دکتر مصدق
مصدق شخصا کاری نکرد بلکه ابتدا با برگزاری رفراندم نظر مردم را جویا شد. آن هم با دو گزینه «انحلال مجلس» یا «انحلال دولت». یعنی صراحتا نظر مردم را درباره کنار رفتن خودش هم جویا شد. دکتر مصدق به دنبال تعامل با شاه بود ولی شاه به نتیجه رفراندم بی اعتنا بود. اگر رای مردم مهم نیست پس باید پذیریم که مردم امکان تحلیل مسئله را ندارند!! انحلال مجلس وقتی رسما اعلام شد که شاه از مملکت فرار کرده بود و طرح کودتای ۲۵ مرداد هم لو رفته بود! پیش از آن جلسات مجلس به دلیل استعفای بسیاری از نمایندگان از رسمیت افتاد و منحل نشده بود…
دکتر مصدق هیچ نقشی در سرکوب قیام مردم تنگستان نداشت. قیامهای مردمی و خیانت والی فارسی مربوط به سال ۱۲۹۳ بوده و دکتر مصدق در ۱۲۹۹ استاندار فارس شد! پس دوران مسئولیت دکتر مصدق از دوران سرکوبها فاصله داشته است. البته مصدق در هنگام نفوذ خود برخی از راهزنان محلی که میتوانستند از هر قومی باشند را سرکوب کرده و تنگستان را امن کرده است. به نظر می رسد حزب توده این سخنان نادرست را رواج دادند و بعدها هواداران رژیم پهلوی در خارج کشور و رسانههایی مانند مشرق نیوز در داخل کشور این دروغ را بسط و گسترش دادند.
دکتر مصدق نوروز را خیلی ساده برگزار کرد. نخست وزیر تا ظهر روز جمعه حتی موی سر خود را که خیلی انبوه شده بود به واسطه گرفتاریهای زیاد اصلاح نکرده بود عصر روز جمعه محمد و ناصر ذوالفقاری نمایندگان مجلس با نخست وزیر ملاقات کردند و درباره اوضاع جلوی کشور مدت مدیدی با او مذاکره نمودند. از آن پس نخست وزیر به کلی استراحت نمود و شب عید را با خانواده خود گذرانید و در پشت سفره (هفت سین) و در محیط گرم خانوادگی با آن ها مشغول صحبت بود و با معصومه نوه کوچک و زیبا خود بازی میکرد…
در اسفند سال ۱۳۳۱ برخی از شاه پرستان با حمایت آیت الله کاشانی به قصد قتل دکتر مصدق به منزل مصدق حمله کردند. از رویدادهای مهم در زمان نخست وزیری مصدق، که میانه شاه و مصدق را تخریب کرد، واقعه سفر محرمانه شاه در سال ۱۳۳۱ است. در آن سال شاه به صورت پیش بینی نشده تصمیم گرفت به مدت دو ماه برای درمان به خارج سفر کند. گرچه به ظاهر قرار بود این سفر محرمانه باشد اما شواهد نشان میدهد که سفر با اهداف خاصی برنامه ریزی شده بود. گویا مخالفان مصدق با نشان دادن شاه به عنوان کسی که قربانی شده است و با هشدار در خصوص قریب الوقوع بودن از میان رفتن سلطنت به واسطه کمونیستها و راهاندازی جار و جنجال بر سر مسافرت شاه، امکان تحریک احساسات و بیم و هراسها وجود داشت. در نهایت با نقش آفرینی روحانیان مشهوری مانند آیت الله کاشانی و آیت الله بهبهانی عدهای از جمله شعبان جعفری (بی مخ) به منزل دکتر مصدق حمله کردند و قصد قتل او را داشتند که موفق نشدند. دکتر مصدق این اتفاقات را «توطئهای برای قتل او» خواند و روابط شاه و مصدق به تیرگی گرایید. این حادثه به مخالفان داخلی و خارجی مصدق دلگرمی داد و باعث تضعیف مصدق و پیروانش شد و راه را برای عملیات شدید و نهایی تحت حمایت سازمانهای جاسوسی امریکا و انگلیس هموار کرد. شاید این حادثه تمرینی برای کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بود.
دکتر مصدق میگفت: «یعنی چه آقا! پس شمال حریم امنیت روسهاست و جنوب هم حریم امنیت انگلیسها، غربش هم نمیدانم مال کجا، پس ما چه کارهایم؟» دکتر مصدق طرح منع واگذاری امتیاز نفت را به مجلس تسلیم کرد و آن را فی المجلس از تصویب گذراند. دکتر مصدق در جلسه ۱۱ آذر ۱۳۲۳ هنگام شور در برنامه دولت مرتضی قلی بیات (سهام السلطان) نطقی ایراد کرد و ضمن مخالفت با دادن امتیاز به علت اینکه امتیاز دهنده قادر نیست در آخر مدت، صاحب امتیاز را از مؤسسات خارج کند و بر طبق امتیازی که داده مؤسسات نفتی خود را تصرف نماید، استخراج معادن نفت ایران، بخصوص نفت شمال را راسا به وسیله دولت و فروش آن را طبق قراردادی با نرخ بین المللی توصیه کرد…
یکی از اشتباهات تاریخی که توسط نویسندگان جهت دار دائما نوشته میشود این است که دکتر مصدق به رد اعتبارنامه پیشه وری خائن اعتراض کرده و از وی حمایت کرده است. در صورتی که با نگاه دقیق تر به آن موضوع متوجه می شویم که دکتر مصدق به رد اعتبارنامه رحیم خوئی معترض شده و ربطی به پیشه وری نداشته است.
دکتر مصدق گفته بود: «پاکستان میتواند نفت ایران را به قیمت ارزانتری بخرد». این به آن معنی نیست که نفت ایران رایگان در اختیار کشورهای اسلامی قرار میگیرد بلکه نشان از یک سیاست سنجیده در بازار رقابتی دارد. مصدقستیزان گفتههای مصدق درباره فروش نفت به کشورهای اسلامی را تحریف میکنند و از اصطلاح «نفت اسلامی» درباره ملی شدن صنعت نفت استفاده میکنند.
ضارب، عضو فدائیان اسلام بود و در بازجوییهای بعدی گفته بود که مأمور ترور دکتر مصدق و دیگر سران جبهه ملی نیز بوده است. دکتر فاطمی مدت ها در بیمارستان بود و قبولی وکالت تهران را هم در همان بیمارستان اعلام کرد. از نظر نواب صفوی (مؤسس فدائیان اسلام) فاطمی رابط مصدق و شاه بود و ترور او می توانست موجب بروز آشکار و صریح اختلاف مصدق و شاه باشد.
به دنبال آن به دستور دولت دکتر مصدق شرکت شیلات ملی اعلام گردید و روز ۱۲ بهمن مأمورانی برای اداره امور شرکت شیلات گمارده شدند و روزنامه های آمریکایی تایم و نیویورک تایمز و هرالد تریبون با توجه به مخالفت شدید دولت آمریکا با دولت ایران، وطن پرستی دکتر مصدق را در اتخاذ یک سیاست ضدبیگانه و منطبق با منافع ملی ستودند ولی درباریان و روزنامههای طرفدار شاه سکوت کردند.
دگتر مصدق پلیس جنوب تحت امر انگلیسیها را به رسمیت نمیشناخت. منصوب کردن صولتالدوله سردار عشایر به ریاست ایل قشقایی که رضایت انگلیسها و نظامیان پلیس جنوب ایران را در بر نداشت، به دلیل شایستگی صولت الدوله و موقعیت محلی او، موجب آرامش و هماهنگی ایلات جنوب گردید.
مصدق در مجلس طوفانی چهاردهم سخنگوی اصلی حدود ۳۰ نماینده مستقلی بود که گروه نه چندان منسجمی به نام فراکسیون منفردین را تشکیل داده بودند.
کودتای ۲۵ مرداد ۱۳۳۲، یک پروژهٔ نافرجام برای سرنگونی دولت محمد مصدق بود که با طراحی و پشتیبانی مالی سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا و با فرمان محمدرضا پهلوی، شکل گرفت که با شکست روبرو شد.
کودتای ۲۸ مرداد راه بنیادگرایی مذهبی را گشود. سازمان سیا در گروه هایی مثل «حزب زحمتکشان»، «فداییان اسلام» و… نفوذ شدید داشت
دکتر مصدق یک مشروطه خواه واقعی بود و این موضوع از مواضع مختلف این شخص تاثیر گذار در تاریخ معاصر ایران آشکاری می شود و برخلاف تبلیغان مصدق ستیزان رویکرد مثبتی به پادشاهان قاجار نداشت و کارنامه قاجاریه را قابل قبول نمی دانست.
خبر استعفای مصدق، نخست وزیر شدن قوام و پخش اعلامیه شدیداللحنی او، سپس اعلامیه فرمانداری نظامی تهران که در آن مردم را از هرگونه تظاهرات بر حذر داشته بود، با واکنش فوری مردم در تهران و سراسر کشور روبرو گردید. از روز ۲۶ تیرماه، بیشتر مغازههای خیابانها و بازار تهران تعطیل شد. مقاومت مردم ایران با صدور اعلامیهای که در همان روز از سوی نمایندگان جبهه ملی در مجلس و چند تن دیگر از طرفداران مصدق، انتشار یافت، شکل گرفت.
مصدق با آگاهی از مشکلات دوره دوم زمامداری خود که ناشی از تحریکات و توطئه های عوامل وابسته به بریتانیا و مخالفت شاه با او بود و نیز با تجارب چهارده ماهه زمامداریش، به این نتیجه رسیده بود که تا زمانی که به مداخلات غیرقانونی شاه و دربار و بستگان او خاتمه داده نشود، هیچ دولتی قادر به اداره امور کشور و استیفای حقوق ایران، بخصوص پس از خلع ید از شرکت نفت و اخراج انگلیسی ها، نخواهد بود.
شادروان مصدق به هیچ عنوان فراماسون نبوده است... مصدق بعد از عضویت محمد علی شاه در مجمع آدمیت از این مجمع استعفا داد و سپس به مجمع انسانیت پیوست.
یکی از تحریف های آشکار علیه دکتر مصدق شایعه حضور فعال او در انجمن آدمیت است به طوری که مصدق ستیزان، دکتر مصدق را از افراد اصلی این انجمن میخوانند. اما دکتر مصدق آشنایی چندانی با این انجمن نداشت و صرفا به خاطر دعوتی که از او شد مدت اندکی در جلسات حضور پیدا کرد.
دکتر مصدق از پیشگامان مقابله با تجزیه طلبی بود. او از معترضین اصلی عدم خروج قوای ارتش سرخ شوروی از ایران و همچنین از مخالفین سر سخت طرح های تجزیه طلبانه مانند انجمن ایالتی و ولایتی بود.
درباره وقایع مربوط به کودتای ۲۸ مرداد، مصدقستیزان میگویند شاه حق عزل مصدق را داشت!!! در صورتی که شاه اصلا چنین حقی را نداشت. آنها به نادرست می گویند در زمانی که مجلس منحل شده بود، شاه می توانست نخست وزیر را عزل کند! مشخص است که شاه چه در هنگام وجود مجلس و چه در دوران فترت یعنی زمانی که مجلس وجود نداشت، حق عزل خودسرانه نخست وزیر را نداشته است. به جز این اصلا انحلال مجلس به صورت رسمی پذیرفته نشده بود که شاه بخواهد نخست وزیر را بر کنار کند و حتی پس از رفتن مصدق، همان مجلس تشکیل جلسه داد و کاشانی رئیس مجلس شد!! هفدهمین دوره مجلس شورای ملی در روز ۲۸ آبان ماه سال ۱۳۳۲، یعنی سه ماه پس از دکتر مصدق، به شکل رسمی و از سوی محمد رضا شاه، منحل شد… شاید خود محمدرضا پهلوی در ابتدا چندان تمایل به کودتا علیه مصدق نداشت اما متاسفانه بیگانگان رهبری این کودتا را بر عهده گرفتند.
در تاریخی که ملک الشعرای بهار برای این نامه ذکر می کند (1900 میلادی)، مصدق بسیار بسیار جوان بوده است (نزدیک به 18-19 سال بیشتر سن نداشته است) و اصلا وزیر امور خارجه ایران نبوده است. بهار هم نامی از دکتر مصدق نبرده است و صرفا نوشته است: «وزیر امورخارجه وقت»! متأسفانه آشکارا متن ملک الشعرای بهار را تحریف کرده اند…
دلیل عمدهای که مصدق در زمان نخست وزیری حاضر نبود اختلافات را با انگلستان حل و فصل کند یکی هم این بود که بریتانیا اصرار داشت شرکت نفت به شکلی در ایران به فعالت خود ادامه دهد. مصدق با توجه به این امر به اقتصاد بدون نفت متوسل شد. مصدق گفته بود: «جنبه اخلاقی ملی کردن نفت از جنبه اقتصادیش مهم تر است.»
یکی از دروغهای آشکاری که درباره مصدق میگویند، ارتباط او با حزب توده است! این در حالی است که مصدق در برابر زیاده خواهیهای شوروی مقاومت کرد و تودهایها و شوروی مخالفت آشکاری با مصدق داشتند.