تاریخ و فرهنگ ایران زمین

دانشمندان ایران باستان

بارگذاری نخستین: ۱۶ آبان ۱۳۹۵

نگاهی کوتاه:

در این نوشتار نام چندی از برجسته‌ترین دانشمندان و اندیشمندان ایران باستان را می‌آوریم که در حوزه‌های پزشکی، اخترشناسی، فلسفه، کیمیاگری، موسیقی، ادبیات و… تبحر داشتند. باید توجه داشته باشیم که دانشمندانی که نام آنها مانده ارزش ویژه‌‌ای دارند چراکه با آن همه نابودی که توسط بیگانگان رخ داد، آن‌قدر جایگاه آنها رفیع بوده است که این امکان به وجود آمده که نام آن‌ها به دست ما برسد. در واقع کارهای ارزنده دانشمندان ایرانی پس از اسلام در ادامه کارهای دانشمندان ایران باستان بوده است و همه دانشمندان ایرانی در همه زمان‌ها ارجمند هستند. 

دانشمندان ایران باستان

چندی است که برخی در اظهاراتی نادرست می‌گویند در ایران باستان یا به قول خودشان ایران پیش از اسلام اصلا دانشمند نبوده است!!! این اظهارات عجیب است چرا که اگر به منابع پس از اسلام نگاه کنیم، دانشمندان ایران باستان، نماد خردورزی و دانشمندی بوده‌اند؛ از جمله بزرگمهر و برزویه که فراوان از آنها یاد شده است.

این در حالی است که در طول تاریخ ایران از جمله پس از تهاجم الکساندر مقدونی و  پس از تهاجم خلفا، اسناد و مدارک فراوانی نابود شدند و شوربختانه با آنکه آثار فراوان هنری و علمی از ایران باستان به جا مانده، اما نام پدیدآورندگان و گروه‌هایی که در ساختن آنها نقش داشته‌اند به دست ما نرسیده است.

در واقع کارهای ارزنده دانشمندان ایرانی پس از اسلام در ادامه کارهای دانشمندان ایران باستان بوده است و همه دانشمندان ایرانی در همه زمان‌ها ارجمند هستند.

در اینجا نام چندی از برجسته‌ترین دانشمندان و اندیشمندان ایران باستان را می‌آوریم ولی قطعا تعداد دانشمندان خیلی بیشتر بوده است؛ همانطور که در این نوشتار هم به کتاب‌هایی اشاره می‌کنیم که نام نویسندگان پر دانش آنها به دست ما نرسیده است.

برزویه پزشک

بروزیه پزشک

از بزرگ‌ترین پزشکان ایران در دوران ساسانیان که جایگاه پیشوای پزشکان را در آن دوران داشته است. دوران ساسانیان یکی از باشکوه‌ترین دوره‌های ایران باستان است که پیشرفت‌های هنری و علمی فراوان حاصل شد. این پیشرفت‌ها در حوزه پزشکی بسیار قابل توجه بوده است (ن.ک: پیشرفت‌های پزشکی در دوران ساسانیان).

بُرزویه در کنار پزشکی کار‌های ارزنده‌ای مانند برگردان (ترجمه) انجام داده است. «کلیله و دمنه» از برجسته‌ترین برگردان‌هایش است که نشانگر دانش بالای وی و آگاهی او از دیگر زبان‌ها می‌باشد.

در باب برزویه طبیب کتاب کلیه و دمنه که به ظاهر نگاشته بزرگمهر حکیم از زبان برزویه است با اشاره به دوران کودکی برزویه شروع می‌شود که پس از آموزش مقدماتی، علم پزشکی را می‌آموزد و از این راه به اموال بسیار دست می‌یابد. او در انتخاب شیوه زندگی بین انتخاب چهار چیز دچار تردید می‌شود:

لذت، پول، شهرت و یا ثواب اخروی. این فرزانه ایرانی پس از چالش‌های فکری بسیار، در نهایت، راه آخرت و زهد را بر می‌گزیند و برای کسب رضایت حق به معالجه بیماران می‌پردازد ولی پس از مدتی، دردهای روحی مردم را مهم‌تر می‌بیند و به همین سبب دست از طبابت کشیده به تفحص و تحقیق در ادیان می‌پردازد. نتیجه تحقیق او حاکی از خودخواهی ارباب مذاهب برای محکوم کردن دیگران و تأیید خود است.

برزویه می‌فهمد که از این راه نمی‌تواند به حقیقت برسد، بنابراین قدر مشترک همه ادیان یعنی خودداری از رذایل اخلاقی و اقدام به اعمال صالح را بر می‌گزیند و اموری چون توکل به حق، رعایت تقوی، رضایت به خواست خداوند و امید به او را سرلوحه اعمال خود قرار می‌دهد و در شرح و بیان آن از تشبیه‌های تمثیل و پند‌های حکیمانه برای نشان دادن بی‌ارزشی دنیا و اعتبار آخرت استفاده فراوان می‌کند (سبزیان پور و حسن زاده، ۱۳۹۲: صص ۱۰۷-۱۰۸).

