نوشتارهای اشکان دهقان
روایت هرودوت دربارهٔ مرگ کوروش بزرگ افسانهایترین روایت است. او خود اعتراف میکند که روایتهای مختلفی شنیده و بر اساس تمایل خودش یکی را برگزیده است. بررسی همین روایت و مقایسهاش با دیگر گفتههای هرودوت نشان میدهد که دچار تناقضهای فراوان است. مهمترین دلیل رد این روایت وجود آرامگاه کوروش بزرگ در پاسارگاد است.
مورخان و جغرافیدانانی مانند یعقوبی، خوارزمی، یاقوت حموی، حمدالله مستوفی و... درباره رواج زبان آذری کهن در آذربایجان پیش از فراگیری زبان ترکی سخن گفتهاند. زبان آذری کهن شاخهای از زبانهای ایرانی بوده است که حتی آثاری از آن زبان در منابع دیده میشود. در رسالهای از روحی انارجانی آشکارا اصطلاحات زبان آذری کهن آمده است.
بازسازی کاخهای پارسه (تخت جمشید) در نمایشگاه آنلاین موزه گتی به صورت سه بعدی انجام شده است و حتی به زبان پارسی در دسترس علاقهمندان است. ساختن چنین نمایشگاهی آن هم در قالب وب کاری بسیار جالب است که کمتر شاهد چنین پروژههایی آن هم در وبسایتها هستیم. در انتهای این نوشته، پیوند ورود به این نمایشگاه آمده است.
مفهوم انسانیت و توجه به حقوق انسان در سطح جهانی پس از ورود کوروش بزرگ به بابل بسیار بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت. پس از فتح صلح جویانه بابل، تحولات زیادی در سطح جهان رخ داد. نقش کوروش بزرگ در حفظ جهان ایرانی هم قابل توجه است و اساسا فتح بابل توسط کوروش بزرگ پس آغاز جنگ توسط دشمنان بود.
همواره هنرمندان و شاعران نگاه مثبتی به کوروش بزرگ داشتهاند و این پادشاه خوشنام را در اشعار خود ستایش کردند. شاعرانی مانند استاد شهریار، هما ارژنگی، شاهین شیرازی، افسرالملوک عاملی و … شعرهایی درباره کوروش بزرگ سرودهاند و از این پادشاه باستانی به نیکی یاد کردهاند.
افسرالملوک عاملی، مثنوی بلندی با نام کورشنامه را به سبک شاهنامه آغاز کرد که آنچه به دست ما رسیده است از آغاز فرمانروایی دیائوکو (دیوکس) پادشاه ماد تا وصیت داریوش بزرگ به فرزند خود و بر تخت نشستن خشایارشا است. توانایی بانو افسرالملوک در حماسهسرایی و آگاهی او از تاریخ ایران باستان در آن زمان قابل تحسین است.
چهارم شهریور به عنوان زادروز کوروش بزرگ منبع درستی ندارد. هفتم آبان یادبودی از ورود صلح جویانه کوروش بزرگ به بابل میباشد و زادروز کوروش بزرگ نیست. چهارم شهریور همزمان با جشن شهریورگان را میتوان روز گرامیداشت پادشاهان خوشنام دانست. بنابراین یاد کردن از کوروش بزرگ در چهارم شهریور میتواند یکی از کارهای ارزشمند در این جشن باستانی باشد ولی نه آنکه چهارم شهریور را زادروز کوروش بزرگ بدانیم.
زبان پهلوی نهتنها حلقهی پیوند میان پارسی باستان و پارسی نو است، بلکه حامل هویت فرهنگی و اندیشهی ایرانی است. این زبان در طول قرنها، از دوران اشکانی تا پایان ساسانی، ابزار بیان اندیشههای فلسفی، دینی، تاریخی و ادبی ایرانیان بوده و زمینهساز پیدایش پارسی نو (زبان دری) شد.
به دلیل فرسودگیهای فراوانی که این نقش برجسته دارد نمیتوان تشخیص داد آن چیزی که پشت شیر ترسیم شده است، دقیقا چیست! نشان شیر و خورشید در سدههای پس از اسلام فراگیر شد. چند نشان دیگر از ایران باستان به دست آمده که شبیه به شیر و خورشید هستند ولی با قاطعیت نمیتوان گفت که آنها شیر و خورشید هستند.
مهرگان، جشن ویژه ایزد مهر است که در نوشتههای باستانی میتره یا مثیره نامیده شده است. علاوه بر دلایل آیینی، دلایل اساطیری هم برای جشن مهرگان بیان کردهاند که معروفترین آنها قیام کاوه آهنگر و پیروزی بر ضحاک و بر تخت نشستن فریدون است. اما جالب آنکه رویدادهای مهم تاریخی مانند فتح بابل توسط سپاهیان کوروش بزرگ و پیروزی داریوش بر گئومات در مهرماه رخ داده است.
جشن مهرگان یکی از یادگارهای ارزشمند دوران باستان است و تا حد نوروز در میان ایرانیان ارزش داشته است. اعتدال هوا در بهار و پاییز باعث میشده است این دو جشن بزرگ در میان ایرانیان جایگاه ارزندهای داشته باشند. آن چیزی که درباره این جشن میتوان گفت، پیوند آن با مهرورزی و عهد و پیمان است.
مهر ماه یادآور شکوه تاریخی ایرانیان است. از بزرگداشت شاعران بزرگی چون جلالالدین بلخی (مولانا) و حافظ شیرازی گرفته تا سالروز پیروزی ایرانیان در جنگ باستانی و فتح بدون جنگ شهر بابل که در سال ۵۳۹ پیش از میلاد رخ داد. جشن مهرگان یکی از بزرگترین جشنهای ایران باستان بوده است که در مهرماه جای دارد و شاید بتوان گفت مهم ترین رویداد این ماه جشن مهرگان است.
شهرت شهر گندیشاپور در دوران باستان به دلیل فعالیتهای گسترده دانشمندان به ویژه در حوزههای پزشکی و اخترشناسی بوده است. با این حال مانند همیشه جریان ایرانستیز دروغهایی درباره این نهاد باستانی گسترش داده است که دروغین و تحریفی هستند. واقعیت آنکه مدعیان منبع معتبری ارائه نمیدهند و گفتههای آنها با یکدیگر تناقض دارند.
برخی ادعا میکنند دانشگاه گندیشاپور را پناهندگان سیاسی که از روم مهاجرت کردند برای ایرانیان ساختهاند! البته این ادعا هیچ سند و منبع دقیق ندارد. این در حالی است که در دوران رونق گندیشاپور یعنی دوران پادشاهی خسرو انوشیروان، پیشوای پزشکان نه یک مسیحی بود و نه یک رومی بلکه یک فرد ایرانی و زرتشتی به نام برزویه بود.
منابع موثق تاریخی بارها از کشتار مردم بیگناه توسط سپاهیان خلفا در فتوحات نوشتهاند. تجاوز و بردهداری از کارهای رایج بوده است. منابعی مانند تاریخ طبری، آثارالباقیه، اخبار الطوال، الکامل، تاریخ بخارا، فتوح البلدان بلاذرى و... روایات فراوانی از کشتار گسترده ایرانیان توسط سپاهیان خلفا نوشتهاند. در شهرها و مناطقی چون استخر، طمیسه، ری، شاپور، گرگان، سرخس، نهاوند، جلولا، سغد، بخارا، خوارزم و… کشتار و ستمهای فراوانی رخ داده است.
به نظر میرسد نویسنده وبلاگ مکتب رئالیسم قصد جوسازی علیه پایگاه خِرَدگان دارد. وقتی پاسخ تاریخپژوهانه ندارد شروع به جوسازی علیه نویسندههای پایگاه خِرَدگان میکند و ادعاهای دروغین را مطرح میکند. در نوشتههای وبلاگ مکتب رئالیسم ضعف آشکار تاریخ پژوهی دیده میشود و نویسنده محترم گفتههای تحریفگران و ایرانستیزان را تکرار کرده است.
مطالب مختلف درباره دانشمندان ایران باستان و در پاسخ به جریان ایرانستیز در پایگاه خِرَدگان منتشر شده است. نویسنده محترم وبلاگ مکتب رئالیسم خیلی ساده میتواند پاسخهای خود را در آن نوشتهها پیدا کند. برای آنکه موضوع روشن شود، تصمیم گرفتیم یک نوشتار در پاسخ به مطلب وبلاگ مکتب رئالیسم آماده کنیم و پیوند دیگر نوشتههای مرتبط پایگاه خردگان را در این مطلب قرار دهیم.
شهرام گودرزی (سازنده تندیس کوروش بزرگ) روز ۴ شهریور (جشن شهریورگان) از کلاردشت با پای پیاده به سوی پاسارگاد رهسپار شد تا ۷ آبان (روز کوروش بزرگ) در پاسارگاد باشد. اما در ۲۵ شهریور بازداشت شد و به کلاردشت بازگردانده شد.
در منابع تاریخی آشکارا به خون خواری سردار خلیفه اشاره شده است و گویا واقعا در تاریخ خون خواران وجود داشتند. در تاریخ طبری آمده است: سردار سپاه خلیفه روى خونها آب روان کرد که در آنجا آسیاها بود، تا با خون آنها گندم آرد کند، پس آرد کرد و نان کرد و بخورد و شهر گرگان را بنیاد کرد.
تفاوت اعراب با مغولها، تفاوت رفتار در دراز مدت و در دوران سلطه آنها بود. مغولها بیشتر نابودیها را هنگام یورش انجام دادند و در دراز مدت نابودی فراگیر نداشتند. دین مردمان، نزد اکثر مغولان اهمیت چندانی نداشت و آنچه برایشان در درجهی نَخُستِ توجه بود، دریافت خراج و پاسداری از منافع بود.

















