تاریخ و فرهنگ ایران زمین

آیا ساسانیان، آثار اشکانیان را نابود کردند؟!

نگاهی کوتاه:

هیچ نشانه قطعی وجود ندارد که ساسانیان آثار اشکانیان را نابود کرده باشند. شواهد گوناگون نشان می دهند که ساسانیان از دستاوردهای فرهنگی و تمدنی اشکانیان بهره بردند و حتی در راه پیشرفت همان دستاوردها گام برداشتند. با توجه به شرایط باستان‌شناسی درباره اشکانیان و آثاری که به دست آمده نمی‌توان گفت آثار مربوط به اشکانیان آنطور که ادعا می‌شود اندک و ناچیز است. منابع زیادی وجود دارند که نشان می‌دهند در دوران ساسانیان از اشکانیان به نیکی یاد می‌شده است. با این حال نباید انتظار داشت که هیچ انتقادی از اشکانیان نشده باشد…

یکی از مواردی که همواره مورد بحث پژوهشگران بوده، موضوع نابودی آثار اشکانیان توسط ساسانیان است. برخی از پژوهشگران معتقد بودند که ساسانیان آثار زیادی از اشکانیان را نابود کردند و این موضوع باعث شد یاد و خاطره اشکانیان از تاریخ کمرنگ شود.

در این میان ایران‌ستیزان مانند همیشه به دنبال سو استفاده از چنین فرضیه‌هایی هستند و شروع به دروغ‌پراکنی و افسانه‌سازی می‌کنند.

اکثرا به بیتی از شاهنامه اشاره می‌کنند که فردوسی گفته است از اشکانیان جز نام نشنیده است (ازیرا جز از نام نشنیده‌ام … نه در نامه خسروان دیده‌ام). البته شاهنامه قطعا نمی‌تواند منبع مناسبی برای چنین نتیجه گیری باشد، چرا که فردوسی و دقیقی پس از چند سده، آن هم پس از آنکه آثار و منابع زیادی در یورش و سلطه خلفا نابود شده بودند،‌ شاهنامه را به نظم در آوردند. یعنی چنانچه فردوسی در پیدا کردن منابع درباره اشکانیان دچار مشکل بوده است، نمی تواند دلیل قطعی باشد که به ساسانیان ربط داشته باشد.

آنچه در منابع کهن از جمله بسیاری از منابع دوران ساسانیان می‌بینیم این است که اشکانیان ستایش شدند چرا که به عنوان شاهنشاهی زرتشتی ایرانی که پس از یورش و سلطه بیگانگان توانستند نیروی قایل توجهی بگیرند خوشنام بودند.

البته در هر انتقال قدرتی ممکن است کشتاری صورت بگیرد تا کسانی که پیش از این قدرت داشتند،‌ نتوانند دوباره قدرت را به دست بگیرند. قطعا چنین کارهایی در طول تاریخ ناپسند بوده و جای دفاع ندارد ولی این به معنای نابودی دستاوردهای فرهنگی و تمدنی حکومت پیشین نیست. همچنین گاهی انتقاداتی به حکومت‌های پیشین می‌شود ولی باز هم به معنای رد و نابودی همه دستاوردهای تمدنی حکومت قلبی نیست.

از منابع به دست می‌آید که ساسانیان از دستاوردهای فرهنگی و تمدنی اشکانیان بهره بردند و حتی در راه پیشرفت همان دستاوردها گام برداشتند. 

در ادامه با در نظر گرفتن شواهد و بررسی منابع این موضوع را بررسی می‌کنیم. 

آیا آثار باستانی از اشکانیان کم باقی مانده است؟

یکی از شواهدی که درباره نابودی آثار اشکانیان مطرح می‌کنند این است که آثار باستانی از اشکانیان کم باقی مانده و دلیل این موضوع را نابودی آثار توسط ساسانیان بیان می‌کنند.

