تاریخ و فرهنگ ایران زمین

بررسی وصیت نامه کوروش بزرگ

در متون تاریخی وصیت نامه ای از کوروش بزرگ نقل کرده اند که سرشار از مفاهیم بالای انسانی است. در این وصیت، کوروش اندرزهایی به فرزندان و دوستانش می‌کند. شگفت آنکه بخش‌هایی از شاهنامه فردوسی شباهت عجیبی به این اندرزها دارد. در این نوشتار به بررسی اندرزهای پایانی کوروش بزرگ و شباهت‌های آن به بخش‌هایی از شاهنامه می‌پردازیم.

بررسی وصیت نامه کوروش بزرگ

زمان درگذشت کوروش بزرگ

پیش از بررسی جزئی وصیت کوروش اشاره‌ای به زمان درگذشت کوروش و آرامگاه وی می‌کنیم.

پس از پیدا شدن دو لوح گلی از بابل آشکار شد که کوروش بزرگ، بین روزهای ١۲ تا ۳١ آگوست (۲۲ امرداد تا ١۰ شهریور) سال ۵۳۰ پیش از میلاد از دنیا رفته است. این الواح مربوط به زندگی روزمره مردم بابل است. یکی از این لوح‌ها برای ۲۲ امرداد است و نهمین سال فرامانروایی کوروش بر بابل در آن ثبت شده است. دیگری هم مربوط به ١۰ شهریور می‌باشد که سال آغاز فرمانروایی کمبوجیه بر روی آن ثبت شده است (ن.ک: هینتس، ۱۳۸۷: ص ۸۷).

همچنین با پیدا شدن آثار باستانی و تطبیق آن با نوشته مورخان اثبات شد که آرامگاه پاسارگاد همان آرامگاه کوروش بزرگ است. با توجه به آرامگاه کوروش، مشخص است که کوروش در قلمروی خودش دار فانی را وداع گفته است.

نگاه کنید به:

آرامگاه کوروش بزرگ در پاسارگاد

همچنین نگاه کنید به:

سوگواری در ایران باستان

اندرزهای پایانی کوروش در منابع

مهم‌ترین منبعی که از اندرزهای پایانی کوروش بزرگ سخن گفته است، «کورش نامه گرنفون» می‌باشد (ن.ک: گزنفون، دفتر ٨، بخش ٧). از مشهورترین جملات اندرزهای پایانی کوروش که در «کوروش نامه گزنفون» ثبت است، می‌توان به جملات زیر اشاره کرد:

– راه دل ربودن و دل بسته کردن مردمان نه با درشتی و تند خویی‌ست که با تیمار و اندوه خواری‌های مهرورزانه است (ن.ک: گزنفون، دفتر ٨، بخش ٧، بند ۱۳، برگردان ابوالحسن تهامی).

– مهر بورزید دوستان را، و این مهرورزی شما را نیرویی خواهد داد که با آن دشمنانتان را بر اندازید (گزنفون، دفتر ٨، بخش ٧، بند ۲۸).

– پس از مرگم، بدنم را طلاکاری یا نقره کاری نکنید یا در تابوت یا چیزی همانند این مگذارید. زودتر آنرا در آغوش خاک بسپارید. آیا جایی فرخنده تر از خاک برای آرمیدن است؟! خاک مادر زیبایی‌هاست و دایه نیکی‌ها. در سراسر زندگی دوستار مردمان بوده ام؛ شاد خواهم شد که دوباره بخشی از آن چیزی بشوم که برای مردمان خوبی فراوان ببار می‌آورد (گزنفون، دفتر ٨، بخش ٧، بند ٢۵، آمیخته ای از برگردان ابوالحسن تهامی و خشایار رخسانی).

در روایت‌های منسوب به «کتزیاس» هم به اندرزهای پایانی کوروش اشاره شده است اما فقط خلاصه ای از این نوشته‌های کتزیاس به دست ما رسیده است (ن.ک: کتزیاس، کتاب ٨). کتزیاس می‌نویسد:

کوروش برای کسانی که کردار نیک را پیشه سازند آرزوی سعادت و به آنان که رفتاری زشت دارند نفرین کرد (کتزیاس، کتاب ٨، بند ۵).

این اشتراک نسبی در دو منبع مهم یونانی نشان می‌دهد که در جهان باستان اندرزهای کوروش مشهور بوده است. اندرزهای پایانی کوروش که گزنفون نقل کرده در منابع بعدی مورد توجه قرار گرفته است و حتی تا به امروز بخش‌هایی از اندرزهای او بسیار مشهور است.

