تاریخ و فرهنگ ایران زمین

کشتار و جنایات سپاهیان خُلفا در ایران

فهرست

– آیا رفتار سپاهیان خُلفا تفاوتی با دیگر کشورگشایان داشت؟

– آیا خلفا با ایرانیان صلح کردند؟ صلح به چه معنا بوده است؟!

– برده گیری زنان و کودکان

     – به برده گرفتن کودکان پس از نبرد نهاوند

     – تجاوز به زنان در جلولا

– کشتار در استخر

     – تحمیل جزیه به بازماندگان بی گناه

     – نسل کشی در استخر و جوی خون مردم (بیش از ۴۰ هزار کشته)

– نماز خوف سردار سپاه خلیفه از مقاومت مردم طمیسه (همه مردم به جز یک تن کشته شدند)

– ویران شدن شهر باستانی ری

– کشتار بی گناهان در شهر «شاپور»

– تشدید جنایات در زمان امویان

– سرکوب وحشیانه قیام مردم گرگان

     – حمام خون در گرگان: سردار دشمن با خون مردم گرگان گندم آرد کرد و خورد! (۴۰ هزار کشته)

     – سرکوب دوباره قیام مردم گرگان (۳۰ هزار کشته)

– کشتار مردم سرخس (فقط ۱۰۰ تن زنده ماندند)

– سرکوب سغد و بخارا

     – سرکوب سغدیان (مردم در بیابان رها شدند)

     – مصادره نصف خانه هر کس و واگذاری آنها به عرب‌ها در بخارا!

– جنایات در خوارزم

     – قتل عام دانشمندان و استادان در خوارزم

     – برهنه کردن خوارزمیان و مرگ آنها به دلیل سرما

– آیا همه جنایات در تاریخ ثبت شده است؟!

– سخن پایانی

مقدمه:

مدت زیادی است که کتاب‌های رسمی در دانشگاه‌ها و مدارس ما، یورش سپاهیان خلفا به ایران را طوری جلوه می‌دهند که گویی کل کشور ایران بدون جنگ فتح شده است و همه مردم ایران با رویی گشاده از سپاهیان خلفا استقبال کردند!!

این ادعاهای دروغین و تحریف منابع، سد بزرگی در برابر شناخت تاریخی ما است و لطمه‌های جدی به تاریخ پژوهی زده است.

آنچه بارها در منابع می‌بینیم این است که مورخان مسلمان که دشمنی با خلفا نداشتند و حتی شاید برخی از آنها کار خلفا را درست می‌دانستند از جنایات و کشتار فراوان نوشته‌اند. به طوری که نمی‌توان وجود چنین جنایاتی را رد کرد. همانطور که نمی‌توان جنایات گروه‌های افراطی و تروریستی مانند داعش را رد کرد، جنایات سپاهیان خلفا در ایران هم نمی‌توان رد کرد. حتی این روزها برخی می‌خواهند جنگ روسیه و اوکراین را طور دیگری جلوه دهند اما نمی توان واقعیت را به سادگی نادیده گرفت.

باید توجه داشت که این رفتار وحشتناک یورشگران نه به دین و معنویت ربط داشته است و نه با قومیت پیوندی داشته است! بلکه تعابیر و تفاسیر نادرست از دین و معنویت باعث می‌شده است که این افراد برای جنایات خود استدلال‌های نادرست مطرح کنند! بارها دیده‌ایم که تفاسیر نادرست باعث شده است هر شخص با هر دین و با هر نژاد و قومیتی دست به جنایت بزند!

درباره یورش اعراب تاکنون کتاب‌ها و مقالاتی نوشته شده است ولی در بسیاری از مقالات و کتاب‌ها عین متن منابع آورده نشده است. البته استناد علمی صورت گرفته است اما بسیاری از نویسنده‌ها می‌خواستند انسجام نوشته خود را حفظ کنند و ترجیح دادند با زبان خود گفته‌های منابع را نقل کنند که گاهی اوقات باعث ورود ذهنیت نویسنده شده است. ما در این مقاله سعی کردیم عین متن منابع را بیاوریم. 

همه می‌دانیم که سخن گفتن درباره این موضوعات دشوار است و حتی ممکن است باعث احضار اشخاص و فیلتر رسانه‌ها شود. من جایی بهتر از پایگاه خردگان برای انتشار این نوشتار نیافتم و البته با توجه به ملاحظاتی که درباره تاریخ پژوهی آن دوران است اجازه اصلاح و ویرایش را به گردانندگان پایگاه خردگان داده ام تا هر طور که صلاح می‌دانند نوشتار را منتشر کنند. امیدوارم پس از انتشار این نوشتار اتفاقی برای پایگاه خردگان نیفتد!

