وجود تاریخی هووخشتره دوم قابل اثبات نیست… در کوروشنامه گزنفون از سیاکسار (هووخشتره دوم) به عنوان پادشاه بزرگ ماد پس از آستیاگ سخن گفته میشود که کوروش بزرگ در ابتدا سردار او بوده است ولی در نهایت هووخشتره دوم داوطلبانه فرمانروایی را به کوروش بزرگ میدهد و کوروش تبدیل به شاه شاهان میشود. منابع تاریخی، اسناد و آثار باستانی نشان میدهند که نوشتههای گزنفون درباره وجود هووخشتره دوم را نمیتوان پذیرفت. نوشتههای گزنفون شاید به دلیل آمیختگی روایات کوروش یکم با کوروش بزرگ است و با توجه به اسناد کنونی نمیتوان چندان به گفته او اعتماد کرد…
در کوروپدیای گزنفون (کوروش نامه) از سیاکسار (هووخشتره) به عنوان پادشاه بزرگ ماد پس از آستیاگ سخن گفته میشود که دایی کوروش بزرگ بوده است. کوروش بزرگ در ابتدا به عنوان سردار سیاکسار (هووخشتره) با لودیه و آشور جنگید و بابل را فتح کرد و پس از آن سیاکسار (هووخشتره) داوطلبانه فرمانروایی را به کوروش بزرگ داد و کوروش تبدیل به شاه شاهان شد.
در این نوشتار به نقد این گفته گزنفون میپردازیم. بدون تردید پیش از کوروش بزرگ و در زمان فرمانروایی مادها یک پادشاه بزرگ به نام هووخشتره که پدر آستیاگ بوده وجود داشته است. اما درباره اینکه آستیاگ پسری به نام هووخشتره داشته یا خیر دادههای قابل قبولی وجود ندارد! البته شواهدی هستند که این موضوع را به نظر میرسانند که در ادامه به آنها اشاره میکنیم.
نام هووخشتره
نام هووخشتره در کتیبههای بابلی، «اوکسهتَر» (Uk-sa-tar) و در برخی از نوشتههای ایلامی «اومَکوایشتر» (Ú-ma-ku-iš-tar) آمده و بر اساس کتیبه بیستون مشخص میشود نگارش ایرانی این نام 𐎢𐎺𐎧𐏁𐎫𐎼 بوده است که امروز به هووخشتره میشناسیم. بر اساس کتیبه بیستون عدهای به دروغ خود را از نسل هووخشتره مادی معرفی میکنند و سر به شورش بر میدارند (برای مثال ن.ک: کتیبه بیستون، بند ۲۴). یونانیان نام او را «کواخارس» نوشتهاند که در تلفظ برخی از زبانهای اروپایی، سیاکسار آمده و در متون فارسی معاصر هم همین تلفظ آن بسیار به کار رفته است.
در این نوشتار برای اشاره به این نام از هووخشتره استفاده میکنیم.
بررسی منابع دیگر
اکثر منابع نشان میدهند که پس از آستیاگ، پادشاهی به کوروش بزرگ رسید و حتی هرودوت صراحتا مینویسد که آستیاگ اصلا پسری نداشت:
آستیاگ سالخورده است و پسری برای جانشینی ندارد (هرودوت، کتاب ١، بند ١۰۹).
در گفتههای کتزیاس هم اثری از هووخشتره پسر آستیاگ نیست. در رویدادنامه نبونئید گفته میشود که در سال ۶ فرمانروایی نبونئید، آستیاگ به کوروش یورش برد و سپاهیان ماد بر پادشاه خود شوریدند و پادشاه ماد را تحویل کوروش دادند (رویدادنامه، ستون ۲، بند های ۱ و ۲). شاید به دلیل اینکه آستیاگ پسری نداشته است و کوروش به عنوان جانشین مشروع پادشاه ماد محسوب میشده است و از طرفی مادها از ظلم آستیاگ به ستوه آمده بودند بدون دردسر پادشاهی را به کوروش دادند.