این در حالی است که آثار اشکانیان آنقدرها که تبلیغ می‌شود کم نیستند. آثاری در مناطقی مانند قومس، سیستان، کردستان، خوزستان، عراق و… از اشکانیان به دست آمده است.

از آثار مشهور اشکانیان می‌توان به آثار نسا اشاره کرد که امروزه در کشور ترکمنستان واقع شده است.

متاسفانه پژوهش‌های باستان‌شناسی درباره اشکانیان کمتر صورت گرفته است و اگر رویکرد جدی به باستان‌شناسی در ایران وجود داشته باشد قطعا آثار و منابع بیشتر از اشکانیان به دست می‌آید.

جدا از این موارد، احتمال می‌رود برخی از آثاری که به ساسانیان مربوط است، ریشه در دوران اشکانیان داشته باشد. چنان که یک بنای اولیه در دوران اشکانیان ساخته شده و توسط ساسانیان گسترش یافته است. 

در دوران شوروی ادعا می‌شد که آثار اشکانیان توسط ساسانیان نابود شدند ولی پژوهش‌های بعدی نشان دادند که چنین چیزی نبوده است. پژوهش‌ها نشان می‌دهند بناهای اشکانیان تا قرون بعدی همچنان استفاده می‌شدند. هیچ سندی از ویرانی توسط ساسانیان دیده نشده است (Lippolis, 2010: p 44). 

بنابراین با توجه به شرایط باستان‌شناسی و آثاری که به دست آمده نمی‌توان گفت آثار مربوط به اشکانیان آنطور که ادعا می‌شود اندک و ناچیز است.

ستایش اشکانیان در آثار مربوط به ساسانیان و زرتشتیان

نکته مهم که باید توجه داشته باشیم آن است که خاندان‌های اشکانی تا اواخر دوران ساسانیان، جایگاه برجسته‌ای داشتند. این موضوع نشان می‌دهد آنطور که ادعا می‌شود اشکانیان به آن صورت اغراق‌آمیز قتل عام نشدند. خاندان‌های پر نفوذی مانند کارن، سورن، مهران، وراز و… در دوران ساسانیان بسیار مشهور هستند و نشان می‌دهد همان خاندان های پرنفوذ دوران اشکانی در دوران ساسانیان هم نفوذ داشتند.

اکثرا در منابع ساسانی از اشکانیان به خوبی یاد می‌شود و از نظر نسب‌شناسی به سلسله کیانیان منسوب می‌شوند برخی از پادشاهان اشکانی به عنوان ترویج دهنده مذهب به تصویر کشیده شدند (Maksymiuk, 2021: p 89).

در منابعی که موبدان زرتشتی گردآوری کردند بارها اشکانیان ستایش شدند. برای نمونه در کتاب جهارم دینکرد از بلاش اشکانی در کنار گشتاسب، اردشیر بابکان و… نام برده می شود که در راه نگهداری و پاسداری از اوستا گام برداشتند:

بلاش اشکانی اوستا و زند را همانگونه پاک که نازل شده بود و نیز آموزه‌های آن را که به علت گزند و خرابکاری اسکندر و غارت و ویرانی یونانیان که در ایرانشهر همه گیر شده بود ، دستور داد بنویسند تا نزد دستوران همه به همین صورت و حالت به امانت بمانند و در کشور اینگونه دستور داده شد که برای نگه داشتن (متن)، (یک نسخه) در همه شهر ها نگاه داشته شود (کتاب چهارم دینکرد، ۱۳۹۳: ص۶۳).

از منابع قابل توجه دیگر می‌توان به بندهش اشاره کرد (که ریشه در دوران ساسانیان دارد). در بندهش  درباره اشکانیان اینچنین آمده است:

دارای دارایان چهارده سال، اسکندر رومی چهارده سال، اشکانیان (که) به شاهی پرهیزگارانه نام دارند دویست و اندی سال … (بندهشن، ۱۳۹۵: ص ۱۵۶).

