[جمله تحریفی:] حیله گری و غارتگری نشانه مردان بزرگ و واقع بین است !!!
[جمله تحریفی:] دروغ گفتن و دزدی کردن و فریب دادن و تهمت زدن و ریختن آبروی دیگران، اگر بنا بر مصلحت و برای رسیدن به هدف باشد جایز است.
همه ما با کوروشنامه گزنفون و بزرگداشت کوروش در این کتاب آشنا هستیم. میدانیم که این اثر گزنفون رویکرد بسیار مثبت و اخلاقی به کوروش بزرگ دارد و میدانیم که بدون تردید جملاتی مانند جملات بالا اصلا در کوروش نامه گزنفون نیست.
متأسفانه مدتی است که شاهد تحریف کوروشنامه گزنفون توسط کوروش ستیزان هستیم. از کسانی که نقش مهمی در تحریف نوشتههای گزنفون داشته است میتوان به رضا مرادی غیاث آبادی اشاره کرد. اساساً غیاث آبادی به تحریف منابع و مآخذ مشهور است؛ به ویژه کوروش نامه گزنفون.
نگاه کنید به:
غیاث آبادی و مصادره اسناد تاریخی (تحریف نوشتههای گزنفون توسط رضا مرادی غیاث آبادی)
به نظر میرسد اقدامات اخیر ایرانستیزان و کوروشستیزان هم تحت تأثیر همان اقدامات غیاث آبادی است و شیوه کار آنها هم شباهت زیادی به شیوه کار غیاث آبادی دارد، یعنی تحریف نوشتههای تاریخی برای رسیدن به هدف.
متأسفانه خیلی از افرادی که ادعای مذهب و دین دارند دست به چنین کارهایی میزنند و یا این تحریفها را انتشار می دهند حتی دیده شده است که نهادها و سازمانهای خاصی از آنها حمایت میکنند و تا به امروز چند بار نوشتهها و گفتههای آنها را عیناً بازنشر کردهاند؛ البته گاهی پس از پی بردن به تحریفهای آشکار، آنها را حذف کردهاند. تأسف آور است که این عده محدود چهره بدی از اسلام و دین داری ارائه میدهند به طوری که دین گریزی تبدیل به یک معزل در میان برخی از جوانان شده است. این تحریفها و دروغها از جانب عدهای محدود که خود را به ظاهر دین مدار معرفی میکنند و دروغها میگویند و تحریفها میکنند تأثیر بسیار بدی در نگاه به جامعه مذهبی گذاشته است! ولی به هیچ وجه نباید نگاه نامناسبی به طیف مذهبی داشته باشیم چرا که اکثر جامعه مذهبی ما افراد سالمی هستند و نباید همه را به یک چشم نگاه کرد. کمااینکه گروههایی مانند طالبان و داعش هم تأثیر بدی در نگاه جهانی به مسلمانان گذاشتهاند و میدانیم که نباید همه مسلمانان را به یک چشم دید.
کوروش به عنوان محتملترین گزینه برای حضرت ذوالقرنین (ع) برای جامعه مذهبی ما هم محترم است.
اما نکته مهم آنجاست که کسانی که این رویکرد را ابتدا آغاز کردند و ادامه دادند چندان افراد مذهبی نبودند بلکه رویکرد ایران ستیزانه و گاه تجزیه طلبانه داشتند.
نگاه کنید به:
در هر حال پس از گفتن این مقدمه به موضوع تحریف کوروشنامه که اخیرا رخ داده است میپردازیم. کوروش ستیزان معمولا هنگام تحریف نوشتههای گزنفون از ترجمه رضا مشایخی استفاده میکنند که میدانیم ترجمهای پر از اشکال است. اما جالب آنکه چندان به ترجمه رضا مشایخی هم وفا دار نیستند! خوشبختانه ترجمههای بهتری به فارسی صورت گرفته است و با کنار هم گذاشتن ترجمههای فارسی و انگلیسی، اشکالات برگردان رضا مشایخی کاملا آشکار میشود. گاهی مشخص است که رضا مشایخی درک دقیقی از گفتهها نداشته و واژههایی که در ترجمههای دیگر وجود ندارند را به متن افزوده است!
جدا از این، گاه دیده میشود که کوروش ستیزان اصلا استناد دقیقی به کورش نامه نمیکنند. برای مثال نه اشارهای به صفحه مورد نظر میکنند و نه بند مورد اشاره را ذکر میکنند. البته چون اکثر آنها همانند غیاث آبادی به دنبال تحریف و تخریب هستند، میدانند که اگر به صورت دقیق استناد کنند، پیدا کردن آن قسمت برای مخاطب آسان میشود و دستشان رو می شود!! بنابراین اشارات مبهمی مانند «کتاب ١، فصل ۶» می کنند!! می دانیم که کتاب ١، فصل ۶ کوروش نامه گرنفون خود چندین صفحه است.
