یکی از مهمترین مواردی که درباره اقدامات کوروش قابل بررسی است، علت کشورگشاییهای کوروش بزرگ میباشد. آنچه در بررسیهای تاریخی، مورد توجه قرار میگیرد، اتحاد سه کشور لودیه، بابل و مصر علیه ایران است که قصد حمله به قلمروی کوروش را داشتند و کوروش به آنها واکنش نشان داد.
پیش از هر چیز باید توجه داشت که همه وسعت قلمروی کوروش، به دلیل تصرفات خود او نبود. کوروش توانست بدون جنگ خاصی سرزمین وسیع ماد را به فرمان خود در آورد. بر اساس رویدادنامه نبونئید، پادشاه ماد با سپاهیانش به کوروش یورش برد اما سپاهیان ماد بر پادشاه خود شوریدند و پادشاه ماد را تحویل کوروش دادند (نک: رویدادنامه نبونئید، ستون ۲، بند های ۱ و ۲).
با توجه به این موضوع میتوان کوروش را پادشاه مشروع ماد دانست. حتی به گفته مورخان یونانی، پدربزرگ مادری کوروش، شاهنشاه پیشن ماد بود. اگر از پیوند خویشاوندی کوروش با مادها هم صرف نظر کنیم، چنین مینماید که مادها پادشاهی کوروش را پذیرفته بودند. تمدن ماد تأثیر بسیار زیادی در شاهنشاهی هخامنشی گذاشت و به عبارتی میتوان هخامنشی را ادامه ماد دانست.
دیگر تصرفات کوروش هم به دلیل حملات دیگر کشورها به ایران و یا اتحاد آنها علیه کوروش و خطر آفرینی آنها بوده است. کوروش اگر صرفاً قصد جهانگیری و کشورگشایی داشت، میتوانست با توجه به قدرتی که به دست آورده بود، به راحتی هند، مصر و حتی تمام سرزمینهای یونانی نشین را از آن خود کند.
حسن پیرنیا درباره اتحاد قدرتهای بزرگ منطقه علیه ایران در زمان کوروش نوشته است که تسخیر ماد باعث تشویش دول همجوار و غیر همجوار گردید. سه دولت نامی آن زمان یعنی لودیه، بابل و مصر داخل مذاکره شدند که در مقابل کوروش اتحاد سه گانهای تشکیل دهند. بدین ترتیب کرزوس، پادشاه لودیه، نبونئید، پادشاه بابل نو و آماسیس دوم، پادشاه مصر علیه کوروش هم پیمان شدند (پیرنیا، ۱۳۶۲: ص ۸۴).
اتحاد دشمنان کوروش با یکدیگر هم در تاریخ هرودوت و هم در کوروش نامه گزنفون بیان شده است و چنین مطلبی که در منابع اشتراک دارد، بسیار محتمل است (نک: هرودوت، کتاب ۱، بند ۷۷ و ۱۵۳؛ گزنفون، دفتر ۲، بخش ۱، بند ۵).
در کوروش نامه گزنفون چنین دیدگاهی در جملات کوروش هم به چشم میخورد. گزنفون از زبان کوروش مینویسد:
نباید که در این جا بشکیبیم و چشم به راه دشمن باشیم تا آید و تازد به زادبوم مان و ویران کند این مرز را، نه، بر ماست که بر وی بتازیم، به بیش ترین شتاب، و جنگ را به زادبوم ایشان کشانیم (گزنفون، دفتر ۳، بخش ۳، بند ۱۴).
تأکید اصلی گزنفون در کوروش نامه بر روی منش کوروش بوده است و بینش کوروش درباره اقدام پدافندی را به زیبایی ترسیم کرده است. این اندیشه بعد از پیروز یافتن کوروش بر دشمنان هم به چشم میخورد:
ما این کشوران به بیداد نگشوده ایم، ما به ستم دست نیانداختیم بر دیگر کشوران و به زور نتاختیم بر آنها، که بر ما تاختند دیگران و ما به پدافند خویش ایستادیم (گزنفون، دفتر ۷، بخش ۵، بند ۷۸).
«به ستم دست نیانداختن بر دیگر کشوران»، در استوانه کوروش و حتی رویدادنامه نبونئید هم به چشم میخورد. به نظر میرسد کوروش علاقه به شکست دشمنانش بدون خون ریزی و جنگ داشته است. همانطور که سربازان پادشاه ماد به کوروش پیوستند و سرزمین ماد به زیر فرمان کوروش در آمد.
کرزوس، پادشاه لودیه در ابتدا قصد حمله به کوروش را داشت، اما پس از شکست کرزوس کماکان خطر برای کوروش باقی ماند. طبیعی است که اتحاد دوباره قدرتهای بزرگ منطقه یعنی بابل و مصر -که سابقه اتحاد علیه ایران را داشتند- میتوانست خطر آفرین باشد اما این بار نارضایتیهای داخلی بابل باعث فتح این شهر شد.
