کوروش بزرگ و ادامه شکوه تمدنی در بابل
آقای رضا مرادی غیاث آبادی مدعی است که کوروش بزرگ باعث از بین رفتن تمدن بابل شده است. او در سلسله نوشتار های رنج های بشری نوشته است:
تمدن درخشان بابل با تمامی مظاهر علمی و اجتماعی آن به باد فنا رفت و وحشیگری کورش و بازماندگان هخامنشی او بر جای آن نشست. دریغ است که هر آنچه از مظاهر مدنیت در ماقبل هجوم کورش به بابل دیده و شناسایی شده است، آخرین نمونههای آن در طول تاریخ بشری است.
یادآور شوم که اصطلاح «وحشی/ وحشیگری» در نوشتههایم به عنوان دشنام بکار نمیروند، بلکه به عنوان مفهومی شناخته شده در تقابل و تعارض با «مدنیت/ شهرنشینی/ زندگی اجتماعی» بکار میرود. وقتی کسانی همچون کورش و دیگر هخامنشیان: ۱- فاقد سابقه مدنیت و آثار زندگی شهری و اجتماعی باشند، ۲- آثاری از ساخت شهر و بنیانهای مدنی در زمان آنان شناسایی نشده باشد، ۳- به تمدنها و شهرهای دیگران حمله کنند و به قهر آنجاها را تصرف کنند، ۴- آن تمدنها را چنان از بین ببرند که دیگر ردی از آنها در تاریخ دیده نشود؛ به چنین کسانی «وحشی» گویند و به رفتارشان «وحشیگری».
طبیعی است که آقای غیاث آبادی منبعی معرفی نکردند چرا که در هیچ منبعی از نابودی تمدن بابل به دست کوروش سخنی به میان نیامده است. در ادامه خواهیم دید که اتفاقاً شواهد و منابعی وجود دارند که حاکی از ادامه ی شکوه تمدنی در بابل می باشند.
ادعای آقای غیاث آبادی در حالی مطرح می شود که بابل به عنوان یک شهر مهم در دولت هخامنشی مطرح بود و اگر به ارزش بابل پس از فتح کوروش افزوده نشده باشد، چیزی کاسته نشده است. جالب آنکه غیاث آبادی در این نوشتار هیچ منبعی به کار نبرده است. ایشان می گویند «دریغ است که هر آنچه از مظاهر مدنیت در ماقبل هجوم کورش به بابل دیده و شناسایی شده است، آخرین نمونههای آن در طول تاریخ بشری است.» و مشخص نمی کنند کدام یافته ی باستان شناسی را می گویند و چه چیزی است که دیگر نمونه های آن در تاریخ بشری دیده نشده است؟!!
اما آثار باستانی، دستاوردهای علمی بابلی ها را -از جمله دستاوردهای ستاره شناسی- در دوران هخامنشیان، نشان می دهند.
می توان گفت شاهنشاهی هخامنشی به جای نابودی تمدن ها، از دستاورد های تمدن های کهن بهره برد. این موضوع در هنر و معماری هخامنشی هم به چشم می خورد. بسیاری از دستاوردهای تمدنی بابل را می توان در تخت جمشید و دیگر آثار هخامنشیان مشاهده کرد. بهره گیری از خطوط میخی و نگارش به خط بابلی از مهم ترین بهره گیری ها بود. این موضوع نشان می دهد تمدن بابل این فرصت را پیدا کرد تا بیشتر و بهتر به جهان معرفی شود. برای همین است که بابلیان از هخامنشیان استقبال کردند.
