تاریخ و فرهنگ ایران زمین

جانفشانی ایرانیان برای درفش کاویانی

در سراسر شاهنامه، داستان‌هایی خردمندانه و زیبا می‌یابیم که در ادبیات پارسی جاودان شدند. با این حال بخش‌هایی از شاهنامه که بسیار ارزشمند هستند، کمتر شنیده شدند!

یکی از داستان‌های تاثیر گذار که شاید کمتر شنیده شده باشد داستان جانفشانی سردار ایرانی برای درفش کاویانی است که با چنگ و دندان درفش را برافراشته نگه می‌دارد. این داستان، عشقی شورانگیز به درفش باستانی ایرانیان را نشان می‌دهد؛ درفشی که نماد آزادی‌خواهی و مبارزه با ستمگران است.

در بخشی از داستان گشتاسپ و ارجاسپ در شاهنامه که از سروده‌های دقیقی است (۱) به یک سردار پرافتخار ایرانی به نام «گرامی» اشاره می‌شود:

نَبَرده‌سواری گرامیش نام 

هماننده‌ی پور دستان سام (شاهنامه، دفتر ۵، صفحه ۱۲۳، شماره ۵۱۰).

در این داستان، ایرانیان در برابر سپاه ارجاسپ قرار گرفتند که البته سپاه ارجاسپ گاهی سپاه چین هم خوانده می‌شود. 

هنگامی که سردار ایرانی یعنی گرامی، درفش فروزنده کاویانی را می‌‌بیند که روی زمین افتاده است، بی احترامی به این درفش را تحمل نمی‌کند و بی درنگ به سوی این درفش ملی می‌رود و آن را بر می‌دارد. او گرد و خاکی که بر روی آن نشسته بود را پاک می‌کند و با احترامی که شایسته درفش است برافراشته نگه می‌دارد.

سردار ایرانی با یک دست درفش کاویانی را می‌گیرد و با دست دیگر که مسلح به گرز بود، با دشمنان می‌جنگد.

سپاهیان دشمن گرداگرد سردار ایرانی را می‌گیرند و از همه سو به او یورش می‌آورند. در پی این یورش، یک دست سردار ایران از بدنش جدا می‌شود!

ولی سردار ایرانی کوتاه نمی‌آید و باز هم نمی‌گذارد درفش کاویانی روی زمین بیفتد و درفش کاویان را به دندان می‌گیرد و فقط با یک دست به جنگیدن ادامه می‌دهد که مایه شگفتی راوی داستان است.

سردار ایرانی جانش را در این راه از دست می‌دهد و تا آخرین نفس، درفش پر افتخار کاویانی را برافراشته نگه می‌دارد.

این عشق و شور به درفش ملی به راستی در تاریخ بشر کم نظیر است. درفشی که از دل مردم برخاسته بود و ایرانیان همواره علاقه خاصی به این درفش باستانی داشتند.

در ادامه بخش‌هایی از شاهنامه که این داستان آمده را می‌آوریم:

بیفتاد از دست ایرانیان

درفش فروزنده‌ی کاویان

 

گرامی [=سردار ایرانی] بدید آن درفش نبیل [چو نیل]

که افگنده بودند از پشت پیل

 

فرود آمد و بر گرفتش ز خاک

بیفشاند ازو خاک و بستُرد پاک

 

چو او را بدیدند گُردان چین

که آن نیزه‌ی نامدار گُزین

 

از آن خاک برداشت، بستُرد و برد (۲)

به گردش گرفتند مردان گُرد

 

ز هر سو به گِردش همی تاختند

به شمشیر، دستش بینداختند

 

درفش فریدون به دندان گرفت

همی زد به یک دست گرز، ای شگفت

 

سرانجام کارش بکشتند زار

برآن گرم خاکش فگندند خوار (شاهنامه، دفتر ۵، صفحه ۱۲۵، شماره‌های ۵۲۴-۵۳۰).

کتاب‌نامه:

- شاهنامه (۱۳۷۵). تصحیح جلال خالقی مطلق. زیر نظر احسان یارشاطر. دفتر ۵. کالیفرنیا: انتشارات مزدا به همکاری بنیاد میراث ایران.

 

پانویس:

۱- لازم به ذکر است که خود فردوسی تاکید کرده که دقیقی این بخش‌ها را به نظم در آورده است و فردوسی در اثر جاوانش ابیات دقیقی را آورده است.

۲- از آن خاک برداشت و بستُرد و برد

تماس با نویسنده:


دیدگاه خود را از راه رایانامه با نویسنده در میان بگذارید:

دیدگاه‌ها


دیدگاه خود را در اینستاگرام در میان بگذارید:

خِرَدگان در تلگرام و اینستاگرام

خط میخی

نویسنده‌های پایگاه

جانفشانی ایرانیان برای درفش کاویانی
به کار گیری یا روگرفت از نوشته‌های این پایگاه تنها پس از پذیرش قوانین پایگاه امکان پذیر است: قوانین پایگاه خِرَدگان
توسعه نرم افزاری: مجید خالقیان