کوروش بزرگ
بر اساس یک کتیبه باستانی معتبر که «رویدادنامه نبونئید» نام گرفته، در روز سوم ماه اَرَخسمنو بابلی مصادف با ۷ آبان (29 اکتبر)، کوروش بزرگ پس از ورود به شهر بابل، با استقبال با شکوه مردم روبرو شد. در واقع این روز نه زادروز کوروش بزرگ است و نه روز فتح بابل، بلکه سپاهیان ایرانی در روز 20 مهر، شهر را بدون جنگ فتح کرده بودند و خود کوروش بزرگ در ۷ آبان وارد بابل شد. پس از این رویداد تحولات انساندوستانه در سطح جهان رخ داد و میتوان این روز را نقطه عطفی در تاریخ بشر دانست. هفتم آبان در زمان اعتراض به آبگیری سد سیوند مورد توجه عمومی قرار گرفت و از آن زمان تا کنون، به صورت مردمی گرامی داشته میشود. با وجود درخواستهای فراوان برای ثبت رسمی این روز، هیچگاه حکومت جمهوری اسلامی هفتم آبان را در تقویم رسمی ثبت نکرد و حتی از تجمع مردمی در کنار آرامگاه کوروش بزرگ در پاسارگاد جلوگیری کرد. برخلاف تبلیغات کوروشستیزان، مطرح شدن این روز ربطی به یهودیان نداشته است و کنشگران ایرانی که به مردم سالاری اعتقاد داشتند بیشترین نقش را در شناساندن این روز داشتند.
هفتم آبان روز ورود صلح جویانه کوروش بزرگ به شهر باستانی بابل است که در اسناد معتبر بابلی این روز به ثبت رسیده است. پس از فتح صلح جویانه بابل، تحولات زیادی در سطح جهان رخ داد به طوری که ارتباط میان شرق و غرب عالم به وجود آمد و از آن دوران به بعد میبینیم که فیلسوفان بسیار بزرگی در یونان باستان ظهور کردند که به عقیده بسیاری از پژوهشگران تحت تأثیر فرهنگ شرق از جمله بین النهرین بودند. در واقع مفهوم انسانیت و توجه به حقوق انسان در سطح جهانی پس از هفتم آبان سال ۵۳۹ پیش از میلاد بسیار بیش از پیش مورد توجه بشر قرار گرفت.
سخنان فراوانی از کوروش بزرگ در منابع تاریخی به جا مانده است که بسیار زیبا و پرمایه هستند. در این نوشتار سخنان کوروش بزرگ که از استوانه کوروش گزینش شدهاند را میتوان از سخنان معتبر کوروش بزرگ دانست. آن مواردی که در کتیبهها و اسناد بابلی هم آمدهاند، از مطالب معتبر محسوب میشوند. اما آنچیزی که بیشتر از جنبههای تاریخی ما را بر آن داشت تا این همه این سخنان را گسترش دهیم جنبههای ادبی و اخلاقی این سخنان است. به ویژه جملات گزینش شده از کوروپدیا (کوروشنامه) گزنفون که بیشتر از نظر ادبی و اخلاقی مهم هستند.
برخی از تصاویر به منظور افزایش کیفیت بازسازی شدند…
کوروش بزرگ در منابع ایرانی جایگاه قابل توجهی دارد. منابع باستانی ایرانی تاثیر مهمی در نمایان ساختن چهره واقعی کوروش بزرگ داشتند. آثار باستانی و کتیبههای به جا مانده از دوران باستان بسیار معتبرتر از منابع دیگر مانند منابع یونانی هستند. نام کوروش بزرگ در بسیاری از منابع ایرانی پس از اسلام دیده میشود و از او به نیکی یاد شده است. شواهد گوناگون نشان میدهند که اشکانیان و ساسانیان، هخامنشیان را بخشی از پادشاهان کیانی میدانستند. البته نباید غافل شد که در منابع ایرانی اشکالات تاریخی دیده میشود و این موضوع با توجه به تحولات تاریخی و همچنین نابودی دادهها در یورش الکساندر و خلفا طبیعی بوده است و بسیاری از منابع نابود شدند یا قابل خواندن نبودند همین باعث ایجاد آمیختگی در روایات شده است. ما نباید دانستههای علمی امروزی خود را که حاصل پژوهشهای مدرن و دقیق پس از پیدا شدن آثار باستانی فراوان است را به دوران کهن فرافکنی کنیم.
