نشان پایگاه خِرَدگان
تاریخ و فرهنگ ایران زمین

پیشینه درفش کاویانی، درفش باستانی و میهنی ایران

بارگذاری نخستین: ۹ آذر ۱۳۹۴

نگاهی کوتاه:

درفش کاویانی به عنوان درفشی که از دل مردم آزاده و شیردل ایران زمین برخاسته تا نمادی باشد از قیام و ایستادگی مردم (به رهبری کاوه) در برابر فرمانروایان بیدادگر (ضحاک تازی) از آن پس در جایگاه درفش ملی ایران و نماد شهریاری دادگرانه و بیداد ستیز قرار گرفت. نمادهای مردمی در درفش کاویانی کم نظیر است چراکه در طول تاریخ بیشتر نمادها در درفش تمدن‌ها، صرفا نماد پادشاهان بوده است ولی درفش کاویانی، آشکارا نمادهای مردمی را در دل خود جای داده است.

کاوه آهنگر
کاوه آهنگر. پدیدآور: علی واعظی

پیش‌گفتار

«تاریخ ایران همانند بسیاری از کشورهای کهن دیگر با تاریخ اساطیری آغاز می‌شود. این اساطیر معمولاً نخستین نمونه‌های پدیده‌های گوناگون اجتماعی-فرهنگی را در غالب تاریخ اساطیری، به ما عرضه می‌کنند.

مانند نخستین مهار آتش توسط انسان، نرم کردن فلز برای نخستین بار و استفاده از آهن در آهنگری، آموختن نخستین خط نوشتاری از دیوان، نخستین پوشاک‌های انسان، نخستین قیام مردم در برابر فرمانروای ستمگر و نخستین نشانی که به عنوان درفش، آن را برافراشتند و در تاریخ اساطیری ایران، این نخستین درفش، درفش کاویانی بود (ابن رسته، 1365: ص232)» (1).

نمادهای مردمی در درفش کاویانی کم نظیر است چراکه در طول تاریخ بیشتر نمادها در درفش تمدن‌ها، صرفا نماد پادشاهان بوده است ولی درفش کاویانی، آشکارا نمادهای مردمی را در دل خود جای داده است.

داستان خیزش کاوه و فریدون

«داستان کاوه آهنگر و درفش او در روایات ملی، از گسستن فر از جمشید آغاز می‌شود (اوستا، دوستخواه، 1387: ص 490؛ شاهنامه، خالقی مطلق، 1391: ج 1، ص 45)» (1).

بزرگان ایرانی در جهان گشتند تا شاهی دادگر پیدا کنند و جای جمشید را بگیرد و به سراغ ضحاک تازی رفتند. ضحاک ذات پاکی داشت و پدرش دادگر بود ولی اسیر مارهای اهریمنی شد. مارهایی که از بوسه اهریمن بر شانه‌هایش پدید آمده بودند. او برای آرامش مارها مجبور بود مغز جوانان را خوراک مارهای اهریمنی کند!

در این حین فریدون پسر آبتین (از نوادگان جمشید) در سرزمین وَرِنَ /varena/ بنا به گفته اوستا (اوستا، دوستخواه، 1387: ج 2، ص663) برابر کوه‌های پدشخوارگر ([احتمالا] کوه‌های البرز مرکزی) به گفته گزارش پهلوی زند وندیداد (Darmesteter, 2001: v. 1, p. 3,9) زاده شد.

فریدون پنهانی توسط گاوی به نام برمایه، به دور از نیرنگ ضحاک برای یافتن و از میان بردن آن کودک، پرورش یافت و هنگامی که به شانزده سالگی رسید از هویت خود آگاه شد و اندیشه بر انداختن ضحاک را در سر پروراند و خود را برای این پیکار آماده می‌کرد» (1).

از سوی دیگر آهنگری به نام کاوه پس از آنکه پسرانش توسط ضحاک به قتل رسیده بودند، قهرمانانه در مقابل ضحاک می‌ایستد و علیه او شورش می‌کند (شاهنامه، خالقی مطلق، 1391: ج 1، ص 68).

