تاریخ و فرهنگ ایران زمین

تورات و فتح بابل توسط کوروش بزرگ

تردیدی نیست که شکوه بابل تا آخر دوران هخامنشیان باقی ماند و این موضوع را شواهد گوناگون تاریخی و باستان شناختی نشان می‌دهند.

.

برای دانش بیشتر نگاه کنید به: کوروش بزرگ و ادامه شکوه تمدنی در بابل

.

اما چندی پیش، برخی افراد که سابقه نوشتارهای ایران ستیزانه داشتند (مانند آقایان پورپیرار و غیاث آبادی)، به بخش هایی از کتب عهد عتیق که در میان مردم به تورات مشهور است، استناد می کردند و حتی آن بخش ها را تحریف می کردند تا بگویند، کورش بزرگ بابل را تخریب کرده است!! در صورتی که آن بخش ها هیچ ربطی به کوروش بزرگ ندارند.

بدون شک تخریب بابل بعد از کورش و بعد از هخامنشیان روی داد. نوشتار حاضر (از آقای محمدمهدی جوکار) بررسی خوب و مستندی انجام داده است و نشان می دهد که گفته های امثال پورپیرار و غیاث آبادی نادرست است. در اینجا ما برای وفاداری به متن اصلی عینا مطلب ایشان را آورده ایم؛ هرچند تطبیق هایی که آقای جوکار با کتیبه بیستون و… انجام داده اند، کمی جای بررسی بیشتر دارد و شاید این موضوع هم پذیرفتنی نباشد، اما زحمات ارزنده ایشان قابل ستایش است و نکات ارزنده و درستی هم در این نوشتار بیان شده است.

| نویسنده: محمدمهدی جوکار | برگرفته از: ناگفته های ایران باستان* |


old-testament-sermons

جناب اقای غیاث آبادی در یکی از اظهار نظرهایشان مطالب قابل تامل زیر را بیان نموده اند:

کورش بزرگ در متن عهد عتیق (تورات) گرامی داشته شده و نجات‌دهنده یهودیان از اسارت هفتاد ساله در بابل معرفی شده است. اما در همان کتاب او مجری خواست و اراده و این سخن خدای بزرگ برای نابودی بابل نیز بوده است: «من خود بر ضد بابل بر خواهم خواست و آنرا نابود خواهم کرد. نسل بابلیان را ریشه‌کن خواهم کرد تا دیگر کسی از آنان زنده نماند. بابل را به باتلاق تبدیل خواهم کرد تا جغدها در آن منزل کنند. با جاروی هلاکت بابل را جارو خواهم کرد تا هر چه دارد از بین برود (کتاب اشعیا، باب 14، بند 22 و 23)»؛ «پس از هفتاد سال، پادشاه بابل و قوم او را بخاطر گناهانشان مجازات خواهم نمود و سرزمین ایشان را به ویرانه‌ای ابدی تبدیل خواهم کرد (کتاب اِرمیا، باب 25، بند 12)». شواهد تاریخی و باستان‌شناختی نشان می‌دهد که این خواست در عمل به دست کورش اتفاق افتاد و پس از حمله کورش به بابل تمدن کهن و باشکوه آن برای همیشه از میان رفت.

اقای غیاث ابادی با برداشتی شخصی  از برخی بندهای کتاب اشعیا که فوقا ملاحظه میکنید در تایید مطالب عهد عتیق کوروش را نابود کننده بابل و قطع کننده نسل بابلیان می خواند. پیش از هر چیز باید گفت که مطالب کتاب اشعیا  همگی از قول یهوه و به عنوان یک پیشگویی و یک وعده الهی است و هیچ اشارتی به کوروش در باب فوق نیست. باید این نکته را هم در همینجا افزود که آقای ناصر پورپیرار در کتاب برآمدن هخامنشیان ص208 موضوع فوق را نقل کرده است آقای پورپیرار اما مطالب تورات را بدون تحریف و دخل و تصرف در جملات نقل کرده اند، در حالیکه جناب غیاث آبادی برخی پیشوندها و پسوندها را بگونه ای خاص، شاید به منظور تفسیر برای پرده پوشیده است. با هم بندهای فوق را بدون تغییر بخوانیم:

22:14    و یهوه صبایوت می گوید: «من به ضدّ ایشان خواهم برخاست.» و خداوند می گوید: «اسم و بقیّه را و نسل و ذریّت را از بابل منقطع خواهم ساخت.23:14    و آن را نصیب خارپشتها و خَلابهای آب خواهم گردانید و آن را با جاروب هلاکت خواهم رُفت.» یهوه صبایوت می گوید.24:14    یَهُوَه صبایوت قسم خورده، می گوید: «یقیناً به طوری که قصد نموده ام همچنان واقع خواهد شد. و به نهجی که تقدیر کرده ام همچنان بجا آورده خواهد گشت.25:14    و آشور را در زمین خودم خواهم شکست و او را بر کوههای خویش پایمال خواهم کرد. و یوغ او از ایشان رفع شده، بار وی از گردن ایشان برداشته خواهد شد.»26:14    تقدیری که بر تمامیِ زمین مقدّر گشته، این است. و دستی که بر جمیع امّت ها دراز شده، همین است.27:14    زیرا که یهوه صبایوت تقدیر نموده است، پس کیست که آن را باطل گرداند؟ و دست اوست که دراز شده است پس کیست که آن را برگرداند؟ (اشعیا۲۲-۲۷/۱۴)

هیچ نشانی از این نیست که منظور از بندهای فوق شخص و زمان کوروش بزرگ باشد. این نکته را باید در نظر داشت که اشعیا و ارمیا هردو در روزگاران مادها می زیستند، روزگاری که از کوروش و هخامنشیان خبری نبود با اینهمه آنها شاهد جنگ میان مادها و بابلیان بودند از این رو آنان را دلگرم به پیشگویی هایی می کرد تا دل سیاه ستم دیده یهود را به اینده امیدوار نگه دارد. اینکه میان مادها و بابلیان در زمان آستیاگ جنگ و درگیری وجود داشت هم از عهد عتیق و آیات رهایی بخش اشعیا و ارمیا بر می آید و هم از کتیبه های بابلی:

 ارمیا  27:51  30:51

27:51    «عَلَمها در زمین برافرازید و کَرِنّا در میان امّت ها بنوازید. امّت ها را به ضدّ او حاضر سازید و ممالک آرارات و منیّ و اَشْکَناز را بر وی جمع کنید. سرداران به ضدّ وی نصب نمایید و اسبان را مثل ملخ مودار برآورید.28:51    امّت ها را به ضدّ وی مهیا سازید. پادشاهان مادیان و حاکمانش و جمیع والیانش و تمامی اهل زمین سلطنت او را.29:51    و جهان متزلزل و دردناک خواهد شد. زیرا که فکرهای خداوند به ضدّ بابل ثابت می ماند تا زمین بابل را ویران و غیرمسکون گرداند.30:51    و شجاعان بابل از جنگ دست بر می دارند و در ملاذهای خویش می نشینند و جبروت ایشان زایل شده، مثل زن گشته اند و مسکن هایش سوخته و پشت بندهایش شکسته شده است.

البته مطالبی که از عهد عتیق نقل می شود آنگاه برای ما بعنوان یک پیشگویی میتواند مطرح باشد که براین باور نباشیم که همه اینها از ساخته های پس از سقوط بابل باشند.

کتیبه ی بابلی : «این نیایشگاه پس از هجوم از سوی ماد، تخریب شده و به ویرانه‌ای بدل گشته بود. قلب بزرگ سـیـن، برای آن شهر و نیایشگاه رنجیده خاطر شده بود. …..من با احترام به اِنـْلـیـل مـردوک، یکی از خدایان، گفتم: «آن نیایشگاه که ساختن آنرا به من فرمان می‌دهی، در محاصره مـادها است و آنان بسیار نیرومند هستند».اما مردوک به من گفت: «کشور مـاد که از آنان نام بردی و شاهان آن، در معرض یک حمله بسوی خودشان بوده‌اند و توان زیادی ندارند.» (برگرفته از استوانه نبونئید، همان برگردانی که در سایت آقای غیاث آبادی قرار داشت).

با اینهمه اینکه برخی چون غیاث آادی و پورپیرار این بندها و بندهای مشابه -که ذیلا می آید- را با کوروش تطبیق دهند  به نظر ما به خطا رفته اند. بگذارید برخی دیگر از بندهای مورد استناد ایشان را مرور کنیم:

ارمیا  2:50  46:50

2:50      «در میان امّت ها اخبار و اعلام نمایید، ‌عَلَمی برافراشته، اعلام نمایید و مخفی مدارید. بگویید که بابل گرفتار شده،‌ و بیل خجل گردیده است. مَرُوْدک خرد شده و اَصنام او رسوا و بتهایش شکسته گردیده است،3:50       زیرا که امتی از طرف شمال بر او می آید و زمینش را ویران خواهد ساخت به حدی که کسی در آن ساکن نخواهد شد و هم انسان و هم بهایم فرار کرده،‌ خواهند رفت.    4:50            خداوند می گوید که در آن ایّآم و در آن زمان بنی اسرائیل و بنی یهودا با هم خواهند آمد. ایشان گریه کنان خواهند آمد و یهوه خدای خود را خواهند طلبید.8:50 از میان بابل فرار کنید و از زمین کلدنیان بیرون آیید. و مانند بزهای نر پیش روی گله راه روید.9:50            زیرا اینک من جمعیت امّت های عظیم را از زمین شمال برمی انگیزانم و ایشان را بر بابل می آورم و ایشان در برابر آن صف آرایی خواهند نمود و در آنوقت گرفتار خواهد شد تیرهای ایشان مثل تیرهای جبّآر هلاک کننده که یکی از آنها خالی برنگردد خواهد بود.10:50    خداوند می گوید که کلدانیان تاراج خواهند شد و هر که ایشان را غارت نماید سیر خواهد گشت.11:50        زیرا شما ای غارت کنندگان میراث من شادی و وجد کردید و مانند گوساله ای که خرمن را پایمال کند، جست و خیز نمودید و مانند اسبان زورآور شیهه زدید.13:50           به سبب خشم خداوند مسکون نخواهد شد بلکه بالکلّ ویران خواهد گشت. و هر که از بابل عبور نماید متحیّر شده، به جهت تمام بلایایش صفیر خواهد زد.14:50        ای جمیع کمان داران در برابر بابل از هر طرف صف آرایی نمایید. تیرها بر او بیندازید و دریغ منمایید زیرا به خداوند گناه ورزیده است.15:50   از هرطرف بر او نعره زنید چونکه خویشتن را تسلیم نموده است. حصارهایش افتاده و دیوارهایش منهدم شده است زیرا که این انتقام خداوند است. پس از او انتقام بگیرید و بطوری که او عمل نموده است همچنان با او عمل نمایید.17:50          «اسرائیل مثل گوسفند، پراکنده گردید. شیران او را تعاقب کردند. اول پادشاه آشور او را خورد و آخر این نبوکدرصّر پادشاه بابل استخوانهای او را خرد کرد.»18:50    بنابراین یهوه صبایوت خدای اسرائیل چنین می گوید: «اینک من بر پادشاه بابل و بر زمین او عقوبت خواهم رسانید چنانکه بر پادشاه آشور عقوبت رسانیدم.22:50    آواز جنگ و شکست عظیم در زمین است.23:50        کوپال تمام جهان چگونه بریده و شکسته شده و بابل در میان امّت ها چگونه ویران گردیده است.25:50            خداوند اسلحه خانه خود را گشوده، اسلحه خشم خویش را بیرون آورده است. زیرا خداوند یهوه صبایوت با زمین کلدانیان کاری دارد.29:50   تیراندازان را به ضدّ بابل جمع کنید. ای همگانی که کمان را زه می کنید، در برابر او از هر طرف اردو زنید تا احدی رهایی نیابد و بر وفق اعمالش او را جزا دهید و مطابق هر آنچه کرده است به او عمل نمایید. زیرا که به ضدّ خداوند و به ضدّ قدّوس اسرائیل تکبّر نموده است.30:50      لهذا خداوند می گوید که جوانانش در کوچه هایش خواهند افتاد و جمیع مردان جنگی اش در آن روز هلاک خواهند شد.36:50          شمشیری بر کاذبان است و احمق خواهند گردید. شمشیری بر جبّاران است و مشوّش خواهند شد.37:50         شمشیری بر اسبانش و بر ارابه هاش می باشد و بر تمامی مخلوق مختلف که در میانش هستند و مثل زنان خواهند شد. شمشیری بر خزانه هایش است و غارت خواهد شد.38:50          خشکسالی بر آبهایش می باشد و خشک خواهد شد زیرا که آن زمین بتها است و بر اصنام دیوانه شده اند.41:50    اینک قومی از طرف شمال می آیند و امّتی عظیم و پادشاهان بسیار از کرانه های جهان برانگیخته خواهند شد.42:50           ایشان کمان و نیزه خواهند گرفت. ایشان ستم پیشه هستند و ترحم نخواهند نمود. آواز ایشان مثل شورش دریا است و بر اسبان سوارشده، در برابر تو ای دختر بابل مثل مردان جنگی صف آرایی خواهند نمود.     45:50    بنابراین مشورت خداوند را که درباره بابل نموده است و تقدیرهای او را که درباره زمین کلدانیان فرموده است بشنوید. البته ایشان صغیران گله را خواهند ربود و هر آینه مسکن ایشان را برای ایشان خراب خواهد ساخت.46:50   از صدای تسخیر بابل زمین متزلزل شد و آواز آن در میان امّت ها مسموع گردید.

آقای پورپیرار برخی از گزاره های فوق را بهمراه برخی دیگر از مطالب عهدعتیق پیرامون پیش بینی سقوط بابل و آینده ی  تلخ بابل نقل میکند و بعنوان نتیجه گیری و توضیح و تکمله می افزاید که:

«مسلما رویکرد یهود به کوروش برای گشودن راه بازگشت به انها به اورشلیم و پاک سازی منطقه  از تمدن های کهن از انجا که به ستیز های طولانی، خونریزی های فراوان و قساوت ویژه نیازمنده بوده است نشان از شهرت کوروش به جنگ آوری و شقاوت دارد…. چنین است که چاره اندیشان و سران یهود را باید سنگینی نیروی فرود تیغه شمشیر، دقت پرتاب نیزه و کمان و خون خوارگی ویژه قبیله کوروش جذب کرده باشد، نه سلیمان پیامبر گونه سرکرده انها (!!)…عیلام(!!) و ماد و لیدی را برچیند و انگاه این خبرگی در خونریزی و هجوم و برخورد با قوم یهود به دلیلی که اشکار نیست، استثنائا به گذشت و انسان دوستی و مروت بدل شود بدیت  ترتیب طبیعی است که شهرت کوروش به عنوان یک نظامی بیرحم، نه یک منجی پرعطوفت نظر یهود را بخود جلب کرده باشد. » ص211  سپس  همان بندهای بالا از ارمیا را ذکر کرده و مدعی  تطابق  تاریخی  کردار کوروش و پیشگویی های فوق می گردد. تطابق از چه نظر ؟ از این نظر که در ارمیا و اشعیا  عبارت قوم شمالی گفته شده و کوروش و طایفه ی بی نام و نشانش(!) نیز از استیپ های جنوب روسیه اند یا که استیپ ها سوار بر اسبند و کمان دارند یا که تیپ انها در هجاری تخت جمشید  نشانی از  نژاد اسلاو  بودن انهاست! (مشروح را بنگرید به: دوازده قرن سکوت : برامدن هخامنشیان ص214).