همواره هنرمندان و شاعران نگاه مثبتی به کوروش بزرگ داشتهاند و این پادشاه خوشنام را در اشعار خود ستایش کردند. شاعرانی نامی مانند استاد شهریار، هما ارژنگی و… شعرهایی درباره کوروش بزرگ سرودهاند. آنچه درباره کوروش بزرگ، جالب مینماید همسخنی و اشتراک منابع تاریخی درباره نیک سیرتی وی میباشد. منابع تاریخی درباره کمتر پادشاهی چنین شرایطی دارند؛ آن هم منابعی که توسط اقوام و ملل گوناگون نگارش یافته اند. این در حالی است که آثار باستانی به جا مانده از دوره باستان، چهرهای مثبت از کورش ترسیم میکنند.
بسیاری از ترجمههای ناقص و دارای عیب و اشکال استوانه کوروش بزرگ که در فضای تارکده (اینترنت) و بسیاری از کتابها موجود هستند، در واقع فقط ترجمهای از برگردانهای انگلیسی یا فرانسوی این استوانه میباشند که بدون اشتباه نیستند. خوشبختانه ترجمههای خوبی به پارسی آن هم به صورت مستقیم از بابلی به پارسی انجام گرفته است. در ادامه برگردان دکتر عبدالمجید ارفعی از استوانه کوروش بزرگ ارائه میگردد که نخستین برگردان مستقیم (بابلی به پارسی) استوانه کوروش بزرگ است.
استوانه کوروش بزرگ نخستین سند به دست آمده در تاریخ بشر است که در آن از رفتار مهربانانه پادشاهی از قومی دیگر پس از پیروزی بر قومی مغلوب ذکر میشود. برخی از مفاهیم و واژههایی که در استوانه کوروش بزرگ آمده، در اسناد پیشین دیده میشود ولی همه آنها درباره قوم خود آنها است؛ بنابراین این متن را میتوان متنی انسان دوستانه فراتر از مرزهای قومی دانست.
این سند بیان کننده رواداری مذهبی هخامنشیان است به طوری که در این متن بر بازسازی و رسیدگی به پرستشگاههای اقوام گوناگون تاکید میشود.
با آنکه در این متن از مردوک (خدای بابلی) به عنوان خدای بزرگ یاد میشود، ولی آشکارا نشان دهنده آداب ایرانی کوروش بزرگ میباشند. دکتر تورج دریایی در این باره نوشته است: «مضمون درست کردن هر آنچه که خراب شده بود دیدگاهی است که با اهورهمزدا ارتباط دارد. اهورهمزدا یا خدای خردمند، نماینده نظم در جهان هستی است» (ن.ک: دین کوروش بزرگ چه بود؟).
توجه به نمادهای سایر ادیان بخشی از جهانبینی مذهبی هخامنشیان بوده است و زرتشت نقش مهمی در شکل گیری این جهانبینی داشته است. میتوان این جهانبینی را در ارتباط با «کثرت در عین وحدت و وحدت در عین کثرت» دانست. از این رو هخامنشیان به دنبال تحمیل نمادهای بومی خود به دیگر ملل نبودند (ن.ک: دین کوروش بزرگ چه بود؟).
سالها پیش از نگارش استوانه کوروش بزرگ، نبونئید پادشاه بابل با همراهی کشورهای دیگر از جمله لودیه و مصر یورش علیه ایرانیان را شروع کرد، این موضوع باعث آغاز جنگها شد (ن.ک: دلایل آغاز کشورگشاییهای کوروش) ولی نهایتا پیروزی با ایرانیان و کوروش بزرگ بود و کوروش بزرگ رفتار جوانمردانه با اقوام مغلوب داشت.
لازم به ذکر است که رفتار غیر محترمانه نبونئید باعث ایجاد نارضایتیهایی در بابل هم شده بود (ن.ک: نبونعید، پادشاهی متوهم و ستمگر).
به طور کلی فتح بابل نقطه عطفی در تاریخ بشر بوده است و مفهوم انسانیت و توجه به حقوق انسان در سطح جهانی پس از آن بسیار بیش از پیش مورد توجه بشر قرار گرفت (ن.ک: فتح آرام بابل توسط کوروش، نقطه عطفی در تاریخ بشر).
علاوه بر منابع یونانی و یهودی، شواهد و منابع گوناگون از جمله اسناد تجاری و اداری بابل نشان میدهند که آنچه در استوانه کوروش بزرگ درباره فتح بدون جنگ شهر بابل آمده، یک واقعیت غیر قابل انکار است (ن.ک: اسنادی که محتوای استوانه کوروش را تأیید میکنند).
درباره بنمایههای تاریخی شاهنامه، پژوهشهای فراوانی صورت گرفته است. باید پذیرفت بسیاری از داستانهای شاهنامه حاصل آمیختگی تاریخ و اساطیر است که به مرور زمان به وجود آمدهاند. آنچه مشخص است داستانهای شبیه به هخامنشیان به ویژه در قالب داستانهای کیانیان در شاهنامه دیده میشوند. در واقع میتوان گفت کیانیان در شاهنامه آمیختگیهایی با هخامنشیان دارند.