آثار باقی مانده در بابل هم از ادامهی سنتهای بابلی در زمان هخامنشیان خبر میدهند. برای مثال میتوان اشاره کرد که در زمان پادشاهی اردشیر یکم، معبد ازگیلا، کماکان وظایف خود را انجام میداده است. منابعی از بابل در عصر هخامنشی باقی ماندهاند که میتوان به سالنامهای اشاره کرد که سال چهاردهم پادشاهی اردشیر سوم را در برمیگیرد همچنین متن مهم دیگر، توسط موزه بریتانیا منتشر شده است که مربوط به بازسازی معبدی در بابل است. منابع ستارهشناختی را نیز نباید از قلم انداخت. قدیمیترین زایچه یا طالعبینی مربوط به اواخر سدهی پنجم پیش از میلاد است یعنی دقیقاً در زمان تسلط هخامنشیان. اسناد بازرگانی نیز در کل زمان تسلط هخامنشیان بر بابل در این ناحیه دیده میشوند (بنگرید به: تاریخ هخامنشی دانشگاه خرونینگن، ترجمه مرتضی ثاقب فر، انتشارات توس، جلد ۱، صفحات ۲۳۱ تا ۲۹۱ و جلد ۲، صفحات ۱۰۹ تا ۱۲۳- با سپاس از یزدان صفایی).
در واقع با مطالعهی این اسناد متوجه میشویم که چیزی به نام «پایان کار تمدن بابل» در دورهی هخامنشی وجود ندارد و اتفاقا می توان گفت تمدن بابل در اوج ماند و حتی بیشتر به دنیا معرفی شد. با رمز گشایی خط میخی پارسی که با کمک دیگر زبان های هند و ایرانی صورت گرفت؛ خط میخی بابلی هم رمز گشایی شد و در نتیجه بسیاری از دستاورد های تمدن بابل به بشر امروز معرفی شد.
امروزه به کمک کشفیات باستان شناسی کتیبه هایی را از شهر بابل در اختیار داریم که به طور واضح بیان میکنند که شهر شکوهمند بابل پس از تصرف توسط ایرانی ها همچنان در صلح و آرامش به سر میبرده و زندگی به شکل معمول خود جریان داشته است. دکتر شاهرخ رزمجو در اینباره میگوید:
«مدارک دیگری از بابل در اختیار داریم که شامل لوحها و کتیبههای گلی هستند، این لوح مربوط به دو روز پس از فتح بابل می شود. زمانی که هنوز خود کوروش وارد بابل نشده بود و سپاهیان ایران بابل را تصرف کرده بودند. در اینجا یک معامله شرح داده میشود که در آن گوسفند رد و بدل میکنند برای پرداخت، این _موضوع_ به ما میگوید که مردم مشغول زندگی عادی خود هستند و کشتار و غارت به نظر نمیآید زیرا این اسناد باید در دیوانخانهها تنظیم میشد، شاهدان باید حضور مییافتند و تأیید و امضا میکردند. ما مجموعهای از این لوحهای مربوط به روزهای بعد از سقوط بابل داریم که نشان میدهد همه چیز سر جای خودش است» (رزمجو، 1392).
به کمک همین کتیبه های بابلی مشخص میشود کوروش بزرگ حتی پس از فتح بابل بسیاری از مقامات اداری و حکومتی را در جایشان ابقا کرد و اداره بابل به دست خود بابلی ها انجام میشده است به عنوان نمونه دکتر پی یر بریان مینویسد:
«در حکومت داخلی بابل نیز هیچ تغییر ناگهانی رخ ننموده است. در سه سال اول تسلط قدرت پارسی، بالا ترین مقام اداری کشور شخصی به اسم نبو-اَهِبولیت بوده است، که هم او در زمان نبونعید شغل sakin temi عالی ترین مقام اداری کشور را بعد از والی مملکت بر عهده داشته است» (بریان،1378:ص186).
باید از مدعیان نابودی و خاکستر شدن تمدن بابل پرسید که چگونه این تمدن به دست کوروش یا هخامنشیان نابود شده!! درحالی که بر اساس اسناد تاریخی زندگی عادی مردم همانند گذشته در جریان بوده و حتی تغییرات بزرگی در سازمان اداری و حکومتی بابل پس از فتح آن توسط کوروش اعمال نشده است. اتفاقا همین کتیبه ها اثبات میکنند که آنچه که کوروش در منشور خود در مورد صلح و آرامش در بابل نوشته است حقیقت داشته است. اسناد تاریخی به ما نشان میدهند که چگونه دولت هخامنشی زمینه ساز پیشرفت بابل شده است.