چنین مینماید که اشخاصی در داخل بابل از کوروش خواستند که به این شهر حمله کند و شرایط نابسامان آنها را پایان دهد. این مورد را از گفتههای مورخان میتوان یافت همانطور که از شخصی به نام گوبریاس سخن به میان میآید که از کوروش میخواهد بابل را تسخیر کند. اما به هر حال استوانه کوروش به روشنی نارضایتی در بابل را مشخص میکند؛ آنجا که احتمالا از زبان یک راوی بابلی گفته میشود:
[نبونئید] بردن نذورات را (به پرستشگاهها) برانداخت. [او (همچنین) در آیینها (به گونههایی ناروا) دست برد. اندوه و ناشادمانی] را به (= در) شهرهای مقدس بپیوست. او پرستش مردوک پادشاه خدایان را از دل خویش بشست. کسی که همواره به شهر وی (= شهر مردوک = بابل) تباهکاری روا میداشت (و) هر روز [به آزردن (آن) سرزمین دست (مییازید)، مردمانش] را با یوغی بی آرام به نابودی میکشانید، همه ی آنها را. در (برابر) خشم وی (= مردوک) او (= نبونئید پادشاه بابل) آنان (= پیکرههای خدایان) را به بابل فرا برد. لیک مردوک، [آن بلند پایه که آهنگ جنگ کرده بود]، از بهر همه باشندگان روی زمین که جایهای زندگیشان ویرانه گشته بود، و (از بهر) مردم سرزمینهای سومر و اکد که (بسان) [کالبد] مردگان (بیجان) گشته بودند، او (= مردوک) از روی اراده و خواست خویش روی به سوی آنان باز گردانید و بر آنان رحمت آورد و آنان را ببخشود. (مردوک) در میان همه سرزمینها، به جستجو و کاوش پرداخت، به جستن شاهی دادگر، آنگونه که خواسته ی وی (= مردوک) باشد، شاهی که (برای در پذیرفتن او) دستان او به دست خویش گرفت. او (= مردوک) کورش، پادشاه شهر انشان را به نام بخواند (برای آشکار کردن دعوت وی) و او را به نام بخواند (از بهر) پادشاهی بر همه جهان (استوانه کوروش بزرگ، بندهای ٧ تا ١٣).
آرزوی رها شدن بابلیان در این نوشتار کاملا هویدا است و حمایت از کوروش کاملا منطقی به نظر میرسد و همچنین هماهنگی نسبی با شرایط گوبریاس در گفته مورخان دارد. با توجه به اسناد بابلی، میتوان کوروش را پادشاه مقبول بابل دانست.
حضور اقوام سکایی که در یورش به دیگر سرزمینها مشهور بودند شاید باعث آغاز فتوحات در مناطق شرقی گردید. با توجه به این شرایط و همچنین شرایط عمومی آن روزگار چنین اقداماتی برای امنیت مرزها طبیعی جلوه میکرد.
به صورت کلی باید گفت کوروش بزرگ میتوانست مانند اسکندر، به هندوستان و مصر یورش برد و یا مانند دیگر کشورگشایان تا جایی که امکان داشت پیش روی کند اما به نظر میرسد کوروش، مرزهایش را تا جایی که از امنیت سرزمین خودش اطمینان حاصل کند ادامه داد و اینچنین مینماید که به تصرف کشورهایی که خطری برای تمامیت ارضی کشورش نداشتند، فکر نمیکرد.
پانویس:
* مجید خالقیان، دانش آموخته کارشناسی ارشد تاریخ، دانشگاه تهران.
.
بنمایهها و یارینامهها:
– خالقیان، مجید ( ۲۲ آذر ۱۳۹۷). «دلایل آغاز کشورگشاییهای کوروش». پایگاه خردگان.
– ارفعی، عبدالمجید (١٣۶۶). «فرمان کورش بزرگ». فرهنگستان ادب و هنر ایران. شماره ٩.
– پیرنیا، حسن (۱۳۶۲). ایران باستان. تهران: دنیای کتاب.
– گزنفون (١٣٨٩). زندگی کوروش (تربیت کوروش) [مشهور به کوروش نامه]. ترجمه ابوالحسن تهامی. تهران: نگاه.
– هرودوت (١٣٨٩). تاریخ هرودوت. ترجمه مرتضی ثاقب فر. تهران: اساطیر.
– (23 Jan 2009 ). “The Nabonidus Chronicle“. Livius. Translated by A.K. Grayson. Webedition by J. Lendering.
یک خواهش دوستانه
اگر قصد رونوشت از این نوشتار را دارید، بنمایه (www.kheradgan.ir) و نویسنده آن را یاد کنید