با توجه به پژوهشهای شاهنامه پژوهان و منابع تاریخی میتوان گفت کیخسرو در شاهنامه بیشترین آمیختگی را با کوروش بزرگ دارد. هنگام بررسی موضوع کوروش بزرگ در شاهنامه نباید فراموش کنیم که فردوسی پس از تهاجمات بزرگ به ایران و سلطه آنها بر ایرانیان، شاهنامه را سرود، در شرایطی که منابع باستانی زیادی نابود شده بودند. بخشهای زیادی از شاهنامه حاصل آمیختگی تاریخ و اساطیر است. با این حال داستانهای شبیه به هخامنشیان در شاهنامه دیده میشوند (به ویژه در قالب داستانهای کیانیان). این در حالی است که ابوریحان بیرونی در یک جدول از یکسانی کوروش و کیخسرو میگوید. تعجب آور است که برخی اسکندر پسر داراب در شاهنامه را بدون چون و چرا همان الکساندر مقدونی میدانند اما کوروش را کیخسرو نمیدانند!
با بررسی منابع باستانی در مییابیم که احتمالا پیوند کوروش و بهمن، ریشه در روایات آمیخته شده با کوروش یکم (پدربزرگ کوروش بزرگ) دارد. در این روایات بهمن اردشیر (وهومن ارتخشیره) جای هووخشتره (پادشاه ماد) را گرفته و کورش سردار بهمن اردشیر، یادآور کوروش یکم میباشد.
شوربختانه درباره تاریخ تولد کوروش بزرگ، اطلاعاتی نداریم... هفتم آبان زادروز کوروش بزرگ نیست و در واقع روز ورود کوروش به بابل میباشد. چهارم شهریور هم به عنوان زادروز کوروش بزرگ منبع درستی ندارد. شهریور به معنای پادشاهی آرزوشده است، با این حال یاد کردن از کوروش بزرگ در چهارم شهریور میتواند یکی از کارهای ارزشمند در این جشن باستانی باشد چرا که از دیرباز زمانی بوده برای گرامیداشت پادشاهان و فرمانروایان خوشنام
درباره موضوع کوروش و فریدون باید گفت همانطور که فریدون در اسطورههای ایرانی جایگاه ویژه و غیر قابل انکار دارد، کوروش هم در تاریخ ایران جایگاه ویژه و غیر قابل انکاری دارد. به طور کلی گویی فتوحات و رفتارهای کوروش بزرگ در غرب بیشتر در روایات فریدون آمده است.
سوال آنجاست که آیا کوروش بزرگ را میتوان از کشورگشایان بزرگ تاریخ دانست؟ باید توجه داشت که همه وسعت قلمروی کوروش، به دلیل تصرفات خود او نبود. شهرت کوروش بزرگ نه به دلیل کشورگشایی بلکه به دلیل اخلاق فرمانروایی او، روا داری مذهبی، احترام به اقوام و ملل مغلوب است.
نظرات گوناگونی درباره دین کوروش بزرگ مطرح شده اما شواهد مهمی از زرتشتی بودن او در دسترس است. با این حال توجه به نمادهای سایر ادیان بخشی از جهانبینی مذهبی هخامنشیان بوده است و زرتشت نقش مهمی در شکل گیری این جهانبینی داشته است. میتوان این جهانبینی را در ارتباط با «کثرت در عین وحدت و وحدت در عین کثرت» دانست. از این رو هخامنشیان به دنبال تحمیل نمادهای بومی خود به دیگر ملل نبودند. در همان متن استوانه کوروش بزرگ که مردوک ستایش شده است، میتوان پیوند باورهای کوروش بزرگ به آیین زرتشتی را مشاهده کرد و متن استوانه کاملا یادآور اندیشههای ایرانی میباشد.
فرضیه های گوناگونی درباره جای قرار گرفتن پیکر کوروش بزرگ در آرامگاهش وجود دارد. با این حال با توجه به منابع باستانی و شواهد گوناگون به نظر می رسد پیکر در اتاق بالای بنای آرامگاه و در تابوت قرار داشته که یادآور سنتهای زرتشتی است و پیکر با خاک فاصله داشته است.
آنچه درباره کوروش بزرگ، جالب مینماید همسخنی و اشتراک منابع تاریخی درباره نیک سیرتی وی میباشد. منابع تاریخی درباره کمتر پادشاهی چنین شرایطی دارند؛ آن هم منابعی که توسط اقوام و ملل گوناگون نگارش یافته اند. این در حالی است که آثار باستانی به جا مانده از دوره باستان، چهرهای مثبت از کورش ترسیم میکنند.
نقدهایی توسط برخی از پژوهشگران به فرضیه کوروش و ذوالقرنین مطرح شده است که قابل تامل هستند. ولی فعلا با اسناد و مدارک کنونی که کم هم نیستند باید گفت نقدها هنوز نتوانسته اصل فرضیه را زیر سوال ببرد. نقدها تا جایی که دغدغه تاریخ پژوهانه داشته باشند قابل احترام هستند ولی باید پذیرفت که چند سالی است که علت اصلی مخالفت با فرضیه یکسانی کوروش بزرگ و ذوالقرنین، موارد تاریخی نیست.
در قرون معاصر برخی با تحریف منابع تلاش کردند کوروش را بدنام کنند که البته موفق نبودند. در بررسی ریشههای این کوروشستیزیها نقش شوروی سابق و گروههای داخل ایران که وابسته به شوروی بودند بسیار پررنگ است. سردمداران شوروی از تاریخ باستانی ایران و کوروش بزرگ متنفر بودند و دستگاه تبلیغاتی گستردهای برای تخریب تاریخ باستانی ایران توسط رفقای خود در داخل ایران راه انداختند.
کوروش بزرگ در هنگامه نارضایتی عمومی از آستیاگ، یک قیام مردمی علیه آستیاگ را شروع کرد و در نهایت با پیوستن ارتش ماد به کوروش بزرگ، پادشاه ستمگر سرنگون شد. پادشاهی ایرانی ماد با شاهی دادگر به نام دیااُکو شروع شد ولی در سالهای نزدیک به ۵۵۹ پیش از میلاد، شاهی مشهور به آستیاگ، ستمگری پیشه کرد و باعث نارضایتی بزرگان و مردم شده بود.
در سراسر جهان یادمانهای فراوانی در بزرگداشت کوروش بزرگ وجود دارد چرا که کوروش بزرگ در منابع اقوام و مذاهب مختلف ستایش شده است. در اینجا به چند مورد از بزرگداشت کوروش بزرگ در سراسر جهان اشاره می کنیم.
۱ شهریور: بزرگداشت پورسینا، روز پزشک، ۴ شهریور: جشن شهریورگان، ۴ شهریور: زادروز کوروش بزرگ [؟]، ۵ شهریور: بزرگداشت زکریای رازی، روز داروساز، ۱۳ شهریور: بزرگداشت ابوریحان بیرونی، ۲۷ شهریور: بزرگداشت شهریار، روز شعر و ادب پارسی، ۳۱ شهریور: آغاز هفته دفاع مقدس
بر اساس رویدادنامه نبونئید سپاهیان کوروش صرفا از اربیل گذر کردهاند و در آنجا جنگی رخ نداده و شهری فتح نشده است. پس داستان اصلا چیزی نیست که کوروشستیزان تبلیغ میکنند. آنها در واقع افسانههای دلخواه از گذر کوروش از اربیل را رواج میدهند.
در بررسی ارزشها و باورهای ایران باستان جایگاه والای آبادگری و آبادانی قابل توجه است. به طوری که گویی آبادانی صرفا یک کار زمینی و مادی برای مردمان و پادشاهان نبوده بلکه کاری مقدس و معنوی برای آنها بوده است. گویی شادی خدای بزرگ در نتیجه شادی مردم و زیبایی زمین و آسمان به دست می آمده است.
مورخان باستان صراحتا ویژگیهای آرامگاه کوروش بزرگ را در پاسارگاد ثبت کردهاند. ویژگیهایی مانند پلکانی و طبقاتی بودن که دارای یک بخش ویژه فوقانی است. مورخان باستان از وجود باغ و بوستانی یاد کرده اند که آرامگاه داخل آن قرار داشته است و یافته های باستانی ثابت میکند که بنای پاسارگاد داخل بوستان قرار داشته است. علاوه بر دادههای تاریخی، آثار باستانی به جا مانده از پاسارگاد نشان میدهد که آرامگاه مرتبط با کوروش بوده است. کتیبه مشهوری که به سه زبان پارسی باستان، ایلامی و اکدی، در مجموعه پاسارگاد وجود دارد که نوشته است: «منم کوروش پادشاه هخامنشی». همچنین نقش برجستهای از یک مرد بالدار موجود است که کلاهی با دو شاخ بر سر دارد و دارای کتیبهای بوده و باز هم همان جملات «منم کوروش پادشاهی هخامنشی» در آن وجود داشته است. به نظر میرسد نحوه قرار گیری پیکر کوروش بزرگ در آرامگاه بر اساس باورهای زرتشتی بوده، به طوری که پیکر با خاک تماس نداشته است. باستانستیزان موارد گوناگون و گاهی بی ربط را مطرح میکنند و به قول خود «چالشها» را ردیف میکنند و تصور میکنند هر چه تعداد این چالشها بیشتر باشد میتوانند بیشتر بر روی مخاطب تاثیر بگذارند.
با توجه به منابع تاریخی هیچ کجا اثری از ازدواج کوروش با محارم نیست. کوروش ستیزان صرفا از برخی اختلاف منابع سوء استفاده کردهاند و نهایتا با حذف بخش های دلخواه منبع گفته خود را کتزیاس معرفی میکنند! ولی کتزیاس که دختر آستیاگ را به عنوان همسر کوروش معرفی میکند، اظهار میدارد که کوروش و آستیاگ نسبت خانوادگی نداشتهاند پس اصلا خاله کوروش بزرگ نبوده و ازدواج با محارم نبوده است. البته نوشتههای کتزیاس تناقضات زیادی دارد و در بسیاری از اوقات با آثار باستانی همخوانی ندارد…
داستانهای فراوانی از بزرگمنشی و نیکسیرتی ایرانیان در منابع گوناگون دیده میشود. جدا از تاریخی و واقعی بودن آنها باید توجه داشت که چنین روایاتی نشان میدهند که بزرگمنشی و نیکسیرتی از دیرباز در جامعه ایرانی به عنوان ارزشهای اخلاقی مطرح بودهاند. در زمانی که شاید در نزد بسیاری از اقوام و ملل دیگر صرفا قدرت و نیروی بدنی ارزش محسوب میشده است.
نکته قابل توجه، پیوند نقش برجسته مرد بالدار با کوروش بزرگ است. در یافتههای باستان شناسان در سالهای اخیر در منطقه پاسارگاد بخشی از کتیبه «منم کوروش پادشاه هخامنشی» به دست آمده است که میتوان از وجود کتیبه بالای سر تندیس انسان بالدار مطمئن شد. تا پیش از یافته اخیر برخی در فضای مجازی تلاشهایی میکردند که به کلی ارتباط نقش برجسته پاسارگاد با کوروش را رد کنند! با آنکه یافتههای جدید همه چیز را روشن کرده است، ولی باز هم پاسخ به شبهههای کوروش ستیزان را در اینجا می آوریم تا شاید آیندگان بخوانند و درک کنند که ما در چه شرایطی زندگی میکردیم و با چه تفکراتی مقابله میکردیم…
در متن بابلی اصلا «مردم اوپیس» نیامده بلکه از «اکد» (سپاه بابل) سخن به میان میآید. در متن تاکید شده است که جنگ بر [کرانه] دجله در حال انجام بوده است. یعنی کوروش هنوز وارد شهر نشده بود و طبیعتا تا زمانی که هنوز سپاهیان بیرون شهر مشغول جنگ هستند، نمیتوان گفت که شهر فتح شده است و مردم قتل عام شدند! با توجه به پژوهشهای جدید از آنجایی که در این بخش از مردان اکد در اوپیس سخن به میان آمده است، چیزی راجع به قتل عام مردم در این متن وجود ندارد و در واقع به شکست سربازان دشمن توسط کوروش بزرگ اشاره دارد. پژوهشهای قابل تامل دیگری هم وجود دارند که این بخش را مرتبط با شورش همزمان با نبرد اوپیس در بابل و سرکوب آن توسط نبونئید یا زیردستانش میدانند. هرچند برداشتها و نظریاتی بر اساس ترجمههای قدیمی وجود دارند که از کشتار مردم اوپیش توسط کوروش میگویند. ولی باید پذیرفت که این برداشتها، اشکالات آشکاری دارند. واقعیت آنکه برداشتهای قدیمی با اسناد و منابع باستانی چه منابع یونانی و چه کتیبههای دیگر همخوانی ندارند. قتل عام مردم اوپیس حتی در یک منبع یونانی نیامده است و میتوان گفت با محتوای کتیبههای دیگر تناقض دارند…
١ دی: نخستین جشن دیگان: خُرم روز (روز برادری و خواهری)
۳ دی: آغاز رسیدگی کوروش بزرگ به پرستشگاههای بابل
۵ دی: سالروز درگذشت زرتشت
٨ دی: دومین جشن دیگان
١۵ دی: سومین جشن دیگان – جشن تبیکان
١۶ دی: جشن درامزینان
١۷ دی: سالروز درگذشت بابک خردمدین
٢٣ دی: چهارمین جشن دیگان
این معاملات و موسساتی که چنین معاملاتی انجام می دادند از پیش از هخامنشیان بوده است. بررسی جزئیات چنین معاملاتی در زمان کوروش بزرگ میتواند موضوع یک پژوهش باشد که آیا تغییراتی نسب به قبل صورت گرفته است یا خیر؟! آیا به راستی دختران باید تن به فحشا می دادند یا اصلا چنین چیزی نبوده است؟ این موارد را نمی توان از این متن کوتاه متوجه شد و نمیتوان از یک متن کوچک افسانه های دلخواه را ساخت.