در اینجا جملات تحریفی بالا که ادعا می شود در کتاب ١، فصل ۶ از کوروش نامه وجود دارند را مورد بررسی قرار میدهیم.
اصل داستان
ابتدا خلاصهای از داستان را شرح میدهیم و سپس به بررسی جزئی و تحریفات کوروش ستیزان و اشکالات ترجمه رضا مشایخی می پردازیم.
در دفتر ١، بخش۶ کوروش نامه گزنفون که مربوط به دوران جوانی کوروش است، میان کوروش و پدرش گفتگویی صورت میگیرد و کوروش اندرزها و آموزههای پیشین پدر را مرور میکند. اما گفتگوی آنها به حیلهها و ترفندهای جنگی میرسد و کمبوجیه خاطر نشان میکند که برای پیروزی باید با این حیلهها و ترفندها آشنا بود. لازم به ذکر است که صحبت آنها درباره میدان جنگ و مقابله با دشمنان است و نه درباره کشورداری و فرمانروایی.
به هر حال کوروش برایش این سوال پیش میآید که چرا از دوران کودکی این ترفندها را به ما آموزش ندادند و هر آنچه نیکی و راستی بود فقط به ما آموزش دادند؟! کمبوجیه در جواب به یاد کوروش میآورد که هنگام تمرین با حیوانات برخی از حیلهها و ترفندها را آموزش دیدهاند. کوروش هم اشاره میکند که این ترفندها برای حیوانات بود و هنگامی که میخواستیم چنین ترفندهایی را برای انسان به کار ببریم ما را تنبیه می کردند! کمبوجیه در جواب میگوید که درست است آن موقع اصلا به شما اجازه هدف قرار دادن انسانها را نمیدادیم اما حالا دارید وارد میدان نبرد واقعی میشوید و باید با این ترفندها آشنا باشید.
به هر حال کوروش می پرسد پس چرا از همان کودکی آموزش و تمرین عملی راستی و حیلهها انجام نگرفت؟ کمبوجیه به یک تجربه بد در گذشتهها اشاره میکند و میگوید در زمانهای گذشته، آموزگاری بود که همانند یونانیان به کودکان هم راستی و درستی و هم ناراستی و حیلهها را میآموخت که متأسفانه برخی سوء استفاده کردند و به عبارتی بیان می کند که چنین آموزشهایی متناسب سن آنان نبود. بنابراین تصمیم گرفتیم که هنگام کودکی فقط زندگی سالم و راستی و درستی را بیاموزیم اما هنگامی که به سن و سال مردی رسیدند به آنان ترفندهای جنگی را هم میآموزیم و در ادامه به ترفندهای معقول و منطقی جنگی اشاره میکند (ن.ک: گزنفون، دفتر ١، بخش ۶، بندهای ۲۶ تا ۳۵).
این بود داستان واقعی که کوروش ستیزان بدون در نظر گرفتن جملات قبلی و بعدی یک جمله تحریفی از این بخش استخراج میکنند و به رواج آن می پردازند.
به راستی اگر ما قرآن را بدون بررسی آیات و جملات قبلی و بعدی بررسی کنیم چه اتفاقی می افتد؟!
برای مثال همان قضیه مشهور گفتن «لا اله» بدون ذکر الا الله!
با توجه به داستانی که بیان شد مشخص میشود که گزنفون برایش روش ایرانیان جالب بوده است و بر طبق گفته گزنفون باید آموزشها بر اساس سن و سال باشد. نکتهای که امروز هم تأکید زیادی بر روی آن می شود! همچنین مشخص است که میان «شهروندان» و «سپاهیان دشمن» فرق گذاشته است و توصیه به درست رفتاری با شهروندان شده است.
به نظر میرسد که گزنفون نقدی هم به جامعه یونانی داشته که این داستان را به این شکل آورده و به یونانیان اشاره کرده است.
بررسی جملات تحریفی
اما حال بیاییم به جملات تحریفی نگاهی بیندازیم.
حیله گری و غارتگری نشانه مردان بزرگ؟
ابتدا این جمله که تحریف در آن آشکار است را بررسی می کنیم:
توصیه کمبوجیه اول به پسرش کوروش کبیر:
حیله گری و غارتگری نشانه مردان بزرگ و واقع بین است
جالب آنکه اصلا چنین جملاتی در کوروشنامه نیامده است بلکه منظور کمبوجیه این است که سپهبد باید با حیلهها، فریبها و دزدیها آشنا باشد تا بتواند در برابر اقدامات دشمن تصمیم درستی بگیرد.
