تاریخ و فرهنگ ایران زمین

مرگ کوروش بزرگ

بارگذاری نخستین: ۲۸ مهر ۱۳۹۸

نگاهی کوتاه:

وجود آرامگاه کوروش بزرگ نشان می‌دهد برنامه ریزی خاصی برای ساخت آن صورت گرفته بود و کوروش بزرگ خود را چندان از مرگ دور نمی‌دید. از این روی روایت‌ها درباره مرگ طبیعی کوروش بزرگ در دوران سالخوردگی، قابل تأمل می‌شود. یک داستان افسانه‌ای از هرودوت درباره مرگ کوروش وجود دارد که آشکارا خلاف شواهد تاریخی است. اینکه امروز آرامگاه کوروش بزرگ در پاسارگاد وجود دارد دلیل روشنی بر رد نوشته هرودوت است.

مرگ کوروش بزرگ - خِرَدگان - www.kheradgan.ir

پیش‌گفتار

پس از پیدا شدن آثار باستانی و اسناد و مدارک گوناگون از منطقه باستانی میان‌رودان، سال مرگ کوروش بزرگ بر ما آشکار شده است. به طوری که می‌دانیم این پادشاه بزرگ نزدیک به سال ۵۲۹ و ۵۳۰ پیش از میلاد درگذشته است.

با این حال از مواردی که این روزها در محافل گوناگون به آن اشاره می‌شود و گاهی هم سوء‌استفاده‌هایی از آن می‌شود، مسئله چگونگی مرگ کوروش بزرگ است. گرچه روایات گوناگونی از مرگ کوروش بزرگ در منابع تاریخی آمده است اما با بررسی منابع تاریخی و یافته‌های باستان‌شناسان می‌توان احتمال داد کوروش بزرگ در قلمروی خودش دار فانی را وداع گفته است؛ ولی نمی‌توان به یقین پاسخ این سوال داد که آیا مرگ کوروش به صورت طبیعی بوده است و یا در جنگ زخم برداشته است؟!

یک داستان افسانه‌ای هم که ریشه در گفته هرودوت دارد، درباره مرگ کوروش می‌گویند که آشکارا خلاف آثار باستانی است و متأسفانه می‌بینیم که این روزها برخی از آن سوءاستفاده می‌کنند و در این نوشتار به صورت مفصل به بررسی آن می‌پردازیم.

نگاهی به منابع

برخی از مورخان مانند گزنفون از مرگ طبیعی کوروش در دوران سالخوردگی سخن گفته‌اند و حتی اندرز پایانی بسیار مشهوری هم از او نقل کرده است (گزنفون، دفتر ۸، بخش ۷).

برخی مورخان دیگر مانند کتزیاس، نوشته‌اند که کوروش در جنگ زخم برداشته و پس از وصیت و اندرز، درگذشته است (کتزیاس، کتاب ۶، بندهای ۲ و ۴؛ کتاب ۸، بندهای ۱ و ۵ و ۶).

گزنفون در کوروپدیا که در ایران مشهور به کوروش‌نامه است، به صورت مفصل درباره مرگ طبیعی کوروش در سالخوردگی سخن می‌گوید. این مورخ یونانی پس از بیان وصیت و اندرزهای کوروش به فرزندان و دوستانش اینچنین نوشته است:

… و با این سخنان دست‌های خویش آنان را داد و سپس چهره با دست‌ها پوشاند و درگذشت (گزنفون، دفتر ۸، بخش ۷، بند ۲۸).

گفتار گزنفون شباهت‌های آشکاری به مرگ کیخسرو در داستان‌های ایرانی دارد.

نگاه کنید به:

بررسی وصیت نامه کوروش بزرگ

 

اما کتزیاس عقیده دارد که کوروش پس از نبرد با دربیکس‌ها (Derbikes) زخم برداشته است که منجر به مرگ او شده است:

کوروش از اسب به زمین فرو افتاد و یک جنگ جوی هندی با زوبین به بالای ران او زد … در واقع می‌توانستند کوروش را پس از آن زخم بکشند ولی در همان وقت نزدیکانش او را زنده از معرکه به در برده و به اردوگاه خود رساندند … پادشاه دربیکس‌ها … و دو پسرش به هلاکت رسیدند. کشور آنان نیز به تسخیر درآمد… کوروش در هنگام مرگ، پسرش کمبوجیه را به پادشاهی برگزید… کوروش برای کسانی که کردار نیک را پیشه سازند آرزوی سعادت و به آنان که رفتاری زشت دارند نفرین کرد… پس از این دستورها و وصایا، سه روز بعد از زخمی شدن، درگذشت (کتزیاس، 1380: ص ۳۷-۳۹).

در روایت بروس (Berossus) مرگ کوروش را در نتیجه جنگ با قبیله داهه (Dahae) نوشته است.

در ادامه درباره روایت افسانه‌ای هرودوت بیشتر توضیح می‌دهیم اما در اینجا اشاره می‌کنیم که هرودوت مرگ کوروش را در نتیجه جنگ با ماساگت‌ها نوشته است.

این گفتار متفاوت و گاهی متناقض منابع درباره مرگ کوروش نشان می‌دهد که نباید صرفا به منابع تاریخی تکیه کنیم چرا که گویا حتی در زمان باستان هم روایات گوناگونی از مرگ کوروش نشر یافته بود.

همچنین آمیختگی روایات را هم نباید نادیده گرفت. بارها روایات اشخاص همنام یا حتی اشخاصی که نامشان شبیه به هم بوده با یکدیگر آمیخته شدند. می‌دانیم نام پدر بزرگ کوروش بزرگ هم کوروش بوده است.

از این رو باید یک نگاه جدی به آثار باستانی داشته باشیم؛ از جمله آرامگاه پاسارگاد که منابع تاریخی و شواهد گوناگون نشان می‌دهند که این بنا، آرامگاه کوروش بزرگ است. از این روی بهتر است روایات تاریخی را با توجه به وجود آرامگاه کوروش بزرگ مورد ارزیابی قرار دهیم.

آرامگاه کوروش بزرگ چه چیزی را درباره مرگ او نشان می‌دهد؟

از مشهورترین مورخانی که از آرامگاه کوروش بزرگ یاد کرده‌اند می‌توان به «آریان»، «استرابو» و «کنت کورس» اشاره کرد.

سخن نویسنده‌ی یونانی، آریان نیکومدیایی، بسیار با اهمیت است که از قول اریستوبولوس، یکی از همراهان اسکندر گفته می‌شود. بر اساس این روایت حتی بقایای پیکر کوروش بزرگ دیده شده است:

[۶.۲۹.۹] اسکندر از ابتدا قصد داشت پس از فتح پارس، به دیدار آرامگاه کوروش برود. اما هنگامی که به آنجا رسید، دریافت که همه چیز، به‌جز تابوت و تخت، به یغما رفته است. حتی پیکر شاه نیز از بی‌حرمتی در امان نمانده بود: دزدان، درِ تابوت را برداشته و پیکر را بیرون افکنده بودند؛ و از تابوت نیز بخش‌هایی را شکسته یا تراشیده بودند تا وزنش را کم کرده و آن را ببرند؛ ولی در این کار ناکام ماندند و تابوت را همان‌جا رها کردند.

[۶.۲۹.۱۰] آریستوبولوس می‌نویسد که اسکندر، شخصا به او فرمان داد تا آرامگاه را به‌طور کامل بازسازی کند: آنچه از پیکر باقی مانده بود را درون تابوت بازگرداند و در آن را بگذارد… (ن.ک: Alexander and the tomb of Cyrus).

این موارد نشان می‌دهد که آرامگاه کوروش در جهان باستان بسیار مشهور بوده است و در روایات گوناگون از آن یاد شده و شکل و شمایل آن هم مورد توجه قرار گرفته است.

برای دانش بیشتر و مشاهده منابع نگاه کنید به:

آرامگاه کوروش بزرگ

 

وجود این آرامگاه نشان می‌دهد برنامه ریزی خاصی برای ساخت آن صورت گرفته بود و کوروش بزرگ خود را چندان از مرگ دور نمی‌دید.

از این روی روایت گزنفون درباره مرگ کوروش بزرگ در سالمندی، قابل تأمل می‌شود. شباهت نوشته‌های گرنفون با روایات ایرانی درباره کیخسرو و همچنین شباهت کیخسرو به کوروش بزرگ، موضوع را جالب توجه‌تر می‌کند (ن.ک: کوروش و کیخسرو).

این درحالی است که علاوه بر گزنفون روایاتی هم وجود دارند که خلاف کشته شدن کوروش بزرگ بر اثر جنگ است به طوری که استرابون جنگ کوروش بزرگ را با سکاها کاملا پیروز مندانه می‌داند (استرابون، ۱۳۸۱: ص۳۳).

البته یک احتمال وجود دارد که آرامگاه پس از مرگ کوروش ساخته شده باشد که این هم نشان می‌دهد قطعا پیکر کوروش بزرگ در دسترس بوده است که برای او آرامگاه ساخته‌اند.

پس وجود این آرامگاه نشان می‌دهد پیکر کوروش بزرگ پس از مرگ در پاسارگاد بوده است و تردید جدی درباره مرگ او در جنگ ایجاد می‌کند.

بررسی روایت هرودوت (جنگ کوروش با ملکه ماساگت‌ها)

هرودوت داستانی را درباره مرگ کوروش نقل کرده است که حاکی از جنگ او با ماساگت‌ها می‌باشد. پیش از هر چیز باید اشاره کنیم که حتی خود هرودوت آشکارا نوشته است که درباره چگونگی مرگ کوروش روایات گوناگونی شنیده است، اما روایتی را که نقل کرده، بیش از بقیه برای خودش درخور اعتماد می‌نماید (هرودوت، کتاب ١، بند ٢١۴).

به عبارتی خود هرودوت اعتراف کرده که بر اساس تمایل خودش این داستان را روایت کرده است! داستانی که جنبه‌های افسانه‌ای زیادی دارد و با شواهد تاریخی همخوان نیست. به طور خلاصه این داستان بدین شرح است:

کوروش قصد داشت قلروی ملکه ماساگت‌ها یعنی تومیریس (Tomyris) را زیر فرمان خود در بیاورد، از این رو از او درخواست ازدواج کرد. ملکه مزبور این تقاضا را نپذیرفت و حتی پاسخ تحقیر آمیزی به وی داد، کوروش کشور او را به محاصره در آورد. در نهایت سپاهیان ایران از پای در آمدند و کوروش به دست تومیریس کشته شد.

تومیریس دستور داد سر کوروش را به درون مشک خون فرو ببرند و در حالی که به جسد اهانت می‌کرد این کلمات را بر زبان راند: «… همانطور که به تو وعده داده بودم از خون سیرابت می‌کنم» (ن.ک: هرودوت، کتاب ۱، بند ۲۰۵-۲۱۴).

مشخص است که در میان روایاتی که از مرگ کوروش نقل کرده اند، روایت هرودوت از همه افسانه‌ای‌تر می‌باشد. بسیاری از پژوهشگران جزئیات داستان‌سرایی‌های هرودوت پیرامون مرگ کوروش بزرگ را دارای صحت تاریخی نمی‌دانند.

شادروان پروفسور علیرضا شاپور شهبازی می‌نویسد:

افتادن سر او (کوروش) به دست تومیریس بی گمان افسانه است (شهبازی، 1349: ص 371).

دکتر شاهرخ رزمجو درباره روایت هرودوت می‌نویسد:

اگر چنین روایتی درست بود، پس چرا تاریخ نویسان بعدی از مرگ آرام و طبیعی کورش در پاسارگاد و آرامگاهش در میان باغ‌ها صحبت کرده‌اند؟ پیکر و تابوت او در پاسارگاد چه می کرد؟ داستان هرودوت پر اشکال ترین و بی اعتبارترین روایت از مرگ کورش است (ن.ک: خودویرانی تاریخ و فرهنگ به کمک تحریف).

لازم به ذکر است که هرودوت تنها درباره کوروش بزرگ و پارسیان چنین افسانه‌هایی را گزینش نکرده است و نوشته‌های هرودوت درباره اقوام و ملل گوناگون با افسانه‌سرایی همراه است. 

هرودوت نوشته است که آب نطفه هندی‌ها مانند بقیه آدمیان سپید نیست بلکه مانند پوستشان تیره است (هرودوت، کتاب ۳، بند ۱۰۱)!!! همچنین در روایات او درباره مصر هم افسانه‌های آشکاری دیده می‌شود به طوری که می نویسد ادرار زنی که هرگز جز با شوهرش با مرد دیگری همبستر نشده بود، چشم نابینای پادشاه مصر را شفا داد (همان، کتاب ۲، بند ۱۱۱). 

طبیعتا این روایات هرودوت هم مانند روایت او درباره مرگ کوروش بزرگ، صرفا افسانه هستند.

با تحلیل همین روایت هرودوت و سنجش آن با روایات قبلی و بعدی او در می‌یبایم که روایت هرودوت تا چه میزان تناقض دارد. در ادامه برخی از این تناقضات را بررسی می‌کنیم.

چرا پس از کوروش، کمبوجیه واکنشی نشان نداد؟!

چطور امکان دارد کمبوجیه پس از شکست کوروش، اقدامی انجام نداده باشد؟! آن طور که هرودوت نوشته است، کوروش از ماساگت‌ها شکست خورد و حتی پیکرش در نزد ملکه ماساگت‌ها ماند اما کمبوجیه با خیال راحت به سراغ فتح مصر رفت!!! همان مصر که در اتحاد لودیه و بایل علیه کوروش بزرگ حضور داشت.

ولی کمبوجیه هیچ اقدامی در برابر ماساگت‌ها انجام نداد!! این یک تناقض آشکار است.

یکی از دیوانسالاران دوره قاجار که از کوروش به نیکی یاد کرده است، در این باره تحلیل خوبی دارد. میرزا حسینقلی سالور نوشته است:

محال است یک سرداری مثل سیروس [=کوروش] یا قشون رزم آزموده جنگی رشید او که تقریباً ثلث آسیا را با آن قشون به حیطه تصرف و تملک در آورده بود از قشون ملکه ماساگت که در فنون جنگ و علم ابداً بهره نداشتند شکست بخورد. علاوه بر آن اگر مثل سیروس [=کوروش] پادشاهی که تازه این ممالک را فتح کرده بود در جنگ ماساگت‌ها کشته می‌شد چطور کامبیز [=کمبوجیه] پسرش بدون منازع و بدون تزلزل پادشاه کلِ این ممالک فسیحه می‌شد و مملکت او چنان منظم می‌بود که شخصاً به خیال فتح سایر ولایات که پدرش فتح نکرده بود می‌افتاد مثل مصر و غیره… (بازگشت ده هزار یونانی، ۱۳۸۴: ص ۲۷۷).

به راستی سرنوشت این جنگ چه شد؟ کمبوجیه پس از شکست پدرش با خیال آسوده به سراغ مصر رفت؟!

چرا کوروش باید شخصا در جنگ حاضر می‌شد؟!

درباره حضور شخص کوروش بزرگ در جنگ‌های پایانی باید بررسی‌های جدی صورت گیرد. همانطور که اشاره شد وجود آرامگاه کوروش بزرگ در پاسارگاد نشان می‌دهد برنامه ریزی خاصی برای ساخت آن صورت گرفته بود و کوروش بزرگ خود را چندان از مرگ دور نمی‌دید (شاید به دلیل بیماری یا فرسودگی).

آیا این منطقی است کوروش بزرگ که خود را نزدیک مرگ می‌دید و برای خود آرامگاه ساخته بود، در دوران سالخوردگی خود به جنگ برود؟ آن هم جنگ با اقوم گمنام (داهه یا ماساگت) در فواصل دور!

کوروش بزرگ دو پسر (بردیا و کمبوجیه) داشته است. به طور معمول شاهان در مواقع پیری و فرسودگی پسران خویش را به جنگ با دشمنان می‌فرستادند تا خود بروند (ن.ک: وکیلی، 1389: صص 131-132).

این در حالی است که با توجه به اسناد و کتیبه‌های معتبر در می‌یابیم که کوروش شخصا در برخی از فتوحات مهم حضور نداشته است.

برای مثال می‌دانیم که کوروش شخصا برای فتح شهر بابل (مهر ترین شهر در دوران باستان) حضور نیافت و به نظر می‌رسد نهایتا تا اوپیس ارتش را شخصا همراهی کرد. یکی از فرماندهان ارتش کوروش بزرگ یعنی اوگبرو مامور فتح شهر بابل شد (رویدادنامه نبونئید، ستون 3 بندهای 15 و 16).

هرودوت مکالمات خصوصی را از کجا شنیده است؟!

در داستان هرودوت جنبه‌های افسانه‌ای زیادی وجود دارد؛ راوی از خصوصی‌ترین مکالمات قبل از لشگرکشی کوروش خبر داشته است و مشخص نیست چه کسانی این مکالمات را به هرودوت رسانده اند!

این موضوع در کل نوشته‌های هرودوت دیده می‌شود. تا جایی که حتی هرودوت از گفتگوی داریوش و آتوسا در هنگام همبستری خبر می‌دهد (هرودوت، کتاب ۳، بند ۱۳۴).

با اینکه از مکالمات خصوصی فراوان یاده شده است ولی جالب آنکه تا قبل از این داستان، هیچ صحبتی بین شاهنشاه ایران و ملکه ماساگت‌ها نقل نمی‌شود و کوروش به یکباره از تومیریس درخواست ازدواج می‌کند!!

آیا تصرف قلمروی ماساگت‌ها برای کوروش فایده‌ای داشته است؟! 

هرودوت اظهار می‌دارد که کوروش قصد داشته است با درخواست ازدواج به تومیریس، کشور تومیریس را زیر فرمان خود در بیاورد (همان، کتاب ١، بندهای ٢٠۴ و ٢٠۵). 

باید بررسی کرد که قلمروی اقوام بیابانگردی مانند ماساگت‌ها آن هم در سرزمین دوردست که بنا به گفته خود هرودوت دشتی پهناور است که تا چشم کار می‌کند بی پایان است (همان، بند ۲۰۴) به چه درد کوروش می‌خورده است؟!

به هر حال اگر هم جنگی میان اقوام بیابانگرد و کوروش رخ داده است، طبیعی است که این جنگ ناشی از مزاحمت‌های اقوام بیابانگرد بوده، چرا که تصرف سرزمین آنها سودی برای کوروش نداشته است که بخواهیم چنین افسانه‌ای را بپذیریم.

اگر پیکر کوروش بازنگشته است، پس چطور پیکر کوروش در آرامگاه دیده شده است؟!

مهم‌ترین موضوعی که نوشته‌های هرودوت را رد می‌کند وجود آرامگاه کوروش در پاسارگاد است.

هرودوت می‌گوید، پیکر کوروش به نزد ملکه ماساگت‌ها رسیده و حتی سر او را بریده است. پس بر اساس نوشته هرودوت پیکر کوروش به قلمروی خودش بازنگشته است.

همانطور که پیش از این اشاره شد وجود آرامگاه کوروش که حتی تا به امروز باقی مانده است، نشان می‌دهد که پیکر کوروش بزرگ به داخل قلمرویش آمده است و اسکندر دستور داد به بقایای پیکر و آرامگاه رسیدگی کنند:

آریستوبولوس می‌نویسد که اسکندر، شخصا به او فرمان داد تا آرامگاه را به‌طور کامل بازسازی کند: آنچه از پیکر باقی مانده بود را درون تابوت بازگرداند و در آن را بگذارد… (ن.ک: Alexander and the tomb of Cyrus).

وقتی نوشته‌های معتبر تاریخی داریم و آثار باستانی فراوان از درباره آرامگاه کوروش بزرگ به دست آمده چرا باید افسانه هرودوت را بپذیریم؟

سواستفاده از روایت هرودوت و توهین به اقوام

این روزها متأسفانه از روایت هرودوت سوءاستفاده هم می‌شود و بدون هیچ دلیل و مدرکی، ماساگت‌ها را به ترک‌ها یا به قول خودشان تورک‌ها مرتبط می‌سازند که سخن گفتن درباره آن جایگاه خودش را می‌طلبد.

نگاه کنید به:

آیا تُرک‌ها کوروش بزرگ را کشتند؟!

 

جنبه‌های افسانه‌ای در داستانی که هرودوت می‌گوید فقط درباره کوروش و هخامنشیان وجود ندارد و حتی مواردی که هرودوت درباره آداب و رسوم ماساگت‌ها می‌گوید هم خالی از افسانه و اغراق نیست. برای مثال هرودوت درباره ماساگت‌ها اینچنین نوشته است:

هر مردی یک زن به عنوان همسر می‌گیرد، اما زنان به همگان تعلق دارند… هر مرد ماساگت که زنی را بخواهد به جلوی کلبه او ترکش خود را می‌آویزد و با خیالی آسوده، با او در می‌آمیزد.

… هنگامی که مردی به نهایت پیری رسید همه نزدیکان او گرد می آیند و او را همزمان با چند رأس حیوان قربانی می‌کنند، بعد گوشت‌ها را می‌پزند و با آنها یک ضیافت ترتیب می‌دهند… (هرودوت، کتاب ۱، بند ۲۱۶).

هرودوت آشکارا در این نوشته‌ها، رسم‌هایی مانند فاحشگی عمومی و همچنین آدم خواری را به ماساگت‌ها نسبت می‌دهد که به نظر افسانه‌ای و اغراق آمیز می‌آیند.

تومیریس
تومیریس در نقاشی جوانی آنتونیو پلگیرینی (Giovanni Antonio Pellegrini) که به نظر می‌رسد تحت تأثیر گفتار هرودوت درباره ماساگت‌ها ترسیم شده است

همانطور که گفته شد، هرودوت درباره دیگر اقوام و ملل هم چنین مواردی را ذکر می‌کند و در بسیاری از آنها موارد جنسی را مورد توجه قرار داده است. به طور کلی به نظر می‌رسد هرودوت برای جذاب‌تر کردن داستان‌هایش از این موارد بهره می‌برده است و بعید نیست یکی از دلایلی که داستان مورد بحث را برای مرگ کوروش انتخاب کرده است همین موارد باشد.

ایران‌ستیزان، نقاشی‌هایی را در فضای مجازی منتشر می‌کنند و مدعی هستند که کوروش بزرگ توسط تومیریس کشته شده و به این نقاشی‌ها استناد می‌کنند!!! در صورتی که این نقاشی‌ها در قرون وسطی توسط اروپایی‌هایی کشیده شده است که نزدیک به چند هزار سال با کوروش بزرگ فاصله دارد.

بنابراین این آثار هرچقدر هم از نظر هنری ارزش داشته باشند اصلا سند قابل استناد تاریخی آن هم درباره مرگ کوروش بزرگ محسوب نمی‌شوند. هنرمندان این آثار خواستند روایات هرودوت را به تصویر بکشند. همانطور که تصویری از تومیریس را بر طبق گفته های هرودوت در مورد ماساگت ها به صورت برهنه و ناشایست کشیده‌اند. حتی مشاهده می‌شود که نقاشان اروپایی در این تابلو ها از جهت نا آشنایی با پوشش ماساگت ها  لباس های رایج در اروپای آن روزگار (قرون وسطی) را بر تن ملکه ماساگت‌های شرقی کرده اند.

بریده شدن سر کوروش | تومیریس

سخن پایانی

کوروش بزرگ در حوالی سال ۵۲۹ و ۵۳۰ پیش از میلاد از دنیا رفت و در پاسارگاد آرام گرفت. گرچه درباره چگونگی مرگ کوروش روایات گوناگونی در منابع آمده است.

یک برداشت از منابع این است که کوروش بزرگ در جنگ با یکی از قبایل بیابانگرد در شرق و شمال شرق زخم برداشت و سپس هنگامی که به قلمرو و احتمالا پایتخت خود بازگشت، از دنیا رفت.

اما درباره حضور شخص کوروش بزرگ در جنگ پایانی تردیدهای جدی وجود دارد چراکه با توجه به کتیبه‌های معتبر در می‌یابیم که کوروش شخصا در برخی از فتوحات مهم حضور نداشته است و سوال آنجاست که چرا کوروش بزرگ در دوران سالخوردگی باید شخصا در جنگ با اقوم گمنام آن هم در فواصل دور حضور می‌یافت؟

وجود آرامگاه کوروش بزرگ در پاسارگاد نشان می‌دهد برنامه ریزی خاصی برای ساخت آن صورت گرفته بود و کوروش بزرگ خود را چندان از مرگ دور نمی‌دید. از این روی روایت گزنفون درباره مرگ کوروش بزرگ در دوران سالخوردگی، قابل تأمل می‌شود.

بن‌مایه‌ها و یاری‌نامه‌ها: 

– استرابون (۱۳۸۱). جغرافیای استرابو: سرزمین های زیر فرمان هخامنشیان. ترجمه همایون صنعتی زاده،نشر بنیاد موقوفات ایرج افشار، تهران.

– شهبازی، علیرضا شاپور (1349). زندگی و جهانداری کوروش کبیر. شیراز : چاپخانه موسوی.

– کتزیاس (١٣٨٠). خلاصه تاریخ کتزیاس از کوروش تا اردشیر (معروف به خلاصه فوتیوس). ترجمه کامیاب خلیلی. تهران: کارنگ.

– گزنفون (۱۳۸۴). بازگشت ده هزار یونانی. ترجمه حسینقلی سالور. به کوشش مسعود سالور. تهران: اساطیر.

– گزنفون (١٣٨٩). زندگی کوروش (تربیت کوروش) [مشهور به کوروش نامه]. ترجمه ابوالحسن تهامی. تهران: نگاه.

– وکیلی، شروین (1389)، تاریخ کوروش هخامنشی. تهران : نشر شور آفرین.

– هرودوت (١٣٨٩). تاریخ هرودوت. ترجمه مرتضی ثاقب فر. تهران: اساطیر.

– هینتس، والتر (۱۳۸۷). داریوش و ایرانیان. ترجمه پرویز رجبی. تهران: ماهی.

– Arrian of Nicomedia. “Alexander and the tomb of Cyrus”. translate by Aubrey de Sélincourt . Livius.

دیدگاه شما:



به کار گیری یا روگرفت از نوشته‌های این پایگاه تنها پس از پذیرش قوانین پایگاه امکان پذیر است: قوانین پایگاه خِرَدگان
توسعه نرم افزاری: مجید خالقیان
مرگ کوروش بزرگ