انتقادهایی به موضوع کوروش و کیخسرو مطرح شده است که برخی از آنها قابل تامل می باشند و برخی از آنها هم صرفا تخریب گرایانه هستند. برخی از منتقدان میگویند که کیخسرو پیش از کوروش بزرگ بوده است در صورتی که کیخسرو یک شخصیت اسطورهای است و اگر بخواهیم برای یک شخصیت اسطورهای زمان دقیق تعیین کنیم کار بیهودهای انجام دادهایم. اساسا این اشتباه است که بخواهیم شاهنامه را با دید صرفا تاریخی نگاه کنیم بلکه شاهنامه دارای داستانهای اسطورهای است که به مرور آمیختگیهایی با تاریخ داشتهاند. همچنین بر خلاف ادعای برخی از افراد، ابوریحان بیرونی به شباهت کوروش و کیخسرو تردید نداشته است و یکسان بودن کوروش و کیخسرو به هیچ وجه دیدگاه یونانیان و رومیان نبوده بلکه خود ابوریحان بیرونی توضیحاتی به جدول افزوده است. پیش از آن ابوریحان بیرونی صرفا نقل قولی از منابع مسیحی کرده که کورش عامل بهمن بوده است. اما درباره شباهت کوروش و کیخسرو خود ابوریحان توضیح خود را نوشته است نه آنکه نقل قول کند.
ابوریحان بیرونی، کوروش در نوشتههای اهالی مغرب را با کیخسرو تطبیق داده است. در جاهای دیگر به نقل از روایات مسیحیان کوروش را عامل بهمن خوانده و در یکی از جداول که بر اساس دیگر منابع تدوین کرده است، کوروش و اسکندر در جدول پادشاهان بابل و کلده آمدهاند. گویا ریشه چنین پندارهایی به دلیل آن است که نام پادشاهانی که لقب پادشاه بابل و کلده را داشتند آمده است و قطعا حوزه قلمروی برخی از آنها فراتر از بابل هم بوده چرا که نام اسکندر هم در این جدول آمده است. اینکه کوروش در نوشتههای اهالی مغرب با کیخسرو تطبیق داده شده است از تحلیلهای خود ابوریحان بیرونی است ولی موضوع کوروش عامل بهمن را صرفا از منابع مسیحی نقل قول کرده است.
چندی است که ایرانستیزان درباره کوروش و نینوا دروغ پردازی میکنند در حالی که در هیچ منبعی سخنی از فتح نینوا توسط کوروش بزرگ نیست و اصلا کوروش نینوا را فتح نکرده است که بخواهد قتل عامی انجام دهد. وقتی به متن اصلی یونانی کتاب گزنفون نگاه کنیم اصلا واژه نینوا نیامده بلکه واژه «بابِل» آمده است و چیزی هم درباره قتل عام مردم وجود ندارد. البته درباره فتح بابل اسناد و مدارک معتبر هم زمان با کوروش بزرگ در دست داریم که نشان میدهند این فتح بدون جنگ رخ داده است.
هر کس نوشتههای دکتر بادامچی را بخواند متوجه میشود که ایشان بحث را از انتقاد به امیلی کورت آغاز میکند و به اشکال قرائتهایی که کورت بر اساس آنها ترجمه کرده و نظر داده است میپردازد. در ادامه نقدهای ویلفرد لمبرت به ترجمه رایج را قابل توجه میداند و در پایان می نویسد: «سیاق متن نشان میدهد که مردم اکد همان سپاه اکد است».
هنگامی که به اندیشه ها، کردار و گفتار بزرگان ایرانی نگاهی میاندازیم، پی میبریم که همانندی و یکسانی فراوانی وجود دارد. آن هم کسانی که با بازه زمانی نزدیک به هزار سال از یکدیگر می زیستهاند! برای این همانندیها نامی بهتر از «خرد ایرانی» نیافتیم که در ادامه به برخی از آنها اشاره میکنیم.
سومین همایش یادبود استوانه کورش در ۷ آبان ۱۳۹۲، توسط انجمن علمی دانشجویان تاریخ دانشگاه تهران در تالار فردوسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی برگزار شد.
