
همچنین گویا کوروش ستیزان حتی یک بار هم استوانه کوروش را نخواندهاند و نمیدانند که در استوانه کوروش، بابلیها رفتار و سخنان کوروش بزرگ گزارش میکنند!! دقیقا چه افتخاری متعلق به بابلیهاست؟! اینکه بابلیها کوروش را ستایش کردند افتخار برای بابلیهاست؟ باز هم باید گفت که تناقض گوییهای کوروشستیزان در نوع خود جالب است.
در واقع این نکته مثبتی برای کوروش و هخامنشیان است که دیگر اقوام و ملل اینگونه آنها را ستایش کردهاند و میتوان گفت باعث افتخار ایرانیان است.
این کوروش ستیزان گویا نمیدانند که کتیبههای پارسی باستان هم از زبان کوروش باقی مانده است و البته این موضوع که ایرانیان فناوری نوشتن را از بینالنهرین آموختند باز هم باعث میشود به هخامنشیان افتخار کنیم چرا که از فناوریهای آن روزگار استفاده کردند و با خردمندی آن را گسترش دادند. این در حالی است که همان بابلیها به کوروش افتخار میکردند و با جان و دل فرمانروایی او را پذیرفتند.
با همه این اوصاف نباید فراموش کنیم که تمدن بین النهرین از سالیان سال پیش از کوروش تحت تأثیر تمدنهای فلات ایران از جمله تمدن جیرفت بودند. برای مثال در اسناد سومری از تبادلات هنری با مناطقی از فلات ایران سخن به میان آمده است. مدارک فراوان باستانشناختی نشان میدهد که از هزاره چهارم ق.م روابط سیاسی، فرهنگی و اقتصادی پیوستهای میان دولت-شهرهای سومری و حکومتهای موجود در بخشهای شرقی و شمال شرقی ایران برقرار بوده است. روابط فرهنگی و سیاسی از طریق متون بین النهرینی، به ویژه متن مشهور «انمر کار و فرمانروای ارتّ» تأیید شده است (مجیدزاده، ١۳۸۷: ص ١۲۸).
اکنون شواهد و مدارک گوناگون، از جمله منابع خط میخی از بینالنهرین آشکارا نشان میدهد که خاستگاه بخش چشمگیری از هنر سومری، جنوب شرق ایران، یعنی استان کرمان بوده است (همان: ص ١۲۹).
تفاوت کتیبه حمورابی با استوانه کوروش بزرگ
متن تحریفی و دروغین:
کوروش پرستها هرگز به شما نخواهند گفت، بابل چنان متمدن بوده که پادشاه عادلش “حمورابی” 1300 سال پیش از تولد کوروش و امپراتوری هخامنشی!!! در کتیبه معروف حمورابی، حدود 300 قانون در باب حقوق جزا، حقوق مدنی، حقوق تجارت و…، برای اداره کشورش نگاشته و در حقیقت باید به کتیبه او، منشور حقوق بشر بگویند و نه به کتیبه کوروش که چیزی جز تقلید از شاهان پیشین بابل و لفاظی نیست!
پاسخ:
منظور از کوروش پرست را نمی دانیم ولی دوست داران کوروش به شما خواهند گفت که آن کتیبه حمورابی که اینگونه آن را ستایش میکنید، فقط یک کتیبه تبلیغاتی بود!!!
کوروش ستیزان بهتر است بدانند که اسناد و مدارک حقوقی دیگری هم زمان با قانون حمورابی به دست آمده که با قانون حمورابی تناقض دارند. از یک سو، در میان این اسناد فراوان مسائل حقوقی بسیاری مطرح شده بود که در قانون حمورابی نبود و از سوی دیگر، هیچ اشاره روشنی به قانون حمورابی وجود نداشت. به علاوه گاه مسئله واحد در قانون حمورابی و اسناد همزمان به طرق متفاوت و متعارض حل شده بود. حمورابی (و برخی شاهان دیگر) برای نشان دادن حکمت و خردمندی خود چنین مجموعهای را ساخته و منتشر کرده تا به مردم و آیندگان و نیز به خدایان نشان دهد که این پادشاه عادل برای دادگستری اهمیت فراوان قائل بوده است و دانش و خرد او از طریق احکام مندرج در مجموعه آشکار شود. حداکثر میتوان گفت ساختن و تدوین برخی از این مادههای حقوقی بر مبنای تصمیمات شخص حمورابی بوده است (بادامچی، ۱۳۹۲: صص 6-7).