این بخش را از ترجمه رضا مشایخی برداشت کردهاند. اشکالات آشکاری در ترجمه مشایخی دیده میشود، اما کوروش ستیزان حتی ترجمه مشایخی را هم تحریف کرده اند. اما ببینیم در ترجمه رضا مشایخی (که البته اشکالات زیادی دارد) چه نوشته شده است؟!
گزنفون، دفتر ١، بخش ۶، بندهای ۲۷ و ۲۸:
ترجمه رضا مشایخی (که دارای اشکال است):
حال پدر بگو بدانم چگونه ممکن است بر سپاه خصم غلبه یافت؟
پدر گفت: تو موضوعی را مطرح ساختی که حل آن به سادگی میسر نیست. در واقع برای به دست آوردن چنین موفقیتی باید شخص مکار، حیله گر، پر تزویر و در غارتگری و چپاول بر حریف چیره دست باشد.
کورش به خنده گفت: مرا دلالت به چه کاری میکنی؟
پدر جوابش گفت: بلی به کاری که شایسته مردان بزرگ و واقع بین است [لازم به ذکر است که این جمله در ترجمههای بهتر دیده نمیشود]
– پس چگونه است که ما را در کودکی ترغیب می کردی که از این صفات دوری جوییم؟
– حال نیز همان صفات را در روابط و معاملاتی که با دوستان و هم شهریان [هم شهریان واژه خوبی نیست بلکه شهروندان منظور است] خود برقرار میسازید لازم میدانم ولی چون سروکارتان با دشمن افتاد باید به انواع حیل بکوشید تا عرصه را بر او تنگ کنید
– اما من این راه و روش را نیاموختهام
– پس چرا تیراندازی آموختی، چرا فن نیزه پرانی تعلمیم گرفتی؟ چرا به انواع حیل متشبث مىشوى تا گرازى را در دام اندازى یا با تور از پا درآورى؟ چه طور گوزنى را به کمند یا به دام مى کشى؟…
مشخص است که گفتار درباره میدان جنگ است، منظور این است که سپهبد بدون دانستن حیلهها و ترفندهای جنگی نمیتواند بر دشمنان پیروز شود. یک موضوع کاملا منطقی در هنگام نبرد چرا که ممکن است دشمن حیله گر، مکار، تزویرگر و… باشد. اما میبینید که تا چه میزان بخشهای دلخواه جدا و تحریف شدهاند!!! اما نکته مهمتر اینکه مواردی که مشایخی در اینجا آورده است همانند «بلی به کاری که شایسته مردان بزرگ و واقع بین است» اصلا در ترجمههای بهتر نیامده است. مشخص است که مشایخی درک صحیحی از این گفتگو نداشته است. با اشاره به ترجمههای دیگر این موضوع مشخص میشود.
در اینجا ترجمههای دیگر پس از آنکه کوروش میپرسد چگونه باید بر دشمنان پیروز شویم:
گزنفون، دفتر ١، بخش ۶، بند ۲۷ و ۲۸:
ترجمه ابوالحسن تهامی:
[کمبوجیه:] آه فرزندم سرانجام سنگین ترین سخن را پیشی کشیدی. و این کاری نیست که به آسانی کرده شود، به یادت سپار. اگر این سپهبدت کامیابی را خواهد، باید که سرآمد توطئه چینان باشد، و شهریار فریبا کاران، و مهتر دروغ گویان و گژپیمانان، دزدی، باشد، راه زنی، نیرنگ بازی، که تواند دشمن را در هر خم و پیچ، و در هر ژرفا و بالا غافل گیرد.»
– «پناه بر ایزدان!» این سخن را کوروش گفت و خندهیی سخت را در گرفت و سپس پرسید: «پسرتان را آیا میخواهید چنین مردی باشد؟
– «من پسرم را درست و راست و قانون گزار میخواهم چون نیک مردانی که تا کنون زیستهاند»
– پس چرا هر آنچه در کودکی و نوجوانی آموختید مرا یک سره باژگونه است با آنچه اکنون مرا می آموزید؟
– «آه، آن آموزهها از بهر دوستان بود و از بهر شهروندان که هم اکنون نیز برایشان بس نیکویاند. اما به یاد میآوری که آموختیمات به دشمنان باید آسیبهای سخت رسانی؟»
– «نه پدر، باید گویمتان که به هیچ روی به یاد نمی آورم.»
– «پس چرا تیر افکنی آموختیم ات؟ و یا پرتاب ژوبین؟ یا به تله انداختن گرازان وحشی؟ یا کمند افکند و آهوان گرفتن؟ …
ترجمه خشایار رخسانی:
[کمبوجیه:] این پُرسشِ ساده یا آسانی نیست که شُما میکُنید، پسرم؛ ولی، بگُذارید که به شُما بگویم، آن مردی که آهنگِ این کار را دارد، ناگُزیر است که دوز و کلک باز، فریبکار، رند و دغلکار، دُزد و راهزن باشد، تا بتواند دُشمن را در هر زمینهای بفریبد
«آخ، پدر» کوروش با یک خنده گُفت: «شُما میگویید که چه مردی باید از من بشود؟!!!»
