گزنفون
سخنان کوروش که از استوانه کوروش گزینش شدهاند را میتوان از سخنان معتبر کوروش بزرگ دانست. آن مواردی که در کتیبهها و اسناد بابلی هم آمدهاند، از مطالب معتبر محسوب میشوند. اما آنچیزی که بیشتر از جنبههای تاریخی ما را بر آن داشت تا این همه این سخنان را گسترش دهیم جنبههای ادبی و اخلاقی این سخنان است.
آنچه درباره کوروش بزرگ، جالب مینماید همسخنی و اشتراک منابع تاریخی درباره نیک سیرتی وی میباشد. منابع تاریخی درباره کمتر پادشاهی چنین شرایطی دارند؛ آن هم منابعی که توسط اقوام و ملل گوناگون نگارش یافته اند. این در حالی است که آثار باستانی به جا مانده از دوره باستان، چهرهای مثبت از کورش ترسیم میکنند.
داستانهای فراوانی از بزرگمنشی و نیکسیرتی ایرانیان در منابع گوناگون دیده میشود. جدا از تاریخی و واقعی بودن آنها باید توجه داشت که چنین روایاتی نشان میدهند که بزرگمنشی و نیکسیرتی از دیرباز در جامعه ایرانی به عنوان ارزشهای اخلاقی مطرح بودهاند. در زمانی که شاید در نزد بسیاری از اقوام و ملل دیگر صرفا قدرت و نیروی بدنی ارزش محسوب میشده است.
وجود تاریخی هووخشتره دوم قابل اثبات نیست… در کوروشنامه گزنفون از سیاکسار (هووخشتره دوم) به عنوان پادشاه بزرگ ماد پس از آستیاگ سخن گفته میشود که کوروش بزرگ در ابتدا سردار او بوده است ولی در نهایت هووخشتره دوم داوطلبانه فرمانروایی را به کوروش بزرگ میدهد و کوروش تبدیل به شاه شاهان میشود. منابع تاریخی، اسناد و آثار باستانی نشان میدهند که نوشتههای گزنفون درباره وجود هووخشتره دوم را نمیتوان پذیرفت. نوشتههای گزنفون شاید به دلیل آمیختگی روایات کوروش یکم با کوروش بزرگ است و با توجه به اسناد کنونی نمیتوان چندان به گفته او اعتماد کرد…
چندی است که ایرانستیزان درباره کوروش و نینوا دروغ پردازی میکنند در حالی که در هیچ منبعی سخنی از فتح نینوا توسط کوروش بزرگ نیست و اصلا کوروش نینوا را فتح نکرده است که بخواهد قتل عامی انجام دهد. وقتی به متن اصلی یونانی کتاب گزنفون نگاه کنیم اصلا واژه نینوا نیامده بلکه واژه «بابِل» آمده است و چیزی هم درباره قتل عام مردم وجود ندارد. البته درباره فتح بابل اسناد و مدارک معتبر هم زمان با کوروش بزرگ در دست داریم که نشان میدهند این فتح بدون جنگ رخ داده است.
با بررسی کلی این منابع باید گفت که گزنفون گاهی کارنامه بهتری نسبت به کتزیاس و هرودوت دارد و برخی از نوشتههای او سازگاری بیشتری با کتیبهها و اسناد باستانی دارد. البته این بدان معنا نیست که نوشتههای گزنفون بدون اشکال هستند و هیچ نادرستی در آنها دیده نمیشود.
کوروشستیزان که گویا خودشان پیش از این برای آنکه بهانهای پیدا کنند تا به تخریب کوروش بپردازند، جملات دروغینی را به کوروش نسبت میدادند و سپس هیاهویی به پا میکردند که نگاه کنید جملات جعلی هستند!!! با دیدن سخنان با منبع کوروش عصبانی شدند و در یک اقدام شرمآور تهمتهای ناروایی را به خردگان زدند.
شاید رسوا شدن ایران ستیزان باعث شده است که آنها شروع به جو سازی علیه خِرَدگان کنند و با جعل و تحریف، به دنبال تخریب خِرَدگان بر آمده اند.
متأسفانه مدتی است که شاهد تحریف کوروشنامه گزنفون توسط کوروش ستیزان هستیم. کوروش ستیزان معمولا هنگام تحریف نوشتههای گزنفون از ترجمه رضا مشایخی استفاده میکنند که میدانیم ترجمهای پر از اشکال است. اما جالب آنکه چندان به ترجمه رضا مشایخی هم وفا دار نیستند!
این بخش ها در کوروش نامه که غیاث آبادی به آن استناد می کند مرتبط با فتح بابل است و با توجه به منابع موثق تر می دانیم که فتح بابل بدون جنگ صورت گرفته است. شاید آقای غیاث آبادی از قصد نام بابل را نیاورده است. اما به هر حال به بررسی آنچه گزنفون نقل کرده است می پردازیم.
این رویداد در شهر اتفاق نمی افتد بلکه در میدان جنگ است. پس اصلا موضوع، چیزی نیست که آقای غیاث آبادی می فرمایند و اصلا حرف کشتن شهروندان به میان نمی آید. در اینجا متأسفانه آقای غیاث آبادی در یک اقدام زننده و ناجوانمردانه حتی ترجمه رضا مشایخی (ترجمه ای که غیاث آبادی به آن استناد می کند) را هم تغییر داده است.
صرف نظر از قابل اثبات بودن این داستان از نظر تاریخی، تحریف این داستان توسط غیاث آبادی بسیار غم انگیز است چرا که انسان می فهمد چطور چکمه تخریب گرایان احساس و عاطفه را نابود می کند. البته آقای غیاث آبادی در یک کار حساب شده نامی از پانته آ نبرده است اما بخش هایی که به آن استناد می کند مرتبط با پانته آ می باشد. او می دانسته که اگر نامی از پانته می آورد همه متوجه می شدند که سخنانش نادرست است.
در متون تاریخی وصیت نامه ای از کوروش بزرگ نقل کرده اند که سرشار از مفاهیم بالای انسانی است. در این وصیت، کوروش اندرزهایی به فرزندان و دوستانش میکند. شگفت آنکه بخشهایی از شاهنامه فردوسی شباهت عجیبی به این اندرزها دارد. در این نوشتار به بررسی اندرزهای پایانی کوروش بزرگ و شباهتهای آن به بخشهایی از شاهنامه میپردازیم.
رضا مرادی غیاث آبادی مدعی شده اند که گزنفون مواردی مانند «دنبال کردن هموطنان مادی»، «تصاحب زنان»، «قتل عام شهرها» و… را به کوروش بزرگ نسبت داده است. اما جالب است که آقای غیاث آبادی مواردی کاملا خلاف آنچه که در کوروش نامه گزنفون نوشته شده است را ادعا کردند. در این موضوع قبل از آنکه دفاع از کوروش لازم باشد، دفاع از مورخ و فیلسوف محترمی مانند گزنفون، لازم است.