نوشتارهای اشکان دهقان
شب یلدا کارکردهای تازهای یافته است، آن هم در روزگاری که برنامههای گوشیهای هوشمند بر شیوهی زندگی مردمان سایه افکنده است. یلدا میتواند یادآورِ نیاز به ایستادگی در برابر بهرهگیریِ بیمهار از چنین پدیدههایی باشد؛ زمانی برای اندیشیدن، دور از هیاهوی برگهها و دیدگاهها و جستارهای بیمایه. همچنین یلدا میتواند در استوارسازی پشتوانههای بازرگانی شناسه ایرانی یاری رساننده باشد.
هیچ گزارشی درباره اهریمنی بودن شب یلدا نشده است بلکه گزارش از جشن خرم روز و شادی در شب پیش از آن شده است. با این حال در آثار هنری پسا باستان (پس از اسلام) نگاه متفاوتی به شب یلدا وجود دارد و به ویژه در اشعار پارسی گویان، غم و اندوه همراه با شب یلدا وجود دارد. دنیای شعر، دنیای استعاره و نماد و اغراق است و یلدا به عنوان طولانی ترین شب سال، نمادی از دوری طولانی از معشوق بوده است.
پاییز را میتوان موسم «مهر» دانست. روزهای نخستین آن همراه با جشن مهرگان است و پایان پاییز هم با «مهر» پیوند دارد. هرچند درباره شب یلدا یا شب چله گزارشهای گوناگونی گفتهاند، ولی از گفتهها بر میآید که این شب با مهر و مهربانی پیوند تنگاتنگ دارد. شب یلدا بلندترین شب سال در کشور ما است و ایرانیان تا به امروز در این شب با مهربانی گردهم میآیند.
بازسازی کاخهای پارسه (تخت جمشید) در نمایشگاه آنلاین موزه گتی به صورت سه بعدی انجام شده است و حتی به زبان پارسی در دسترس علاقهمندان است. ساختن چنین نمایشگاهی آن هم در قالب وب کاری بسیار جالب است که کمتر شاهد چنین پروژههایی آن هم در وبسایتها هستیم. در انتهای این نوشته، پیوند ورود به این نمایشگاه آمده است.
در شاهنامه بارها از درفش کاویانی با عنوان درفش بنفش یاد شده است و در تاریخ طبری ذکر شده است که درفش کاویانی در دوران ساسانیان اندازهای بزرگ داشته است. از آنجایی که درفش کاویانی ریشه در اسطورههای ایرانی دارد، در طول تاریخ با مشخصات گوناگونی تلاش کردند درفشی شبیه به آن چیزی که در داستانها آمده به وجود بیاورند.
پس از هخامنشیان در سکه حاکمان محلی پارس (فرترکهها) درفشی دیده میشود که شباهت آشکاری به داستانهای شاهنامه درباره درفش کاویانی دارد. با توجه به آثاری مانند اختر کاویان و درفش مربعی شکل از دوران هخامنشیان، این احتمال وجود دارد که درفشی از دوران هخامنشیان به دست حاکمان محلی پارس رسیده بود و برای آنها افتخاری بزرگ بود که محافظ درفش باستانی هخامنشیان بودند.
درفش کاویانی ریشه در اسطورههای ایرانی دارد ولی پژوهشها نشان میدهند که این درفش تحت تاثیر هنرهای تمدنهای بسیار کهن در ایران است. در شهر سوخته و شوش آثاری بسیار شبیه به اختر کاویان به چشم میخورد. پس از آن در دوره هخامنشیان هم شمایلی مشابه در آثار دیده میشود. تاریخنگاران درباره جایگاه قابل توجه درفش کاویانی در دوران اشکانیان و به ویژه ساسانیان نوشتهاند.
از آنجایی که ایران کشوری تاریخی با پیشینه قابل توجه است، درفشها و پرچمهای گوناگونی را در طول تاریخ داشته است. با این حال درفش کاویانی مشهور ترین درفش ایران در طول تاریخ بوده و همواره در فرهنگ ایرانی جایگاه والایی داشته است. در این جستار تلاش کردهایم نگارههایی از درفشهای ایران در دورههای گوناگون آماده کنیم.
زینب موسوی به صورت آشکار گفت که به خاطر توهین به فردوسی عذرخواهی نمیکند و نحوه برخورد نهادهای رسمی با او تبعیض ساختاری علیه فرهنگ ایرانی را نشان میدهد! البته نه توهین زینب موسوی قابل دفاع است، نه توهینهایی که به او شد. اگر بخواهیم دم از آزادی بیان بزنیم نباید از واکنش دیگران هم ناراحت شویم. از سوی دیگر اگر بخواهیم اخلاق مدار باشیم، باید خود را جای دیگران بگذاریم و احساسات دیگران را درباره سخنهای خود درک کنیم.
جایگاه درفش کاویانی در جهان اساطیری ایرانیان بسیار قابل توجه و حتی شگفت آور است. در شاهنامه، مهمترین و ارزشمندترین درفش ایرانیان همانا درفش کاویانی است که میتوان از آن با عنوان درفش میهنی ایران نام برد. ایرانیان برای درفش کاویانی جانفشانی میکردند و دشمنان هم نیروی ایران را در درفش کاویانی میدانستند و میخواستند آن را به چنگ آورند.