درباره اصالت منشور کوروش بزرگ جامعه جهانی اتفاق نظر دارند. علاوه بر کاشناسان موزه بریتانیا، کارشناسان موزه ملی ایران هم اصالت این استوانه را تایید کردند. به طور کلی شواهد گوناگون تاریخی، باستانشناسی و زبانشناسی اصالت استوانه را تایید میکنند. سوال اساسی و مهم که کوروشستیزان از پاسخ دادن به آن شانه خالی میکنند این است که اگر استوانه کوروش بزرگ را یهود و صهیونیزم ساختهاند چرا نامی از یهودیان در استوانه کوروش بزرگ نیست؟! چنین تناقضاتی در اکثر اظهارات آنها وجود دارد و پاسخی برای آن ندارند.
بیش از ۱۲ سال از شروع درخواستها برای ثبت رسمی هفتم آبان به عنوان بزرگداشت کوروش بزرگ میگذرد. این روز علاوه بر دستاوردهای فرهنگی میتواند از نظر اقتصادی بسیار مفید باشد اما مسئولین توجهی به این موارد ندارند و چند سالی است که جاده منتهی به پاسارگاد بسته میشود و برخورد ناپسندی با هممیهنانی که قصد حضور در پاسارگاد دارند، صورت میگیرد.
متنهایی به صورت سازماندهی شده در فضای مجازی گسترش مییابند و مشخص است که گروهی به صورت مداوم مشغول ایجاد متنهایی با درون مایه مشترک ولی با ادبیات و جملهبندی متفاوت هستند. برای مثال متنی با عنوان «ناگفتههای کوروش پرستها» در رسانههایی با گرایش های خاص در فضای مجازی دست به دست میشود. پایگاه خردگان بارها به این تحریف ها پاسخ داده است اما در این متن سعی می کنیم به صورت ویژه به متن دروغین «ناگفتههای کوروش پرستها» پاسخ دهیم.
گرچه درباره چگونگی مرگ کوروش بزرگ روایات گوناگونی در منابع آمده است اما می دانیم که او در حوالی سال ۵۳۰ پیش از میلاد از دنیا رفت و در پاسارگاد آرام گرفت. درباره کشته یا زخمی شدن کوروش در جنگ تردید جدی وجود دارد و سوال آنجاست که چرا کوروش بزرگ در دوران سالخوردگی باید شخصا در جنگ با اقوم گمنام (داهه یا ماساگت) آن هم در فواصل دور حضور مییافت؟ در حالی که با توجه به کتیبههای معتبر در مییابیم که کوروش شخصا در برخی از فتوحات مهم حضور نداشته است! یک داستان افسانهای هم که ریشه در گفته هرودوت دارد، درباره مرگ کوروش وجود دارد که آشکارا خلاف شواهد تاریخی است. به راستی سرنوشت این جنگ چه شد؟ کمبوجیه پس از شکست پدرش با خیال آسوده به سراغ مصر رفت؟! اینکه امروز ثابت شده آرامگاه کوروش در پاسارگاد وجود دارد دلیل روشنی بر رد نوشته هرودوت است.
14 قضاوت تاریخ و تاریخ نگاران در مورد کوروش بزرگ: اکنون پس از 2500 سال، هنوز باید گفت «مسئلهی کوروش»، پایان نیافته است...
مجموعه تاریخی پاسارگاد در 130 کیلومتری شهر شیراز و با فاصله 82 کیلومتری از تخت جمشید از جمله یادگار های نخستین پادشاه هخامنشی است. دو کاخ ستون دار «بارعام» و «کاخ اختصاصی» بارگاه پادشاهان هخامنشی بوده است، این کاخ ها با فاصله از یک دیگر و در مجاورت باغ های سلطنتی قرار داشته است.
آیا جنگ کوروش با دشمنان، جنگ جهانی دوران باستان نبود؟ دوران پیش از کوروش بزرگ دوران خاصی بوده است. در این دوران شاهد قدرت های بزرگی هستیم که از جمله میتوان به ماد، لودیه، بابل و مصر اشاره کرد. هر کدام از آنها گستره قابل توجهی داشتند و البته از قدرت نظامی و سیاسی خوبی برخوردار بودند. پس از پیروزی کوروش بزرگ بر آستیاگ، جنگی بسیار بزرگ از طرف بیگانگان علیه کوروش بزرگ آغاز شد. اتحاد مشهوری میان بابل، لودیه و مصر به سرکردگی پادشاه لودیه یعنی «کرزوس» علیه کوروش به وجود آمد که حتی در منابع از هم پیمانی بخشی از یونانیان و… با آنها هم سخن به میان آمده است. کمتر جنگی در دوران باستان رخ داد که تا این حد قدرتهای بزرگ جهانی از شرق و غرب درگیر یک جنگ دامنه دار شدند که پیروزی نهایی از آن کوروش بزرگ و ایرانیان بود.