ولی گزنفون بر خلاف منابعی که به آنها اشاره شد، نوشته است که پس از آستیاگ پسرش هووخشتره (کواخارس یا سیاکسار) پادشاه شد که دایی کوروش بوده است. کوروش به عنوان سردار هووخشتره با لودیه و آشور جنگید و بابل را فتح کرد. گزنفون نقل میکند که هووخشتره، دختر خود را که از کودکی دلباخته کوروش بود به ازدواج کوروش در آورد و فرمانروایی کشور را به کوروش داد. در کوروشنامه گزنفون از زبان هووخشتره دوم اینچنین گفته میشود:
این دوشیزه همان خردسال است که چون با ما بودی در سالهای نونهالی، در آغوش گرفته این سوی و آن سوی میبردیاش. و از آن پس که وی بالید و بالا گرفت هرگاه میپرسیدیماش که چه کسی به همسری خویش می پذیری؟ پیوسته پاسخ میداد: کوروش؛ و از بهر جهیزیهاش همه مرز ماد را به او میدهم، زیرا که مرا پسری نیست (گزنفون، دفتر ۸، بخش ۵، بند ۲۰).
شواهدی درباره وجود هووخشتره دوم
با این حال شواهدی برای وجود تاریخی هووخشتره دوم بر میشمارند که چندان قابل اتکا نیستند. هرچند ممکن است در آینده آثار و اسناد به دست بیاید که وجود تاریخی هووخشتره دوم محتمل تر شود. در اینجا به برخی از این شواهد اشاره میکنیم.
در کتیبه بیستون، شورشیان در زمان داریوش بزرگ، خود را از بستگان هووخشتره مادی معرفی میکنند، این در حالی است که در اکثر مواقع شورشیان خود را به واپسین پادشاه منتسب میکردند هرچند آن پادشاه منفور بوده باشد چرا که خون شاهی در آن دوران ایجاد مشروعیت میکرده است. همانند برخی از شورشیان در بابل که خود را از بستگان نبونئید، شاه منفور بابل معرفی کردند (کتیبه بیستون، بند ١۶). یعنی انتظار میرفت که شورشیان در ماد خود را از بستگان آستیاگ معرفی کنند اما از بستگان هووخشتره معرفی میکنند و شاید واپسین شاه ماد هووخشتره دوم بوده است. اما این دلیل محکمی نیست چرا که ممکن است سنت مادها با سنت بابلی متفاوت بوده باشد و از طرفی چون همه میدانستند آستیاگ پسری نداشته است و بستگان او شناخته شده بودند، اگر به دروغ میگفتند پسر آستیاگ یا از بستگان آستیاگ هستند کسی باور نمیکرد.
اما مورد قابل تأمل دیگر در کتاب دانیال وجود دارد. در کتاب دانیال از پادشاه بسیار مبهمی به نام داریوش مادی سخن گفته میشود که پیش از کوروش و پس از بِلشزر شاه (احتمالا شاه محلی) بوده است (کتاب دانیال، باب ۶). برخی از پژوهشگران احتمال میدهند که این داریوش مادی، هووخشتره دوم بوده است! اما شواهد کافی برای اثبات این موضوع وجود ندارد و اتفاقا یکی از همراهان کوروش به نام گوبارو که فرمانروایی بابل را در اختیار گرفت و گزینه بهتری برای داریوش مادی میباشد (Schmitt, 2012). به عبارتی به نظر میرسد گوبارو پس از آنکه فرمانروایی آن منطقه را بر عهده گرفت یک نام شاهی برای خود برگزید.
اما در یکی از کتیبههای نبونئید که به استل حَرّان شهرت دارد، اشارهای عجیب میشود و اینکه نبونئید در وقایع مربوط به سال ١۰ پادشاهی خود، از ماد یاد کرده است (Gadd, 1958: p 59) این رویداد حداقل ۴ سال پس از پیروزی کوروش بر آستیاگ است و نزدیک یک سال پس از پیروزی کوروش بر لودیه میباشد. اینجاست که تردیدها شروع میشود و با توجه به اشارههای گزنفون شاید اینطور به ذهن بیاید که هووخشتره دوم به صورت تشریفاتی پادشاه محسوب میشده است و پیش از فتح بابل توسط کوروش، پادشاهی را به کوروش داده است اما این فقط یک گمانه است.
میدانیم کوروش بزرگ وارث مادها بود و احتمال میرود منظور کشور ماد در اینجا همان کشور کوروش است.
