نوشتارهای اشکان دهقان
با بررسی قوانین آن دوران در مییابیم که شاه حق عزل مصدق را نداشت. شاه چه در هنگام وجود مجلس و چه در دوران فترت یعنی زمانی که مجلس وجود نداشت، حق عزل خودسرانه نخست وزیر را نداشته است. به جز این اصلا انحلال مجلس به صورت رسمی پذیرفته نشده بود که شاه بخواهد نخست وزیر را بر کنار کند.
زمانی دشمنان تاریخ و فرهنگ ایران میگفتند تا پیش از پهلوی هیچ کجا اثری از کوروش نیست! آنها در گفتاری سطح پایین میگفتند اگر هخامنشیان وجود داشتند، چرا نام هیچ پدربزرگی کوروش یا داریوش نیست؟! نام بسیاری از پدربزرگها، بر گرفته از نامهای ایران باستان و پادشاهان هخامنشی است. از جمله میتوان به سیروس ابراهیمزاده و روانشاد داریوش اسدزاده اشاره کرد.
پس از اسلام منابع تاریخی ایران با افسانهها و نقصان همراه شد و بسیاری از دادهها نابود گردید. اما امروز با کشف کتیبهها، سکهها و پژوهشهای تاریخی و زبانشناسی، تاریخ باستانی ایران دقیقتر شناخته میشود. حمله و سلطه الکساندر و سلوکیان و بعدها سلطه خلفا با نابودی درازمدت و سلطه فرهنگی همراه بود. با این حال حافظه جمعی ایرانیان در حفظ خاطره گذشته نقش مهمی داشت.
همواره هنرمندان و شاعران نگاه مثبتی به کوروش بزرگ داشتهاند و این پادشاه خوشنام را در اشعار خود ستایش کردند. شاعرانی نامی مانند استاد شهریار، هما ارژنگی شعرهایی درباره کوروش بزرگ سرودهاند. آنچه درباره کوروش بزرگ، جالب مینماید همسخنی و اشتراک منابع تاریخی درباره نیک سیرتی وی میباشد.
در بررسی یورش سپاهیان خلفا به ایران، منظور از صلح، توافق بر سر باج و جزیه دادن از سوی مردم بی دفاع شهرها به یورشگران بوده است! آنطور هم نبوده است که صرفا بحث جزیه مطرح باشد بلکه برخی اوقات سپاهیان خلفا مبالغ هنگفتی را میگرفتند تا از حمله دست بردارند. باید پذیرفت کشورگشاییهای سپاهیان خلفا آنطور که تبلیغ میشود همیشه همراه با صلح و آشتی نبوده است بلکه جنایات فراوانی در این کشورگشاییها رخ داده است.
اینکه گفته شود آرامگاهی شبیه آرامگاه کوروش بزرگ در دوران هخامنشیان وجود نداشته، کاملا اشتباه است. ساخت آرامگاههایی به سبک آرامگاه کوروش بزرگ تا اواخر دوران هخامنشی ادامه داشته است. احتمالا آرامگاه کمبوجیه فرزند کوروش بزرگ هم به همان سبک در حال ساخت بوده است. طبیعی است که در شاخههای گوناگون از یک خاندان شیوههای گوناگونی و ویژه آن شاخه برای آرامگاه به کار برده شده است.
امرداد (بی مرگی و جاودانگی) دارای جایگاه ارزندهای است و نماد جاودانی و تندرستی و دیر زیستن است. امرداد در میان یکی از هفت امشاسپندان جای دارد و واپسین آنها است. هفت در فرهنگ ایرانی یادآور طی کردن راه های کمال است و وجود جشن امردادگان در اوج گرمای تابستان یادآور پختگی و رسیدن به اوج میباشد. در ماه امرداد روزهای ارزشمندی همچون بزرگداشت سهروردی، جشن چله تابستان، صدور فرمان مشروطیت و جشن بامی خواره هم جای دارند.