«کاوه از کاخ ضحاک بیرون می‌آید، پیشبند چرمین خویش را بر سر نیزه می‌کند و فریاد بر می‌آورد:

هرکه خواهان مرگ این اژی‌دهاک ستمگر اهریمنی و خواهان پادشاهی فریدون است به من بپیوندد (همان: ص69؛ ثعالبی، 1328: ص 15).

از آن رو که برای پادشاهی کسی را جز فریدون، که فره ایزدی از جمشید گسسته این بار به او رسیده (دوستخواه، 1387: صص 491-490)، شایسته نمی‌داند.

فریدون نیز به یاری قیام کاوه می‌پیوندد و دستور به ساختن گرزی به نام گرز گاوسار برای فروکوفتن اژی دهاک می‌دهد… (شاهنامه، خالقی مطلق، 1391: ج 1، صص 71-70) فریدون با کمک کاوه آهنگر و جوانان نجات یافته (2)، در نبرد علیه ضحاک پیروز می‌شود و آن گرز را بر سر او می‌کوبد، او را به بند می‌کشد…

… فر بگسست، آن فرّ جمشید… این فر را فریدون پسر خاندان آتبین برگرفت… آن که اژی دهاک را فرو کوفت (3)… (اوستا، دوستخواه، 1387: صص 491-490).

و به میان کوه‌ها می‌برد و هنگامی که می‌خواست او را بکشد از سروش پیامی رسید که باید او را در دماوند کوه به بند بکشی (شاهنامه، خالقی مطلق، 1391: ج 1، ص 84) پس فریدون او را در بندی ابدی در دماوند زندانی کرد و از آن پس فریدون شاهنشاه جهان و دارای فر ایزدی بود.

جشن مهرگان (مهر روز و مهر ماه) نیز به سالروز پیروزی دادِ کاوه فریدون بر بیدادِ ضحاک و اسارت او در دماوند و افراشته شدن درفش کاویانی و تاج گذاری فریدون نسبت داده می‌شود (رضی، 1381: ص 509؛ بیرونی، 1389: ص 339؛ ثعالبی، 1328: صص 17-16؛ شاهنامه، خالقی مطلق، 1391: ج 1، ص 89)» (1).

کاوه آهنگر و درفش کاویانی

در شاهنامه درباره خیزش کاوه آهنگر و درفش کاویانی اینچنین آمده است:

چو کاوه برون شد ز درگاه شاه

برو انجمن گشت بازارگاه

 

همی برخروشید و فریاد خواند

جهان را سراسر سوی داد خواند

 

از آن چرم کاهنگران پشتِ پای

بپوشند هنگام زخم درای

 

همان کاوه آن بر سر نیزه کرد

همانگه ز بازار برخاست گَرد

 

بدان بی بها ناسزاوار پوست

پدید آمد آوای دشمن ز دوست

سپس کاوه به جایگاه فریدون می‌رود و فریدون پس از دیدار کاوه و درفش چرمین او بر نیزه یک اختر بر روی آن چرم می‌اندازد و دیباهای سرخ و زرد و بنفش به آن می‌آویزد:

چُن آن پوست بر نیزه بر دید کَی

به نیکی یکی اختر افکند پَی

 

بیاراست آن را به دیبای روم

ز گوهر برو پیکر و زرّ و بوم

 

بزد بر سر خویش چون گِرد ماه

یکی فال فرخ، پَی افگند شاه

 

فروهشت ازو سرخ و زرد و بنفش

همی خواندش کاویانی درفش

(شاهنامه، خالقی مطلق، 1391: ج 1، صص 70-69)

از آن پس هر کدام از شاهان ایرانی گوهری به آن آویختند (بلعمی، 1353: ج 1، ص 148) و آن را به جز در جنگ‌های بزرگ و در میان سپاه بیرون نمی‌آوردند (مسعودی، 1365: ص 82) (1).

درفش با نام‌هایی مانند درفش کاویانی، درفش فریدون و درفش بنفش شناخته می‌شده است.