باری، همه این تطابق تاریخی بر این چند سخن پوچ استوار است که گویا اسناد اشور نزدیک به یک سده پیش از ظهور کوروش پادشاهی پدران او را اثبات نمی کند که با بلاهت تمام بیان کند که او از طایفه بی نام و نشانی بود یا بیفزاید که «تصرف بابل توسط کوروش نه به عنوان یک امپراتور بل بوسیله سرکرده محلی قومی ناشناس صورت پذیرفت» (همان ص۲۱۴) گویا واژه دو قوم پارس و ماد برای پادشاهان بین النهرین بیگانه بوده است و این دو قوم هیچ سابقه تاریخی شناخته شده در منطقه نداشتند. و یا گویا اقوام دیگر منطقه اسب و استر و کمان  و نیزه نمی شناختند و تنها همین استپهای روسیه چنین منشی داشتند گویا منطقه هرگز روی جنگ و درگیری و خونریزی بخود ندیده بود  و میان تمدنهای عیلام و اشور و بابل و سومر فینیقیه  هیچ جنگی در هزاره پیش از آن صورت نگرفته است. عیلامیان هرگز با جنگ و درگیر آشنا نبوده و وسائل جنگیدن چون کمان و نیزه را هیچ نمی شناختند. همه اینها را می گذاریم و می گذریم! بگذارید تا بمانند جناب پورپیرار  پیشگویی ارمیا را مورد بررسی قرار دهیم تا ببینیم تاچه اندازه گزارش ارمیا  با عملکرد شخص کورش قابل تطبیق است:

1- مَرُوْدک خرد شده و اَصنام او رسوا و بتهایش شکسته گردیده است.ارمیا 51/2

برخلاف پشگویی ارمیا  و برخلاف ادعای جناب پورپیرار  و غیاث آبادی (غیاث آبادی: شواهد تاریخی و باستان‌شناختی نشان می‌دهد که این خواست در عمل به دست کورش اتفاق افتاد) نه تنها مردوک ودیگر بتها  شکسته نگردیدند بلکه  منزلت دوباره یافتند :

از ماه کیسْلیمو تا ماه آدارو، همه خدایان اَکَد که نَبونید آنها را در بابل بی‌قدر کرده بود، به شهرهای مقدس خودشان بازگردانده شدند…. در روز چهارم، کمبوجیه پسر کوروش، برفت به نیایشگاه [. . .؟ (اِزیدَه؟)] نَـبـو که . . . گـاو نـر . . . او بدان جایگه برفت و پیشکشی‌هایی را با دست خویش بر پیکر نَبو فراز برد . . . نیزه‌ها و تیردان‌های چرمی از . . . (سپس از نزد) نَبو بسوی اِسَگیلَه فرا رفت. او در برابر بِـل و خدا مـاربـیـتـی (؟)، گوسفندی را پیشکش بکرد (برگرفته از رویدادنامه نبونئید، همان برگردانی که در سایت آقای غیاث آبادی قرار داشت).

اما خود کوروش در استوانه مشهورش از مردوک و جایگاه آنان چنین یاد میکند:

فرمان دادم تمام نیایشگاه‌هایی که بسته شده بود را بگشایند. همه خدایان این نیایشگاه‌ها را به جاهای خود بازگرداندم. همه مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاه‌های خود برگرداندم. خانه‌های ویران آنان را آباد کردم. همه مردم را به همبستگی فرا خواندم… همچنین پیکره خدایان سومر و اَکَّـد را که نَـبونید بدون واهمه از خدای بزرگ به بابل آورده بود؛ به خشنودی مَردوک به شادی و خرمی (برگرفته از استوانه کورش، همان برگردانی که در سایت آقای غیاث آبادی قرار داشت).

شاید بیشتر گفتن از منشور کوروش باوجود  ترجمه رسای آن در فضای مجازی صحیح نباشد.

اما سئوال اینجاست ایا در سراسر دوره هخامنشیان حادثه ای رویداده است که طی آن مردوک و بتهای بابل شکسته شوند؟ پاسخ به این سئوال منفی است، در هیچ سند تاریخی  موضوع شکستن مردوک و بتهای بابل توسط اعقاب کوروش نیامده است اما در زمان خشیرشا و در پی شورش بابل او به معبد مردوک تاختن گرفت. برعکس کوروش داریوش و کبوجیه به معبد بی احترامی کرد و کاهن معبد را کشت و مجسمه مردوک را به ایران اورد. (ن.ک.هرودوت کتاب1بند183) در  زمان خشیرشا نیز هیچ خبری از شکستن بتها نیست  تنها مجسمه مردوک به اسارت به ایران اورده شد (مشروح را بنگرید به پیرنیا 1/519).

همچنین در زمان مادها نیز سابقه تخریب  معابد خدایان بابلی وجود دارد. چنانکه در منشور نبونید امده است که «این نیایشگاه پس از هجوم از سوی ماد، تخریب شده و به ویرانه‌ای بدل گشته بود. قلب بزرگ سـیـن، برای آن شهر و نیایشگاه رنجیده خاطر شده بود… من با احترام به اِنـْلـیـل مـردوک، یکی از خدایان، گفتم: «آن نیایشگاه که ساختن آنرا به من فرمان می‌دهی، در محاصره مـادها است و آنان بسیار نیرومند هستند»(برگرفته از استوانه نبونئید، همان برگردانی که در سایت آقای غیاث آبادی قرار داشت).

2- به سبب خشم خداوند مسکون نخواهد شد بلکه بالکلّ ویران خواهد گشت. و هر که از بابل عبور نماید متحیّر شده، به جهت تمام بلایایش صفیر خواهد زد.ارمیا51/14

در دوران کوروش هرگز چنین اتفاقی روی نداده است چنانکه در کتیبه بابلی و منشور کورش میخوانیم:

در روز شانزدهم، گَـئـوبَـروَه/ گـوبـریـاس (در متن بابلی: اوگْـبَـرو)، فرماندار گوتیوم (سرزمین گـوتـیـان، از ایرانیان باختری)، همراه با سپاه کوروش بدون جنگ و پیکار به بابل اندر آمد. سپس نـبـونـیـد به بابل بازگشت و آنگاه او در آنجا بازداشت شد. در پایان ماه، نگاهبانی از نیایشگاه اسگیله به سپرهای گـوتیان سپرده شد تا مبادا هیچیک از سپاهیان به درون اسگیله و دیگر بناهای آن راه برند. از آن پس، آیین‌ها و مراسم به مانند گذشته برگزار می‌شوند.در روز سوم از ماه آرَهـسَـمـنَـه (= آرامی: مِـرهِـشـوان/ فارسی باستان: وَرکَـزَنَـه/ آبان)، کوروش به بابل اندر آمد. به پیش گام‌های او، شاخه‌های سبز افشانده می‌شد. او با مردمان شهر، پیمان صلح و آشتی گذارد. کورش به همه مردمان بابل، پیام درود و شادباش فرستاد. گئوبَروَه به فرمانداری بابل برگماشته شد (برگرفته از رویدادنامه نبونئید، همان برگردانی که در سایت آقای غیاث آبادی قرار داشت).

استوانه کورش:

« 23. همه مـردم گام‌های مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بـابـل بر تخت شهریاری نشستم… ۲۴٫ ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید… ۲۹٫ و همه پادشاهان سرزمین‌های جهان، از «دریای بالا» تا «دریای پایین» (دریای مدیترانه تا خلیج فارس)، همه مردم سرزمین‌های دوردست، همه پادشاهان «آموری» ‹اَ- مور- ری- ای›، همه چادرنشینان،۳۰٫ مـرا خـراج گذاردند و در بـابـل بر من بـوسـه زدنـد. از … تا «آشـــور» ‹اَش- شور› و «شوش» ‹شو- شَن›.۳۱٫ من شهرهای «آگادِه» ‹اَ- گـَ- دِه›، «اِشنونا» ‹اِش- نو- نَک›، «زَمبان» ‹زَ- اَم- بـَ- اَن›، «مِتورنو» ‹مـِ- تور- نو›، «دیر» ‹دِ- ایر›، سرزمین «گوتیان» و شهرهای کهن آنسوی «دجله» ‹ای- دیک- لَت› که ویران شده بود را از نو ساختم. ۳۲٫ فرمان دادم تمام نیایشگاه‌هایی که بسته شده بود را بگشایند. همه خدایان این نیایشگاه‌ها را به جاهای خود بازگرداندم. همه مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاه‌های خود برگرداندم. خانه‌های ویران آنان را آباد کردم. همه مردم را به همبستگی فرا خواندم.» (برگرفته از استوانه کورش، همان برگردانی که در سایت آقای غیاث آبادی قرار داشت).

3- حصارهایش افتاده و دیوارهایش منهدم شده است زیرا که این انتقام خداوند است.ارمیا51/17

هیچ گزارشی اعم از کتیبه ها یا اسناد مکشوفه و یا روایات مورخین باستان وجود ندارد که در زمان کوروش حصارهای شهر بابل و دیوارهاش منهدم شده باشد . نه تنها وجود ندارد بلکه کورش خود در منشورش آورده است:

« ۸٫ … باروی بزرگ شهر بابل بنام «ایمگور- اِنـلیل» ‹ایم- گور- اِن- لیل› را استوار گردانیدم …۳۹٫ … دیوار آجری خندق شهر را،۴۰٫ … که هیچیک از شاهان پیشین با بردگانِ به بیگاری گرفته شده به پایان نرسانیده بودند؛۴۱٫ … به انجام رسانیدم.۴۲٫ دروازه‌هایی بزرگ برای آنها گذاشتم با درهایی از چوب «سِدر» و روکشی از مفرغ …» (برگرفته از استوانه کورش، همان برگردانی که در سایت آقای غیاث آبادی قرار داشت).

اما  پس از کوروش و پس از شورشهای بابل در زمان داریوش و خشایارشا گویا دیوار شهر بابل ویران شده است تا به نوعی از مقاومت شهر در شورشهای بعدی جلوگیری نماید این موضوع را مورخان یونانی گزارش کرده اند:

هرودوت کتاب 3بند158 «بدین گونه بود که بابل برای دومین بار گشوده شد اکنون داریوش ارباب شهر بود و فرمان داد همه باروها و دروازه های شهر را ویران کردند»

این گفته هرودوت هم چندان معتبر نیست بقول مرحوم پیرنیا ۱/۴۲۶:

این روایت هرودوت که داریوش دیوارهای بابل را خراب کرد نیز درست در نمی آید زیرا در زمان اسکندر ُ چنانکه بعض مورخین  ذکر کرده اند و در جای خود بیاید این شهر دارای دیوارهای محکم بود اگر روایت هرودوت را صحیح بدانیم پس باید معتقد باشیم  که بعدها شاهان هخامنشی اجازه داده اند دیوارهای شهر مزبور را بسازند و این فرضی است بعید اگر سیاست اقتصا کرد که دیوارها خراب شود در قانی به چه ملاخظه اجازه بنای ان را داده اند.

4- لهذا خداوند می گوید که جوانانش در کوچه هایش خواهند افتاد و جمیع مردان جنگی اش در آن روز هلاک خواهند شد.ارمیا 50/30

هیچ گزارشی وجود ندارد که در زمان فتح بابل جوانان مردم عادی کشته شوند. همچنین گزارشی وجود ندارد که تصریح بر هلاکت تمامی مردان جنگی آن داشته باشد. همانطور که پیشتر بیان شد اسناد تاریخی براینکه بابل به آرامی فتح گردید متفقند. اما می توان بند فوق را با زمان داریوش و شورش های بابل تطبیق داد.

هرودوت کتاب 3بند159« افزون بران سه هزار تن از بزرگان شهر بابل  را به چهارمیخ کشید و به بقیه اجازه داد در شهر خود زندگی کنند همچنین فرمان داد زنانی برای اهالی بیاوند تا نسل انان از میان نرود»

مقایسه کنید با کتیبه بیستون:

«بند ۱ ۱-۵ داریوش شاه گوید: پس از این نَـدیـتَـبَـئـیـرَه با چند سوار گریخت و به بابل رفت. آنگاه من به بابل رفتم. بخواست اهورامزدا هم بابل را گرفتم و هم نَـدیـتَـبَـئـیـرَه را. پس از آن نَـدیـتَـبَـئـیـرَه را در بابل کشتم. »+« اهورامزدا مرا یاری داد. بخواست اهورامزدا، ویدَفَـرنـا بابلیان را شکست داد و آنان را ببسته و بیاورد. ۲۲ روز از ماه «وَرکَـزَنَـه»گذشته بود آنگاه که اَرخَـه که خود را به دروغ نبوکدنصر می‌نامید و مردانی که همدستان برجستة او بودند را دستگیر کرد. من فرمان دادم آن اَرخَـه و مردانی که همدستان برجسته‌اش بودند را در بابل به دار آویزند.» (برگرفته از کتیبه بیستون، همان برگردانی که در سایت آقای غیاث آبادی قرار داشت).

همانگونه که مشاهده می شود ارکان مطالب ارمیا و اشعیا  به هیچ روی با دوره کوروش و نحوه فتح بابل سازگاری ندارد.

برگرفته از:

– جوکار، محمدمهدی (١ اردیبهشت ۱۳۹۱). «تورات و فتح بابل توسط کوروش بزرگ (نقد مرادی غیاث ابادی)». ناگفته های ایران باستان.

– نشانی رایاتاری: https://kheradgan.ir/p/11921

شرایط استفاده از نوشتار:

از آنجایی که هرگونه استفاده یا رونوشت از نوشتارها بر اساس پیمان نامه کاربری امکان پذیر است، اگر قصد رونوشت از این نوشتار را دارید، بن‌مایه آن را یاد کنید. طبیعی است که ذکر مواردی مانند نام پدیدآور (نویسنده، گردآورنده و…)، تاریخ واپسین به روز رسانی، عنوان کامل نوشته به همراه پیوند (لینک) و همچنین ذکر تارنمای خردگان (www.kheradgan.ir) ضروری است.

دیدگاه‌ها


دیدگاه خود را در اینستاگرام در میان بگذارید:

خِرَدگان در تلگرام و اینستاگرام

کانال تلگرام خردگانبرگه اینستاگرام خردگان

خط میخی

خط میخی پارسی باستان - سامانه بومیش
با ما همراه باشید:
Instagram
Telegram
به کار گیری یا روگرفت از نوشته‌های این پایگاه تنها پس از پذیرش قوانین پایگاه امکان پذیر است: قوانین پایگاه خِرَدگان
توسعه نرم افزاری: مجید خالقیان
تورات و فتح بابل توسط کوروش بزرگ