با توجه به منابع تاریخی هیچ کجا اثری از ازدواج کوروش با محارم نیست. کوروش ستیزان صرفا از برخی اختلاف منابع سوء استفاده کردهاند و نهایتا با حذف بخش های دلخواه منبع گفته خود را کتزیاس معرفی میکنند! ولی کتزیاس که دختر آستیاگ را به عنوان همسر کوروش معرفی میکند، اظهار میدارد که کوروش و آستیاگ نسبت خانوادگی نداشتهاند پس اصلا خاله کوروش بزرگ نبوده و ازدواج با محارم نبوده است.
آثار اشکانیان اندک نیست و هیچ نشانه قطعی وجود ندارد که ساسانیان آثار آنها را نابود کرده باشند. بر اساس منابع زرتشتی در دوران ساسانیان از اشکانیان به نیکی یاد میشده است. کوتاهی داستان اشکانیان در گفته فردوسی نشان میدهد به همه منابع دسترسی نداشته است، زیرا نوشتههای ثعالبی درباره اشکانیان، که احتمالا ریشه در خداینامهها دارد، مفصلتر از شاهنامه فردوسی است.
پس از آنکه پسران کاوه توسط ضحاک به قتل رسیده بودند، این آهنگر قهرمانانه در مقابل ضحاک ایستاد و علیه او شورش کرد. کاوه از کاخ ضحاک بیرون آمد، پیشبند چرمین خویش را بر سر نیزه کرد و فریاد بر آورد: هرکه خواهان مرگ این اژیدهاک ستمگر اهریمنی و خواهان پادشاهی فریدون است به من بپیوندد...
با آنکه اصلی ترین منبع فردوسی شاهنامه ابومنصوری بوده است ولی اشعار فردوسی نشان میدهند که گاهی از منابعی غیر از شاهنامه ابومنصوری استفاده کرده است. برای مثال میتوان به داستان بیژن و منیژه اشاره کرد که همسر فردوسی از روی دفتری پهلوی برای او خوانده است. حتی احتمال میرود داستان اسکندر هم از منابع دیگر گرفته شده باشد.
نشان شیر و خورشید نخستین بار در دوران صفویان وارد پرچم ایران شد. در دوران قاجار آشکارا رویکرد شیعی به نشان شیر و خورشید وجود داشته است و شمشیر به دست شیر افزوده شد. در سکهها، نوشته «اسد الله الغالب» (لقب امام علی) و «یا علی» دیده میشود. نشان شیر و شمشیر و خورشید محصول دوران قاجار است با توجه به سکهها و شواهد باید گفت که نشانی با تعابیر شیعی است.
نشان شیر و خورشید در تاریخ ایران بیش از آنکه ملی باشد، جنبههای مذهبی، نجومی و طالعبینی داشته است. نمونههایی شبیه به شیر و خورشید از ایران باستان هم دیده میشود، اما چندان جنبه ملی نداشتند. شیر و خورشید بدون شمشیر از دوره صفویه وارد پرچم ایران شد و تا دوران قاجار با تعابیر شیعی در آثار دیده میشود. رفته رفته شمشیر را در دست شیر اضافه کردند و پرچم سه رنگ با نشان شیر و خورشید پرچم رسمی و ملی ایران شد.
مازه یا مزدایه فرمانروای کیلیکیه و بعدها سوریه و بابل بوده است. با یورش اسکندر مقدونی، مازه به هخامنشیان خیانت کرد و خود را به یورشگران تسلیم نمود و در نتیجه توانست همچنان حاکم بابل بماند. روی سکههای او نقش شیر بسیار دیده میشود؛ گاهی بالای شیر ستارهای آمده، گاهی تصویر زنبور دیده میشود و گاهی نیز حروف یونانی و... نقش بسته است. این سکهها جنبه ملی نداشتند و تنها در سطح محلی رواج داشتند.
هیچ شواهد قطعی وجود ندارد که نشان جیرفت، شیر و خورشید باشد. حاشیه تزئینی اینچنینی در بسیاری از آثار دیده میشود و برای ایجاد جلوه درخشندگی به کار میرفتهاند. موضوعی که بعدها در آثار هخامنشی هم دیده میشود. نشان شیر و خورشید در سدههای پس از اسلام فراگیر شد هرچند نشانهایی شبیه به شیر و خورشید از ایران باستان همانند بسیاری از تمدنهای دیگر وجود دارند.
بررسی بشقابهای هخامنشی و مقایسه آنها با سنتهای هنری پیشین نشان میدهد نقوش شعاعگونه در بشقابها به احتمال بسیار زیاد جنبه تزئینی داشته و برای ایجاد جلوه درخشندگی به کار میرفتهاند، نه نماد خورشید. از آنجا که شیر در این بشقابها ثابت نیست و حیوانات دیگر هم ترسیم شدند، نمیتوان آنها را نماد میهنی یا دینیِ مشابه «شیر و خورشید» دانست؛ زیرا یک نماد واقعی باید حضور و ساختاری ثابت داشته باشد.
نام بردن از این نشان با عنوان شیر و خورشید دقیق نیست چرا که در واقع یک ایزد نورانی (آناهیتا) ایستاده بر شیر است. حتی با مقایسه این نشان با نشانهای پیشین در میانرودان، میتوان گفت نقش خورشید یا ستاره از بالای ایزد حذف شده و خود ایزد نورانی شده است. مُهر هخامنشی یکی از کهنترین نمونههای نورانی بودن پیکر است که بعدها در سنت مسیحی و اسلام هم بارها دیده شده است.