اما مهم ترین منبع شاید متن پهلوی زند وهمن یسن باشد که ریشه در دوران خسرو انوشیروان دارد. از این متن چند نسخه وجود دارد که اختلافات جزئی دارند. آنچه از بخشی از این متن برداشت می‌شود این است که اشکانیان دنیا را از شر و بدعت خلاص کردند و از اسکندر به بدی یاد می شود (Cereti, 1995: p 152).

با این حال نوشته‌هایی هم از دوران ساسانیان به جا مانده که به نظام حکومتی اشکانیان انتقاداتی کردند‌ از جمله می توان به متن MU29 اشاره کرد. اما درباره اعتبار این متن گمانه‌زنی‌هایی وجود دارد. متن‌های مرتبط با آن وجود دارند که اتفاقا دیگر آن انتقادات وجود ندارد. احتمالا در نسخه‌های اصلی و اولیه چنین انتقاداتی نبوده است و بعدها چنین مواردی آمده است.

دکتر تورج دریایی این متن را مرتبط با متن دیگری به نام ZWY می‌داند. در متن MU29 مطالبی علیه اشکانیان دیده می‌شود ولی وقتی آن را کنار ZWY بگذاریم، متن ZWY اعتبار بیشتری دارد. این در حالی است که در متن ZWY اشکانیان ستایش شده اند (Daryaee,2015: p 9). 

با توجه به آثاری که معرفی شد و از جمله متونی مانند زند وهمن یسن می‌توان گفت ستایش اشکانیان بیشتر مورد توجه بوده است.

با این حال نباید انتظار داشت که هیچ انتقادی از اشکانیان نشده باشد ولی این انتقادات حتی اگر تند هم باشند به آن معنا نیست که ساسانیان همه آثار اشکانیان را نابود کرده باشند.

بررسی اشکانیان در شاهنامه

با وجود این منابع، آنچه بیشتر از همه مورد توجه رسانه‌ها و فعالان فضای مجازی قرار می‌گیرد یک بیت شاهنامه است. معمولا وقتی از نابودی آثار اشکانیان توسط ساسانیان گفته می‌شود، اولین چیزی که مطرح می کنند این بیت شاهنامه درباره اشکانیان است:

کزیشان جز از نام نشنیده‌ام

نه در نامه خسروان دیده‌ام

البته در تصحیح معتبر دکتر خالقی مطلق اینچنین آمده است:

چو کوتاه بد شاه و هم بیخ‌شان

نگوید جهاندیده تاریخ شان


 

ازیرا جز از نام نشنیده‌ام

نه در نامه خسروان دیده‌ام

 

(شاهنامه تصحیح خالقی مطلق، دفتر سوم، ص ۱۳۹).

به راستی چه اتفاقی افتاده که فردوسی در آن دوران و پس از گذشت چند سده از ساسانیان، از اشکانیان خیلی کم می‌دانست؟ برخی دلیل این موضوع را نابودی آثار اشکانیان توسط ساسانیان می‌دانند ولی دیدیم که شواهد و منابع چنین چیزی را نشان نمی‌دهند.

از طرفی درباره نابودی آثار توسط خلفا منابع و شواهد بسیاری وجود دارد و نمی‌توان این نابودی را نادیده گرفت‌ (ن.ک: کتاب سوزی خلفا در ایران).

معمولا در جواب به این استدلال گفته می‌شود چرا داستان‌های کیانیان و ساسانیان از بین نرفتند، ولی داستان‌های اشکانیان از بین رفتند؟! 

به طور خلاصه باید گفت بسیاری از روایات ساسانیان هم از بین رفتند و تاریخ پژوهی تا به امروز درباره ساسانیان با مشکل مواجه است. اما نه به اندازه روایات مربوط به اشکانیان. همچنین باید توجه داشت که آثار و داستان‌های مربوط به ساسانیان و کیانیان شانس ماندگاری بیشتری داشتند.

این موضوعی است که قصد داریم در ادامه بیشتر درباره آن توضیح دهیم.