«اینچنین مردی، پسرم» او گُفت: «که شُما همزمان نیز دُرُستکارترین و دادیکگَراترین (قانونمندترین) مرد در جهان باشید».
– «پس چرا، آیا هنگامیکه ما بچه بودیم شُما باژگونۀِ (برعکس) این را به ما آموزش نمیدادید؟»
… کامبیز گُفت: «و همچنین ما هنوز میخواهیم که شُما با دوستان و شهروندانتان دادگرانه برخورد کُنید؛ ولی، برایِ اینکه بتوانید به دُشمن خود آسیب برسانید، آیا نمیدانید که شُما تا کنون نیرنگهایِ بسیاری را یاد گرفته اید؟»
– «نه، به راستی، پدر» کوروش گُفت: «من که این چیزها را یاد نگرفته ام».
– «چرا»، کامبیز گُفت: «آیا یاد نگرفته اید که تیراندازی کُنید، پس چرا باید که نیزه پرتاب کُنید؟ چرا یادگرفته اید که گُرازها و آهوها را با تور و تله بدام بیاندازید؟…
ترجمه H.G.Dakyns:
…to a most weighty matter. This is no easy task, I can tell you. If your general is to succeed he must prove himself an arch-plotter, a king of craft, full of deceits and stratagems, a cheat, a thief, and a robber, defrauding and overreaching his opponent at every turn.”
“Heavens!” said Cyrus, and burst out laughing, “is this the kind of man you want your son to be!”
“I want him to be,” said the father, “as just and upright and law-abiding as any man who ever lived.”
“But how comes it,” said his son, “that the lessons you taught us in boyhood and youth were exactly opposed to what you teach me now?”
“Ah,” said the father, “those lessons were for friends and fellow- citizens, and for them they still hold good, but for your enemies–do you not remember that you were also taught to do much harm?”
“No, father,” he answered, “I should say certainly not.”
“Then why were you taught to shoot? Or to hurl the javelin? Or to trap wild-boars?
همانطور که در این ترجمهها میبینیم که با یکدیگر هماهنگی هم دارند، هیچ کجا مانند رضا مشایخی از جملاتی مانند «بلی به کاری که شایسته مردان بزرگ و واقع بین است» نیاوردند. بلکه در واقع پاسخی که کمبوجیه به کوروش میدهد این است که این ترفندها و حیلهها نه برای دوستان و شهروندان بلکه برای دشمنان در هنگام نبرد است. همانطور که مشخص است بر اساس گفته گزنفون، از نظر پدر کوروش، نیکمردی و بزرگمردی همان رفتار همراه با راستی و درستی است که کوروش از کودکی آموخته بود و کماکان باید ادامه دهد. مشخص است که مشایخی این بخش را خوب ترجمه نکرده است و کوروش ستیزان هم واژههایی را گزینش کردند که چندان با نوشتههای گزنفون هماهنگ نیست.
تعجب آور است که اکثر کسانی که این جملات تحریفی را رونوشت میکنند ادعای مذهبی بودن دارند و فراموش میکنند که بزرگان اسلام هم به حیلهها و ترفندهای جنگی اشاره کردهاند.
همانطور که از امام صادق نقل شده است:
در روز قیامت، از هر دروغى بازخواست میشود، مگر از سه مورد: یکى این که شخصى که در حال جنگ، [دشمن را] فریب دهد، این دروغ از او برداشته میشود؛ دوم هنگامى که دروغ باعث «اصلاح ذات البین» (حل اختلاف و ایجاد صلح و آشتى بین دو مسلمان) شود و… (کلینى، کافى، ج ۲، ص ۳۴۲، ح ١۸) (١).
آیا دروغ گفتن برداشتی از عدالت است؟!
برخی از کوروشستیزان مدعی شدهاند که در کوروش نامه گزنفون چنین مواردی آمده است:
گفتار کمبوجیه اول به کورش کبیر:
برداشت تو (کورش) از عدالت صحیح است! دروغ گفتن و دزدی کردن و فریب دادن و تهمت زدن و ریختن آبروی دیگران، اگر بنا بر مصلحت و برای رسیدن به هدف باشد جایز است.
این بار هم برداشتی تحریفی از ترجمه رضا مشایخی صورت گرفته ولی این بار تحریفی بزرگ تر!!