پاول ایرانی

پاول ایرانی

پاول ایرانی یا پولس پارسی (Paul the Persian)، نویسنده و فیلسوف مشهور ایرانی دوران ساسانیان بود که در منابع مسیحی بارها از او یاد شده است. او زاده یکی از شهرهای ایرانی بود و در دربار خسرو انوشیروان جایگاه ویژه‌ای داشته و احتمالا نقش مهمی در آشنایی انوشیروان با فلسفه داشته است.

بنابر نوشته‌های ابن عبری، پاول ایرانی مقدمه‌ای تحسین‌برانگیز بر منطق ارسطو نوشته است. با توجه به نوشته‌های دانشنامه ایرانیکا، این مقدمه همان رساله در باب منطق ارسطو، خطاب به شاه خسرو است که در یک نسخه خطی سریانی در موزه بریتانیا موجود است. همچنین مسکویه، در کتاب ترتیب السعادات، به اثری از پاول اشاره می‌کند که مقدمه‌ای کلی بر فلسفه ارسطو است. در دانشنامه ایرانیکا با استناد به Kraus و Gutas، آمده که آثار پاول بر نویسندگان فلسفی اسلامی قرون نهم تا یازدهم میلادی تأثیرگذار بوده است (ن.ک: PAUL THE PERSIAN – Encyclopaedia Iranica).

پاول ایرانی در ابتدا مسیحی بود ولی منابع مسیحی مانند رویدادنامه سیرت (یا سیعرت)  اذعان کردند که او به آیین زرتشتی گروید. با توجه به آنکه در آثار او برتری دانش بر ایمان دیده می‌شود، می‌توان گفت که او تعصب مذهبی نداشته است.

آذرپاد مهراسپندان

آذرباد مهراسپندان

آذرپاد مهراسپندان یکی از نویسندگان و خردمندان بزرگ دوره ساسانی بود و نوشته‌های او تاثیر قابل توجهی بر ادبیات پارسی و همچنین ادبیات عربی پس از اسلام گذاشته است.

آذرپاد سال‌های سال جایگاه موبد موبدان را داشته است و از وی چندین نوشتار به جای مانده است از جمله می‌توان به اندرزنامه آذرپاد مهراسپندان اشاره کرد. او در نوشتارهایش درباره نیک اندیشی و دوری از گناه اندرزهایی دارد و همچنین درباره کارهای ویژه روزهای ماه پیشنهادهایی دارد که می‌توان گفت نزدیکی با بهداشت و روانشناسی امروزین دارد.

به صورت کلی اندرزهای حکیمانه جایگاه ویژه‌ای در فرهنگ و تمدن ایرانی داشتند و اندرزهای آذرپاد یکی از کهن ترین اندرزنامه‌هایی است که به جا مانده است.

با مقایسه سخنان حکیمانه بزرگان ایرانی و عرب در دوران پس از اسلام با اندرزهای آذرباد مهراسپندان، آشکار می‌شود که اندرزهای ایران باستان تأثیر قابل توجهی در سخنان حکیمانه بعد از اسلام داشته‌اند به ویژه در دوره عباسیان که عناصر فرهنگ و تمدن ایرانی بیش از پیش در سطح جامعه هویدا شد (برای دانش بیشتر ن.ک: سبزیان پور، ۱۳۸۴).

بزرگمهر

بزرگمهر بختگان

شاید مشهور ترین دانشمند ایران باستان بزرگمهر بختگان باشد. اندیشمند، اخترشناس و وزیر خسرو انوشیروان در دوره ساسانیان که نماد خردمندی و کاردانی در ادبیات پارسی است. او در دوران پس از اسلام بسیار مورد توجه بوده است و داستان‌ها و افسانه‌های فراوانی درباره او پدید آمد که بیشتر نامش به صورت بوزرجمهر آمده است.

از او نوشته‌هایی به جا مانده است که می‌توان به «یادگار بزرگمهر» اشاره کرد. بخشی از نوشته‌های او شرحی در بی دوامی امور گیتی و ثبات و دوام پارسایی و کارهای نیک است. به طور کلی اندرزنامه یادگار بزرگمهر شامل اندرزهای اخلاقی و اندرزهای دینی زرتشتی می‌باشد (ن.ک: تفضلی، ١٣٨۹: ص ۱۸۵).

به نظر می‌رسد بزرگمهر با اخترشناسی هم آشنا بوده است و به تفسیر نوشته‌های اخترشناسی دیگر ملل می پرداخته است. برای نمونه می‌توان به کتاب وزیدگ (گزیده) اشاره کرد که در دوران اسلامی ترجمه شد و با عنوان البزیدج شناخته می‌شد. ابن ندیم فالیس (والنس) را مولف آن می‌داند که بزرگمهر آن را تفسیر کرده است (همان: ص ۳۱۸).

داستان‌های بزرگمهر و انوشیروان در شاهنامه فردوسی جایگاه قابل توجهی دارند و بعدها در آثاری مانند گلستان سعدی هم اشارات فراوانی می‌شود. در گلستان سعدی ما شاهد تداوم موضوعی مقوله «فیلسوف، پادشاه» در فرهنگ سیاسی ایران هستیم. ابیاتی که در خاتمه حکایات مربوط به انوشیروان، بوزرجمهر آمده، در واقع تداوم صدای این دو عنصر توامان در صدای دانای شیراز است (دباشی، ۱۳۷۹: صص ۲۲۱-۲۲۲).

اوستن (هوشتانه)

هوشتانه

یکی از کیمیاگران برجسته جهان باستان که در دوران هخامنشیان شهرت جهانی داشته است. نام او در یونانی Ostánis (به انگلیسی: Ostanes) آمده که صورت ایرانی آن را اوستن یا هوشتانه دانسته‌اند. در برخی از منابع آمده که دانشمندان بزرگ یونانی پیش او آموزش دیدند. برای مثال مشهور است که دموکریت (مبتکر نظریه اتم) از شاگردان او بوده است.

با وجود آنکه اوستن و حتی دیگر دانشمندان ایرانی شهرت جهانی داشتند ولی دانش ما درباره آنها اندک است. دلیل این دانش اندک هم یورش و سلطه بیگانگان بوده است. 

البته یونانیان و رومیان او را با افسانه و داستان آمیختند و از آنجایی که رویکرد ضد ایرانی و ضد هخامنشی در آن آثار هویداست برخی از منابع سعی کردند چهره‌ای وحشتناک از او ارائه دهند و او را جادوگر معرفی کنند. ولی در منابع اولیه که نام اوستن آمده خبری از جادوگری نیست. نخستین اشاره‌ها به اوستن در کتاب حکمت بیگانه هرمودورس (از شاگردان افلاطون) است. او هوشتانه یا اوستن را نامی رایج در سلسله مغان می‌داند و از اوستن به عنوان نخستین افراد آن سلسله یاد می‌کند (برای دانش بیشتر ن.ک: نگاهی به تناقضات منابعی که هوشتانه را جادوگر خوانده‌اند).

به نظر می‌رسد برخی از اروپاییان وقتی سطح بالای علم و دانش ایرانیان و کارهایی مانند کیمیاگری را درک نمی‌کردند، آن را به جادو و جمبل و… مرتبط می‌ساختند. هنوز هم هستند کسانی که وقتی درکی از کارهای علمی ندارند آن را به همکاری جن و انس ربط می‌دهند.

آرتاخه

آرتاخه

آرتاخه و ﺑﻮﺑﺮﺍﻧﺪﺍ از مدیران ساخت آبراهه آتوس در دوران هخامنشیان بودند و این موضوع در منابع یونانی آمده است (ن.ک: سامی، ۱۳۹۲: ص ۱۸۶).

قطعا سرپرستان ساخت اینگونه آبراهه‌ها خودشان به مهندسی سازه آشنایی داشتند و البته باید توجه داشته باشیم که ما درباره چند هزار سال پیش سخن می‌گوییم و تا ۵۰۰ سال پیش سد و آبراهه با سادگی ساخته نمی‌شدند!

به نظر نمی‌آید که آبراهه آتوس کاربرد نظامی داشته باشد و بیشتر جنبه‌های تجاری و شاید با توجه به نیازهای مردمان آنجا ساخته شده باشد، چرا که اندازه آن برای عبور کشتی‌های بزرگ نظامی مناسب نیست.

این موضوع یادآور آبادانی پس از فتوحات می‌باشد که در اندیشه شاهنشاهی هخامنشی جایگاه قابل توجهی داشته است (نگاه کنید به: آبادانی، خویشکاری مقدس در ایران باستان).

باربد

باربد

در دوران ساسانیان، موسیقی بسیار مورد توجه بوده است و موسیقی‌دانان برجسته‌ای مانند باربد، نکیسا و… ظهور کردند. در واقع تاثیر معنوی موسیقی که باعث بهبود سلامت روان می‌شود از دیرباز مورد توجه ایرانیان بوده است. طبیعتا بیشتر این کارها در دربار شاهنشاهان و توسط موسیقی‌دانان برجسته و مشهور انجام می‌گرفته است.

شاید باربد را بتوان مشهورترین موسیقی‌دان ایران باستان دانست. به نظر می‌رسد او کارهایی فراتر از زمان خود انجام داده بود و این کارها به علت آشنایی او با دانش موسیقی بوده است.

در آثار به جا مانده از دوران ساسانی، به تصویر بسیار جالبی بر می خوریم که به نوعی یک سازگان (ارکستر) را به ما نشان می‌دهد. در یکی از حجاری‌های طاق بستان کرمانشاه، یک گروه موسیقی ترسیم شده است که بانوان نوازنده مشغول نواختن هستند و به نظر می‌آید چند نفر هم سرپرستی این گروه را بر عهده دارند. این آثار نشان دهنده جایگاه والای موسیقی در دوران ساسانی است (ن.ک: تصویر ۱ و  تصویر ۲).

اندرزگر زادان‌فرخ

اندرزگر زادان فرخ

اندرزگر پسر زادان‌فرخ، از اخترشناسان ایرانی دوران ساسانیان بود. کتاب موالید که در دوران پس از اسلام مورد استفاده منجمان آن دوره قرار می‌گرفته نوشته اندرزگر بوده است و از پهلوی به عربی ترجمه شده بود. از اندرزگر در تاریخ الحکما ابن قفطی و کتاب احکام نجوم قطرانی یاد شده است (تفضلی، ١٣٨۹: ص ۳۱۹).

