اشکانیان
هیچ نشانه قطعی وجود ندارد که ساسانیان آثار اشکانیان را نابود کرده باشند. شواهد گوناگون نشان میدهند که ساسانیان از دستاوردهای فرهنگی و تمدنی اشکانیان بهره بردند و حتی در راه پیشرفت همان دستاوردها گام برداشتند. با توجه به شرایط باستانشناسی درباره اشکانیان و آثاری که به دست آمده نمیتوان گفت آثار مربوط به اشکانیان آنطور که ادعا میشود اندک و ناچیز است. منابع زیادی وجود دارند که نشان میدهند در دوران ساسانیان از اشکانیان به نیکی یاد میشده است. با این حال نباید انتظار داشت که هیچ انتقادی از اشکانیان نشده باشد…
ایرانیان درباره تاریخ باستانی خود به داستانهای ایرانی درباره پادشاهان پیشدادی و کیانی، بیشتر اعتماد داشتند. البته کیانیان آمیختگیهایی با هخامنشیان داشتند. اگر خودمان را به جای پژوهشگران اشکانی و ساسانی بگذاریم که پس از نابودی آثار هخامنشیان، به مطالعه درباره تاریخ باستانی ایرانی میپرداختند، باید بپذیریم که اعتماد کردن به منابع یونانی و رومی و حتی یهودیان برایشان آسان نبوده است. سوال آنجاست که چرا باید به آن منابع اعتماد میکردند؟ منابع رومی و یونانی سرشار از افسانه سرایی غرض ورزانه علیه ایرانیان بودند. از سوی دیگر افسانههایی مانند افسانه استر در منابع یهودی آشکار میسازد که افسانه سرایی در کتابهای یهودیان هم وجود داشته است…
شاید مفهومی که ما به نام مجلس میشناسیم به صورت رسمی در دوران اشکانی وارد حکومتهای ایرانی شد. گرچه در دوران هخامنشی پادشاهان با مشاوران خود مشورت میکردند و مجمع بزرگان بسیار با اهمیت بوده است، اما به نظر میآید در دوران اشکانی نقش مجلسها بسیار پر رنگ تر شد و در بسیاری از موارد حرف آخر را مجلس میزد.
نبرد حران یا نبرد کارِه، در منطقهای در شمال میانرودان (بینالنهرین) سپاه اشکانیان (پارتها) و روم رخ داد. در ۶ می (۱۶ اردیبهشت) سال ۵۳ پیش از میلاد، سپاه کراسوس سردار رومی، با سپاه سورنا سرداران اشکانی درگرفت و در ۱۹ خرداد (۹ ژوئن) چنین سالی پس از یک نبرد خونین، سپاه روم کاملاً شکست خورد و کراسوس کشته شد…
همان ایرانستیزان سابق به دنبال تغییر سیاستهای خود هستند و میخواهند اشکانیان را در برابر هخامنشیان علم کنند!! این در حالی است که اشکانیان خود را از نوادگان هخامنشیان میدانستند و به دنبال احیای شاهنشاهی هخامنشی بودند.
شکانیان نخستین بنابر شواهد سکههایشان شاه را برادر خورشید و ماه میدانستند شاید هم پس از مرگ در زمره خدایان در میآمده است مانند پشت سکه تیرداد که به احترام برادر یا پدرش میگذارد و او را پرستش میکند. این مدعا با پرستش نیاکان توسط اقوام نخستین همخوانی دارد.
با آنکه از اشکانیان در داستانهای حماسی ایرانیان، از جمله در شاهنامه، کمتر نام برده شده است اما بسیاری از داستانهای شاهنامه یادآور دوران اشکانیان هستند. چنین مینماید که تاریخ و تشکیلات دوران اشکانی نفوذ شدیدی در داستانهای حماسی و قهرمانی ایرانیان گذاشت.
گوسانها هنرمندانی بودند که در کویها و برزنها با زبان شعر و موسیقی داستانها را نقل میکردند. گوسانها حافظ داستانهای حماسی ایران بوده اند و آنها را به ساسانیان منتقل کرده اند.