آیا رفتار سپاهیان خُلفا تفاوتی با دیگر کشورگشایان داشت؟

قطعا هر دوره تاریخی و رفتار اشخاص، سپاهیان و… شرایط ویژه خود را دارد ولی به صورت کلی رفتار سپاهیان خلفا همان کاری بود که بسیاری از فاتحان و کشورگشایان در طول تاریخ انجام می‌دادند. بسیاری از کشورگشایان یا از مردم می‌خواستند که به فرمان پادشاهان درآیند و یا از مردمان شهرها زورگیری می‌کردند یا به غارت و کشتار می‌پرداختند. سپاهیان خلفا هم همین رفتار را داشتند و حتی گاهی اوقات دامنه جنایات سپاهیان این خلفا در ایران وسیع‌تر از دیگر کشورگشایان در ایران بوده است.

برخی می‌خواهند به رفتار سپاهیان خلفا جنبه قدسی دهند و اینچنین القا کنند که رفتار این سپاهیان با دیگر کشورگشایان تفاوت داشته است. همچنین می‌خواهند این پیروزی اعراب -که زندگی ساده و قبیله ای داشتند- بر شاهنشاهی بزرگ ایران را نشانه‌ای از الهی بودن این پیروزی جلوه دهند. برای مثال می‌گویند چطور ممکن است اعراب که امکانات و تجهیزات نداشتند بدون یاری خداوند بر ایرانیان پیروز شوند؟!!!

این در حالی است که در طول تاریخ دوران باستان بارها و بارها اقوام نه چندان مطرح در سطح جهانی بر حکومت‌های بزرگ پیروزی یافتند. از جمله می‌توان به پیروزی اسکندر مقدونی بر هخامنشیان اشاره کرد. بعد از آن پیروزی پارت‌ها بر سلوکیان و سپس عقب راندن رومیان باز هم یادآور این موضوع است. نمونه‌های دیگر در تمدن‌های دیگر وجود دارند که گفتن آنها باعث طولانی شدن نوشتار می‌شود.

بنابراین پیروزی اعراب بر یک شاهنشاهی بزرگ مانند شاهنشاهی ساسانی موضوع ویژه‌ای نبوده است که تا به حال در تاریخ رخ نداده باشد. این در حالی است که ایران در اواخر دوران ساسانیان از درون مشکلات زیادی داشت و عوامل داخلی در فروپاشی ساسانیان بسیار اثر گذار بوده است.

آیا خلفا با ایرانیان صلح کردند؟ صلح به چه معنا بوده است؟!

بسیاری از افرادی که می‌گویند شهرهای ایران بدون جنگ فتح شدند، به صلح در شهرها اشاره می‌کنند و می‌گویند سپاهیان خلفا با مردم شهر صلح می‌کردند. اما به راستی صلح به چه معنا بوده است؟!

در واقع منظور از صلح توافق بر سر باج و جزیه دادن از سوی مردم بی دفاع شهرها به یورشگران بوده است. وقتی سپاهیان ایران موفق به عقب راندن مهاجمان نشده بودند طبیعتا بسیاری از شهرها بی دفاع شدند یا صرفا سپاهیان اندک داشتند و نمی‌توانستند در برابر لشکر تا دندان مسلح خلیفه دفاع کنند. آن هم جنگجویانی که غنایم فراوانی از جنگ‌ها به دست آورده بودند.

آنطور هم نبوده است که صرفا بحث جزیه مطرح باشد بلکه برخی اوقات سپاهیان خلفا مبلغ‌های هنگفتی را می‌گرفتند تا از حمله دست بردارند به طوری که در آذربایجان پس از جنگی سخت بر سر یک باج هنگفت توافق شد:

مرزبان جنگجویانى را از مردم باجروان و میمذ و نریر و سراة و شیز و میانج و جاهاى دیگر نزد خود گرد آورده بود و چند روز با مسلمانان نبرد شدیدی در پیوست. سپس مرزبان با حذیفه از سوى همه مردم اذربیجان صلح کرد بر این قرار که هشتصد هزار درهم به وزن هشت ادا کند و کسى کشته نشود و به بردگى برده نشود و آتشکده‌اى ویران نگردد (فتوح ‏البلدان: ص ۴۵۷).

از این روایت می‌توان برداشت کرد که مردم شهرها کشته می‌شدند، به بردگی گرفته می‌شدند و آتشکده‌ها ویران می‌شدند که در اینجا سپاهیان خلیفه برای آنکه این کار را نکنند باج گرفتند. یعنی اگر شهرها مقاومت می‌کردند و باج را نمی‌پذیرفتند یورشگران رفتار بسیار خشنی داشتند. موضوعی که در ادامه بیشتر به آن می‌پردازیم.

موضوع اسلام آوردن هم موضوعی نبود که برای مردم و حاکمان شهرها آسان باشد چرا که به معنای زیر فرمان قرار گرفتن آنها بود و خلیفه حق داشت هر دستوری می‌خواهد به آنها بدهد.

برخی می‌خواهند با موضوع جزیه و باج، جنایات سپاهیان خلفا در ایران را بشویند ولی وقتی بررسی می‌کنیم می‌بینیم که جزیه اساسا مبالغ سنگینی بوده است که از غیر مسلمانان گرفته می‌شد.

بسیاری از شهرها که در ابتدا صلح می‌کردند بعد از مدتی تحت فشار همین جزیه و باج‌ها شورش می‌کردند.

برای مثال بسیاری از شهرهای آذربایجان پس از چند سال شورشی شدند  (ن.ک: همان: صص ۴۵۹-۴۶۱) و بسیاری از آنها به بردگی گرفته شدند:

عبد الله بن شبل احمسى بر مقدمه سپاه قرار داشت. و بر اهل موقان و ببر و طیلسان یورش برد و غنیمت و بردگان گرفت‏ (همان: ص ۴۵۹).

برده گیری زنان و کودکان

یکی از رفتار ناپسند فاتحان در زمان‌های قدیم به اسارت گرفتن زنان و تجاوز به آنها بوده است. در میان کشورگشایان باید گفت که سپاهیان خلفا هم چنین اجازه‌ای داشتند و پس از فتوحات، زنان زیادی را به اسارت می‌گرفتند و در شهرهای عربی به فروش می‌گذاشتند.

موضوع غم انگیز و تاسف آور آنکه در میان برده‌هایی که یورشگران در جنگ‌ها می‌گرفتند کودکان هم بودند.

در واقع رفتار داعش و گروه‌های افراطی در سال‌های اخیر تکرار همان رفتار سپاهیان خلفای نخستین بود.

اکثر مواقع در منابع که سخن از اسیر و برده و کنیز و… است همان زنان و کودکان بی گناه هستند که در جنگ‌ها به دست سپاهیان افتاده‌اند.

در اینجا ما فقط به چند مورد اشاره می‌کنیم.

به برده گرفتن کودکان پس از نبرد نهاوند

یکی از آزاردهنده ترین رفتاری که فاتحان داشتند به بردگی گرفتن کودکان بوده است. گویا اسیران شرایط بسیار بدی داشتند به طوری که طبری روایت کرده است پیروز نهاوندی (ابولؤلؤ) که بعدها عمر بن خطاب را به قتل رساند، با دیدن آنها گریسته است.

طبری نوشته است:

وقتی اسیران نهاوند را به مدینه آوردند ابو لؤلؤه، فیروز، غلام مغیره بن شعبه، هر کس از آنها را کوچک یا بزرگ می‌دید دست به سرش مى‌‏کشید و مى‌‏گریست و می‏‌گفت: «عمر جگرم را خورد»… (تاریخ طبری: ج ۵، ص ١۹۵۸).

تجاوز به زنان در جلولا

پس از جنگ جلولاء تعداد زنان اسیر بسیار زیاد بود به طوری که عمر بن خطاب درباره فرزندان حاصل از تجاوزات به فکر فرو رفت. دینوری در کتاب اخبار اطوال اینچنین می‌نویسد:

مسلمانان در جنگ جلولا غنایمی به دست آورند که نظیر آن به دست نیاورده بودند و گروه زیادی اسیر از دختران آزادگان و بزرگان ایران گرفتند. گویند عمر می‌گفته است خدایا من از شر فرزندان اسیران جلولا به تو پناه می برم… (اخبار الطوال: ص ۱۶۳).

کشتار در استخر

تحمیل جزیه به بازماندگان بی گناه

هنگام فتح استخر در سال ۲۳ هجری، سپاهیان خلیفه کشتار وسیع انجام دادند و بازماندگان را جمع کردند و جزیه بر آنها تحمیل کردند:

عثمان بن ابى العاص آهنگ استخر کرد و چندانکه خدا خواست بکشتند و چندانکه خواستند غنیمت گرفتند و کسان به غزا رفتند. پس از آن عثمان مردم را به جزیه دادن و ذمى شدن خواند و کس فرستادند و او نیز کس فرستاد و هربذ و همه فراریان یا گوشه گرفتگان پذیرفتند و تعهد جزیه کردند (تاریخ طبری: ج‏ ۵، ص ۲۰۰۸).

گویی همین جزیه‌ها و همین غنایم انگیزه به سپاهیان خلفا می‌داد که روز به روز بیشتر بجنگند و فتوحات را گسترش دهند و منجر به جنایات یورشگران در ایران شد.

نسل کشی در استخر و جوی خون مردم (بیش از چهل هزار کشته)

بعدها و پس از سال ۳۰ هجری، مردم استخر شورش کردند و به وحشیانه ترین شکل ممکن سرکوب شدند.

بر اساس فارس‌نامه ابن بلخی، عبدالله بن عامر از مردم استخر بسیار خشمگین شد و سوگند خورد که آنچنان از مردم استخر بکشد تا جوی خون به راه افتد. هر چه می‌کشتند به هدف نمی‌رسیدند در نهایت آب گرم بر خون بی گناهان ریختند تا جوی خون به راه افتد!!

گفته شده است که افراد شناخته شده که کشته شدند، ۴۰ هزار تن بودند و این جدا از افرادی است که شناخته نشدند. در واقع بیش از ۴۰ هزار تن در این جنایت کشته شدند که چیزی شبیه به نسل کشی بوده است.

در اینجا متن فارس‌نامه را عینا می آوریم:

در میانه خبر رسید کی مردم اصطخر عهد بشکستند و عامل او [=عبدالله بن عامر] را بکشتند و چندان توقف نمود کی جور را بستد در سال سی ام از هجرت و و سوگند خورد کی چندان بکشد از مردم اصطخر کی خون براند. به اصطخر آمد و به جنگ بستد پس حصار در آن و خون همگان مباح گردانید و چندانک می‌کشتند خون نمی رفت تا آب گرم بر خون می ریختند پس برفت و عدد کشتکان کی نام بردار بودند چهل هزار کشته بود بیرون از مجهولان (فارس‌نامه: ص ۱۱۶).

شورش استخر و مناطق فارس در کتاب الکامل ابن اثیر هم آمده است به سرکوب شدید آن دیار اشاره شده است:

(ابن عامر) پارس را چنین هموار و خوار نمود که مردم آن دیار همیشه پریشان و خوار ماندند (الکامل: ج ‏۹، ص ۱۶۴).

به راستی وقتی این متون تاریخی را می‌خوانیم متوجه می‌شویم که گروه داعش کارهایشان را از کجا الهام گرفته‌اند!

نماز خوف سردار سپاه خلیفه از مقاومت مردم طمیسه (همه مردم به جز یک تن کشته شدند)

از نکات قابل توجه در فتوحات خلفا این است که مردم بسیاری از شهرهای ایرانی با آنکه سپاه شاهنشاهی در جنگ‌های بزرگ شکست خورده بودند، در برابر یورشگران مقاومت می‌کردند.

در سال ۳۰ هجری و در زمان خلافت عثمان یکی از مقاومت‌های مشهور در طمیسه واقع در نزدیکی گرگان بود. آنها مقاومت جانانه‌ای کردند ولی در نهایت وقتی دیگر راهی برای پیروزی نیافتند متاسفانه به وعده‌های دروغین یورشگران گوش دادند. سعید بن عاص سردار سپاه خلیفه وعده داد که اگر فتح با عرب باشد «یکی شان را نکشد»! مردم تصور کردند که یورشگران حتی یک تن را هم از مردم شهر نمی‌کشند. اما در نهایت همه را به جز یک تن به قتل رساندند! و سعید بن عاص معتقد بود که به پیمان خود وفادار بوده است چرا که فقط یکی را نکشت!

طبری از حنش بن مالک این واقعه دردناک را این چنین روایت کرده است:

آنگاه به طمیسه رفت که شهرى بود بر ساحل دریا و به تمام جزو طبرستان بود و مجاور گرگان بود و مردم آنجا با وى به جنگ آمدند و چنان شد که نماز خوف کرد و به حذیفه گفت: «پیمبر خدا صلى الله علیه و سلم چگونه نماز خوف کرد؟» حذیفه به او خبر داد و سعید در حالى که جماعت به حال جنگ بود آنجا نماز خوف کرد. در آن روز سعید با شمشیر به شانه یکى از مشرکان زد که از زیر مرفقش در آمد و دشمن را محاصره کرد که امان خواستند و امانشان داد که یکیشان را نکشد و چون قلعه را گشودند همگى را بکشت بجز یکى، و هر چه را در قلعه بود بگرفت (تاریخ طبری: ج ۵، صص: ۲۱۱۶- ۲۱۱۷).

ویران شدن شهر باستانی ری

در سال ۲۲ هجری نعیم بن مقرن که از سرداران عمر بن خطاب بود، جنایات زیادی را به بار آورد که بسیار مشهور است. از جمله می‌توان به ویران کردن شهر باستانی ری توسط او اشاره کرد.

در تاریخ طبری درباره فتح ری این چنین آمده است:

«نعیم … شهر رى را ویران کرد و به زینبى دستور داد که شهر نوین رى را بنیان کرد. نعیم فتحى را که خدا نصیب وى کرده بوده بود همراه مضارب عجلى براى عمر نوشت…» (تاریخ طبری: ج‏ ۵، ص  ۱۹۷۵).

شوربختانه در این جنایت گویا برخی از ایرانیان هم شریک بودند و به هم میهنان خود خیانت کردند. آنها با همدستی یورشگران قدرت را در ری به دست گرفتند. در تاریخ طبری در این باره چنین آمده است:

آنگاه زینبى، ابو الفرخان، برون شد و در محلى بنام قها با وى دیدار کرد که به صلح بود و مخالف شاه رى بود، ضرب شصت مسلمانان را دیده بود و به سیاوخش و خاندان وى حسد مى‌‏ورزید، پس با نعیم بیامد. در این هنگام پادشاه رى سیاوخش، پسر مهران، پسر بهرام چوبین بود… (تاریخ طبری: ج‏ ۵، ص ۱۹۷۴).

کشتار بی گناهان در شهر «شاپور»

گاهی اوقات سرداران سپاه خلفا به دلیل پیمان شکنی هم پیمانان ایرانی خود مردم بیگناه شهرها را قتل عام می‌کردند. برای مثال در شهر شاپور چنین اتفاقی افتاد. 

بر اساس نوشته‌های طبری شخصی به نام «اذربیان»‏ در فتح استخر سپاهیان خلفا را کمک کرده بود. ولی پس از مرگ عمر بن خطاب و روی کار آمدن عثمان، به دست نشانده عثمان یعنی عبید الله استخوانى خبر رسید که اذربیان قصد خیانت دارد. در این میان سنگی از منجنیقی از درون شهر به عبید الله خورد و او در واکنش مردم بی گناه شهر را قتل عام کرد:

سنگى از منجنیق به عبید الله خورد و به یاران خویش وصیت کرد و گفت: «ان شاء الله این شهر را خواهید گشود به خونخواهى من ساعتى از مردم آنجا بکشید.» و چنان کردند و بسیارى از مردم شهر را بکشتند (تاریخ طبری، ج ۵، ص ۲۰۱۱).

در واقع هم پیمانی بسیاری از ایرانیان با یورشگران نه تنها سرنوشت بدی برای خود آنان داشت بلکه باعث قتل عام بسیاری از بی گناهان می‌شد.

تشدید جنایات در زمان امویان

با آمدن امویان رفتار فاتحان سخت‌تر شد و روایات از این دست آشکارا دیده می‌شود. منابع تاریخی پر است از وقایعی که حاکی از فشار زیاد بنی امیه به غیر عرب‌ها و به ویژه ایرانیان می‌باشند. در دوران امویان، سردمداران این حکومت اعتقاد داشتند که نژاد عرب به دیگر اقوام برتری دارد و حتی این اعتقاد وجود داشت که «من ابغض العرب ابغضه الله» (العقد الفرید: ج ۳، ص ۲۷۸). این اعتقاد بدون تردید باوری نژادپرستانه بوده است.

پس تعجبی ندارد که در زمان امویان کشتارها با کارهایی عجیب و غریب همراه می‌شد که بسیار وحشتناک بود. در واقع مردم شهرهای ایرانی پس از آنکه ظلم حکمرانان جدید را می‌دیدند تاب نمی‌آوردند و علیه خلفا قیام می‌کردند.

سرکوب وحشیانه قیام مردم گرگان

حمام خون در گرگان: سردار دشمن با خون مردم گرگان گندم آرد کرد و خورد! (چهل هزار کشته)

یکی از قیام‌های ایرانیان علیه خلفا در سال ۹۸ هجری و در گرگان رخ داد که با سرکوبی جنایت بار همراه شد. روایات مربوط به این واقعه از عجیب ترین روایات درباره جنایات سپاهیان خلفا است.

[یزید بن مهلب] آهنگ گرگان کرد و با خدا پیمان کرد که اگر بر آنها ظفر یافت از آنجا نرود و شمشیر از آنها بر ندارد تا با خونشان گندم آسیا کند و از آن آرد نان کند و بخورد (تاریخ طبری، ج ۹، ص ۳۹۳۷).

… مسلمانان بر آنها[=اهالی گرگان] غلبه یافتند که تسلیم شدند و به حکم یزید تن در دادند که زن و فرزندشان را اسیر گرفت و جنگاوران را بکشت و در طول دو فرسنگ از راست و چپ جاده بیاویخت و دوازده هزار کس از آنها را به اندرهز برد که دره گرگان بود و گفت: «هر که انتقامى از آنها مى‌‏جوید کشتار کند.» و چنان شد که یکى از مسلمانان چهار یا پنج کس را مى‌‏کشت.

گوید: آنگاه یزید روى خون‌ها آب به دره روان کرد که در آنجا آسیاها بود، تا با خون آنها گندم آرد کند و قسم خویش را عمل کند، پس آرد کرد و نان کرد و بخورد و شهر گرگان را بنیاد کرد.

بعضى‏‌ها گفته‌‏اند که یزید چهل هزار کس از مردم گرگان را بکشت… (تاریخ طبری، ج‏ ۹: ص ۳۹۴۰).

این روایت آشکارا به خون خواری سردار خلیفه اشاره شده است و گویا واقعا در تاریخ خون خواران وجود داشتند.

سرکوب دوباره قیام مردم گرگان (سی هزار کشته)

اما سالها بعد بار دیگر مردم گرگان قیام کردند و این بار هم تعداد زیادی از آنها کشته شدند. 

طبری درباره وقایع سال ۱۳۰ هجری می نویسد:

و هم در این سال قحطبة بن شبیب از مردم گرگان کشتار کرد. به قولى نزدیک سى هزار کس از آنها را بکشت، زیرا چنانکه گفته‌‏اند خبر یافت که مردم گرگان از پس کشته شدن نباتة بن حنظله اتفاق کرده بودند که بر ضد قحطبه قیام کنند (تاریخ طبری، ج ۱۰: ص ۴۵۷۷)

به دلیل همین کشتارها و سرکوب‌ها بود که برخی از شهرهای مهم ایرانی هیچ گاه جایگاه باستانی خود را پیدا نکردند.

کشتار مردم سرخس (فقط ۱۰۰ تن زنده ماندند)

جنایات و کشتار توسط سپاهیان خلفا در بسیاری از شهرهای خراسان از جمله سرخس هم رخ داد. در سرخس مقاومت‌هایی شد ولی شوربختانه اتفاق بسیار ناخوشیاندی رخ داد و آنکه مرزبان سرخس پس از آنکه به این نتیجه رسید که نمی‌تواند به مقاومت ادامه دهد، پذیرفت که فقط ۱۰۰ تن زنده بمانند و سپاهیان خلیفه بقیه مردم را به قتل برسانند!! عجیب آنکه مرزبان سرخس نام خود را فراموش کرده بود ذکر کند و خودش هم به قتل رسید! در واقع دل بستن به سپاهیان خلفا، چندان به سود اشخاص تمام نمی‌شد. در کتاب الکامل این روایت اینچنین آمده است:

یک دسته از لشکر هم سوى سرخس روانه کرد. فرمانده آن گروه عبد الله بن خازم سلمى بود. مردم آن شهرستان نبرد کردند و بعد بشرط اینکه صد تن از آنها زنده بمانند و مشمول امان باشند تسلیم شدند. مرزبان سرخس با این شرط موافقت کرد و نام صد تن را برد که مشمول امان باشند ولى خود را فراموش کرد او را کشت (عبد الله بن خازم مرزبان را کشت که مشمول امان نشده بود) با جنگ و غلبه وارد سرخس شد (الکامل، ج ۹، ص ۲۰۸).

سرکوب سغد و بخارا

سرکوب سغدیان (مردم در بیابان رها شدند)

از دیگر قیام‌های مشهور ایرانیان علیه خلفا، قیام‌های مردمی در فرارود بود که امروز به آسیای مرکزی مشهور است. از جمله می‌توان به ناحیه باستانی سُغد اشاره کرد که مردم سغد علیه حکومت خلفا قیام کردند و قتیبه بن مسلم سردار اموی در اندیشه فتح دوباره سغد برآمد. 

مردم سغد که از طول محاصره بیمناک بودند به شاه چاچ و اخشاذ فرغانه نوشتند که اگر عربان بر ما ظفر یابند با شما نیز چنان کنند که با ما مى‌‏کنند، در اندیشه کار خویش باشید، مردم آنجاها همسخن شدند که سوى سغدیان آیند (تاریخ طبری، ج ۹: ص ۳۸۵۶).

مردم سغد از این حادثه شکسته شدند. قتیبه منجنیق‏‌ها در مقابل آنها نهاد و سنگبارانشان کرد و همچنان در کار نبردشان بود، مردم بخارا و خوارزم نیز که با وى بودند همدلى کردند و نبردى سخت کردند و جانبازى کردند (تاریخ طبری، ج ۹: ص: ۳۸۵۷).

اما این مقاومت سرانجام خوبی برای مردم فرارود نداشت و در نهایت سغدیان شکست خوردند و مجبور به صلح شدند و قتبیه بسیاری از سغدیان را مجبور کرد از شهر بروند و بسیاری راهی بیابان ها شدند.

شعری به یادگار مانده که نشان دهنده درد و رنج مردم سغد است.

طبری می‌نویسد:

کعب اشقرى‏، به قولى یکى از مردم جعفى، شعرى گفت به این مضمون:

هر روز قتیبه غارتى به تصرف مى‌‏آورد

و مالى تازه بر اموال مى‌‏افزاید

این باهلى که تاج بدو دادند

و سرها که سیاه بود

از بیم وى سفید شد

سغد را با دسته‌‏هاى سوار بکوفت

و سغدیان را در بیابان رها کرد

که فرزند بر فقدان پدر مى‌‏گرید

و پدر غمین، بر فرزند اشک مى‌‏ریزد

به هر شهری جای گیرد یا سوی آن رود

سوارانش در آنجا گودالى به جاى نهند [به این معنا که جز گودالی و گورستانی بر جای نگذاشتند]

(تاریخ طبری، ج ۹، ص ۳۸۶۵)

مصادره نصف خانه هر کس و واگذاری آنها به عرب‌ها در بخارا!

در تاریخ بخارا آمده است که مردم بخارا مدام از دین بر می‌گشتند. سپاهیان خلفا مجبور می‌شدند دوباره به آنجا یورش برند و دوباره جنگ کنند. به طوری که چندین بار این اتفاق افتاد.

در نهایت یورشگران حکم کردند که نصف خانه هر کس به عرب‌ها داده شود تا به مسلمانی آنها نظارت کنند.

در اینجا عینا متن تاریخ بخارا را می آوریم:

هر بارى اهل بخارا مسلمان شدندى، و باز چون عرب بازگشتندى ردّت آوردندى، و قتیبة بن مسلم سه بار ایشان را مسلمان کرده بود، باز ردّت آورده کافر شده بودند، این بار چهارم قتیبه حرب کرده شهر بگرفت. و از بعد رنج بسیار اسلام آشکارا کرد، و مسلمانى اندر دل ایشان بنشاند. به هر طریقی کار بر ایشان سخت کرد، و ایشان اسلام پذیرفتند به ظاهر، و به باطن بت ‏پرستى مى‌‏کردند. قتیبه چنان صواب دید که اهل بخارا را فرمود یک نیمه از خانه‌هاى خویش به عرب دادند، تا عرب با ایشان باشند. و از احوال ایشان با خبر باشند، تا به ضرورت مسلمان باشند بدین طریق مسلمانى آشکارا کرد. و احکام شریعت بر ایشان لازم گردانید، و مسجدها بنا کرد، و آثار کفر و رسم گبرى برداشت، و جدّ عظیم مى‌‏کرد، و هر که در احکام شریعت تقصیرى کردى عقوبت مى‌‏کرد، و مسجد جامع بنا کرد، و مردمان را فرمود تا نماز آدینه آوردند تا اهل بخارا را ایزد تعالى ثواب این خیر ذخیره آخرت او کناد (تاریخ ‏بخارا، ص ۶۶).

جنایات در خوارزم

قتل عام دانشمندان و استادان در خوارزم

در دوران امویان و پس از آنکه خوارزم برای بار دوم توسط سپاهیان خلفا فتح شد، بنا به شواهد و منابع تاریخی نابودی بزرگی رخ داد.

ابوریحان بیرونی که در پیدا کردن اخبار خوارزمیان دچار مشکل شده بود شرح می‌دهد که چگونه دانشمندان و استادان در خوارزم قتل عام شدند.

بیرونی می نویسد:

قتبه بن مسلم [سردار سپاه خلیفه] هر کس را که خط خوارزمی می‌دانست از دم شمشیر گذرانید و آنانکه از اخبار خوارزمیان آگاه بودند و این اخبار و اطلاعات را میان خود تدریس می‌کردند را نیز به دسته پیشین ملحق ساخت بدین سبب اخبار خوارزم طوری پوشیده ماند که پس از اسلام نمی شود آنها را دانست… (آثارالباقیه: ص ۵۷).

برهنه کردن خوارزمیان و مرگ آنها به دلیل سرما

در خوارزم اتفاق ناخوشایند دیگری هم رخ داد که دلیل آن هم تحقیر کردن خوارزمیان بود. بارها شنیده‌ایم که سپاهیان خلفا بر اساس آموزه های اسلامی با اسیران برخورد خوب و مهربانانه داشتند!! بدون تردید این ادعا نادرست است و از جنایات سپاهیان خلفا و شاید غیر اسلامی بودن رفتار آنها نباید غافل شد. یزید بن مهلب سردار خلیفه اموی در خوارزم برخورد بسیار زننده‌ای با اسیران و برده‌ها داشت. به طوری که اسیران را برهنه کرد و لباس هایشان را به سپاه خودش داد. در نتیجه اسیران از سرمای زیاد از دنیا رفتند:

یزید به غزاى خارزم رفت و اسیرانى بگرفت. سپاه وى لباس اسیران را بپوشیدند و در نتیجه آنان از سرما بمردند (فتوح ‏البلدان، ص: ۵۸۱).

آیا همه جنایات در تاریخ ثبت شده است؟!

در بسیاری از روایات صرفا اشاره به فتح و جنگ خونین شده است و از جزئیات چیزی نوشته نشده است. ما در این نوشتار سعی کردیم جنایات سپاهیان خلفا که در تاریخ مشهور هستند را به همراه جزئیات آن بنویسیم. با این حال اشاره‌های زیادی از فتح خونین شهرها وجود دارد. 

برای مثال درباره فتح کابل و فرغانه اینچنین آمده است:

امارت خراسان .. به عمیر بن عثمان ابن سعد و سیستان هم به عبد الله بن عمیر لیثى که از ثعلبه بود واگذار شد. او جنگ‌هاى سختى کرد تا به کابل رسید عمیر هم در خراسان نبردهاى خونین کرد تا به فرغانه رسید (الکامل، ج‏ ۹، ص ۱۶۱).

خدا می‌داند چه جنایاتی در دیگر شهر ها و نواحی مختلف روی داده که ما امروز از آنها بی اطلاع هستیم.

سخن پایانی

شاید اگر نبود ادعاهای نادرست مدرسان و نویسندگان کتاب‌های رسمی مدارس و دانشگاه‌ها، ما هم این نوشته طولانی با اسناد و مدارک را نمی‌نوشتیم. قطعا محتویات این نوشته قلب هر انسانی را به درد می‌آورد.

سال‌هاست که برخی در ایران و در تبلیغات هویت ستیزانه خود واقعیت‌های تاریخی را وارون جلوه می‌دهند و جنایات سپاهیان خلفا را نادیده می‌گیرند! این کار علاوه بر آنکه به تاریخ پژوهی لطمه می‌زند، کاری غیر انسانی است و به نوعی دفاع از جنایت کاران تاریخ است.

ما باید بدون هیچ غرض ورزی تاریخ را آنگونه که بوده است برای نسل‌های جدید حفظ کنیم تا شناخت تاریخی پیدا کنند. نه آنکه تاریخ را وارون کنیم و داستان‌هایی را نقل کنیم که خودمان از آنها لذت می بریم!

کتاب نامه:

آثارالباقیه، ابوریحان بیرونی. ترجمه اکبر داناسرشت. تهران: امیر کبیر. ١۳۸۹.

اخبار الطوال، ابوحنیفه احمد بن داود دینورى. ترجمه محمود مهدوى دامغانى. تهران: نشر نى. ۱۳۷۱.

– [الکامل] کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، عز الدین على بن اثیر. ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلى. تهران: مؤسسه مطبوعاتى علمى. ۱۳۷۱.

تاریخ بخارا، ابوبکر محمد بن جعفر نرشخى، ترجمه أبو نصر أحمد بن محمد بن نصر القباوى. تلخیص محمد بن زفر بن عمر. تحقیق محمد تقى مدرس رضوى. تهران: توس. ۱۳۶۳.

تاریخ طبری (تاریخ الرسل و الملوک)، محمد بن جریر طبری. ترجمه ابوالقاسم پاینده. تهران: اساطیر. ١٣٧۵.

العقد الفرید، احمد بن محمد ابن عبد ربه. به تحقیق مفید محمد قمیحه. لبنان: دار الکتب العلمیه. ۱۹۸۷.

– فارس‌نامه، ابن بلخی. تصحیح لیسترانج و نیکلسون. تهران: اساطیر. ۱۳۸۵.

– فتوح البلدان، أحمد بن یحیى بلاذرى. ترجمه محمد توکل. تهران: نشر نقره. ۱۳۳۷.

دیدگاه‌ها


دیدگاه خود درباره این نوشتار را در اینستاگرام در میان بگذارید:

خِرَدگان در تلگرام و اینستاگرام

خط میخی

نویسنده‌های پایگاه

کشتار و جنایات سپاهیان خُلفا در ایران
به کار گیری یا روگرفت از نوشته‌های این پایگاه تنها پس از پذیرش قوانین پایگاه امکان پذیر است: قوانین پایگاه خِرَدگان
توسعه نرم افزاری: مجید خالقیان