اندرزهای کوروش و اندرزهای کیخسرو در شاهنامه

اندرزهایی که کیخسرو پیش از مرگش می‌دهد و در شاهنامه فردوسی وجود دارد، شباهت زیادی به اندرز‌های کوروش در گفتار گزنفون دارد و به طور کلی شرایط پایان زندگی کوروش در گفته گزنفون شبیه به شرایط پایان زندگی کیخسرو در شاهنامه است.

روایت شاهنامه درباره پایان زندگی کیخسرو اینچنین است:

کیخسرو پس از شصت سال پادشاهی دل از جهان بر می‌کند و از خداوند می‌خواهد که او را به سوی خود باز خواند. بعد از مدتی، سروش در خواب بدو نمایان می‌گردد و به او مژده می‌دهد که آرزوی او پذیرفته گشت. کیخسرو چون از خواب بر می‌خیزد، پس از اندرز کردن بزرگان و گذشت حوادثی به سوی جهان دیگر رهسپار می‌گردد و یا به عبارتی عروج می کند (ن.ک: خالقی مطلق، ۱۳۷۴: ص ۱۶۳-۱۶۴).

گزنفون هم از خواب دیدن کوروش قبل از مرگش خبر می‌دهد:

یک شب که در کاخ شاهی آرمیده بود، خوابی دید و در آن خواب چنان نمودش که کسی بزرگ‌تر و بلندپایه‌تر از مردان به دیدارش آمده او را گفت: «ای کوروش، کارهایت آراسته کن که تو را زمان فرا رسیده است به نزد ایزدان شوی.» (گزنفون، دفتر ٨، بخش ٧، بند ٢).

گرچه در سخنان دیگر مورخان هم از خواب دیدن کوروش قبل از مرگش سخن آمده است اما اندرزهای کوروش قبل از مرگ در گفته گزنفون شباهت‌های عجیبی با اندرزهای کیخسرو در شاهنامه دارد.

بر اساس کوروش نامه گزنفون، کوروش نخست زبان به شرح پیروزی‌های خود گشوده و می‌گوید:

پسرانم و دوستان من، پایان زندگی من فراز می‌آید،… و به هنگامی که مرگ در ربود مرا شما باید با گفتار و کردار آشکار کنید که من نیک بخت و دل شاد بوده ام. به زمان کودکی همه شادی‌ها و پیروزی‌های کودکانه خویش را داشتم، و چون بالیدم و بالا گرفتم، گنجینه‌های جوانی را از آن خویش کردم؛ و همه گردن فرازی‌های مردانه را فراچنگ آوردم، … و سال‌ها همچنان که به دنبال یک دگر گذشتند، می‌نگریستم که قدرت من نیز با گذر سالیان فزونی می‌گیرد، به گونه ای که خویش را در کهن سالی سست تر از جوانی نیافتم؛ و به یاد نمی‌آورم که در رسیدن به چیزی که از بهرش کوشیده بودم، یا آرزویش را داشتم ناکام مانده باشم. فزون تر این که دوستان را با گنج و خواسته که بخشیده ام شاد کرده، دشمنان را فکنده و کوفته ام. این سرزمین نیاکانی که زمانی در آسیا به هیچ نمی‌آمد، اکنون در چکاد نیرومندی از بهر شما باز می‌نهم، و اگر در نگر (نظر) آوریم چه پیروزی‌های کلان بر من آغوش گشوده اند، خواهیم دانست که مرا شکستی نبوده است (گزنفون، دفتر ٨، بخش ٧، بندهای ۶ و ٧ و ٨).

کوروش سپس از هراس خود سخن می‌گوید:

در سراسر زندگانی روزهایم آن گونه گذشت که آرزویش می‌داشتم، هراسی که مرا همواره همراه می‌آمد این بود که مبادا روزی پای به راه کژی و اهریمنی گذارم، و این هراس بار نمی‌داد که خویش را سخت بزرگ بیانگارم، یا شادی کنم آن چنان که بی خردان کنند. …مرا آرزو این است که رستگار بپندارندم مردمان، و به نیکی یاد کنند از من … (همان).

بر اساس شاهنامه فردوسی، کیخسرو در اواخر عمرش، با خود چنین می‌اندیشد:

بر این گونه تا سالیان گشت شست / جهان شد همه شاه را زیر دست

پر اندیشه شد مایه ور جان شاه / از آن رفتن کار و آن دستگاه

همی گفت: هرجا از آباد بوم / ز هند و ز چین اندرون تا به روم

هم از خاوران تا در باختر / ز کوه و بیابان و از خشک و تر

سراسر ز بدخواه کردم تهی / مرا گشت فرمان و گاه مهی

جهان از بداندیش بی بیم گشت / فراوان مرا روز بر سر گذشت

ز یزدان همه آرزو یافتم / وگر دل همی سوی کین تافتم

و سپس از هراس خود سخن می‌گوید:

روانم نباید که آرد منی / بداندیشی و کیش آهرمنی

شوم بدکنش همچو ضحاک و جم / که با تور و سلم اندر آمد به زَم…

به یزدان شوم یک زمان ناسپاس / به روشن روان اندر آرم هراس

ز من بگسلد فرّه ایزدی / گرایم به کژی و راه بدی

از آن پس بر آن تیرگی بگذرم / به خاک اندر آید سر و افسرم

به گیتی بماند زمن نامِ بد / همان پیش یزدان سرانجامِ بد

تبه گردد این گوشت و رنگ رخان / بریزد به خاک اندرون استخوان

هنر کم شود، ناسپاسی به جای / روان تیره ماند به دیگر سرای

گرفته کسی تاج و تخت مرا / به پای اندر آورده بخت مرا

ز من مانده نام بدی یادگار / گل رنج های کهن گشته خار

من اکنون چو کین پدر خواستم / جهانی به خوبی بیاراستم

بکشتم کسی را که بایست کشت / که بُد کژ و با راه یزدان درشت

به آباد و ویران درختی نماند / که منشور بخت مرا برنخواند

چنان که می‌بینیم در هر دو گزارش، نخست سخن از گسترش قدرت و پیروزی بر دشمنان و رسیدن به همه آرزوها و خواسته‌هاست، و سپس در پایان، سخن از هراس است. هراسی که کیخسرو و کوروش در دم مرگ از آن سخن می‌گویند، هراس از گرفتاری در چنگال غرور و منیِ ناشی از کسب قدرت زیاد است که مبادا آنها را به ناسپاسی کشاند و اهریمنی بودن این کردار در هر دو گزارش نقل شده است (خالقی مطلق، ۱۳۷۴: ص ۱۶۶-۱۶۸).

سخن پایانی

این اشتراکات در منابع وجود چنین اندرزهایی از کوروش را محتمل جلوه می‌دهد؛ هرچند با توجه به آنکه مورخان شنیده‌های خود را بیان کردند ممکن است جزئیات کامل و دقیقی از این اندرزها به دست ما نرسیده باشد. به هر حال صرف نظر از آنکه این اندرزها از جانب کوروش مطرح شده است یا خیر، به نظر می‌رسد یک حکمت ایرانی پشت این وصیت وجود دارد. جملات این اندرزها بسیار خردمندانه می‌باشد و آدمی را به اندیشه و تکاپو برای بهبود وا می‌دارند. موضوعی که باعث شده است چنین سخنانی نسل به نسل و سینه به سینه نقل شود و در شاهنامه جای گیرد.

پانویس:

* این نوشتار نخستین بار در تارنمای پردیس اهورا انتشار یافت (۱ اردیبهشت ١٣٩۲) و پس از ویرایش به پایگاه خردگان انتقال پیدا کرد (۱۹ امرداد ۱۳۹۴).

 

بن‌مایه‌ها و یاری‌نامه‌ها:

– خالقیان، مجید (26 امرداد 1395)، «بررسی وصیت نامه کوروش بزرگ»، خردگان

– خالقی مطلق، جلال (۱۳۷۴). «کیخسرو و کوروش». ایران‌شناسی. س ۷، ش ۱. صص ۱۵۷-۱۷۰.

– فردوسی، ابوالقاسم (۱۳۸۶). شاهنامه. تصحیح جلال خالقی مطلق. تهران: مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی.

– کتزیاس (١٣٨٠). خلاصه تاریخ کتزیاس از کوروش تا اردشیر (معروف به خلاصه فوتیوس). ترجمه کامیاب خلیلی. تهران: کارنگ.

– گزنفون (١٣٨٩). زندگی کوروش (تربیت کوروش). ترجمه ابوالحسن تهامی. تهران: نگاه.

– هینتس، والتر (۱۳۸۷). داریوش و ایرانیان. ترجمه پرویز رجبی. تهران: نشر ماهی.

تماس با نویسنده:


دیدگاه خود را از راه رایانامه با نویسنده در میان بگذارید:

دیدگاه‌ها


دیدگاه خود را در اینستاگرام در میان بگذارید:

خِرَدگان در تلگرام و اینستاگرام

کانال تلگرام خردگانبرگه اینستاگرام خردگان

خط میخی

خط میخی پارسی باستان - سامانه بومیش

درباره بزرگان

درباره زرتشتدرباره کوروش بزرگ
درباره فردوسیدرباره دکتر مصدق
به کار گیری یا روگرفت از نوشته‌های این پایگاه تنها پس از پذیرش قوانین پایگاه امکان پذیر است: قوانین پایگاه خِرَدگان
توسعه نرم افزاری: مجید خالقیان
بررسی وصیت نامه کوروش بزرگ