گوسانها هنرمندانی بودند که در کویها و برزنها با زبان شعر و موسیقی داستانها را نقل میکردند. گوسانها حافظ داستانهای حماسی ایران بوده اند و آنها را به ساسانیان منتقل کرده اند. سنت گوسانها در پرداختن به داستانهای حماسی، سنتی غنی بوده است، به ویژه راویان خراسان که هم از امکانات متنوع فرهنگی و هم از آزادیهای دینی دوران کوشانی و اشکانی در شرق برخوردار بودند...
داستانپردازی و داستانسرایی از پیشینه بسیار کهنی در ایران برخوردار است به طوری که ایران را باید سرزمین داستانها نامید.
بسیاری از داستانهای ایرانی درون مایه فلسفی و حکمت آمیز دارند و به عبارت دیگر در دوران کهن، مفاهیم عمیق را در قالب داستان برای مردم نقل میکردند تا قابل درک باشد. این سنت در دوران بعد از اسلام هم ادامه یافت و آثار ارزشمندی مانند شاهنامه فردوسی، مثنوی معنوی و… به جا مانده است که در ادبیات ایرانی جایگاه قابل توجهی دارند. در حقیقت این داستانها بودند که در جامعه فرهنگ سازی میکردند و کارکردهای اجتماعی آنها قابل توجه است.
اما آنچه باعث میشد داستانها در میان مردم نفوذ پیدا کنند شیوه زیبای نقل کنندگان داستانها بود. در مطالعه منابع مربوط به ایران باستان، با نقل کنندگان جالبی روبرو میشویم که بسیار پر شور داستانهای گوناگون را برای مردم نقل میکردند. این گروهها گوسان نام داشتند و گوسانها هنرمندانی بودند که در کویها و برزنها با زبان شعر و موسیقی داستانها را نقل میکردند.
در قطعهای از آثار مانوی پارتی میخوانیم:
همچون گوسانی که هنر شهریاران و کَیهای پیشین را بیان میدارد… (تفضلی، ١٣٨۹: ۷۶)
از این گفته چنین بر میآید که گوسانها حافظ داستانهای حماسی ایران بوده اند و آنها را به ساسانیان منتقل کرده اند. همین داستانها بعدها بخشی از منابع خداینامه پهلوی را تشکیل داده و نهایتاً در شاهنامه منعکس شده اند (همان).
چنین مینماید که در هنر گوسانها هم داستانهای عاشقانه مورد توجه بوده است هم داستانهای حماسی و جنگاورانه. داستانهای زیبایی مانند زال و رودابه، بیژون و منیژه و حتی ویس و رامین از داستانهای عاشقانه باقی مانده از عصر باستان میباشند و داستانهای حماسی مانند هفت خوان رستم، رستم و اسفندیار و… همواره قابل توجه بوده اند.
سنت گوسانها در پرداختن به داستانهای حماسی، سنتی غنی بوده است، به ویژه راویان خراسان که هم از امکانات متنوع فرهنگی و هم از آزادیهای دینی دوران کوشانی و اشکانی در شرق برخوردار بودند (قریب، ۱۳۸۶: ۱۷۹).
نباید از تاثیر داستانها، از جمله داستانهای اسطورهای در ایجاد یک نظام فرهنگی در جامعه آن روز غافل شد. هنگامی که عناصر گوناگون از مردمان دیگر نواحی جهان وارد فرهنگ ایرانزمین میشد، با توجه به آنکه اسطورهها جایگاه ویژهای در میان مردم داشتند و مردم با اسطورهها زندگی میکردند، گویی عناصر بیگانه از صافی اسطورهها گذر میکردند و کارکرد درخور خود را در فرهنگ این سرزمین مییافتند.
کتابنامه:
– تفضلی، احمد (١٣٨۹). تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام. تهران: سخن.
– قریب، بدرالزمان (۱۳۸۶). مطالعات سغدی. به کوشش محمد شکری فومشی، تهران: طهوری.
یک خواهش دوستانه
خواهشمند است اگر قصد رونوشت از این نوشتار را دارید، بنمایه (www.kheradgan.ir) و نویسنده آن را یاد کنید