تاریخ و فرهنگ ایران زمین

بررسی نامه پیامبر به خسروپرویز

یکی از موارد مبهم در تاریخ اسلام، داستان نامه‌گاری پیامبر (ص) به فرمانرویان دیگر اقوام و ملل می‌باشد به طوری که برخی از پژوهشگران وجود چنین نامه‌هایی را از نظر تاریخی صحیح نمی‌دانند. در این میان داستان پاره کردن نامه پیامبر (ص) توسط پادشاه ایران بسیار مشهور شده است و سوءاستفاده هایی از این داستان می‌شود.

همه ما داستان پاره کردن نامه پیامبر (ص) توسط خسرو پرویز را شنیده ایم و در کتاب‌های آموزش و پروش و همچنین کتاب‌های دروس عمومی دانشگاه‌ها تاکید خاصی روی این موضوع شده است. ولی عجیب آنکه دیگر روایت که بر اساس آن خسرو پرویز نامه‌ای در پاسخ به پیامبر اسلام نوشته است را کمتر شنیده‌ایم.

در واقع گفته‌های متضاد درباره نامه پیامبر (ص) به خسرو در منابع وجود دارد و جالب آنکه منابعی که به نظر می‌رسد ریشه در گفته‌های ایرانیان و دیگر اقوام و ملل دارد اصلا یادی از این واقعه نکرده‌اند.

حتی معتبر ترین منبع عربی یعنی قرآن هم از این واقعه یاد نکرده است.

باید پذیرفت که در قضیه نامه پیامبر (ص) به خسرو پرویز، اشتراک مشخصی در منابع وجود ندارد؛ حتی در این قضیه ابهامات زیادی وجود دارد و به صورت کلی باید به موضوع نامه نوشتن پیامبر به پادشاهان تردید کرد.

در این نوشتار از روی شواهد و قراین تاریخی به بررسی اجمالی این موضوع می‌پردازیم.

چرا در قرآن ذکری از این واقعه نیست

بدون تردید قرآن علاوه بر ارزش‌های دینی و مذهبی که دارد، معتبرترین کتاب تاریخ اسلام می‌باشد.

در این کتاب رویدادهای مهم تاریخ اسلام ذکر شده ولی خبری از نامه نگاری پیامبر اسلام با دیگر فرمانروایان جهان نیست! این در حالی است که قطعا این واقعه می‌توانسه یکی از رویدادهای مهم تاریخ اسلام باشد به طوری که در کتاب‌های بعدی که چند قرن با قرآن فاصله دارند، به عنوان واقعه‌ای مهم روایت شده است.

به راستی چرا در قرآن از این روایت یادی نشده است؟! عجیب آنکه این داستان با آب و تاب فراوان در کتاب های بعدی آمده است؟!

چرا در تواریخ دیگر ملل از نامه پیامبر یاد نشده است؟!

علاوه بر آنکه در مهم ترین کتاب تاریخ اسلام از این واقعه یادی نشده است در تواریخ دیگر اقوام و ملل هم یادی از این واقعه نشده است.

درباره نامه پیامبر به خسروپرویز بررسی داده‌های ایرانی و روایت ساسانیان درباره این موضوع ضروری است اما متاسفانه چنین داده‌هایی بسیار محدود هستند. به هر حال در شاهنامه فردوسی که به نظر می‌رسد فردوسی از منابع ایرانی و گفته‌های دهقانان بهره برده است، اثری از چنین نامه‌ای نیست و به هیچ وجه داستان پاره کردن نامه پیامبر (ص) در شاهنامه نقل نشده است.

این در حالی است که در شاهنامه گفتار درباره خسرو پرویز مفصل آمده ولی اثری از داستان مورد بحث نیست.

از سوی دیگر فردوسی مسلمان بوده و در ابتدای شاهنامه پیامبر اسلام (ص) را ستوده است! بنابراین نمی‌توان گفت که فردوسی از روی غرض ورزی این داستان را نیاورده است بلکه می‌توان گفت در منابعی که فردوسی از آن بهره می‌برده، اثری از این داستان نبوده است.

این موضوع را می‌توان درباره دیگر اقوام و ملل بررسی کرد به طوری که چیزی درباره نامه پیامبر در منابع اقوام دیگر هم نیامده است!

نگاهی به منابع

روایت نامه نگاری پیامبر در منابعی که چند قرن با زمان پیامبر اسلام فاصله داشته اند آمده است. در این میان داستان پاره کردن نامه پیامبر (ص) توسط خسرو پرویز ریشه در نوشته طبری دارد و چند قرن بعد از او مورخانی مانند ابن بلخی، ابن اثیر و… چنین مواردی را نقل کرده اند.

اما جالب است که یعقوبی از دیگر تاریخ نگاران کهن، از پاسخ خسرو پرویز به پیامبر (ص) هم سخن رانده است.

متن نامه پیامبر (ص) را غالباً، این چنین روایت کرده اند:

بسم الله الرحمن الرحیم. از محمد پیمبر خدا به خسرو، بزرگ پارسیان، درود بر آنکه پیرو هدایت شود و به خدا و پیمبر وى ایمان آرد و شهادت دهد که خدایى جز خداى یگانه نیست. من پیمبر خدا به سوى همه کسانم تا همه زندگان را بیم دهم، اسلام بیار تا سالم بمانى و اگر دریغ کنى گناه مجوسان به گردن تو (طبری، ١٣٧۵: ج ۳/ ص ١١۴٢).

جزئیات این داستان در تاریخ طبری نسبت به منابع جدیدتر مانند فارسنامه ابن بلخی و تاریخ کامل ابن اثیر کمتر است. برای مثال دلیل خسرو پرویز برای پاره کردن نامه، در تاریخ طبری نقل نشده و تنها گفته شده است:

و خسرو نامه پیمبر را بدرید (همان).

اما در فارسنامه دلیل پاره کردن نامه و همچنین پرخاش خسرو به فرستاده پیامبر (ص) نقل می‌شود:

پرویز خشم گرفت بر فرستاده پیغمبر علیه السلام و نامه بدرید و گفت چرا نام خویش پیشتر از نام من نبشت (ابن بلخی، ١٣٨۴: ص ١٠۶).

طبری در ادامه می‌نویسد:

پس از آن خسرو به باذان فرمانروای یمن نوشت که دو مرد دلیر به نزد این مرد حجازی فرست که او را سوی من آرند (طبری، ١٣٧۵: ج ۳/ ص ١١۴٢).

بر طبق نوشته‌های طبری که بر اساس شنیده‌ها است، این دو شخص نزد پیامبر (ص) رفتند و پیامبر (ص) آنان را به اسلام خواند و پیامبر (ص) با توجه به وحی الهی که به ایشان رسید، پیش بینی مرگ خسرو را کردند و در نتیجه فرستادگان موضوع را به باذان گفتند و باذان با تحقق این پیش بینی به اسلام گروید (ن.ک: همان: ص ١١۴۳).

تاریخ یعقوبی، یکی دیگر از منابع کهنی است که از نامه پیامبر (ص) به خسرو پرویز سخن گفته اما یعقوبی موضوع دیگری هم در این باره نوشته و از جواب خسرو پرویز به پیامبر (ص) سخن گفته است:

و خسرو [در جواب نامه پیامبر (ص)] بدو نامه ای نگاشت و آن را در میان دو پاره حریر نهاد و در میان آن دو، مُشکی گذاشت. چون فرستاده آن را به پیامبر (ص) داد، [پیامبر (ص)] آن را گشود و مشتی از مشک برداشت و بویید و به یاران خویش هم داد و گفت: «ما را در این حریر نیازی نه و از پوشاک ما نیست، باید البته به دین من درآیی یا خودم و یارانم به سرت خواهیم آمد و امر خدا از آن شتابنده تر است، اما نامه ات، پس من از خودت به آن داناترم و در آن چنین و چنان است» و آن را نگشود و نخواند و فرستاده نزد خسرو باز گشت (یعقوبی، ١٣٧۴: ص ۴۴٣).

بررسی ابهامات

در داستان‌هایی که درباره نامه پیامبر (ص) به خسرو پرویز می‌باشند تناقضاتی مشاهده می‌شود که البته بیشترین تناقضات و ابهامات مربوط به داستان پاره کردن نامه توسط خسروپرویز می‌باشد.

اگر به کلیات داستان پاره کردن نامه پیامبر توسط خسرو پرویز، در گفته تمام مورخانی که از این موضوع گفته اند، نگاهی بیندازیم، سه مرحله در این رویداد مورد توجه قرار می‌گیرد:

– پیامبر اسلام به خسرو پرویز نامه ای فرستاد.

– دو فرستاده از جانب ایران توسط باذان (فرماندار یمن) به سوی پیامبر رهسپار شدند.

– پس از بازگشت فرستادگان از جانب پیامبر، باذان مسلمان شد و دیگر ابنای پارسی مقیم یمن نیز با وی مسلمان شدند (باید توجه داشت که یمن در آن روزگار جزء اراضی ایران ساسانی محسوب می‌شد).

همان طور که می‌بینید اگر کلیات داستان را جدا از جزئیات آن بررسی کنیم، چیز دیگری حس می‌شود اما علاوه بر اینکه مورخان نظر یکسانی به این جزئیات ندارند، اگر جزئیات گفته شده را دقیق تر بررسی کنیم ابهاماتی بوجود می‌آید.

در داستان پاره کردن نامه چنین آمده که پس از نامه پیامبر به خسرو پرویز، خسرو به باذان دستور داد دو نفر نماینده به مدینه بفرستد که این دو شخص برای دستگیر کردن پیامبر و یا بیم دادن ایشان روانه عربستان شدند. اما باید توجه داشت که فرستادن تنها دو شخص برای دستگیری شخصی مانند پیامبر آن هم در شبه جزیره عربستان کاری بسیار غیر منطقی و غیر معقول به نظر می‌رسد و باید بررسی کرد که دستگیری پیامبر چه سودی برای خسرو پرویز می‌توانسته داشته باشد؟!

برخی از مواردی که درباره رفتار دو فرستاده و واکنش پیامبر در برابر آنها نوشته اند به هیچ وجه با قضیه دستگیری پیامبر همخوانی ندارد و گویا بال و پری است برای زیبا شدن داستان، به طوری که صحبت‌های جالبی درباره چگونگی پیرایش صورت به میان می‌آید:

هنگامی که آن دو تن به نزد پیمبر آمدند، ریش خود را تراشیده بودند و سبیل گذاشته بودند. و پیمبر دیدن آنها را خوش نداشت و سوی آنها نگریست و گفت: «کی گفته که چنین کنید؟» گفتند: «پروردگار ما چنین گفته» مقصودشان خسرو بود. پیغمبر گفت: ولی پروردگار من گفته است که ریش بگذارم و سبیل بتراشم (طبری، ١٣٧۵: ج ۳/ ص ١١۴۳).

اگر به منابع دیگری که شرایط شاهنشاهی ساسانی را نقل کرده‌اند توجه کنیم، ابهامات دیگری هم بوجود می‌آیند. تمام اطلاعاتی که از منابع گوناگون از منابع ایرانی گرفته تا ارمنی و سریانی و… نشان دهنده تشریفات سنگین دربار ساسانی می‌باشند. در این میان تشریفات باریابی افراد به نزد شاه شاهان، بسیار پیچیده و سنگین بوده است. حتی فرمانداران و دیگر شاهان زیر دست شاه‌شاهان هم باید تشریفات را به جا می‌آوردند و در نهایت باید فاصله خود را با شاه‌شاهان حفظ می‌کردند (ن.ک: کریستن‌سن، ۱۳۸۸: صص ۴۰۹-۴۱۶).

در چنین شرایطی باور اینکه یک نامه رسان ساده، در دربار حاضر شود و مستقیماً نامه را به شاه شاهان یعنی خسرو پرویز بدهد سخت می‌آید.

برخی می‌گویند، پیش بینی‌های موبدان زرتشتی هم در زمان انوشیروان – که مصادف با ولادت حضرت محمد (ص) بود – و هم در زمان خسرو پرویز – که هم زمان با بعثت نبی خدا بود – امکان ورود این نماینده عرب را به دربار ساسانی می‌دهد. اگر این موضوع را بپذیریم آیا به راستی کسی که اینچنین به پیش بینی پیامبر بودن یک نفر معتقد می‌شود و تشریفات مهم را برای این موضوع نادیده می‌گیرد، بدین گونه با نامه آن شخص برخورد می‌کند؟! این موضوع نه تنها تناقضات را حل نمی کند بلکه ابهامات جدیدی به داستان می‌افزاید.

ابهامات هنگامی بیشتر می‌شود که با بررسی زمان نامه‌های پیامبر به پادشاهان دیگر، در می‌یابیم که این نامه‌ها همزمان با سال‌هایی بوده است که پیامبر (ص) درگیر رویداد‌های مهمی در داخل سرزمین حجاز بوده است و حتی هنوز بسیاری از عرب‌ها اسلام نیاورده بودند.

سخن پایانی

به طور کلی باید پذیرفت که موضوع نامه پیامبر به خسرو پرویز با ابهامات زیادی روبرو است، گفته‌های دوران کهن درباره این موضوع اشتراک ندارند؛ برخی از پاره کردن نامه توسط خسرو پرویز می‌گویند، برخی از پاسخ دادن خسرو پرویز به پیامبر سخن می‌رانند و برخی هم اصلا اشاره‌ای به چنین نامه ای نمی‌کنند!

این در حالی است که روایاتی که از پاره کردن نامه توسط خسروپرویز می‌گویند با اغراق‌هایی روبرو هستند که با داده‌های هم عصر ساسانیان همخوانی ندارند.

شاید آنچه باعث شده است که داستان پاره کردن نامه پیامبر در نزد برخی باور پذیر شود غرور خسرو پرویز باشد. با خواندن برخی از منابع تاریخی، چهره‌ای که از خسرو پرویز ترسیم می‌شود، چهره ای مغرور و خود سر است. این چهره مغرور و خود سر از خسرو در داستان‌هایی مانند خسرو و شیرین هم نمایان می‌شود. داستان نامه پیامبر به خسرو پرویز و به ویژه روایتی که از پاره کردن نامه توسط خسرو پرویز سخن می‌گویند، بیشتر شبیه به افسانه می‌باشد و ممکن است بعد‌ها دست مایه خلفا برای حمله به دیگر کشور ها قرار گرفته باشد.

بن‌مایه‌ها و یاری‌نامه‌ها:

– ابن بلخی (١٣٨۴). فارسنامه. به تصحیح گای لیسترانج، رینولد الن نیکلسون. تهران: اساطیر.

– زرین کوب، عبدالحسین (۱۳۶۲). تاریخ ایران بعد از اسلام. تهران: امیر کبیر.

– طبری، محمد بن جریر (١٣٧۵). تاریخ طبری، تاریخ الرسل و الملوک. ترجمه ابوالقاسم پاینده. تهران: اساطیر.

– کریستن‌سن، آرتور (۱۳۸۸). ایران در زمان ساسانیان. ترجمه رشید یاسمی. تهران: راستی نو.

– یعقوبی، احمد بن اسحاق (١٣٧۴). تاریخ یعقوبی. ترجمه محمد ابراهیم آیتی. تهران: علمی و فرهنگی.

تماس با نویسنده:


دیدگاه خود را با نویسنده در میان بگذارید:

دیدگاه‌ها


دیدگاه خود درباره این نوشتار را در اینستاگرام در میان بگذارید:

خِرَدگان در تلگرام و اینستاگرام

کانال تلگرام خردگانبرگه اینستاگرام خردگان

خط میخی

خط میخی پارسی باستان - سامانه بومیش
با ما همراه باشید:
Instagram
Telegram
به کار گیری یا روگرفت از نوشته‌های این پایگاه تنها پس از پذیرش قوانین پایگاه امکان پذیر است: قوانین پایگاه خِرَدگان
توسعه نرم افزاری: مجید خالقیان
بررسی نامه پیامبر به خسروپرویز