پیشرفت بابل در زمان هخامنشیان:
دکتر داندامایف در مورد پیشرفت علم در بابل مینویسد:
«فرهنگ بابل باستان در طول دو سده تسلط پارسها گسترش یافت. اختر شناسی ریاضی بابل تحت فرمانروایی هخامنشیان پیشرفت ویژهای داشت. توفیقات آن از جمله بزرگترین پیشرفتهای تاثیر گذار تمدن باستان به شمار میرود. در همان دوران حقوق بابل به شکوفایی رسید. تحولات چشمگیری نیز در روابط اجتماعی- اقتصادی کشور روی داد» (داندامایف، 1391: ص 9).
به نظر می رسد شکوه بابل تا آخر شاهنشاهی هخامنشی ادامه یافت. درباره فتح بابل توسط الکساندر، مورخین غربی چنان از شکوه بابل می گویند که گویا شگفت زده شده اند. البته حق هم داشتند چرا که شاید بابل شکوه مندترین شهر جهان بوده است. نمونه بارز این موضوع، گفته کویینتوس کورتیوس روفوس، مورخ رومی است که ورود الکساندر به بابل را تشریح می کند (نگاه کنید به: Section 5.1.17-33 of Curtius Rufus’ History of Alexander the Great of Macedonia).
این موضوع در فیلم سینمایی الکساندر هم به تصویر کشیده شده بود. دیدن تصاویری از این فلیم خالی از لطف نیست:
تصاویری از شکوه بابل در فیلم سینمایی الکساندر، بعد از فتح بابل توسط الکساندر
غیاث آبادی در ادامه از نظر خود «وحشی» را تعریف می کند و در چند سطر مصداق های وحشیگری را به کوروش و هخامنشیان نسبت می دهد. غیاث آبادی می نویسد:
آثاری از ساخت شهر و بنیانهای مدنی در زمان آنان شناسایی نشده باشد،
به نظر می رسد کوروش بزرگ بیشتر از آنکه کشور گشایی کرده باشد، تمدن سازی کرده است. آثاری از کوروش بزرگ در پاسارگاد و برازجان استان بوشهر بدست آمده و ساخت پردیس های زیبایی را به کوروش نسبت می دهند.
در اینجا اشاره ای به منشور کوروش می کنیم که حاکی از ساخت و ساز توسط کوروش دارد:
در استوار گردانیدن ب[نای] باروی «ایمگور – انلیل Imgur – Enlil» باروی بزرگ شهر بابل کوشیدم و […………….] دیوار کناره ای (ساخته از) آجر را بر کنار خندق شهر که (یکی از) شاهان پیشین [ ساخته و (بنایش را) به انجام نرسانیده] بود،[بدانسان که] بر پیرامون [شهر (به تمامی) برنیامده بود]، آنچه را که هیچ از یک شاهان پیشین (با وجود) افراد به بیگاری گرفته شده ی [ کشورش] در بابل نساخته بودند، [ ….. از قیر] و آجر از نو بار دیگر بساختم و [ بنایشا]ن [را به انجام رسانیدم.]
[دروازه های بزرگ وسیع مر آن ها را بنهادم ……. و درهایی از چوب سدر] با پوششی از مفرغ، با آستانه ها و پاشنه [هایی از مس ریخته شده …… هر آن جایی که دروازه ها]یشان (یافت می شد)، [ استوار گردانیدم
(استوانه کوروش بند های ۳۸ تا ۴۲ ، ترجمه دکتر عبدالمجید ارفعی)
عجیب آنکه با وجود آثاری مانند کاخ های شوش و پارسه (تخت جمشید)، غیاث آبادی چنین موردی را به هخامنشیان نسبت می دهد.
