پایگاه خِرَدگان: پژوهشهای مستند درباره تاریخ و فرهنگ ایران زمین، مقابله با تحریف تاریخ و پاسخ به ایرانستیزان
فردوسی پاکزاد، مردی که فراتر از زمان خود میاندیشید و شاید برای همین رنجهای فراوانی کشید. اگر شاهنامه نبود چه بسی زبان پارسی فراموش میشد و اگر زبان پارسی فراموش میشد بسیاری از آموزههای اخلاقی هم فراموشی میشدند و خدا میداند امروز انسانیتی بود یا نه!!! سراسر شاهنامه ستایش دانش، خرد، نیکی، آزادگی و جوانمردی، داد و دَهِش، عشق به ایران و انسانیت است.
برخی چپگراهای افراطی و همچنین افراطیهای به ظاهر مذهبی، موضوع خلیج فارس را بی اهمیت دانستند! توجه ایرانیان نسبت به این موضوع را غیر منطقی و ناشی از تعصب و عقبافتادگی دانستند!! این گفتهها یا از روی نادانی مطرح میشود یا واقعا علاقه دارند به کشور ما بیشتر لطمه وارد شود! علاوه بر جنبه هویتی، به لحاظ سیاسی هم نام خلیج فارس برای کشور ایران اهمیت دارد.
در روزگار باستان و پساباستان پادشاهی «پارس» یا «فارس» معادل شاهنشاهی هخامنشیان، شاهنشاهی ساسانیان، شاهنشاهی کیانیان و... بوده است. البته این موضوع ریشه در گفتههای رومیان و عربها (پیش از آن یونانیان) داشت و ساسانیان به کشور خود «ایران» میگفتند. برخی تلاش میکنند هرآنچه مردمان امروز را با آن پهنه کهن فرهنگی پیوند میزند از میان بردارند و شاید به دنبال زدودن یک نام و نشان فرهنگی و باستانی هستند!
در متون تاریخی وصیت نامهای از کوروش بزرگ نقل کردهاند که سرشار از مفاهیم بالای انسانی است. این وصیت نامه اشتراک نسبی در منابع دارد و نشان میدهد که در جهان باستان اندرزهای پایانی کوروش مشهور بوده است. اندرزهایی که کیخسرو پیش از مرگش میدهد و در شاهنامه فردوسی وجود دارد، شباهت زیادی به اندرزهای کوروش در گفتار گزنفون دارد.
داستانهای تحریف شدهای از پوریم توسط یهودستیزان ترویج میشود. این تحریفها بر کشته شدن اقوام بی گناه ایرانی توسط یهودیان تاکید دارند. چنین داستانی با این ساختار در هیچ منبع تاریخی وجود ندارد. ابتدا ایرانستیزانی مانند ناصر پورپیرار شروع به تحریف افسانه استر کردند و سپس حسن عباسی و علیاکبر رائفیپور (با ظاهری مذهبی) داستانی جدید به وجود آوردند. این سخنان توسط مشرق نیوز، خبرگزاری تسنیم و... ترویج شد.
در کتاب استر داستانی نقل میشود که زنی به نام استر با به خطر انداختن جان خود، یهودیان را از نسل کشی نجات میدهد و نهایتا یهودیان دشمنان خود را قتل عام میکنند. این داستان از نظر تاریخی قابل اثبات نیست چرا که با همه منابع تاریخی تضاد جدی دارد. کتاب استر حتی در طومارهای دریای مرده هم وجود ندارد. از سوی دیگر در ایران، داستانهای تحریف شدهای از این قصه رواج پیدا کرده است که بر خلاف موارد درج شده در منابع یهودیان میباشد و هیچ پشتوانهای ندارد.
در گفتههای سلیمانی امیری تناقض وجود دارد و گویا او گفتهها و استدلالهای پیشین خود را فراموش کرده است. سلیمانی امیری یا اصلا با منابع آشنا نبوده است یا با غرض ورزی، بخشهای دلخواه را گزینش کرده است! ایشان گاهی به ترجمهها و فرضیههای قدیمی استناد میکند که نشان دهنده کم سوادی و بهروز نبودن ایشان در حوزه تاریخ ایران باستان است. چطور این افراد که تا این حد از فضای پژوهش دوران هخامنشیان دور هستند، به خود اجازه میدهند درباره آن دوران اظهار نظر کنند؟!
نشان شیر و خورشید نخستین بار در دوران صفویان وارد پرچم ایران شد. در دوران قاجار آشکارا رویکرد شیعی به نشان شیر و خورشید وجود داشته است و شمشیر به دست شیر افزوده شد. در سکهها، نوشته «اسد الله الغالب» (لقب امام علی) دیده میشود. هیچ کدام از نشانهای باستانی را با قاطعیت نمیتوان «شیر و خورشید» دانست و نشانهای شبیه به شیر و خورشید، اصلا جنبه ملی نداشتند بلکه جنبه نجومی و مذهبی داشتند.
علاوه بر آنکه در مهمترین کتاب تاریخ اسلام یعنی قرآن از واقعه پاره کردن نامه پیامبر اسلام توسط خسرو پرویز یادی نشده است، در تواریخ دیگر ملل، از جمله منابع ایرانی یادی از این واقعه نیست! در این قضیه اشتراک مشخصی در منابع وجود ندارد و حتی یعقوبی نوشته است خسرو پرویز نامهای در پاسخ به پیامبر اسلام نوشت. حضور نامهرسان در مقابل خسرو، با تشریفاتی که از شاهنشاهی بزرگ ساسانی میشناسیم، همخوانی ندارد و میتوان گفت این داستان بیشتر شبیه به افسانه است.
زبان پارسی یا دری زبان تمدن ایرانی است و این زبان محدود به یک قوم نبوده است. از شرق تا غرب جهان ایرانی در پیشرفت و گسترش آن نقش داشتهاند. نواحی شرقی دارای زبانهای ویژه و محلی بودند (سُغدی، بلخی، خوارزمی و...). بر اساس منابع، دری اشاره به دربار پادشاهان ساسانی داشته است و دستاوردهای پایتختها برآمده از تلاش سرتاسر یک تمدن است. البته بزرگان خراسان نقش پررنگ و شگفتآوری در پیشرفت زبان و شعر پارسی داشتند.