مطلبی کاملا دروغین با عنوان «قسمتی کوچک از جنایات کوروش هخامنشی» در فضای مجازی گسترش پیدا کرده است که در اینجا به صورت مستند پاسخ به آن ارائه میشود: کوروش نه تنها خانهای را مصادره نکرد بلکه رفتار خوبی با مردم شهر داشت. تمدن ماد به هیچ وجه نابود نشد و اتحاد مادها و پارسها همواره باقیماند. کوروش اصلا نینوا را فتح نکرد چه برسد که کسی را کشته باشد. تمدن لیدی سر جای خود باقی ماند. در هیچ منبعی از ازدواج کوروش با خالهاش سخنی نیامده است. نابودی بابل پس از هخامنشیان و در زمان سلوکیان رخ داد. اقدامات کوروش بزرگ پدافندی بود.
خشی از کتیبه هخامنشی انسان بالدار که از141 سال قبل تاکنون گمشده بود در محوطه پاسارگاد پیدا شد. با پیدا شدن این تکه سنگ که ابعادش به 70 تا 80 سانتی متر می رسد و سطحی صاف دارد می توان از اینکه چنین سنگ نبشتهای بالای سر تندیس انسان بالدار وجود داشته، مطمئن شد.
چند سال پیش (اردیبهشت ۱۳۹۱) مجله همشهری جوان (شماره ۳۵۷)، مطالب نادرستی درباره کوروش بزرگ به چاپ رساند که با لحنی نامناسب همراه بود. موارد نوشته شده در این مجله به هیچ وجه مستند نبود و در همان زمان نوشتهای مستند در پاسخ به مطالب همشهری جوان نگارش یافت. اما با گذشت چند سال از انتشار آن مطالب همشهری جوان و پاسخهایی که به آن داده شد، هنوز مطالب مشابه آنها در فضای مجازی دست به دست میشود.
بر اساس یک کتیبه باستانی معتبر که «رویدادنامه نبونئید» نام گرفته در روز 20 مهر سپاهیان کوروش بزرگ به فرماندهی اوگبرو (گوبارو) توانستند بدون جنگ پایتخت بابلیان یعنی شهر بابل را فتح کنند و البته از اسناد تاریخی آشکار میشود که رفتار دوستانه ای با مردم شهر داشتند. خود کوروش بزرگ در ۷ آبان وارد بابل شد
در این نوشتار در چهار مرحله به صورت مفصل و مستند نوشتار هایی در این خصوص را واکاوی کرده و پاسخ داده میشود، کوروش بزرگ و تمدن بابل، کوروش بزرگ و تمدن ماد، کوروش بزرگ و تمدن لیدی، کوروش بزرگ و تمدن ایلام
در یکی از تحریفات آشکار ادعا میشود که کوروش با کندن پوست و کور کردن چشمان یکی از پیشکاران خود او را کشته است. از بررسی منابع تاریخی و تحلیل آورده های کتزیاس میتوان این نتیجه را گرفت که روایت اعدام پته زاکاس صحت تاریخی ندارد.
بر اساس کتیبه بیستون شورشیانی که در بابل مدعی شدند پشتوانه مردمی چندانی نداشتند. نا آرامیهای آن زمان ناشی از جنگ در میان سپاهیان برای رسیدن به قدرت بود و مردم در آنها نقشی نداشتند. در تاریخ جهان و به ویژه در جهان باستان بارها شاهد آن بودیم که در شرایطی که چالشهایی برای جانشینی پادشاهان مشروع پیش میآید، درگیریهای فراوانی در میان سپاهیان و سرداران به وجود میآید. بنابراین نه تنها استوانه کوروش بزرگ و کتیبه بیستون تناقض ندارند بلکه از جهاتی درباره بابل هم راستا هستند چرا که باید حساب سپاه را از مردم جدا کرد. در همان زمان کوروش هم سپاهیان بابل همراه با نبونئید بودند. طبیعتا نبونئید بوسیله افرادی که در اختیار داشت آن ستمهایی که در استوانه کوروش آمده است را بر مردم تحمیل میکرد و این افراد همان سپاهیان بابل بودند. بنابراین بر اساس استوانه کوروش بزرگ مردم و سپاه متفاوت از هم در نظر گرفته شدند، موضوعی که باید در بررسی کتیبه بیستون هم به آن توجه کنیم.
کودکی کوروش بزرگ، همبستگی کوروش با مادها و پیروزی بر آستیاگ، اتحاد کشورهای همجوار علیه کوروش و واکنش کوروش، فتح آرام بابل و تحولات جهانی، کشورداری کوروش بزرگ، مرگ کوروش بزرگ