در شاهنامه واژه ایران علاوه بر اشاره به جهان ایرانی و کشور ایران، گاهی برای اشاره به پایتخت کشور و جایگاه شاهی استفاده میشده است. یعنی ایرانیان برای اشاره به سپاهیان یا پهلوانانی که به فرمان شاه از درگاه شاهنشاهی آمدهاند، به کار میرفته است. آشکار است که سیستان در شاهنامه بخش مهمی از ایران بزرگ بوده است و پهلوانان سیستان جانفشانیهای فراوان برای ایران کردند.
مطالب مختلف درباره دانشمندان ایران باستان و در پاسخ به جریان ایرانستیز در پایگاه خِرَدگان منتشر شده است. نویسنده محترم وبلاگ مکتب رئالیسم خیلی ساده میتواند پاسخهای خود را در آن نوشتهها پیدا کند. برای آنکه موضوع روشن شود، تصمیم گرفتیم یک نوشتار در پاسخ به مطلب وبلاگ مکتب رئالیسم آماده کنیم و پیوند دیگر نوشتههای مرتبط پایگاه خردگان را در این مطلب قرار دهیم.
به نظر میرسد نویسنده وبلاگ مکتب رئالیسم قصد جوسازی علیه پایگاه خِرَدگان دارد. وقتی پاسخ تاریخپژوهانه ندارد شروع به جوسازی علیه نویسندههای پایگاه خِرَدگان میکند و ادعاهای دروغین را مطرح میکند. در نوشتههای وبلاگ مکتب رئالیسم ضعف آشکار تاریخ پژوهی دیده میشود و نویسنده محترم گفتههای تحریفگران و ایرانستیزان را تکرار کرده است.
درفش کاویانی به عنوان درفشی که از دل مردم آزاده و شیردل ایران زمین برخاسته تا نمادی باشد از قیام و ایستادگی مردم (به رهبری کاوه) در برابر فرمانروایان بیدادگر (ضحاک تازی) از آن پس در جایگاه درفش ملی ایران و نماد شهریاری دادگرانه و بیداد ستیز قرار گرفت. نمادهای مردمی در درفش کاویانی کم نظیر است چراکه در طول تاریخ بیشتر نمادها در درفش تمدنها، صرفا نماد پادشاهان بوده است ولی درفش کاویانی، آشکارا نمادهای مردمی را در دل خود جای داده است.
برخی از مسیحیان انجیلی و همچنین صهیونیستهای مسیحی صراحتا بیان کردند که جنگ ایران و اسرائیل مرتبط با پیشگویی حزقیال است. از طرفی برخی از آنها معتقدند ایران در آخرالزمان به شکوه تمدنی باز میگردد. هم متون پیشگویانه و هم برداشتهایی که امروز از آنها میشود، نشان دهنده دانش اندک درباره تمدنهای باستانی است. نمیتوان پس از چند هزار سال، خوابها را با وقایع امروز تطبیق داد! بنابراین چنین نتیجه گیریهایی بیشتر شبیه به خرافات است.
تیرماه یکی از ماههای مهم در گاهشماری ایرانی است. علاوه بر آنکه این ماه آغاز تابستان است و در جوامع کشاورزی آغاز تابستان مهم بوده است، یکی از جشنهای بزرگ ایرانی یعنی جشن تیرگان هم در این ماه وجود دارد. جشن تیرگان پیوند عمیقی با اسطوره آرش کمانگیر دارد که نمایانگر فرهنگ فداکاری در راه میهن از هزاران سال پیش در ایرانزمین میباشد. در ادامه به بررسی جشنهای تیر ماه می پردازیم.