شانس بیشتر ماندگاری داستان‌های ساسانیان و کیانیان پس از یورش خلفا

در دوران ساسانیان شاهد افزایش سنت نوشتاری در ایران هستیم که به نظر می‌رسد تحت تاثیر تحولات جهانی بوده که در آن قرون وجود داشته است. همانطور که آثار نوشتاری از روم باستان بیشتر از قبل است و حتی از یونان باستان هم بسیار بیشتر می‌باشد.

برعکس تبلیغات ایران‌ستیزان در دوران ساسانیان سوادآموزی برای همه آزاد بوده است و پادشاهانی مانند اردشیر پاپکان، بهرام گور و خسرو انوشیروان اقداماتی در راستای افزایش سواد آموزی انجام دادند (ن.ک: سواد آموزی در دوران ساسانیان).

این بدان معنا نیست که در دوران اشکانیان هیچکس سواد نداشت یا کتابی نوشته نمی‌شد! ولی قطعا نویسا شدن در دوران ساسانیان بسیار گستره‌تر شد که تحولات جهانی در این موضوع بی تاثیر نبوده است.

نویسا بودن تا حدی پیشرفت کرده بود که نامه هایی از اشخاص عادی به دست آمده است (ن.ک: سواد آموزی در دوران ساسانیان) و حتی در اواخر دوران ساسانیان شاهد کتیبه‌های خصوصی کوچک متعددی هستیم (ن.ک: دریایی، ۱۳۸۳: ص ۱۹۳-۱۹۲). این موارد تا آن زمان اگر نگوییم بی نظیر بود، قطعا باید بگوییم کم نظیر بوده است.

این گسترش نویسا بودن همزمان با حکومت ساسانیان بوده است و در دوران ساسانیان به دلیل آنکه خود را وارثان پادشاهان کیانیِ حامی زرتشت می‌دانستند، روی سلسله خود و کیانیان بیشتر تبلیغ می‌کردند و احتمالا با استقبال بیشتری هم مواجه می‌شدند.

در این شرایط طبیعتا رونوشت از داستان‌های پیشدادیان، کیانیان و ساسانیان در سراسر جهان ایرانی بیشتر صورت می‌گرفته و کتاب‌های مربوط به آنها در سراسر کشور پخش می‌شده است. ولی احتمالا کتاب‌هایی که درباره اشکانیان نگارش یافته بودند بیشتر در کتابخانه‌های بزرگ (شاید مدائن و استخر) یا در نزد خاندان‌های پارتی و اشکانی نگهداری می‌شدند. 

یعنی اگر کتابخانه‌های بزرگ در یورش و سلطه خلفا نابود شده باشند (که شواهد فراوانی نشان‌دهنده این موضوع هستند) آثار و داستان‌های مربوط به اشکانیان آسیب فراوان دیده است. ولی درباره ساسانیان و کیانیان، هنوز رونوشت‌های فراوانی که در سراسر کشور پراکنده بودند از جمله در نزد گروهی از مردم که از اشراف محسوب نمی‌شدند. با توجه به نکات گفته شده طبیعی بوده که این نسخه‌ها بیشتر مربوط به ساسانیان و کیانیان بودند. 

همین گستردگی  باعث می‌شد در سنت شفاهی هم بیشتر یاد و خاطره ساسانیان، کیانیان و پیشدادیان باقی بماند.

نباید شرایط امروز را به دوران باستان فرافکنی کنیم. امروز با یک جستجو ساده بسیاری از منابع در دسترس هستند، ولی در آن روزگار اگر مثلا منبعی در خوزستان بوده، نباید انتظار داشته باشیم که در توس هم برای مردم آشنا بوده باشد. گاهی شرایط مکانی، گذار روزگار و حتی رونوشت‌ها باعث می‌شد محتوای منابع هم تغییر کنند.