درفش کاویانی، درفش میهنی

«درفش کاویانی به عنوان درفشی که از دل مردم آزاده و شیردل ایران زمین برخاسته تا نمادی باشد از قیام و ایستادگی مردم (کاوه) در برابر فرمانروایان بیدادگر (ضحاک تازی) از آن پس در جایگاه درفش ملی ایران و نماد شهریاری دادگرانه و بیداد ستیز قرار گرفت» (1).

درفش اصلی و نماد ایران در داستان‌های اساطیری، درفش کاویانی است و دیگر درفش‌ها اصلا جایگاه میهنی نداشتند و صرفا درفش‌های سپاهیان و بزرگان یا نهایتا درفش یک پادشاه در کنار درفش کاویانی بوده‌اند. در ادامه درباره جایگاه درفش کاویانی در تاریخ ایران بیشتر توضیح می‌دهیم ولی اینجا اشاره می‌کنیم که در دوران زیادی از ایران باستان، درفش کاویانی درفش میهنی ایران بوده است.

در شاهنامه، مهمترین و ارزشمندترین درفش ایرانیان همانا درفش کاویانی است و داستان‌هایی از جانفشانی ایرانیان برای درفش کاویانی آمده است. بر اساس داستان‌های شاهنامه دشمنان ایران می‌خواستند درفش کاویانی را به چنگ آورند چرا که این درفش به ایرانیان نیرو می‌دهد. 

این داستان‌ها، عشقی شورانگیز به درفش باستانی ایرانیان را نشان می‌دهند.

برای دانش بیشتر نگاه کنید به:

جانفشانی ایرانیان برای درفش کاویانی

جایگاه بی مانند درفش کاویانی در شاهنامه

قیام کاوه و درفش کاویانی – ماهنامه کاوه
قیام کاوه و درفش کاویانی – ماهنامه کاوه (تهران 1285-1291)

اختر کاویانی در آثار باستانی

از آنجایی که درفش کاویانی ریشه در اسطوره‌های ایرانی دارد، در طول تاریخ با مشخصات گوناگونی تلاش کردند درفشی شبیه به آن چیزی که در اسطوره‌ها آمده به وجود بیاورند.

آنچه از آثار باستانی به دست آمده اختر کاویان ستاره‌ای چهار پر بوده است که با نقطه‌هایی که احتمالا نماد درخشش ستاره بوده، ترسیم می‌شده است. با این حال احتمال می‌رود در دوره‌های مختلف و با ذوق هنری متفاوت، شمایل گوناگونی برای اختر کاویانی ترسیم می‌کردند.

پژوهش‌ها نشان می‌دهد که این درفش تحت تاثیر هنرهای تمدن‌های بسیار کهن در ایران است. به طوری که در آثار شهر سوخته و شوش آثاری بسیار شبیه به این درفش به چشم می‌خورد. پس از آن در دوره هخامنشیان هم شمایلی مشابه در آثار دیده می‌شود. نهایتا در آثار دوران ساسانیان هم همان نشان باستانی دیده می‌شود. 

سکه‌های پرترکه‌ها

در سکه‌های به جا مانده از ایران باستان درفشی دیده می‌شود که شباهت آشکاری به درفش کاویانی در داستان‌های شاهنامه دارد. پس از هخامنشیان در سکه‌های حاکمان محلی پارس در دوران سلوکیان و اشکانیان (فرترکه‌ها یا پرَترَکَه‌ها) این نشان دیده می‌شود.

«دودمان شاهزادگان پارسیِ پرَترَکَه که یک فرمانروایی محلی را از نیمه اول سده سوم پیش از میلاد در پارس داشتند، خود را از سلوکیان و سپس از پارتیان مستقل و گاهی نیمه مستقل کردند و به نام خود سکه نقره ضرب کردند و نام‌ها و نگاره‌هایی که بر این سکه‌ها نقش شده، ارتباط نزدیک با هخامنشیان بقا و تداوم فرهنگ و آیین باستانی را در میان آنان نشان می‌دهد (ویسهوفر، 1390، صص 145-146).

آخرین سکه‌های این شاهزادگان پارس، مربوط به اردشیر پنجم، همان اردشیر بابکان، بنیان‌گذار شاهنشاهی ساسانیان است (امینی، 1390، ص 118). همین‌هاست که پرترکه‌ها را به حلقه اتصالی میان رسوم و فرهنگ هخامنشی و ساسانی مبدل کرده است.

در نگاره‌های نخستین سکه‌های دودمان پرترکه ما به نگاره درفشی در کنار یک بنای مذهبی و شاه در حال نیایش بر می‌خوریم که درفشی است که در میان آن ستاره‌ای است چهار پر که در میان هر چهار پره یک دایره کوچک نقش بسته و درفش دارای شرابه‌هایی است و در برخی موارد شاهینی بر روی درفش قرار دارد (کریستن سن، 1387، صص 58-57).

این درفش در این سکه از فرمانروایانی که آخرینشان، نخستین شاهنشاه ساسانی است و این گونه بر آن در کنار بنای مذهبی و شاه و نشان معروف به فروهر، بر روی سکه تاکید شده، با توجه به نشانه‌هایی که در متون از درفش کاویانی که مهم‌ترین آن اختر کاویان است، می‌تواند درفش ملی یا همان درفش کاویانی باشد (مان، 1387: صص 102-97؛ بختورتاش، 1387: ص 122؛ Shapur Shahbazi, 1996: V. VII, pp. 312-314) (5)» (1).

 

سکه چهار درهمی هوبرز پرترکه
سکه چهار درهمی هوبرز پرترکه (امینی، 1390: ص 102)
طرح زاره از سکه های پرترکه ها
طرح زاره از سکه‌های پرترکه‌ها در تخت جمشید (کریستن سن، 1387: ص 62)

اینکه در سکه فرترکه‌ها آثاری مانند کعبه زرتشت دیده می‌شود نشان می‌دهند آنها تحت تاثیر فرهنگ و تمدن هخامنشیان بودند و درفش کاویان را با توجه به داستان‌های ایرانی و با توجه به هنری که از هخامنشیان به ارث برده بودند ترسیم کردند.

شهر سوخته و شوش

درفشی که در سکه فرترکه‌ها تحت تاثیر هنرهای تمدن‌های پیشین بوده است. با بررسی آثار باستانی، نشان‌هایی کاملا شبیه به ستاره درفش سکه‌های فرترکه‌ها در آثار باستانی هزاره‌های پیش از میلاد دیده می‌شود.

شاید کهن ترین اثر به دست آمده که در آن نشان‌هایی شبیه به ستاره درفش کاویانی دیده می‌شود، در شهر سوخته باشد. 

نشان شبیه به اختر کاویانی به جا مانده از شهر سوخته
نشان به جا مانده از شهر سوخته (تصویر برگرفته از: گنجی و عبدی، ۱۳۹۶: ص ۵۹. منبع اصلی: Tosi, 1983. figs 73-76)

اینکه هدف پدیدآورندگان این نشان چه بوده، بر ما پوشیده است ولی با توجه به آثار بعدی شاید بتوان گفت هدف آنها ترسیم یک ستاره بوده یا به عبارتی مهری مزین به ستاره را به وجود آوردند.

اما نشان‌های اینچنین در تمدن‌های هزاره‌های پیش از میلاد ایران، محدود به شهر سوخته نبوده است. در شوش هم بارها نشان‌هایی مانند آنچه در درفش کاویانی می‌بینیم، وجود دارد.

برای نمونه در یک مهر استوانه‌ای نشانی دیده می‌شود که بسیار شبیه به درفش کاویانی است:

نشانی شبیه به درفش کاویانی در مهر استوانه‌ای شوش
نشانی شبیه به درفش کاویانی در مهر استوانه‌ای، ۲۲۰۰ - ۲۴۰۰ قبل از میلاد، به دست آمده در شوش، مجموعه محسن فروغی (تصویر برگرفته از: مصباح، ۱۳۹۶: ص ۴۷. ماخذ: پرادا ۱۳۸۳، ص ۷۵) 

احتمال می‌رود طی تبادلاتی که در طول تاریخ وجود داشته است این نشان از شهر سوخته به شوش راه پیدا کرده باشد.

برای دانش بیشتر نگاه کنید به:

ریشه‌های درفش کاویانی در شهر سوخته و شوش

دوران هخامنشیان

معمولا تاثیر پذیری هخامنشیان از تمدن‌های بین النهرین مورد توجه پژوهشگران قرار می‌گیرد. اما تاثیر پذیری هخامنشیان از تمدن‌های پیشین فلات ایران از جمله شهر سوخته و جیرفت بسیار قابل توجه است.

البته شاید این تاثیر پذیری به واسطه تمدن‌های ماد و ایلام بوده است که هخامنشیان ارتباط تنگاتنگی با آنها داشتند.

ولی به هر حال ریشه بسیاری از نشان‌ها و هنرهایی که توسط هخامنشیان استفاده شد را باید در تمدن‌های هزاره‌های پیش از میلاد فلات ایران جستجو کرد‌.

نشان‌هایی شبیه به نشان‌هایی که اشاره شد (مربوط به شهر سوخته و شوش)، در آثار هنری هخامنشیان از جمله فرش پازیریک به دست آمده است. همچنین در نقش برجسته‌های سربازان هخامنشی هم نشانی مانند آنچه با عنوان اختر کاویان می‌شناسیم، دیده می‌شود.

نقشی که در فرش پازیریک ترسیم شده است
نقشی که در فرش پازیریک ترسیم شده است
نشانی شبیه به اختر کاوانی در لباس سرباز هخامنشی

این آثار نشان می‌دهد این نشان در دوران هخامنشیان رواج فراوانی داشته است. اما پرسش آنجاست که آیا این نشان بر روی درفش‌های آن دوران هم وجود داشته است؟ شواهدی وجود دارد که این موضوع را به ذهن می‌آورد.

«در نگاره یکی از گلدان های یونانی دوریس (460-500 پیش از میلاد) (6) (همزمان با دوره هخامنشی) در موزه لوور نیز ما سرباز ایرانی را می‌بینیم که با وجود بر زمین افتادن درفش خود را استوار نگاه داشته است.

صفحه بیرق به شکل مستطیلی است که به وسیله دو وتر که از دو زاویه مقابل ترسیم شده به چهار سه گوشه مساوی تقسیم شده است و با توجه به سیاه و سفید بودن طرح جام درفش دو مثلث سفید و دو مثلث سیاه دارد. طرح این درفش یادآور همان طرح ستاره چهار پره درفش پرترکه‌هاست (همان: ص 82؛ کریستن‌سن، مان، 1387: صص 56 و 102-97).

نگاره جام دوریس
نگاره جام دوریس (نیر نوری، 1344: ص 33)

از طرفی سنگ نگاره بار عام هخامنشیان در خزانه تخت جمشید دارای سنگ کنده‌ای مربع شکلی است که مانند برخی دیگر نقوش تخت جمشید، رنگ و لعاب داشته ولی امروزه خالی از هر گونه طرح رنگی است و بالای سرنیزه یکی از سربازان قرار دارد که یحیی ذکاء آن را درفش کورش می‌داند (بختورتاش، 1387: صص 99-98).

اما گزنفون درفش کورش را عقابی معرفی می‌کند که بر سر نیزه قرار گرفته و از نقش بستن آن بر روی صفحه مربع سخنی نمی‌گوید. هم چنین می‌دانیم درفش کاویانی با توجه به متون متاخرتر، مربع مستطیل بوده (فرخ، 1387: ص 32) و امکان این که این درفش در کنار شاه، مانند سکه‌های پرترکه، همان درفش کاویانی باشد، بیشتر است» (1).

سنگ نگاره خزانه تخت جمشید
سنگ نگاره خزانه تخت جمشید (بختورتاش، 1387: ص 99)

«در اثری مشهور به موزاییک نبرد ایسوس در شهر باستانی پمپئی (7) که صحنه نبرد اسکندر با داریوش سوم را نشان می‌دهد ... در پشت سر داریوش، درفشی است که شوربختانه نگاره آن آسیب دیده و تنها، اثری از حاشیه سرخ رنگ و قسمتی از رنگ ارغوانی (بنفش) درون آن دیده می‌شود که دو زایده زرد رنگ یکی در گوشه و دیگری قسمتی از دایره‌ای در میان بالای آن مشهود است (Shapur Shahbazi, 1996: V. VII, pp. 312-314).

... همین قسمت باقی مانده مانند گوشه‌ای از یک پازل، طرح درفش سکه‌های پرترکه را یادآور می‌شود (مان، 1387: ص 100؛ یوستی، 1382، ص 160؛ Khaleghi-Motlagh, 1996, p. 315) در زیر تصویری از این موزاییک و تصویر بازسازی شده آن آمده است.

 موزاییک نبرد ایسوس در پمپئی

با توجه به مشخصات یاد شده طرحی که از این درفش، به دست می‌آید، درفشی است سرخ رنگ (ابن رسته، 1365: ص 232)، که با دیباهای بنفش و ستاره‌ای چهار پره زرد رنگ (اختر)، تزیین شده و در میان هر پره آن نیز دایره‌ای کوچک زرد رنگ نقش بسته و دارای شرابه‌های تزیینی سرخ و زرد و بنفش است» (1).

دوران ساسانیان

درفش کاویانی در دوران ساسانیان بسیار مشهور بوده است و در منابع تاریخی پساباستان (پس از اسلام) بسیار از آن یاد شده است.

چنین می‌نماید که رویکرد پرشور به درفش کاویانی که در داستان‌های شاهنامه دیده می‌شود، تحت تاثیر رویکرد ایرانیان در زمان ساسانیان به این درفش باستانی باشد (ن.ک: جایگاه بی مانند درفش کاویانی در شاهنامه).

با توجه به متون پساباستان (پس از اسلام)، می‌دانیم که درفش کاویانی دوره ساسانی به اختر کاویان معروف بوده و ستاره‌ای روی آن نقش بسته بود و رنگی بنفش داشت. در شاهنامه بارها از درفش کاویانی با عنوان درفش بنفش یاد شده است.

طبری نوشته است که درفش کاویانی هشت ذراع عرض و دوازده ذراع طول داشت (تاریخ طبری، ج ۴، ص ۱۶۰۰). اگر هر ذرغ را ۱۰۴ سانتی متر در نظر بگیریم می‌توان درفشی با بیش از ۸ متر عرض و طولی نزدیک به ۱۲.۵ متر متصور شد.

برای دانش بیشتر درباره نگاه کنید به:

رنگ و مشخصات درفش کاویانی

 

درفش کاویانی دوران ساسانیان پس از یورش عمر بن خطاب به ایران به دست سپاهیان او افتاد. طبری نوشته است که ضرار بن خطاب درفشی که غنیمت گرفته بود را به قیمت سی هزار فروخت (طبری، ج ۵، ص ۱۷۳۹). طبری در ادامه نوشته است که قیمت واقعی آن یک میلیون و دویست هزار بود (یک هزار هزار و دويست هزار).

در آثار باستانی مربوط به ساسانیان نشان‌هایی به جا مانده است که کاملا یادآور درفش کاویانی است.

در یک بشقاب زیبای به جا مانده از دوران ساسانیان شمایلی شبیه به اختر باستانی (همان نشان لباس سرباز هخامنشی و درفش فرترکه‌ها) دیده می‌شود و دیگر شکی باقی نمی‌ماند که این نشان تا دوران ساسانیان مورد استفاده قرار می‌گرفته و یادآور اختر کاویانی است.

اختر کاویانی در بشقاب ساسانی
اختر کاویانی در بشقاب ساسانی

همچنین اثری دیگر از دوران ساسانیان به دست آمده که یادآور درفش کاویانی است ولی ستاره آن کمی تفاوت دارد:

اثری از دوران ساسانیان که یادآور درفش کاویانی است
منبع: The Metropolitan Museum of Art

این احتمال وجود دارد این نماد و نشانِ یکی از حاکمان محلی در دوران ساسانیان باشد به همین دلیل ستاره آن تفاوت‌هایی داشته است ولی چنین تصویری پیش از هر چیز یادآور درفش کاویانی است؛ ولی با ذوق هنری جدید.

درفش کاویانی، درفش دادخواهی، درفشی جاودانه

«درفش کاویانی از روزگاران بسیار کهن که تاریخ مه آلود آن را باید در اساطیر جست، پیوسته (8) تا پایان دوره تاریخی ایران باستان، درفش ملی ایران و همواره پشتوانه سپاه (فرخ، 1387: ص 46) و ملت غیور و دادخواه ایران بوده است» (1).

«این درفش پس از هر تاخت و تاز به این مرز و بوم نیز، همچنان در دل مردم ایران برافراشته بوده و در ادبیات حماسی و ملی ایرانی عشق به دادخواهیِ کاوه وارانه موج می‌زند.

هنوز، با وجود سرمایه‌های ملی مانند شاهنامه و جشن مهرگان که سالروز پیروزی درفش کاویانی است، مردم ما می‌توانند شکوه این درفش را حس کنند.

درفش کاویانی یعنی ایستادگی و دادخواهی در برابر بیدادگری، یعنی بیرون راندن دشمن بیگانه و غارتگر از میهن، یعنی زدودن نیروهای دروغ و اهریمنی از جامعه.

اگر هنوز مردمی باشند که درفش دادخواهی کاویانی را در دل خود افراشته بدارند و آتش عشق به ایران را دل خود جاودانه، فروزان بدارند، این درفش با سوزاندن آن چرم آهنگری از بین نمی‌رود. که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست…» (1) (10).

بازسازی درفش کاویانی

توجه: بخش‌های زیادی از این نوشتار، از مقاله آقای میثم صائبی در شماره ۶ نشریه سرزمین آزادگان برداشت شده است. آن شماره با همکاری پایگاه خِرَدگان و کانون ایران‌شناسی دانشگاه تهران منتشر شد. بخش‌هایی که از آن مقاله برداشته شده‌اند در داخل « » و با پانویس (1) مشخص شده‌اند.
 

پانویس:

1- برگرفته از: صائبی، میثم (مهر و آبان ١۳۹۴). «درفش کاویانی، کهن ترین درفش ملی ایران». سرزمین آزادگان. ش ۶، صص ۷-١١.

2- دو آشپز ضحاک به نام ارمایل و گرمایل هر بار یک جوان را از میان آن دو جوان قربانی ضحاک نجات داده و آن ها به یاری فریدون در کوه ها می‌پیوستند (شاهنامه، خالقی مطلق: ص 57-56).

3- زامیاد یشت، بند های 37-36

4- در اوستا، داستان نبرد فریدون و اژی دهاک با روایتی کهن تر آمده است (اوستا، دوستخواه، 1387، ص 137، 491 و…) و از خاندان شاهی »کَوی« بسیار یاد شده است اما اشاره مستقیمی به شخصیت قهرمانی »کاوه« نشده؛ اشاره مستقیم به شخصیت کاوه بیشتر در متون متاخرتر دیده می شود…

5- چند تن از خاورشناسان از جمله »یوستی« و »زاره« و »لِوی« با این دیدگاه موافقند ولی »کریستن سن« آن را درست نمی داند (نفیسی، 1328، ص 9).

6- همزمان با دوره هخامنشی

7- این موزاییک یک کپی از دوره رومی است از یک نقاشی دوره هلنی (حدود 320 پیش از میلاد، Shahbazi, 1996: p. 312)

8- با توجه به اشاره به مدارک یادشده

9- یا فتح مداین

۱۰- برگرفته از این بیت حافظ شیرازی:

از آن به دیرِ مغانم عزیز می‌دارند … که آتشی که نمیرد، همیشه در دلِ ماست

در غزلیات حافظ شیرازی علاقه قابل توجه به فرهنگ ایران باستان دیده می‌شود. به طوری که یکی از نمادهای اصلی شعر او پیر مغان است. واژه‌هایی که برای این نماد انتخاب شده، یادآور آیین ایرانیان باستان است (ن.ک: گرایش قابل توجه حافظ به فرهنگ ایران باستان).

 

کتاب‌نامه:

- ابن رسته، احمد بن عمر (1365): الاعلاق النفیسه، ترجمه حسین قره چانلو، چاپ اول، تهران: مروارید.

- امینی، امین (1390): سکه های ایران قبل از اسلام (موزه میرزا محمد کاظمینی)، چاپ دوم، تهران: پازینه.

- بختورتاش، نصرت الله (1387): تاریخ پرچم ایران از باستان تا امروز، تهران: بهجت.

- بلعمی، ابو علی محمد (1353): تاریخ بلعمی، تألیف محمد بن جریر طبری، تصحیح محمد تقی بهار، چاپ دوم، تهران: انتشارات زوار.

- بلعمی، ابو علی محمد (1380): تاریخ بلعمی، تألیف محمد بن جریر طبری، تصحیح محمد تقی بهار، تهران: انتشارات زوار.

- بیرونی، ابوریحان (1389): آثارالباقیه، ترجمه اکبر داناسرشت، چاپ ششم، تهران: امیر کبیر.

- تاریخ طبری (تاریخ الرسل و الملوک)، محمد بن جریر طبری. ترجمه ابوالقاسم پاینده. تهران: اساطیر. ١٣٧۵.

- ثعالبی، ابومنصور عبدالملک (1328): شاهنامه ثعالبی، در شرح سلاطین ایران، محمود هدایت، چاپ اول، تهران: انتشارات وزارت فرهنگ.

- دوستخواه، جلیل (1387): اوستا (کهن ترین سرودهای ایرانیان)، چاپ سیزدهم، تهران: مروارید.

- رضی، هاشم (1380): گاه شماری و جشن های ایران باستان، چاپ چهارم، تهران: بهجت.

- فرخ، کاوه (1387): سواره نظام زبده ارتش ساسانی، ترجمه بهنام محمد پناه، چاپ اول، تهران: سبزان.

- فردوسی، ابوالقاسم (1393): شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، چاپ پنجم، تهران: مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی.

- کریستن سن، آرتور (1387): کاوه آهنگر و درفش کاویانی، ترجمه منیژه احدزادگان آهنی، چاپ دوم، تهران: طهوری.

- گنجی، شادی؛ عبدی، کامیار (پاییز و زمستان ۱۳۹۶). «بررسی ساختار سیاسی - اجتماعی جامعه شهر سوخته در هزاره سوم پیش از میلاد». جامعه شناسی تاریخی، دوره ۹، شماره ۲. صص ۲۹ – ۶۴.

- مان، اسکار (1387): کاوه آهنگر و درفش کاویانی، ترجمه منیژه احدزادگان آهنی، چاپ دوم، تهران: طهوری.

- مسعودی، ابوالحسن علی (1349): التنبیه و الاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چاپ اول، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.

- مسکویه، احمد بن محمد (1369): تجارب الامم، ترجمه ابوالقاسم امامی، چاپ اول، تهران: سروش.

- نفیسی، سعید (1328): درفش ایران و شیر و خورشید، چاپ اول، تهران: چاپ نگین.

- نیر نوری، حمید (1344): تاریخچه بیرق ایران و شیر و خورشید، تهران: انتشارات موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی.

- ویسهوفر، یوزف (1390): ایران باستان، ترجمه مرتضی ثاقب فر، چاپ یازدهم، تهران: ققنوس.

- یوستی، فردیناند (1382): نامنامه ایرانی (Iranisches Namenbuch)، تهران: انتشارات اساطیر.

- Darmesteter, James (2001): The Zend-Avesta, Richmond, Surrey :Curzoon Press.

- Khaleghi-Motlagh, Djalal (1996): DERAFŠ-E KĀVĪĀN, Encyclopaedia Iranica (Edited by Ehsan Yarshater), 1st published, Costa Mesa: Mazda Publishers.

- Shahbazi, Alireza Shapur (1996): DERAFŠ, Encyclopaedia Iranica (Edited by Ehsan Yarshater), 1st published, Costa Mesa: Mazda Publishers.

دیدگاه شما:



به کار گیری یا روگرفت از نوشته‌های این پایگاه تنها پس از پذیرش قوانین پایگاه امکان پذیر است: قوانین پایگاه خِرَدگان
توسعه نرم افزاری: مجید خالقیان
پیشینه درفش کاویانی، درفش باستانی و میهنی ایران
خِرَدگان