آن نطفه تیره هندیان
شاید بیشتر درباره افسانه سرایی های موجود در تاریخ هرودوت پیرامون پارسیان شنیده باشید. اما این روند صرفا برای پارس ها و یا ماد ها صادق نیست. درباره بسیاری از اقوام موارد غیر قابل باور گفته شده است. برای مثال پیرامون هندیان به مطلب زیر توجه کنید:
همه هندیانی که درباره شان سخن گفتیم مانند جانوران در ملاء عام جفت گیری می کنند، پوست همه شان یک رنگ و تا حدودی همانند پوست اتیوپیایی هاست. آب نطفه ایشان مانند بقیه آدمیان سپید نیست بلکه مانند پوستشان تیره است (هرودوت، کتاب ۳، بند ۱۰۱).
به راستی باید این موارد را باور کنیم؟!!
این موارد نشان می دهد که اگر می خواهیم به تاریخ هرودوت اعتماد کنیم باید شواهد مهمی آن را اثبات کند چرا که هرودوت شاید صرفا شنیده های خودش را بدون بررسی نقل کرده است و شاید تعمدا چنین مواردی را گزارش کرده است. بعید هم نیست که به مرور زمان در تاریخ هرودوت دست کاری هایی کرده باشند.
درمان نابینایی با ادرار زن مصری
یکی از مواردی که زیاد در تاریخ هرودوت دیده می شود این است که هرودوت اظهار می دارد که شنیده هایش را نوشته است. حال بر ما معلوم نیست که به راستی وی شنیده هایش را نقل کرده یا تغییراتی هم در آن اعمال کرده است. به هر حال بسیاری از این شنیده ها غیر قابل باور است. چنین می نماید که این داستان هایی که بیشتر به افسانه شبیه است، با چاشنی جذابیت های جنسی همراه است. یکی از آنها را پیرامون تاریخ مصر ببینید:
یک سال نیل چنان به شدت طغیان کرد که ارتفاع ب به 18 کوده رسید و آب تمام کشت زارها را در بر گرفت اما همان هنگام باد بسیار شدیدی وزید و رودخانه نیل بسیار متلاطم شد چنان که شاه بسیار به خشم آمد و در بحرانی از غرور دیوانه وار نیزه ای برگرفت و آن را به درون رود خروشان انداخت و بی درنگ چشم درد گرفت و کور شد. مدت ده سال نا بینا بود؛ در سال یازدهم هاتفی از بوتو آمد و به او گفت مدت مجازاتش سپری شده است ولی بینایی خود را به شرطی باز خواهد یافت که چشمانش را با ادرار زنی بشوید که هرگز جز با شوهرش با مرد دیگری همبستر نشده باشد. می گویند شاه نخست با زن خودش آزمایش کرد ولی بینایی خود را بازنیافت و به همین سان زنان زیادی را یکی پس از دیگری آزمود تا سرانجام بینایی خود را بازیافت. آن گاه فرمان داد همه زنانی را که آزموده بود – به جز زنی که ادرارش شفا بخش او شده بود- در شهری که امروز به آن «سرخ تپه» می گویند گرد آورند و سپس شهر را با آن زنان به آتش کشید، و خود با زن شفا بخش ازدواج کرد (کتاب ۲، بند ۱۱۱).
تناقضات هرودوت درباره مدت فرمانروایی مادها
حتما شنیدید که می گویند «دروغ گو کم حافظه است»
وقتی به تاریخ هرودوت نگاهی بیندازیم متوجه می شویم که مطالبی بر خلاف مطالب پیشین گفته شده است و گویا فراموش شده است که پیش از این چه چیزهایی نوشته شده بود. از جمله آنها می توان به مدت فرمانروایی ماد ها بر اساس تاریخ هرودوت اشاره کرد.
هرودت درباره مدت فرمانروایی پادشاهان ماد به ترتیب اینگونه می نویسد:
مدت فرمانروایی دیائوکو: ۵۳ سال (کتاب ۱، بند ۱۰۲)
مدت فرمانروایی فرورتیش: ۲۲ سال (کتاب ۱، اواخر بند ۱۰۲)
مدت فرمانروایی کیاکسار: ۱۲ سال (با توجه به کتاب ۱، بند ۱۰۶)۱
آستیاگ: ۳۵ سال (کتاب ۱، بند ۱۰۳)
تا این جا روی هم رفته می شود ۱۲۲ سال
اما جالب آنکه در جایی می نویسد: ماد ها پس از ۱۲۸ سال فرمانروایی در آسیای علیا تا رود هالیس – جز در زمان سلطه سکاها… (کتاب ۱، بند ۱۳۰)
بالاخره ۱۲۲ سال یا ۱۲۸ سال؟!
تنقاضات هرودوت درباره محبوبیت گئومات
در تاریخ هرودوت، از بزرگواری اسمردیس -که معادل با گئومات مغ در کتیبه بیستون است و به دروغ خود را پسر کوروش معرفی کرده بود و بعد از کمبوجیه پادشاه شد- سخن به میان می آید.
هرودوت دلیل بزرگواری گئومات را این موارد می داند:
این مُغ پیکهایی نزد همه اقوام شاهنشاهی فرستاده و مردم را تا سه سال از خدمت سربازی و پرداخت مالیات معاف کرده بود (کتاب ۳، بند ۶۷).
با توجه به این موارد هرودوت می نویسد با مرگ این شخص سراسر آسیا اندوهگین شدند!
جالب آنکه خود هرودت در جای دیگر می نویسد در دوران فرمانروایی کوروش و سپس کمبوجیه، مالیات وجود نداشت، بلکه اقوام معمولا هدایایی برای شاه می آوردند (کتاب ۳، بند ۸۹).
در اینجا یک تناقض آشکار وجود دارد. وقتی در زمان کمبوجیه اصلا مالیاتی وجود نداشته، چطور گئومات، اقوام را از دادن مالیات معاف کرده است و همین موضوع باعث محبوبیت گئومات شده است؟!
احتمالا سخن نخست هرودوت اشتباه است. با توجه به آنکه داریوش در کتیبه بیستون اظهار می کند که گئومات – همان کسی که به دروغ خود را پسر کوروش خواند- در زمان فرمان روایی خود ظلم هایی روا داشته است:
مردم/سپاهیان بس از او (=گئومات) ترسیدند، [چون] مردم/سپاهیان بسیاری را که پیشتر بردیا را آشنا بودند (می شناختند) به کشتن داد (کشت)، بدین بهانه مردم/سپاهیان را کشتار کرد (به کشتن داد) که: «آنها مبادا مرا بشناسند که من بردیا، پسر کوروش نیستم» (کتیبه بیستون، ستون ۱، بند ۱۲).
آنگاه من (=داریوش) پرستشگاه هایی را ساختم که گئومات مغ ویران کرده بود. من به مردم/سپاهیان بازگرداندم کشتزاران، چهار پایان، چاکران و خانه هایی که گئومات مغ از آنان ستانیده (غصب) [کرده] بود. من مردم/سپاهیان را در جای خود ایستاندم؛ پارس، هم ماد و دیگر دهیو ها را؛ درست چون که پیشتر [بود]… (کتیبه بیستون، ستون ۱، بند ۱۴).