از اشتراکات منابع میتوان اینچنین نتیجه گرفت که پس از پیروزی کوروش بزرگ بر آستیاگ همه کشورها زیر فرمان کوروش در آمدند و در رویدادنامه اشاره مستقیم شده است که کوروش هگمتانه را در اختیار گرفته است. در استوانه کوروش هم موضوعی شبیه به این آمده است:
او (= مردوک) سرزمین گوتی (و) همه سپاهیان مادی را در برابر پاهای او(= کوروش) به کرنش درآورد (استوانه کوروش، بند ١۳).
اساسا باید به محتوای گفته نبونئید هم تردید جدی کرد و اصلا قابل اتکا نیست، چرا که بر اساس گفتههایش با یاری خدایان، به ناگهان همه کشورها طرفدار او میشوند و با او صلح می کنند! این نوشته بیشتر شبیه به یک متن تبلیغاتی است. این در حالی است که بابلیها نبونئید را دروغ گو و دیوانه خواندهاند (رزمجو، ١۳۸۹: ص ۷۰) و در استوانه کوروش هم آمده که نبونئید یاوه سرایی میکرد (استوانه کوروش، بند ۶).
آیا در نوشتههای گزنفون روایات کوروش یکم با کوروش بزرگ آمیخته شده است؟
همانطور که اشاره شد منابع تاریخی، اسناد و آثار باستانی نشان میدهند که نوشتههای گزنفون درباره وجود هووخشتره دوم را نمیتوان پذیرفت. ولی اگر گزنفون اشتباه کرده است باید بررسی کرد که چه اتفاقی افتاده که چنین اشتباهی کرده است؟!
برای بررسی علت این اشتباه گزنفون شباهت نامهای اشخاص تاریخی قابل توجه میباشد. به ویژه آنکه پدر بزرگ کوروش بزرگ همنام او بوده است که در استوانه کوروش هم به آن اشاره میشود:
من، کورش … پسر کمبوجه، شاه بزرگ، شاه (شهر) انشان، نوه کورش، شاه بزرگ، شاه (شهر) انشان… (استوانه کوروش، بندهای ۲۰ و ۲۱، برگردان ارفعی).
در تاریخهایی که برای کوروش یکم و هووخشتره مادی تخمین میزنند در مییابیم که هم زمان با هم بودند. آیا روایات کوروش یکم با کوروش بزرگ آمیخته شده است و در گفتار گزنفون، کوروش بزرگ سردار هووخشتره شده است؟! اینها مواردی هستند که درباره علت اشتباه گزنفون به ذهن میآید.
سخن پایانی
بر اساس نوشتههای گزنفون کوروش بزرگ در ابتدا سردار هووخشتره پسر آستیاگ (هووخشتره دوم) بوده است و سپس با تایید هووخشتره تبدیل به شاه شاهان میشود. منابع دیگر و آثار باستانی گفته گزنفون را تایید نمیکنند. شاید در نوشتههای گزنفون روایات کوروش بزرگ با کوروش یکم (پدر بزرگ) آمیخته شده باشد برای همین شخصیتی مانند هووخشتره دوم به وجود آمده است.
این نوشتههای گزنفون در نوشتههای منابع بعدی تاثیر گذاشته است. در برخی از منابع پس از اسلام که به دلیل نابودی اسناد و مدارک تاریخی اشتباهات تاریخی زیادی دیده میشود هم کوروش از دست نشاندگان بهمن اردشیر در نظر گرفته شده است. هرچند در منابع پس از اسلام هم کوروش به عنوان شاه بزرگ مطرح شده است.
همه اینها شاید به دلیل آمیختگی روایات کوروش یکم با کوروش بزرگ است که امروز با توجه به کتیبهها، الواح و سکهها تاریخ دوران هخامنشی بهتر درک میشود.
با این حال ممکن است در آینده اسناد و مدارک بیشتری به دست بیاید و گفته گزنفون را تأیید کند ولی با توجه به اسناد کنونی نمیتوان چندان به گفته او اعتماد کرد و وجود تاریخی هووخشتره دوم قابل اثبات نیست.
کتاب نامه:
– ارفعی، عبد المجید (۱۳۸۹). فرمان کوروش بزرگ. تهران: مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی.
– Gadd, C. J. (1958). The Harran Inscriptions of Nabonidus. Anatolian Studies. Published by: British Institute at Ankara. Avalble online at “jstor.org/stable/3642415”.
– Schmitt, Rüdiger (February 9, 2012). “GOBRYAS“. Encyclopedia Iranica. Available online at “www.iranicaonline.org/articles/gobryas-“.