به طور کلی اخترشناسی و نجوم در دوران ساسانیان رونق گرفت، آثاری از هند و یونان به پهلوی ترجمه شدند و دانشمندان ایرانی دستاوردهای خود را به آنها افزودند. ولی به دلیل نابود شدن آثار اطلاعات ما اندک است.

بهزاد فرخ پیروز

بهزاد فرخ پیروز

ادیب و شاعر ایرانی که احتمالا در اواخر دوره ساسانیان می‌زیسته است. اندرزهای او زبان شاعرانه دارد و برخی آثار او در مدح خِرَد است (ن.ک: تفضلی، ١٣٨۹: ص ۱۹۰). شوربختانه اطلاعاتی از شخصیت و هویت بهزاد فرخ پیروز در دست نداریم.

 

به جز دانشمندانی که نام آنها به دست ما رسیده است باید به اشخاصی که نام آنها باقی نمانده اما آثار آنها به جا مانده است، توجه داشته باشیم. البته تعداد این دانشمندان خیلی بیشتر است و ما به چند مورد اشاره می‌کنیم.

دیگر اخترشناسان

همانطور که اشاره شد از منابع به جا مانده، می‌توان برداشت کرد که اخترشناسی در دوران ساسانیان پیشرفت قابل توجهی داشته است. پیش از این به کتاب موالید که ترجمه کتاب اندرزگر زادان‌فرخ بود و همچنین کارهای اخترشناسی بزرگمهر و کتاب وزیدگ (گزیده) اشاره کردیم. در اینجا به چند مورد دیگر از کتاب‌های اختر شناسی از ایران باستان اشاره می‌کنیم.

پژوهشگران کتاب «زیج شهریاران»

زیج شهریاران، کتاب باستانی و مشهور درباره اخترشناسی است، که در دوران ساسانیان به نگارش در آمده است. شوربختانه نام نویسنده یا نویسندگان آن مشخص نیست ولی می‌توان گفت کتاب پژوهشی تاثیر گذاری بوده است.

در این کتاب سال‌ها و ادوار مشخصی برای استخراج اواسط کواکب و علل حرکات آنها ذکره شده بود‌. تالیف نهایی این کتاب احتمالا در زمان خسرو انوشیروان انجام گرفته است، گرچه محتمل است تالیف اولیه آن به زمان شاپور اول بازگردد. این کتاب را در قرن دوم هجری، ابولحسن تمیمی به عربی ترجمه کرده و پیوسته مورد استفاده منجمان دوران اسلامی قرار گرفته است (تفضلی، ١٣٨۹: ص: ۳۱۷-۳۱۸)

آنطور که حمزه اصفهانی از ابومعشر منجم نقل کرده، نسخه‌ای از این کتاب در کتابخانه باستانی سارویه قرار داشته است (حمزه اصفهانی، ۱۳۴۶: ص ۱۸۳-۱۸۴).

نویسنده کتاب «کیان و بیان»

کیان و بیان از کتاب‌های اخترشناسی ایران باستان است که سید مرتضی رازی در کتاب تبصره العوام از آن یاد کرده و مطالبی را از آن آورده است (تفضلی، ١٣٨۹: ص ۳۲۰).

نویسنده کتاب «خوره روزان»

باز هم از این کتاب اخترشناسی در تبصره العوام یاد شده است. از این کتاب ها اطلاع دیگری نداریم که به دلیل نابودی آثار در طول زمان است‌.

دیگر ادیبان

نویسنده کتاب «کاروَند»

یکی از دانش‌هایی که در ایران باستان بسیار مورد توجه بوده است، «زیباشناسی سخن» یا علوم بلاغی بوده است. کتابی با نام کاروَند در این باره بسیار مشهور بوده که نام نویسنده یا نویسندگان آن به دست ما نرسیده است.

در کتاب‌های عربی سده‌های نخستین دوره اسلامی غالباً اشاراتی به تبحر ایرانیان در علم بلاغت شده است. ابن ندیم، دوران انوشيروان را عش‌البلاغه یا عین‌البلاغه نامیده است. از سخن جاحظ چنین بر می‌آید که ایرانیان کتابی به نام کاروند داشته‌اند که ظاهراً مشتمل بر قواعد علم بلاغت بوده و نمونه‌هایی از سخنان بلیغ را در برداشته است. وی از قول شعوبیه می‌نویسد که کسی که آرزوی رسیدن به کمال را در هنر بلاغت داشته باشد و بخواهد که کلمات غریب و نادر را بشناسد و در علم زبان مهارت پیدا کند، ناگزیر است که کتاب کاروند را بخواند (تفضلی، ١٣٨۹: ص ۳۱۴).

نویسنده «خیم و خرد فرخ‌مرد»

اندرزنامه‌ای مشهور به «خیم و خرد فرخ‌مرد» به زبان پهلوی به جا مانده که نویسنده آن نامشخص است. ولی از متن مشخص است که نویسنده یا نویسندگانی ادیب داشته است. این نوشتار آهنگین است و به نظر می‌رسد شعر باشد.

اندرزنامه خیم و خرد فرخ‌مرد از نوع تجربی است و صبغه دینی آن بسیار کم است. این متن از نظر کاربرد تشبیهات بسیار و زبان شاعرانه و واژه‌های کمیاب، از اندرزهای دیگر متمایز است (تفضلی، ١٣٨۹: ص ۱۹۰-۱۹۱).

طرز بیان در این اثر دلالت بر کهنگی آن دارد و این شاید کهن سال‌ترین نوشته‌ای باشد که از رسم پهلوانان زورخانه‌ها و سنت شلوار پوشیدن خاص آنها سخن می‌گوید و به این آیین قدیمی اشاره می‌نماید. با توجه به این سند می‌توان پذیرفت که آیین عیاری به دوران ایران باستان ریشه می‌برد … در «خیم و خرد فرخ‌مرد»، صفت فرخ به شهریار یا پهلوان و مرد جنگاوری اطلاق نمی‌شود که بر دیگران چیرگی یابد و سرآمد همه دیگران باشد؛ بلکه «فرخ مرد» صنعتگر هنرمندی است که شیوه سلوک با مردم را بداند و با همگان دوست و همال به شمار رود… (ن.ک: مزداپور، ۱۳۸۰: صص ۷۰- ۷۱).

مردم‌شناسان

در منابع از نوشته‌هایی در ایران باستان یاد می‌شود که شبیه به مردم‌شناسی فرهنگی امروزین است. این نوشته‌ها با نام «آیین نامگ» شناخته می‌شوند. پس از اسلام دانشمندانی مانند ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه کاری شبیه به مردم شناسی فرهنگی را ادامه دادند. شوربختانه نام نویسندگان آیین‌نامه‌های باستانی به دست ما نرسیده است و حتی هیچکدام از آیین‌نامه‌ها به زبان پهلوی باقی نمانده‌اند!

در آیین‌نامه‌ها اطلاعاتی درباره آداب دینی، آداب و رسوم دربار، قواعد و رسوم بازی‌ها و سرگرمی‌ها، آیین‌های برگزاری جشن‌های ایرانی و… ذکر می شده است. این موضوعات همراه با ذکر اسطوره‌ها، داستان‌ها، لطیفه‌ها و سخنان حکمت آمیز بوده است (ن.ک: تفضلی، ١٣٨۹: ص ۲۴۵).

بعضی از آیین‌نامه‌ها که جنبه غیر دینی داشتند، در قرون اولیه اسلامی به عربی ترجمه شده است. یکی از انگیزه‌های مهم در ترجمه آنها این بوده است که فرمانروایان اسلامی، به ویژه خلفای عباسی، که در تقلید از رسوم حکومتی و درباری ساسانی می‌کوشیدند، بتوانند از آنها بهره گیرند. به گفته ابن ندیم، ابن مقفع یک آیین‌نامه مشهور باستانی را به عربی ترجمه کرده است. این کتاب که اصل پهلوی و ترجمه عربی آن از میان رفته، به ویژه از نظر مؤلفان کتاب‌های تاریخ و ادب دوران اسلامی دارای اهمیت بسیار بوده است (ن.ک: تفضلی، ١٣٨۹: ص ۲۴۵-۲۴۶).

معماران

آثار معماری ایران باستان، آثار بسیار مهمی هستند که نام پدیدآورندگان آنها به دست ما نرسیده است. می‌دانیم که از دوره هخامنشیان تا دوره ساسانیان آثار قابل توجهی به جا مانده‌اند.

معماری ایران باستان تاثیر قابل توجهی بر معماری پس از اسلام گذاشته است، به طوری که بسیاری از آثار ریشه در ایران باستان دارند. برای نمونه گنبد و ایوان در دوران ساسانیان پیشرفت‌های قابل توجهی کردند و ایرانیان در زمان حکومت‌های مستقل پس از اسلام از آن دستاوردها بهره فراوان بردند.

گنبد یکی از پیشرفته‌ترین تکنیک‌های پوشش دهانه، در معماری ساسانی و در بناهایی مانند کاخ فیروز آباد فارس دیده می‌شود. در قرن چهارم هجری و در مقبره امیر اسماعیل سامانی، گنبد دوباره به معماری ایران بازگشت و در ساخت بنای دوازده امام در یزد، مسجد جامع قروه و سپس گنبدخانه نظام الملک (همگی در قرن پنجم هجری) به کار رفت. ایوان نیز به گونه‌ای مشابه به معماری مسجد بازگشت و به مثابه یکی از اصلی‌ترین عناصر الگوی ساخت مسجد را دگرگون کرد (ن.ک: اکبری، ۱۳۹۳).

دیگر دانشمندان

ﺑﻮﺑﺮﺍﻧﺪﺍ

بوبارس یا ﺑﻮﺑﺮﺍﻧﺪﺍ، از مدیران ساخت آبراهه آتوس در دوران هخامنشیان که پیش از این هم اشاره شد. 

 

نکیسا

از موسیقی‌دانان برجسته دوران ساسانیان که هم دوره با باربد بوده است.

 

مانی

هنرمند، اندیشمند و فیلسوفی که ادعای پیامبری کرد. آنطور که از آثار به جا مانده مانوی مشخص است مانی پژوهش‌های مفصلی درباره ادیان زرتشتی، یهودی، مسیحی، بودایی و آیین‌های باستانی بین النهرین کرده بود (نگاه کنید به: نگاهی به باورهای مانی).

 

همچنین می‌توان از این اشخاص نام برد که در روایات مربوط به دوران اساطیری (مانند پیشدادیان و کیانیان) که جنبه‌های تاریخی داشتند نام آنها آمده است:

اوشنر

در منابعی مانند دینکرد از اوشنر یا ائوشنر با عنوان مشاور هوشمند کی‌کاووس یاد شده است. نام او در متون پهلوی مانند دادستان دینی، روایات پهلوی و… با صفت بسیار دانا و پر خِرَد آمده است (تفضلی، ١٣٨۹: ص ۱۸۸).

ثرتیه

از نخستین پزشکان که در اوستا از او یاد شده است.

ویونگهان

پدر جمشید، نخستین کسی که آشنا به فشردن گیاه هوم شد.

جاماسپ

فیلسوف و وزیر گشتاسب.

ﺟﻬﻦ ﺑﺮﺯﯾﻦ

ﺳﺎﺯﻧﺪﻩ ﺗﺎﻗﺪﯾﺲ در دوران فریدون

زرتشت

آموزگار اخلاق و پیامبر باستانی ایرانی که نقش بسیار مهمی در تحول بشر و هدایت بشر به سوی اخلاق ایفا کرده است. نام زرتشت علاوه بر متون ایرانی در منابع دیگر ملل از جمله یونانیان هم آمده است.

با توجه به نوشته‌هایی که از زبان او به جا مانده می‌توان گفت که او تجربه معنوی داشته است و یافته‌های خود درباره خداوند، آفرینش و انسان را با زبانی آهنگین بیان کرده است. 

در بسیاری از مراکز مهم جهان تندیس یا نقش برجسته زرتشت به عنوان شخصی تاثیر گذار وجود دارد. از جمله می‌توان به تندیس زرتشت در نیویورک و همچنین تندیس زرتشت در بنایی مربوط به دانشگاه شیکاگو اشاره کرد. سخن درباره این شخصیت برجسته فراوان است که در این مجال نمی‌گنجد.

مراکز علمی در ایران باستان

دانشگاه گندی‌شاپور

در دوران ساسانی در شهر باستان گندی‌شاپور دانشگاه بسیار مشهوری وجود داشته و به نظر می‌رسد توجه ویژه‌ای به پزشکی در این دانشگاه می‌شده است. چنین می‌نماید دانشجویان و دانشمندان زیادی از سراسر جهان برای دانش اندوزی به دانشگاه گندی‌شاپور می‌آمدند.

این در حالی است که ایران‌ستیزان ادعا می‌کنند همه دانشمندان در این دانشگاه خارجی بودند و ایرانیان حق تحصیل نداشتند! آنها در گفتاری دروغین می‌گویند چون در ایران باستان دانشمند ایرانی وجود نداشته و ایرانیان از تحصیل محروم بودند، پس همه دانشجویان و دانشمندان خارجی بودند!!

این ادعا بسیار عجیب است و ناشی از مطالعه کم و همچنین تحریف منابع می‌باشد. پیش از این نام بسیاری از دانشمندان ایرانی دوران باستان آمد که برزویه پزشک یکی از نامدارترین آنها بوده و می‌دانیم در گندی شاپور، پزشکی مورد توجه بوده است.

ایران‌ستیزان یکی از داستان‌های شاهنامه که به «داستان انوشیروان دادگر و مرد کفشگر» مشهور است را تحریف می‌کنند و به نتایج دلخواه می‌رسند! عجیب آنکه اینهمه منابع و شواهد تاریخی درباره علم و دانش در ایران باستان را نادیده می‌گیرند و به یک داستان که جنبه افسانه‌ای دارد، استناد می‌کنند!!

در هر حال اصل داستان آن است که یک کفشگر ثروتمند قصد داشته است پس از پرداخت هزینه سپاهیان پادشاه، پسرش وارد دبیران دربار شاه شود ولی انوشیروان چنین اجازه‌ای به او نمی‌دهد. این کار کفشگر جنبه سیاسی داشته و به سواد آموزی ارتباط نداشته است. طبیعتا پسر کفشگر سواد داشته است که پدرش پیشنهاد ورود او به دبیران دربار را می‌دهد. این داستان هیچ نکته‌ای درباره انحصاری بودن سواد آموزی در دوران ساسانیان ندارد و از بخش‌های دیگر شاهنامه می‌توان دریافت که آموختن خواندن و نوشتار برای عموم مردم آزاد بوده است (ن.ک: داستان انوشیروان دادگر و مرد کفشگر).

کتابخانه‌های ایران باستان

با بررسی منابع و آثار باستانی در می‌یابیم که کتابخانه‌های قابل توجهی در ایران باستان وجود داشته است. کتابخانه‌ها و مراکز علمی مانند کتابخانه سارویه، گنج شایگان و همانطور که اشاره شد دانشگاه گندی‌شاپور بسیار مشهور بودند.

همچنین در مطالب جسته و گریخته منابع کهن نشان‌هایی از وجود کتاب‌ها و کتابخانه‌ها در شهرهای گوناگون مانند کتابخانه استخر، کتابخانه مدائن‌ دیده می‌شود. در نواحی گوناگون جهانی ایرانی آثار نوشتاری فراوان به دست آمده است که متون سُغدی بسیار مشهور هستند. مراکزی مانند آموزشگاه‌های خوارزم و… هم در منابع ذکر شده‌اند (ن.ک: کتابخانه‌های ایران باستان).

تهاجم بیگانگان و نابودی یاد و خاطره دانشمندان

کشور ایران تهاجم‌های بزرگی را به خود دیده است، از جمله آنها می‌توان به تهاجم بزرگ الکساندر مقدونی و تهاجم خلفا اشاره کرد.

الکساندر مقدونی کاخ‌های پارسه (تخت جمشید) را آتش زد (۱) که طبیعتا باعث نابودی آثار زیادی شده است. در دوره‌های بعدی که حکومت‌های یونانی (دوره هلنیستی) در ایران شکل گرفتند آثار زیادی نابود شدند این موضوع آن قدر ملموس است که دیگر کتیبه‌هایی به خط میخی که در دوره هخامنشیان در پارسه و بابل رواج داشت را نمی‌بینیم و این نشان می‌دهد که تا چه میزان انزوای کاتبان و دانشمندانی که پیش از آن وجود داشتند رخ داده است. پس از آن تا مدت‌ها کتیبه‌‌هایی به خط یونانی یافت شده است و خیلی اندک کتیبه‌ها به خط‌های دیگر هستند، تا این که دوباره حکومت‌های ایرانی شکل می‌گیرند.

در هنگام سلطه خلفا بر ایران به ویژه در دوره اموی تردیدی نداریم که نابودی‌های فراوانی رخ داده است. حکومت اموی یک حکومت نژاد‌پرست بود و غیر عرب‌ها را پست می‌دانست (۲) درباره نابودی علم و دانش در این دوره روایات معتبر داریم و هچنین شواهد نشان می‌دهد که نابودی‌ها و کتاب‌سوزی‌ها رخ داده است (ن.ک: منابع و شواهد درباره کتاب سوزی خلفا در ایران).

حتی مورخ بزرگ عرب و مسلمان یعنی مسعودی هم به نابودی اسناد و کتاب‌های ایران باستان در خلل حوادث اشاره می کند:

به مرور زمان و از حوادث پياپی، اخبار ايشان (ايرانيان) از ياد برفته و فضايل‌شان فراموش شده و آثارشان متروک مانده و فقط اندكی از آن نقل می‌شد (التنبيه و الاشراف، ص 98).

از این بابت طبیعی است که نام بسیاری از دانشمندان و اندیشمندان از یاد برود.

تفاوت حمله چنگیز خان مغول با الکساندر و خلفا

در این میان برخی می‌گویند اگر یورش الکساندر و خلفا باعث از بین رفتن آثار و یاد و خاطره دانشمندان ایران باستان شد چرا نام و آثار دانشمندانی مانند پورسینا (ابن سینا) پس از یورش چنگیز خان مغول از میان نرفت.

اصلی‌ترین تفاوت اعراب و یونانی‌ها با مغول‌‌ها، نابودی در دراز مدت و در دوران سلطه آنها بود. بر عکس آنچه خیلی‌ها تصور می‌کنند نابودی‌ها فقط در کشورگشایی‌های الکساندر یا عمر بن خطاب رخ نداد بلکه دهه‌ها این نابودی توسط جانشینان آنها ادامه پیدا کرد. ولی مغول‌ها بیشتر نابودی‌ها را هنگام یورش انجام دادند و در دراز مدت نابودی فراگیر نداشتند؛ بلکه حتی اوضاع با توجه به نفوذ وزرای کاردان ایرانی تغییر کرد. به همین دلیل اقدامات عرب‌ها و یونانیان بسیار تاثیر گذار تر بود.

فرمانروایان یونانی و خلفا پس از تهاجم، زبان خود را فراگیر کردند و اقدامات دراز مدت برای سلطه فرهنگی انجام دادند به طوری که خیلی از مردم نگارش‌های باستانی را نمی‌توانستند بخوانند. اما پس از حمله چنگیزخان زبان مغولی اصلا فراگیر نشد و همان زبان‌ها باقی ماندند.

اتفاقا بیشتر نابودی‌های فرمانروایان یونانی و خلفا را باید در دوران سلطه آنها جست‌و‌جو کرد و نه دوره حمله آنها که بخواهیم با حمله چنگیزخان مغول مقایسه کنیم.

دیگر تفاوت مغول‌ها با اعراب و یونانی‌ها این بود که آنها کتاب‌های پیشین را خطری برای خود نمی‌دانستند در حالی که فرمانروایان یونانی و خلفا برخی از این آثار را خطری برای ایدئولوژی خود می‌دانستند. حمله و سلطه مغول‌ها به هیچ عنوان جنبه ایدئولوژیک یا دینی نداشت که کسی را به خاطر دینی که دارد منزوی کنند یا جزیه از او بگیرند و… . هرچند کشتاری که سپاهیان مغول انجام دادند به ویژه از توده‌های مردم بسیار زیاد و جنایت آمیز بود و نباید از جنایات آنها در دوران سلطه هم غافل شد ولی شرایط متفاوتی با فرمانروایان یونانی و خلفا داشتند.

اگر مغول‌ها هم راه فرمانروایان یونانی و خلفا را ادامه می‌دانند چه بسی امروز از پورسینا و زکریای رازی هم فقط یک نام باقی مانده بود.

ارزش دانشمندانی که نام آنها مانده است

باید توجه داشته باشیم که دانشمندانی که نام آنها مانده ارزش ویژه‌‌ای دارند چراکه با آن همه نابودی که توسط بیگانگان رخ داد، آن‌قدر جایگاه آنها رفیع بوده است که این امکان به وجود آمده که نام آن‌ها به دست ما برسد.

اگر امروز یک اتفاقی عظیم برای بشر بیفتد که کل دنیا را تحت تأثیر خودش قرار دهد و خیلی از داده‌ها و کتاب‌ها نابود شوند، ممکن است هیچ‌کس نام «دورکیم» در ذهنش نماند با این که شخص بزرگی بوده است، اما مطمئن باشید همه نام «اینشتین» و «نیتون» در ذهنشان خواهد ماند. اشخاص برجسته‌ای مانند دانشمندان ایران باستان که حتی تا امروز نام آن‌ها مانده است، جایگاه رفیعی داشته‌اند و با توجه به شهرت بین‌المللی آنها، نامشان به دست ما رسیده است.

پانویس:

۱- آتش سوزی پارسه هم در نوشته مورخان آمده است و هم آثار آتش سوزی در پارسه کاملا هویدا است. برای دانش بیشتر ن.ک: اسناد، مدارک و شواهد گوناگون درباره به آتش کشیده شدن پارسه توسط اسکندر

۲- در دوران امویان، سردمداران این حکومت اعتقاد داشتند که عرب به دیگر اقوام برتری دارد و حتی این اعتقاد وجود داشت که «من ابغض العرب ابغضه الله» (ابن عبد ربه، احمد بن محمد. ۱۹۸۷. العقد الفرید. بتحقیق مفید محمد قمیحه. لبنان: دار الکتب العلمیه. ج ۳/ ص ۲۷۸).

 

کتابنامه:

- اکبری، علی (خرداد ۱۳۹۳). «ظهور مجدد گنبد در معماری ایران پس از اسلام و تجلی باورهای اعتقادی و مفاهیم عرفانی در آن». اطلاعات حکمت و معرفت. س ۹، ش ۹۸.

- التنبيه و الاشراف (1381). ترجمه ابوالقاسم پاينده، انتشارات علمی و فرهنگی. 

- تفضلی، احمد (١٣٨۹). تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام. تهران: سخن.

- حمزه اصفهانی (۱۳۴۶). تاریخ پیامبران و شاهان (سنی ملوک الارض و الانبیا). ترجمه جعفر شعار. تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.

- سبزیان پور، وحید؛ حسن زاده، امیر اصلان (زمستان ۱۳۹۲) «مقدمه کلیله و دمنه و باب برزویه طبیب دریچه‌ای بر فرهنگ و تربیت در ایران باستان». پژوهشنامه ادبیات تعلیمی. ش ۲۰. صص ۱۰۷-۱۰۸.

- سبزیان پور، وحید (پاییز ۱۳۸۴) «جستاری در کشف ریشه‌های ایرانی مفاهیم مشترک حکمی متنبی و فردوسی». فرهنگ. ش ۵۵. صص ۸۳-۱۰۶

- دباشی، حمید (اردیبهشت ۱۳۷۹) «انوشیروان و بوزرجمهر در گلستان سعدی». مجله سعدی شناسی، دفتر سوم. صص ۲۲۱-۲۲۲.

- سامی، علی (۱۳۹۲)  تمدن هخامنشی. جلد ١ و ۲. تهران: انتشارات سمت.

- مزداپور، کتایون (بهار و تابستان ۱۳۸۰) «خیم و خرد فرخ مرد». مجله  فرهنگ. شماره ۳۷ و ۳۸. صص ۶۹- ۹۱.
 

تماس با نویسنده‌ها:


دیدگاه خود را با نویسنده‌ها در میان بگذارید:

دیدگاه‌ها


دیدگاه خود درباره این نوشتار را در اینستاگرام در میان بگذارید:

خِرَدگان در تلگرام و اینستاگرام

کانال تلگرام خردگانبرگه اینستاگرام خردگان

خط میخی

خط میخی پارسی باستان - سامانه بومیش
با ما همراه باشید:
Instagram
Telegram
به کار گیری یا روگرفت از نوشته‌های این پایگاه تنها پس از پذیرش قوانین پایگاه امکان پذیر است: قوانین پایگاه خِرَدگان
توسعه نرم افزاری: مجید خالقیان
دانشمندان ایران باستان