تاریخ طبری
علاوه بر آنکه در مهمترین کتاب تاریخ اسلام یعنی قرآن از واقعه پاره کردن نامه پیامبر اسلام توسط خسرو پرویز یادی نشده است، در تواریخ دیگر ملل، از جمله منابع ایرانی یادی از این واقعه نیست! در این قضیه اشتراک مشخصی در منابع وجود ندارد و حتی یعقوبی نوشته است خسرو پرویز نامهای در پاسخ به پیامبر اسلام نوشت. حضور نامهرسان در مقابل خسرو، با تشریفاتی که از شاهنشاهی بزرگ ساسانی میشناسیم، همخوانی ندارد و میتوان گفت این داستان بیشتر شبیه به افسانه است.
کوروش بزرگ در منابع ایرانی جایگاه قابل توجهی دارد. منابع باستانی ایرانی تاثیر مهمی در نمایان ساختن چهره واقعی کوروش بزرگ داشتند. آثار باستانی و کتیبههای به جا مانده از دوران باستان بسیار معتبرتر از منابع دیگر مانند منابع یونانی هستند. نام کوروش بزرگ در بسیاری از منابع ایرانی پس از اسلام دیده میشود و از او به نیکی یاد شده است. شواهد گوناگون نشان میدهند که اشکانیان و ساسانیان، هخامنشیان را بخشی از پادشاهان کیانی میدانستند. البته نباید غافل شد که در منابع ایرانی اشکالات تاریخی دیده میشود و این موضوع با توجه به تحولات تاریخی و همچنین نابودی دادهها در یورش الکساندر و خلفا طبیعی بوده است و بسیاری از منابع نابود شدند یا قابل خواندن نبودند همین باعث ایجاد آمیختگی در روایات شده است. ما نباید دانستههای علمی امروزی خود را که حاصل پژوهشهای مدرن و دقیق پس از پیدا شدن آثار باستانی فراوان است را به دوران کهن فرافکنی کنیم.
سالهاست تلاش میشود تا یورش اعراب به ایران را طوری جلوه دهند که گویی کل کشور ایران بدون جنگ و خونریزی فتح شده و رفتار فاتحان با مردم ایران بسیار ملایم بوده است!! ولی باید توجه داشت که منابع موثق تاریخی بارها از کشتار مردم بیگناه توسط سپاهیان خلفا در فتوحات نوشتهاند. تجاوز و بردهداری از کارهای رایج در فتوحات سپاهیان خلفا بوده است که خیلی ساده توسط مدافعان یورش خلفا نادیده گرفته میشود. منابعی مانند تاریخ طبری، آثارالباقیه، اخبار الطوال، الکامل، تاریخ بخارا، فتوح البلدان بلاذرى و... روایات فراوانی از کشتار گسترده ایرانیان توسط سپاهیان خلفا نوشتهاند… بر اساس این منابع در شهرها و مناطقی چون استخر، طمیسه، ری، شاپور، گرگان، سرخس، نهاوند، جلولا، سغد، بخارا، خوارزم، کابل و… کشتار و ستمهای فراوانی رخ داده است…
درباره علل و انگیزه این اقدام، گفته های فراوانی مطرح شده است اما به نظر می رسد این اقدام واکنشی به سخت گیری های آن عصر بوده است. پیروز مجبور بود روزانه مبلغ زیادی را به مغیرة بپردازد و این موضوع باعث ناراحتی او شد. وی به نزد عمر بن خطاب گلایه کرد و عمر هم به او گفت وقتی آن غلام این همه کار می داند، مبلغی که می پردازد چندان هم زیاد نیست...