منابع فردوسی چه بوده است؟

برای تحلیل بیشتر موضوع اشکانیان در شاهنامه ابتدا باید بررسی کنیم منابع فردوسی برای به نظم درآوردن شاهنامه کدام بودند؟

اصلی ترین منبع فردوسی متنی بوده که به شاهنامه ابومنصوری مشهور است که متاسفانه اصل آن به دست ما نرسیده است. چنین می‌نماید گردآوری داستان‌های باستانی ایرانی توسط جمعی از دهقانان که احتمالا مال و منالی داشتند و صاحب منصبی بودند مانند ابومنصور محمد بن عبدالرزاق صورت گرفته است.

البته اشعار فردوسی نشان می‌دهد که گاهی از منابعی غیر از شاهنامه ابومنصوری استفاده کرده است. برای مثال پیش از داستان بیژن و منیژه نقل می‌کند که همسرش داستانی را نقل می‌کند:

مرا گفت: گر چون ز من بشنوی

به شعر آری از دفتر پهلوی

 

همت گویم و هم پذیرم سپاس

کنون بشنو ای یار نیکی شناس 

 

(ن.ک: شاهنامه تصحیح خالقی مطلق، دفتر سوم، صص ۳۰۳-۳۰۶).

احتمالا منظور فردوسی از «نامه خسروان» در بیت مشهور «نه در نامه خسروان دیده‌ام»  همان شاهنامه ابومنصوری باشد. بنابراین چنین می‌نماید که بخش اشکانیان یا اصلا در منبع اصلی فردوسی وجود نداشته است‌ یا بسیار کمرنگ بوده است. حتی احتمال می‌رود داستان اسکندر هم در شاهنامه ابومنصوری نبوده است و فردوسی از منابع دیگر گرفته باشد.

سوال مهمی که می‌خواهیم به آن بپردازیم این است که چرا بخش اشکانیان در شاهنامه منثور ابومنصوری نبوده است؟!

معمولا پژوهشگران می‌نویسند که شاهنامه ابومنصوری از روی خدای‌نامک یا خدای‌نامک‌های دوران ساسانیان نوشته شده است. اما آیا از روی یک متن منسجم که داستان پیشدادیان تا ساسانیان را به صورت پیوسته در آن بوده است، نوشته شده است.

شاید در دوران ساسانیان خدای‌نامک منسجمی وجود داشته که در کتابخانه های بزرگ نگهداری می شده است. اما با توجه به آنکه چنین منبعی به دست ما نرسیده است نمی‌توانیم بگوییم شاهنامه ابومنصوری از روی آن خدای نامک بوده است‌.

باز هم احتمال می‌رود آن خدای نامک به مرور از بین رفته باشد.

با توجه به آنکه در داستان‌های شاهنامه ناهمسانی‌هایی دیده می شود، به نظر می‌رسد از یک متن منسجم برداشت نشده است.

برای نمونه، کیخسرو تورانیان و افراسیاب را شکست می‌دهد ولی بعدها مشخص نیست که ارجاسب تورانی چگونه تا این حد قدرتمند شده است که دوباره به ایران لشکرکشی می‌کند؟!!

نا همسانی‌ها موضوعی است که در بخش‌هایی از شاهنامه دیده می‌شود! تحلیلی که می‌توان کرد این است که احتمالا شاهنامه ابومنصوری پس از گردآوری چندین کتاب پدید آمده و تلاش شده است داستان‌ها را از جاهای مختلف گردآوری کنند. برای همین گاه ناهمسانی هایی هم در آنها بوده است.

همانطور که پیش از این توضیح دادیم کتاب‌هایی که درباره ساسانیان و کیانیان و پیشدادیان نگارش یافته بودند، شانس ماندگاری بیشتر داشتند. احتمالا هنگام گردآوری شاهنامه ابومنصوری نتوانستند داستان‌های اشکانیان را پیدا کنند. فردوسی هم از دانسته‌های دیگر خود بخش اشکانیان را در شاهنامه آورد.

با این حال به نظر می‌رسد یاد و خاطره اشکانیان محدود به این اشاره کوتاه نیست. ذبیح الله صفا این موضوع را مطرح کرده است که عده زیادی از پهلوانان شاهنامه مانند قارن، گودرز، گیو، بیژن، زراسب، پلاشان و… یادآور ملوک الطوایف پارت‌ها می‌باشند (ن.ک: اشکانیان و پهلوانان حماسی ایران).

با توجه به آنکه از همان دوران باستان داستان‌های اساطیری با روایات تاریخی آمیخته شدند، هیچ بعید نیست که یادواره و خاطرات اشکانیان در حافظه جمعی در داستان‌های مربوط به کیانیان از همان دوران باستان جای گرفته باشند. 

آمیختگی داستان های شاهنامه با شخصیت های تاریخی درباره هخامشنیان هم دیده می شود به طوری که برخی از پادشاهان کیانی یادآور پادشاهان هخامنشی هستند (ن.ک: هخامنشیان در شاهنامه).

سخن پایانی

هیچ نشانه قطعی وجود ندارد که ساسانیان آثار اشکانیان را نابود کرده باشند. شواهد گوناگون نشان می دهند که ساسانیان از دستاوردهای فرهنگی و تمدنی اشکانیان بهره بردند و حتی در راه پیشرفت همان دستاوردها گام برداشتند. با توجه به شرایط باستان‌شناسی درباره اشکانیان و آثاری که به دست آمده نمی‌توان گفت آثار مربوط به اشکانیان آنطور که ادعا می‌شود اندک و ناچیز است.

منابع زیادی وجود دارند که نشان می دهند در دوران ساسانیان از اشکانیان به نیکی یاد می‌شده است.

با توجه به این منابع و شواهد می توان گفت آنچه باعث شده که از اشکانیان در آثاری مانند شاهنامه کمتر یاد شود، نابودی آثار پس از یورش و سلطه خلفا بوده است نه آنکه در دوران باستان آثار اشکانیان نابود شده باشند.

با سپاس از:

کانال ARSACID CHRONICLE

 

کتاب‌نامه:

- بندهش (۱۳۹۵). فرنبغ دادگی. گزارنده: مهرداد بهار. تهران: توس

- دریایی، تورج (۱۳۸۳). شاهنشاهی ساسانی. ترجمه مرتضی ثاقب فر. تهران: ققنوس.

دینکرد چهارم (۱۳۹۳) پژوهش: مریم رضایی. زیر نظر سعید عریان. تهران: انتشارات علمی

- فردوسی، ابوالقاسم (۱۳۸۶). شاهنامه. به کوشش جلال خالقی مطلق. تهران: مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی. صص ۳۰۳-۳۰۶.

- Cereti, Carlo (1995). The Zand I Wahman Yasn. Is M.E.O

- Daryaee, Touraj (2015). "Alexander and the Arsacids in the manuscript MU29". Dabir. Vol. 1, No. 1. pp 8-10

- Lippolis, Carlo (2010). Notes on Parthian Nisa on the Light of New Research

- Maksymiuk, Katarzyna (July 2021). "Armenia in Political and Military Activities of Ardaxšīr I". The International Journal of Ancient Iranian Studies. VOL. 1, NO. 1: pp 87-96
 

دیدگاه‌ها


دیدگاه خود را در اینستاگرام در میان بگذارید:

خِرَدگان در تلگرام و اینستاگرام

کانال تلگرام خردگانبرگه اینستاگرام خردگان

خط میخی

خط میخی پارسی باستان - سامانه بومیش

درباره بزرگان

درباره زرتشتدرباره کوروش بزرگ
درباره فردوسیدرباره دکتر مصدق
به کار گیری یا روگرفت از نوشته‌های این پایگاه تنها پس از پذیرش قوانین پایگاه امکان پذیر است: قوانین پایگاه خِرَدگان
توسعه نرم افزاری: مجید خالقیان
آیا ساسانیان، آثار اشکانیان را نابود کردند؟!