جالب آنکه در اینجا به هیچ وجه توصیهای از طرف کمبوجیه به کوروش نیست بلکه کمبوجیه در حال نقد یک آموزگار در دوران پیشین است. کمبوجیه در این قسمت داستان آموزگاری را میگوید که در روزگاران پیشین ترفندهای جنگی، راستی و ناراستی را به کودکان میآموخت و آنها را تمرین میداد و حتی پا را فراتر گذاشته بود و میگفت اگر مصلحتی باشد می توانند به دوستان دروغ گویند. کمبوجیه تأکید می کند که امروز ما فقط راستی را به کودکان آموزش میدهیم.
به نظر میرسد که گزنفون در این بخش، نقدی بر رفتار یونانیان داشته است که به کودکان چنین تعلیماتی میدادند و قصد داشته است به تبعات بد چنین تعلیماتی اشاره کند؛ در ادامه توضیحات بیشتری ارائه میشود.
این تحریف در ادامه همان گفتگوی پیشین است اما در این بین، گفتگوهای دیگری هم مطرح میشود که برای روشن شدن موضوع به آنها اشاره میکنیم. همان طور که پیش از این در بخش «اصل داستان» توضیح دادیم، پس از آنکه کمبوجیه یادآوری کرد که ترفندها و حیلههای جنگی را هنگام تمرین با حیوانات آموزش دادهاند، کوروش اینچنین گفت:
… اما آن فریب کاریها از بهر رویارویی با جانوران بود، در رویارویی با مردمان همه چیز به گونهیی دیگر پیش رفت. اگر در مییافتند که در دل اندیشه فریب دارم، مرا گوشمالی می دادند… (گزنفون، دفتر ١، بخش ۶، بند ۲۹، ترجمه ابوالحسن تهامی).
پدرش در پاسخ گفت:
… چرا چنینتان آموختیم؟ که دوستان را به زخم و خستگیها میازارید، و اکنون نیز روا نیست چنین کنید؛ اما در جنگ رواست که پیکر مردان آماج خود کنید… (همان).
باز به صورت آشکار میبینیم که همه این گفتگوها و این ترفندها برای میدان نبرد است.
در ادامه کوروش سوالی میپرسد که چرا از همان کودکی آموزش و تمرین عملی راستی و حیلهها انجام نگرفت؟
اینجاست که جمله تحریفی مذکور ساخته شده است و البته باز هم رضا مشایخی ترجمه خوبی ارائه نداده است.
یک بار دیگر به جمله تحریفی دقت کنید:
«گفتار کمبوجیه اول به کورش کبیر:
برداشت تو (کورش) از عدالت صحیح است! دروغ گفتن و دزدی کردن و فریب دادن و تهمت زدن و ریختن آبروی دیگران، اگر بنا بر مصلحت و برای رسیدن به هدف باشد جایز است.»
ما در ابتدا عینا ترجمه رضا مشایخی را می آوریم و سپس به صورت جزئی بررسی می کنیم که نقص بزرگی دارد و اصلا به آموزگار روزگار پیشین اشاره نکرده است.
گزنفون، دفتر ١، بخش ۶، بندهای ۳۰ تا ۳۴:
ترجمه رضا مشایخی (که دارای اشکال است):
کورش جواب داد: مع ذلک چون مقرر است که با انسان نیکى یا بدى نمود پس بر ما واجب است که هردو را بیاموزیم
– بلى، در ایام گذشته پدران ما به اطفال خود عدالت را به همین مفهوم که تو استنباط کردهاى تعلیم مى دادند یعنى مى گفتند دروغ نباید گفت مگر به اقتضاى زمان؛ باید از خدعه پرهیز کرد مگر این که مصلحتى آن را مجاز سازد؛ از بهتان احتراز باید جست مگر این که ضرورتى پیش آید؛ نباید درصدد تسلط بر دیگرى برآمد مگر در صورت لزوم. سپس تشریح مىکردند که رفتار طفل با دوستان و دشمنان چگونه باید باشد.
کمبوجیه سپس از برداشت غلط برخی از چنین تعلیماتی و امکان سوء استفاده از آنها میگوید:
و به این نتیجه می رسیدند که ممکن است دوستان را فریب داد اگر نیت خیرى در پیش باشد، یا دزدى کردن از دوست چنان چه براى امر خیرى باشد مجاز است. نتیجه این تعالیم این بود که اطفال را به تمرین این قبیل امور وادار مىکردند، به همان نحو که یونانیان خدعه و تزویر را در مبارزه و کشتى گرفتن مجاز مىدانستند و به اطفال راه و روش این قبیل مکر و حیلهها را مىآموختند و آنان را ترغیب و تشویق مى کردند. عدهاى که ذاتا استعداد فریب دادن داشته ولى همان استعداد را در کسب موفقیت در برابر حریف به نیروى بازوى خود نداشتند، در برابر یاران خود این روش را به کار مىبرند و غلبه مىیافتند.
این تجربه بد که باعث می شد برخی از فرزندان برداشتهای غلطی از آن آموزشها بکنند و راه ناراستی را بپیمایند، یک خواست همگانی علیه این شیوه را به وجود آورد که به کودکان فقط راستی را آموزش دهند:
نتیجه این شد که قانونى وضع نمودند که هم اکنون مجرا است؛ به موجب این قانون مربیان موظف شدند که اطفال را به همان نوع که ما مستخدم و خدمتکاران را تربیت مى کنیم تعلیم دهند؛ یعنى طفل ملزم شود که جز حقیقت چیز دیگرى نگوید، گرد مکر و فریب نگردد، دستش به دزدى دراز نشود درصدد برنیاید که بر حریف غلبه یابد؛ و هرکس که خلاف آن کند مستوجب تنبیه و مؤاخذه خواهد بود. در نتیجه اطفال با خلقى بسیار ملایم و ساده بار آمدند.
اما همین که جوانان به سنى رسیدند که تو اکنون رسیده اى، مى توان به آنها آموخت که در برابر دشمن چه روشى باید در پیش گرفت، زیرا تردید نیست که جوانانى که با ملکات حسنه و سجایاى اخلاقى رشد و پرورش یافته اند، در نتیجه توجه به رذایل، خوى توحش نمىگیرند و به انسان وحشى و عارى از مکارم اخلاق مبدل نمىشوند…
همانطور که مشاهده کردید اصلا چنان مواردی که در جمله تحریفی ادعا شده است، در ترجمه رضا مشایخی نیامده است!! کمبوجیه گفته است روزگاری ترفندها و حیلههای جنگی را به کودکان آموزش می دادند که برخی از کودکان برداشتهای غلط از آن میکردند.
شاید این جمله در ترجمه رضا مشایخی بیش از هر چیز مورد توجه کوروش ستیزان بوده است: «عدالت را به همین مفهوم که تو استنباط کردهاى تعلیم مى دادند».
علاوه بر اینکه ترجمه مشایخی چندان دقیق نیست، اصلا توصیه کمبوجیه به کوروش چنین چیزی نیست. در واقع بر اساس ترجمههای دقیقتر کمبوجیه به یک آموزگار در روزگار کهن اشاره میکند. نقص بزرگ ترجمه مشایخی اینجاست که درک نکرده است که در اینجا اشاره شده است که یک آموزگار در روزگار کهن بوده است که هم درستی و هم حیلهها را آموزش می داده است. مشایخی در اقدامی عجیب آورده است: «در ایام گذشته پدران ما…»
اتفاقا کمبوجیه به نوع تدریس آن آموزگار نقد میکند و آن را درست نمی داند.
با توجه به ترجمههای دیگر این موضوع به صورت آشکار مشخص میشود:
گزنفون، دفتر ١، بخش ۶، بندهای ۳۰ تا ۳۴:
ترجمه ابوالحسن تهامی:
«اما پدر، اگر اندیشه آن بود که ما سود رساندن به دوستان و آسیب زدن به دشمنان را فراگیریم، نیک نبود که هر دو را به کُنِش [تمرین عملی] به ما میآموختند؟»
آنگاه پدر گفتاش: «فرزندم، ما را گفتهاند که به روزگار نیاکانمان چنین آموزگاری بوده است. آن مرد شاگرداناش را همان گونه که می گویی دادگری و ناراستی میآموخت: که دروغ گویند و دروغ نگویند، که بدزدند و ندزدند، که مردمان را تهمت زنند و تهمت نزنند، که بربایند و نربایند. اما او خطی کشید آشکار کننده میان خوب و بد، که چیست خویش کاری ما بهر دوستان، و خویش کاری مان بهر دشمنان. و وی فزون تر از این ها به شاگردان آموخت که از پی سود خویش توانند دیگران را بفریبند، حتا دوستان را، و توانند خواسته ایشان بربایند. و در پی آموزههایاش از شاگردان خواست تا آموختههاشان را در میان یکدیگر ورزیدن گیرند؛ درست همانند مردم هلاس (یونان) که شنیدهایم در کُشتی نوپهلوانان را فن و فریب با هم آموزند، و گویندشان که فنهای روا و فریبهای ناروا در کُشتی گرفتنهاشان به کار گیرند. اما چند تنی از شاگردان آن آموزگار چنان تواناییها نمودند از خویشتن به رُبایش و تردستی و فریب، که دیگر رغبتیشان نبود از راه درستی و راستی به دنبال روزی خویش روند، که با همان ناراستیها که آموخته بودند روزی خویش فراچنگ میآوردند و آن کژ هنرها که فرا گرفته بودند، نه تنها بر دشمنان که بر دوستان نیز میزدند. از این رو نانوشته قانونی پسند همگان آمد که هم اکنون نیز گسترده است و ما به آن پایبند. این قانون میگویدمان که فرزندان را همان سان بپروریم که خدمت گزاران را ادب آموزیم: که دروغ نگویند، که پیمان نشکنند، که نربایند، و نفریبند، و اگر جز این کنند کیفر دهیمشان، به این امید که آنان را شهروندانی مردم آمیز و قانون گزار بپروریم. اما هم اینان، چون به سالهای مردی رسند، هم چنان که شما رسیدهای، آنگاه، آسوده خیال، میتوان آموختشان که با دشمنان چه کارها کردن رواست. زیرا که باور داریم در این سالهای مردی دیگر هیچ کس با فراگرفتن آموزههای جنگ، راه ددان نمیپیماید، و بر جان و آسایش آن کسان نمی تازد …
ترجمه خشایار رخسانی:
کوروش گُفت، «به هر روی، اگر که این سودمند باشد که ما هر دو رفتار را دریابیم که چگونه به مردم خوبی و بدی کُنیم، پس در برخورد با آدم ها، ما باید که در هر دو بخش، آموزش ببینیم».
– «آری، پسرم،» کامبیز گُفت: «گُفته میشود که در دورانِ نیاکانِ ما مَردی از پَشکِ (طبقه) توانمندان، به همان گونه که فردید (منظور) شُما است، به جوانان آموزش دادگری میداده است؛ برای اینکه دروغ بگویند، و نگویند، نیرنگ بزنند، و نزنند، بدگویی بکُنند، و نَکُنند، و از برتریهایی که به دور از داد هَستند بهره ببرند و یا نبرند. و او میان آنچه که آدم با دوستانش و یا با دوشمنانش میکُنَد، مرزی را نشاخت کرده بود (مشخص کرده بود). و افزون بر آن او این را نیز آموزش میداد: که این هتا کارِ دُرُستی است اگر که آدم دوستی را برایِ رسیدن به یک هَدَف خوب، فریب دَهَد، و دارایی دوستی را برایِ آماژ خوبی به رُباید.»
«در هنگامِ آموزش، این آموزگار ناگُزیر از بَرزش دادن (تمرین دادن) پسران در بکارگیریِ آن ترفندها در رو در رویی با یکدیگر بود، همان گونه که برایِ یونانیها در کُشتی کاربُرد دارد. یونانیها میگویند که آنها به پسر بچههایشان فریب دادن را میآموزند و پسر بچهها آموزههایِ خود را بر رویِ هم میبَرزَند (تمرین میکُنند) تا بتوانند این ترفندها را بر روی همدیگر بکارببندند. بنابراین، هنگامیکه برخی از آنها زبردست در هر دو ترفندِ نیرنگ زدنهایِ کامگارانه (موفقیت آمیز) و برتری جُستنهایِ نادادگرانه میشوند و شاید هم کاردان در آزمندی، آنها هتا از این تلاش خودداری نمیورزند که بدور از دادمَندی، از دوستانشان فَردات (امتیاز) بگیرند. پیامدهایِ این آموزش ها برنهاده شدن (تصویب) داتی بود که تا امروز هم پابرجاست تا به پسرانمان یاد بدهیم که همیشه فَرهود (حقیقت) را بازگویند و نیرنگ نزنند و از بکاربستن برتری هایی که بدور از دادمَندی هستند خودداری ورزَند، همانگونه که ما به پیشکارانِ خود در فتارشان با خودمان می آموزیم. و اگر پسران ما در همیستاری (در مخالفت) با آن دات ها (قانون ها) رفتا کُنند، دات هایِ کشور درخواست پادفره کردن (مجازات کردن) آنها را میکُنند، تا اینکه با خوی گرفتن با این منش، پسران ما هموندِ (عضو) پیراستۀِ (منزه) همبودگاه گردند “ولی هنگامیکه آنها به اندازهای که هم اکنون شُما هَستید، بُزُرگ شُدند، بنگر می آید که بشود بدون هر گونه نگرانیای به آنها آموزشهایی را داد که بکارگیری آنها در برابرِ دُشمن بهنجار (عادی) باشد؛ چونکه بِنگر نمیآید که آنها پس از آنکه با آموزشهایِ درخور برایِ ارج گُذاشتن و گرامیداشتِ یکدیگر پروَریده شُدهاند، داتهایِ کشور را زیر پا بگُذارند و از نگرگاهِ فَرخویی (اخلاقی) به پرتگاه دَدمنشی فَرواُفتند…»
ترجمه H.G.Dakyns:
“But, father,” Cyrus answered, “if to do men good and to do men harm were both of them things we ought to learn, surely it would have been better to teach them in actual practice?”