از آنجایی که درفش کاویانی ریشه در اسطورههای ایرانی دارد، در طول تاریخ با مشخصات گوناگونی تلاش کردند درفشی شبیه به آن چیزی که در داستانها آمده به وجود بیاورند. نشانهایی مانند اختر کاویان در دوران هخامنشیان بسیار مورد توجه بوده است که گویا هنر آن برگرفته از تمدنهای هزارههای پیش از میلاد، مانند تمدن شهر سوخته بوده است. در شاهنامه بارها از درفش کاویانی با عنوان درفش بنفش یاد شده است و در تاریخ طبری ذکر شده است که درفش کاویانی در دوران ساسانیان اندازهای بزرگ داشته است.
در شاهنامه هیچ جا از درفشی که نشان شیر و خورشید در کنار هم و در یک درفش آمده باشد، سخنی نیست. درفشهای غیر از درفش کاویانی، درفشهای سپاهیان و بزرگان بودهاند و جایگاه میهنی نداشتند و به صورت مداوم از آنها یاد نمیشود. اگر تصور کنیم درفشی با نشان شیر و خورشید، که خورشید آن با چهره انسانی ترسیم شده و شیر آن شمشیری به دست دارد، در داستانهای شاهنامه آمده است، کاملا نادرست میباشد.
بسیاری از نوشتههای کتزیاس به دست ما نرسیده است. خلاصهای از نوشتههای کتزیاس به همراه اشارههای دیگر مورخان به نوشتههای وی موجود است. با توجه به همین نوشتهها، آشکارا و به راحتی و با استناد به گفتههای مورخان باستان و نیز اسناد و کتیبههای مکشوفه هخامنشی، بابلی و… میتوان گفت که کتزیاس در گفتن روایات نادرست تبحر داشته و افسانهسازی او کاملا آشکار است.
با وجود آنکه داندامایف از پژوهشگران برجسته است ولی نقدهای قابل توجهی به نوشتههای داندامایف وارد شده است. داندامایف در جایی استناد دقیقی به کوروپدیا نمیکند و نوشته است که بر اساس کوروپدیا کوروش بر ژنرالها و شاه ماد پیروز شده است!! سوال آنجاست که چرا داندامایف باید به نوشتههایی اشاره کند و استناد دقیقی ارائه ندهد؟! حتی نوشتههای کوروپدیا را طوری دیگر القا کند؟!
گفتگوی حسن شایگان با خبرگزاری مهر، هنوز توسط رسانههای جریان ایرانستیز به ویژه رسانههایی با گرایش چپ افراطی، تجزیهطلبان قومگرا و افراطیهای به ظاهر مذهبی بازنشر میشود! چندی از هم میهنان بارها از ما درخواست کردند که پاسخی آماده کنیم چراکه بازنشر گفتههای او فراوان شده است. از این روی تصمیم گرفتیم نوشتاری آماده کنیم.
نوشتههای افلاطون درباره یک دوره زمانی نیست بلکه درباره دورههای مختلف است. این در حالی است که نوشتههای افلاطون از زبان مرد آتنی درباره شیوه تربیت کوروش و کمبوجیه با حدس و گمان گفته میشود ولی آنچه از زبان سقراط درباره نظام آموزشی شاهزادگان هخامنشی درباره اردشیر و... گفته میشود با قطعیت همراه است. گفتههای مرد آتنی درباره تربیت کمبوجیه بیشتر از آنکه جنبه تاریخی داشته باشد، جنبه اخلاقی و فلسفی دارد.
چندی پیش مهرداد ملکزاده در یک نشست خانه اندیشمندان، درباره کوروش بزرگ سخن گفت و فایل تقطیع شده آن در فضای مجازی دست به دست میشود و با سوء استفاده ایرانستیزان همراه بود. رویکرد کلی ملکزاده در این سخنان کاملا متفاوت از رویکردهای پیشین و پسین او بوده است. اصولا ملکزاده کسی است که همواره از هخامنشیان و کوروش بزرگ دفاع کرده است ولی در این فایل صوتی رویکرد متفاوتی دیده میشود!