افزون بر این قانون حمورابی با استوانه کوروش تفاوت اساسی دارد. حمورابی برای ظاهرسازی و اینکه به مردم خود بگوید من شاه عادلی هستم قوانینی برای ملت خود تدوین کرده است اما استوانه کوروش گزارشی از پادشاهی است که از جای دیگرآمده است و با مردم مغلوب ملت دیگری برخورد انسانی میکند.
استوانه کوروش بزرگ نخستین سند به دست آمده در تاریخ بشر است که در آن از رفتار مهربانانه پادشاهی از قومی دیگر پس از پیروزی بر قومی مغلوب ذکر میشود. برخی از مفاهیم و واژههایی که در استوانه کوروش بزرگ آمده، در اسناد پیشین دیده میشود ولی همه آنها درباره قوم خود آنها است؛ بنابراین این متن را میتوان متنی انسان دوستانه فراتر از مرزهای قومی دانست.
این سند بیان کننده رواداری مذهبی هخامنشیان است به طوری که در این متن بر بازسازی و رسیدگی به پرستشگاههای اقوام گوناگون تاکید میشود.
با اینکه شاهان بیگانه پیش از کوروش به بابل تاخته بودند و برخی در بابل دست به انجام ساخت و سازهایی زده بودند، اما بابل در طول تاریخ طولانی خود پیش از کوروش، هرگز چنین رفتاری را تجربه نکرده بود. فرمانروایان و فاتحان پیش از کوروش در صورتی که مردمان شکست خورده را کشتار نمیکردند، همواره آنان را از سرزمین مادری خود به سرزمینهای دوردست کوچ میدادند. کوروش تنها فاتحی است که برخلاف فرمانروایان پیش از خود، نه تنها مردمان را از خانههایشان کوچ نداد، بلکه کوچ دادهشدگان را به سرزمینهای مادریشان بازگرداند که این کار در تاریخ بیسابقه است (رزمجو، ١۳۸۹: ص ۷۲).
کوروش رسم تازهای در تاریخ بنیان نهاد که افتخار را نه در تاراج و ویرانی شهرها و کشتار مردم، بلکه در رسیدگی به آنان و آزادی دادن به مردم برای ادامهی راه و روش زندگیشان بهشمار میآورد (همان: ص ۷۳).
حمورابی صرفا برای ملت خود قوانینی تدوین کرد که حتی در موارد زیادی اجرا هم نشد؛ آن هم قوانینی که امروز دیگر قدیمی شدهاند و کاربرد ندارد. کافی است همان قوانین حمورابی را بخوانید و ببینید بامعیارحقوق بشر کنونی چگونه تفسیر میشود!! البته قانون حمورابی با توجه به شرایط زمان خود قابل توجه است.
اما مفاهیمی مانند رهایی و آزادی و احترام به ادیان، مفاهیمی انسانی در استوانه کوروش هستند که هنوز هم مورد توجه میباشند.
کتابنامه:
– ارفعی، عبدالمجید (١۳۸۹). فرمان کوروش بزرگ. تهران: مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی (مرکز پژوهش های ایرانی و اسلامی).
– بادامچی، حسین (۱۳۹۲). قانون حمورابی. تهران: نشر نگاه معاصر.
- Jursa, M (2010). Aspects of the Economic History of Babylonia in the First Millennium BC. with Contributions by J. Hackl, B. Janković, K. Kleber, E.E. Payne, C. Waerzeggers and M. Weszeli. Veröffentlichungen zur Wirtschaftsgeschichte Babyloniens im 1. Jahrtausend v. Chr. Band 4