غیاث آبادی همچنین می نویسد:
به تمدنها و شهرهای دیگران حمله کنند و به قهر آنجاها را تصرف کنند،
شواهد و مدارک، نشان می دهند که کشورگشایی های کوروش به منظور پدافند و دفاع از سرزمین خودش بوده است. در واقع حمله از جانب دیگر کشور ها علیه کوروش و ایران شروع شده بود و در ابتدا بابل با مهاجمین علیه کوروش متحد شده بود.
برای دانش بیشتر بنگرید به:
همچنین شواهد زیادی از رفتار توأم با مهر کوروش با مغلوبین به ویژه در بابل وجود دارد که در رأس آنها می توان به منشور کوروش بزرگ اشاره کرد.
اما رفتار توأم با مهر و انسانیت کوروش فقط در منشور کوروش نقل نشده است. منابع دیگری هم این موضوع را تصدیق می کنند.
وقایع سال هفدهم در رویداد نامه نبونئید حاکی از رفتار مهربانانه کوروش با مردم بابل است:
کوروش وارد بابل شد. پیش رویش harû-vessels انباشته می شد. (به مضمون: به پای کوروش شاخه سبز می ریختند). هنگامی که کوروش سراسر با درود به بابل سخن می گفت [به مضمون: با مردم بابل پیمان صلح بست] شهر در امنیت و صلح بود (رویداد نامه نبونئید، ستون ۳، بند ۱۹).
گزنفون مورخ یونانی از از سخنان کوروش پیرامون برخورد خوب با مردم بابل و البته به طور کلی رفتار مهر آمیز با مردمان توسط کوروش می نویسد. (برای مثال بنگرید به: کوروش نامه گزنفون، دفتر ۷، بخش ۵، بند ۴۷ – کوروش نامه گزنفون، دفتر ۷، بخش ۵، بند ۷۶- کوروش نامه گزنفون، دفتر ۸، بخش ۷، بندهای ۳۷ و ۳۸).
گفته های تورات درباره کوروش هم قابل بررسی است که با این موارد هماهنگی نسبی دارد (بنگرید به: کتاب اشعیای نبی، اواخر باب ۴۴ و اوایل باب ۴۵).
هرچند به نظر می رسد کوروش علاقه به کشور گشایی بدون خون ریزی داشته است، همانطور که بر اساس منابعی که به دست ما رسیده است؛ پس از تصمیم پادشاه ماد برای حمله به کوروش، سربازان پادشاه ماد به کوروش پیوستند و سرزمین ماد به زیر فرمان کوروش در آمد (ن.ک: رویدادنامه نبونئید، ستون ۲، بند های ۱ و ۲).
کتابنامه:
_دهقان، اشکان (3 آبان 1396)، «آیا کوروش باعث نابودی تمدن بابل شده است؟»، پایگاه خِرَدگان.
_ ارفعی، عبد المجید (1389). فرمان کوروش بزرگ. مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی ،تهران.
_ بریان، پی یر (1378)، تاریخ امپراتوری هخامنشی (از کوروش تا اسکندر)،جلد اول، ترجمه مهدی سمسار، انتشارات زر یاب، چاپ دوم.
_ داندامایف، محمد (1391)، ایرانیان در بابل هخامنشی. ترجمه محمود جعفری دهقی. تهران: انتشارات ققنوس.
_ رزمجو، شاهرخ (۱۱ آبان ۱۳۹۲). سخنرانی در سومین همایش یادبود استوانه کورش، انجمن علمی دانشجویان تاریخ دانشگاه تهران.
_ گزنفون (١٣٨٩). زندگی کوروش (تربیت کوروش). ترجمه ابوالحسن تهامی. تهران: نگاه.
_ _____ (۱۳۸۳). کتاب مقدس عهد عتیق و جدید. ترجمه فاضل خان همدانی. تهران: اساطیر.
_ _____ (بی تا)، تاریخ هخامنشی دانشگاه خرونینگن. ترجمه مرتضی ثاقب فر. تهران: توس
شرایط استفاده از نوشتار: