نشان پایگاه خِرَدگان
تاریخ و فرهنگ ایران زمین

پاسداری اشکانیان از درفش کاویانی در روایت ثعالبی

نگاهی کوتاه:

ثعالبی در بخش مربوط به اشکانیان نوشته است پادشاهی با نام اقفور بر آنجا که درفش کاویان را پنهان کرده بودند دست یافت و از آن با احتیاط نگاهداری کرد. این روایت نشان می‌دهد که درفش کاویانی در نگاه آنان اهمیت ویژه‌ای داشته است. از نظر تاریخی نیز شناخته بودنِ درفشی مربع‌شکل در دوره اشکانی ــ که با روایت‌های شاهنامه درباره درفش کاویانی همخوانی داشته باشد ــ چندان دور از ذهن نیست.

پیش‌گفتار

با آنکه در شاهنامه فردوسی اشاره به اشکانیان بسیار محدود است، ولی در منابع دیگر اشاره‌هایی که رنگ و بوی حماسی دارند، درباره اشکانیان دیده می‌شود.

به نظر می‌رسد این داستان‌ها ریشه در خدای‌نامه‌ها دارند.

در تاریخ ثعالبی که به غرر اخبار الفرس و سيرهم مشهور می‌باشد، به منبع یا منابعی اشاره می‌شود که در ترجمه فارسی با عنوان شاهنامه آمده است. مترجم تاکید می‌کند که منظور شاهنامه فردوسی نیست.

جالب آنکه گفته ثعالبی درباره اشکانیان بسیار بیشتر از فردوسی است و مانند فردوسی نیست که گفته باشد: «ازیرا جز از نام نشنیده‌ام … نه در نامه خسروان دیده‌ام»

پس آشکار می‌شود ثعالبی به منابعی دسترسی داشته است که به دست فردوسی نرسیده بود و برای همین داستان اشکانیان بیشتر است.

نکته قابل توجه در روایات ثعالبی، اشاره به درفش کاویانی در دوران اشکانیان است. یعنی آشکار می‌شود در داستان‌های ایرانی، جایگاه درفش کاویانی مانند پیشدادیان، کیانیان و ساسانیان در دوران اشکانیان هم قابل توجه بوده است.

در ادامه روایت ثعالبی درباره یافتن درفش کاویانی توسط اشکانیان و پاسداری از آن را شرح می‌دهیم.

یافتن و پاسداری از درفش کاویانی توسط اقفور

ثعالبی در بخش مربوط به اشکانیان نوشته است پادشاهی با نام اقفور بر آنجا که درفش کاویان را پنهان کرده بودند دست یافت و از آن با احتیاط نگاهداری کرد (تاریخ ثعالبی، ۱۳۶۸: ص ۲۸۶).

درست مشخص نشده که درفش کاویانی در دست دشمنان بوده است یا ایرانیان آن را پنهان کرده بودند تا به دست دشمنان نیفتد؟!

اقفور توانست جای آن را پیدا کند و از آن نگاهداری کند و آشکار است بر اساس این داستان، نگاه ویژه‌ای به درفش کاویانی داشتند.

اقفور، بازتاب کدام شاه اشکانی است؟

ثعالبی درباره بخشی که اقفور بر آن فرمانروایی می‌کرد، نوشته است:

وی بر مدائن و بیشتر خاک عراق و فارس شاهی داشت و شاهان او را شاه خطاب می‌کردند...

ثعالبی پیش از آن توضیح می‌دهد که پس از اسکندر بیش از هفتاد پادشاه بر کشورها دست انداخته بودند و حدود فرمانروایی اشکانیان را عراق و فارس و جبال خوانده است (1). ثعالبی تاکیده کرده است که شاهان اشکانی در نزد دیگر شاهان، بزرگ و گرامی داشته می‌شدند.

در یکی از جدول‌های آثارالباقیه ابوریحان بیرونی درباره پادشاهان اشکانی هم نام افغور به چشم می‌خورد (ابوریحان بیرونی. ۱۳۸۹: ص ۱۵۸).

اینکه اقفور یادآور کدام پادشاه اشکانی است جای بحث و گفتگو دارد. شاید اقفور تغییر یافته نام یکی از شاهان اشکانی باشد و یا شاید یک لقب بوده است.

ولی می‌دانیم در دوران اشکانیان گاهی بزرگان به جز شاهنشاه شهرت و قدرت قابل توجهی داشتند و شاید داستان‌های مربوط به اقفور بازتابی از بزرگان و اشراف زادگان اشکانی باشد که سردار سپاه و حاکم بخش‌هایی بوده است.

با این حال چنین داستانی می‌تواند یادآور پیروزی‌های ایرانیان در اوایل دوران اشکانیان باشد؛ دوران نخستین شاهان اشکانی مانند ارشک، تیرداد و فریاپَت (Friyapat).

نیک سیرتی و پیروزمندی اقفور

ثعالبی به نیک سیرتی اقفور اشکانی اشاره کرده و نوشته است:

با رعایا نيک رفتاری میکرد و سبکبارشان میساخت از شاهان نکو سیرت بود.

همچنین به محبوبیت این پادشاه در نزد شاهان دیگر اشاره کرده و نوشته است:

شاهان او را شاه خطاب می‌کردند. برای او به نام دوستی و نه به نام خراج هدایا می‌فرستادند (تاریخ ثعالبی، ۱۳۶۸: ص ۲۸۶).

از چنین روایاتی می‌توان فهمید که در تاریخ روایی ایرانی، همبستگی دوباره ایرانیان به دلیل محبوبیت و نیک سیرتی شاهان اشکانی بوده است. از آنجایی که در نظام ملوک‌الطوایف استقلال نسبی شاهان محلی وجود داشته است، در آن زمان این نظام راهکاری خوب برای همگرایی دوباره ایرانیان بوده و باعث اتحاد اقوام گوناگون می‌شده است.

ثعالبی در کنار شرح نیک‌سیرتی‌ها، به پیروزی اقفور بر رومیان و خونخواهی دارا (پادشاه کیانی که هخامنشیان آمیختگی دارد (2)) هم اشاره کرده است:

بر حاکم رومی که از طرف اسکندر بر موصل و سواد فرمان می‌راند غالب آمد و از آن دو ناحیه او را براند.

آنگاه به جنگ رومیان رفت و از دارا خونخواهی کرد و بخش بزرگی از قلمرو آنان را در هم کوبید. مردانشان را در کشتی‌ها می‌نشاند و سپس غرق می‌ساخت. تا بیشتر آنان به هلاکت رسیدند و بسیاری از دژها و حصارهاشان را ویران کرد (همان).

با توجه به اشاره به رفتار نیکو با رعایا به نظر می‌رسد اینجا اشاره به سپاهیان و سربازان دشمن است.

به هر روی این روایت ثعالبی رنگ و بوی حماسی دارد و گویا داستان‌هایی از پیروزمندی و نیک سیرتی اشکانیان در خدای‌نامه‌ها وجود داشته است.

آیا درفش خورشید اشکانی، پیوند با درفش کاویانی داشته است؟

تصویری خیالی از درفش‌دار اشکانی

مشهور است که درفش اشکانیان دارای خورشید بوده است. 

این در حالی است در میان درفش کاویانی هم اختری فروزان قرار داشته است. بارها در شاهنامه «درفش فروزنده کاویان» آمده است.

بارها پیش آمده که خورشید و ستاره در آثار باستانی شبیه به هم ترسیم می‌شدند هرچند اکثرا شعاع خورشید بزرگتر بوده است.

شاید اقوام دیگر هنگام مواجهه با درفشی فروزان، آن را شبیه به خورشید می‌دیدند.

پرسشی که می‌توان مطرح کرد این است که آیا آن درفش خورشید نشان، یادبودی از درفش فروزنده کاویان بوده است؟

حداقل روایت ثعالبی نشان می‌دهد، درفش کاویانی مورد توجه اشکانیان بوده است ولی نیاز به پژوهش‌های تاریخی و باستان‌شناسانه بیشتر وجود دارد.

می‌دانیم در سکه‌های حاکمان محلی پارس در بخشی از دوران سلوکیان و اشکانیان یا همان پرَترَکَه‌ها درفشی دیده می‌شود که شباهت آشکاری به درفش کاویانی در داستان‌های شاهنامه دارد.

آثاری از هخامنشیان هم وجود دارد که شمایلی شبیه به درفش کاویانی دارند.

پس از نظر تاریخی، شناخته شده بودن درفشی مربع شکل در دوران اشکانیان که شبیه به داستان‌های شاهنامه درباره درفش کاویانی باشد، چندان دور از ذهن نیست.

درفشی که در یکی از سکه های فرترکه‌ها ترسیم شده است
شمایلی شبیه به اختر کاویانی در لباس سرباز هخامنشی
احتمال وجود درفش مربع شکل در نقش برجسته پارسه (ن.ک: پیشینه درفش کاویانی)

دانش بیشتر:

پیشینه درفش کاویانی، درفش باستانی و میهنی ایران

 

پانویس:

۱- ثعالبی به اختلاف منابع درباره نخستین پادشاه اشکانی اشاره کرده و نوشته است: «طبری در یکی از نقل قولهای خود آورده است نخستین کس از آنان که شاهی یافت اشك بن اشکان بود و پادشاهیش بیست و يك سال بود صاحب کتاب شاهنامه [این شاهنامه، شاهنامه فردوسی نیست] با او همسخن است جز آن که در مدت شاهیش اختلاف کرده و می گوید دوره پادشاهیش ده سال بوده است. سپس طبری در نقل قولی دیگر چنین آورده است که نخستینشان اقفورشاه بود و او شصت و دو سال شاهی کرد. این خرداد به در این نقل قول با طبری موافق است و بر آن داستان و خبرهایی افزوده است و من خود را از آشفتگی‌ای که در اخبار و نام‌ها و سالیان شاهی آنان دیده‌ام بر حذر داشته‌ام و آنچه را که به آن اعتماد یافته‌ام از نکته‌ها و داستانها می‌نویسم» (تاریخ ثعالبی، ۱۳۶۸: ص ۲۸۴).

۲- ن.ک: هخامنشیان در شاهنامه

 

کتاب‌نامه:

- ابوریحان بیرونی. آثارالباقیه. ترجمه اکبر داناسرشت. ۱۳۸۹: امیر کبیر.

تاریخ ثعالبی. مشهور به غرر اخبار الفرس و سيرهم. ترجمه محمد فضائلی. ۱۳۶۸: نشر نقره.

دیدگاه شما:



تماس با نویسنده:


دیدگاه خود را با نویسنده در میان بگذارید:

به کار گیری یا روگرفت از نوشته‌های این پایگاه تنها پس از پذیرش قوانین پایگاه امکان پذیر است: قوانین پایگاه خِرَدگان
توسعه نرم افزاری: مجید خالقیان
پاسداری اشکانیان از درفش کاویانی در روایت ثعالبی
خِرَدگان