Then the father said, “My son, we are told that in the days of our forefathers there was such a teacher once. This man did actually teach his boys righteousness in the way you suggest, to lie and not to lie, to cheat and not to cheat, to calumniate and not to calumniate, to be grasping and not grasping. He drew the distinction between our duty to friends and our duty to enemies; and he went further still; he taught men that it was just and right to deceive even a friend for his own good, or steal his property. And with this he must needs teach his pupils to practise on one another what he taught them, just as the people of Hellas, we are told, teach lads in the wrestling- school to fence and to feint, and train them by their practice with one another. Now some of his scholars showed such excellent aptitudes for deception and overreaching, and perhaps no lack of taste for common money-making, that they did not even spare their friends, but used their arts on them.
And so an unwritten law was framed by which we still abide, bidding us teach our children as we teach our servants, simply and solely not to lie, and not to cheat, and not to covert, and if they did otherwise to punish them, hoping to make them humane and law-abiding citizens. But when they came to manhood, as you have come, then, it seemed, the risk was over, and it would be time to teach them what is lawful against our enemies. For at your age we do not believe you will break out into savagery against your fellows with whom you have been knit together since childhood in ties of friendship and respect.
آشکار است که ترجمه رضا مشایخی نقص بسیار بزرگی دارد. او اصلا وجود آموزگار در روزگار دیرین را درک نکرده است. مشخص است که در اینجا کوروش در ابتدا در اشتباه بوده است و از پدر میپرسد: آیا بهتر نبود از همان کودکی این حیلههای جنگی را تمرین میکردیم. پدرش اشتباه کوروش را با توجه به تجربههای پیشین گوشزد میکند. کمبوجیه توضیح میدهد که در روزگار گذشته، آموزگاری وجود داشت که بچهها را چنین تمرینهایی میداد و حتی پا را فراتر گذاشت و به کودکان آموزش داده بود که اگر مصلحت باشد دوستانتان را هم فریب دهید که باعث اتفاقات بدی شد و برای بچهها بدآموزی داشت.
اینجا کمبوجیه آشکارا دارد به رفتار آن آموزگار نقد میکند نه آنکه آن رفتار را تأیید کند و یا آنها را به کوروش توصیه کند.
در واقع گزنفون در قالب این پرسش و پاسخ میخواهد این مطلب را برساند که در هنگام آموزش باید به زوایای گوناگونی توجه کنیم. هنگام آموزشِ ترفندها و حیلههای جنگی باید محتاطانه عمل کنیم و به سن مخاطب توجه داشته باشیم. برای همین کوروش پرسش میکند و کمبوجیه پاسخ میدهد و در این گفتگو، تبعات گوناگون چنین آموزشهایی به کودکان را آشکار میکند. عدم توجه به سن کودکان و آموزشهای نامتناسب به کودکان گویا در جهان یونانی رواج داشته است (همانطور که در نوشته های بالا آمد) از این روی گزنفون احتمالا میخواهد به این شیوه آموزش به کودکان در یونان هم نقد کند. کافی است کمی با گزنفون آشنا باشیم و گفتار نخستین همین کوروش نامه را بخوانیم تا متوجه این رویکرد شویم.
لازم به ذکر است که این پایان این گفتگوها نیست. در ادامه کمبوجیه ترفندها و حیلههای جنگی را میگوید که منطقی و معقول هستند و اتفاقا خیلی از آنها باعث تلفات کمتر در جنگها می شوند که خوانندگان گرامی میتوانند مراجعه کنند و ترفندها و حیلهها را بخوانند که همه آنها معقول و منطقی هستند.
منظور کمبوجیه از حیلهها و ترفندها هم همین ترفندهاست و نه تأیید روش آن آموزگار در روزگار پیشین.
سخن پایانی
متأسفانه این روزها کوروش ستیزان از هر روشی استفاده میکنند تا کوروش را تخریب کنند و بسیاری از مردم ایران متوجه دروغها و تحریفهای آنها شدهاند. خوشبختانه میبینیم که سال به سال محبوبیت کوروش بیشتر و بیشتر میشود. نمونه بارز آن حضور بی سابقه مردم در روز هفتم آبان امسال بود.
پانویس:
١- برگرفته از: «در چه مواردی دروغ گفتن جایز است؟». اسلام کوئست. ۲١ آبان ١۳۹١.
بنمایهها و یارینامهها:
– خالقیان، مجید (۱۸ بهمن ۱۳۹۴). «تحریف جملات کوروش نامه گزنفون». پایگاه خردگان.
– گزنفون (سنفون). زندگی نامه کوروش بزرگ. ترجمه خشایار رخسانی. انجمن پژوهشی ایرانشهر.
– گزنفون (١۳۴۲). کورش نامه. ترجمه رضا مشایخی. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
– Xenophon (2010). Cyropaedia: the education of Cyrus. Translated By Henry Graham Dakyns. Revised By F. M. Stawell. CreateSpace Independent Publishing Platform.
شرایط استفاده از نوشتار: