حزب توده در ایران | نویسنده: سامان بختیار | واپسین به روزرسانی: ۱۹ اسفند ۱۳۹۵ |
ستیز تودهایها با دکتر مصدق
نویسنده: سامان بختیار
چندی است که شاهد تخریب مفاخر ملی ایران از جانب دشمنان ایران هستیم، به طوری که به تخریب تاریخ ما از دوره باستان تا دوره معاصر میپردازند و قصد دارند یاد و خاطره چهرههای خوشنام تاریخ ما را از میان بردارند.
یکی از چهرههای خوشنام تاریخ معاصر ایران بدون تردید دکتر مصدق میباشد که به راستی نقش مهمی در ملت باوری ایرانیان در دوران معاصر داشته است. متأسفانه برخی به ویژه سلطنتطلبها، شاید برای رسیدن به مقاصد سیاسی خود، علیه دکتر مصدق دروغ پراکنیهای گسترده میکنند و در این میان ایرانستیزان که همانند همیشه به دنبال سوء استفاده هستند، بیشترین سود را میبرند.
یکی از دروغهای آشکاری که درباره مصدق میگویند، ارتباط او با حزب توده است! این در حالی است که مصدق در برابر زیاده خواهیهای شوروی مقاومت کرد و تودهایها و شوروی مخالفت آشکاری با مصدق داشتند.
چیزی که این روزها مصدقستیزان میگویند در واقع تکرار همان مواردی است که انگلیسیها علیه مصدق میگفتند و مشخص است که ریشه مصدقستیزیها از کجاست!
در واقع حزب توده مدتی آشکارا علیه مصدق فعالیت میکرد و در قضایای کودتا هم با کارهایشان بیشتر به کودتای امریکایی-انگلیسی کمک کردند و نگذاشتند مصدق آرامش را حکم فرما کند. تودهایها از آزادیهای مطبوعاتی که در زمان مصدق وجود داشت، سوءاستفاده کردند و حتی با دیگر بیگانگان از جمله انگلیسیها در ارتباط بودند و علیه مصدق تبلیغ میکردند.
در این نوشتار با توجه به تحلیلهای پژوهشگران در رابطه با موضع مصدق در برابر حزب توده و همچنین مواضع حزب توده علیه مصدق میپردازیم.
به طور کلی شوروی و حزب توده، اساسا با ملت باوری ایرانیان مشکل داشتند و علیه ملیت تبلیغ میکردند. این موضوع از نوشتههای روزنامهی به سوی آینده کاملا آشکار است. با توجه به این موضوع هیچ گاه دل خوشی از اشخاص میهن دوستی مانند مصدق نداشتند. مصدق مستقل عمل میکرد و به منافع ملی ایران میاندیشید و این کارهای مصدق هیچ گاه سودی به شوروی نمیرساند.
تحلیل همایون کاتوزیان در این باره خواندنی است:
شوروی در رابطه با نهضت ملی ایران هم مانند موارد دیگر همان «خط و مرز عام و کلی» را ترسیم مینمود. روسیه و حزب توده هر دو مصدق را عامل امپرالیسم امریکا قلمداد مینمودند. زیرا جبهه ملی به رهبری مصدق مستقل از آنها عمل میکرد. حتی مبارزه عینی جبهه ملی با امپرالیسم انگلستان به مذاق شوروی و حزب توده خوش نمیآمد زیرا ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور امید کسب امتیاز نفت شمال را از بین برده بود و به علاوه شورویها ترجیح میدادند در خاورمیانه با بریتانیا معامله کنند و نمیخواستند ایالات متحده در منطقه جای بریتانیا را بگیرد. در واقع اتحاد جماهیر شوروی و استراتژی جهانی خویش، شبکه بین مللیاش، ایدولوژی تحریک آمیزش و سازمان محلیاش در هیأت حزب توده، «جبهه ملی را بزرگترین خطر تلقی میکردند» (کاتوزیان، ۱۳۷۱: ص ۲۱۲).
این در حالی است که مصدق از مهمترین کسانی بود که سالها پیش از ملی شدن صنعت نفت، در برابر اعطای امتیاز نفت شمال ایران به شوروی مقاومت کرد (ن.ک: فاتح، ۱۳۳۵: صص ۳۵۶-۳۵۷). در مهر ماه سال 1323 خورشیدی (1944 میلادی) زمانی که ساعد مراغهای نخست وزیر ایران بود، شخصی به نام کاوتارادزه به نمایندگی از شوروی عازم ایران شد تا مذاکراتی به منظور اعطای امتیاز نفت شمال به شوروی انجام دهد.
ساعد مراغهای در آن زمان اظهار داشت که امتیازی داده نمیشود و همین موضوع شوروی را به واکنش واداشت و کاوتارادزه به نوعی دولت ایران را تهدید کرد و گفت دلیلی برای رد این پیشنهاد وجود ندارد!! مراغهای با احتیاط از قطعی بودن این تصمیم گفت. اما روابط ایران و شوری بسیار تیره شد تا دولتمردان ایران رفته رفته محتاط تر عمل کنند. اینجا بود که مصدق در مجلس سخنرانی کرد و قضیه دارسی را پیش کشید و گفت درخواست شوروی کپی امتیاز دارسی است و به کنایه اظهار داشت که همسایه ما حق دارد چنین پیشنهادی بدهد و از رد کردن آن توسط ایران، ناراحت شود. مصدق به انگستان حمله برد و برخی از دولتیان را به وطن فروشی متهم کرد. در نهایت هم خوشبختانه با مقاومت ایرانیان، امتیاز نفت شمال داده نشد و از آن مهم تر زمینهها برای ملی شدن صنعت نفت آماده شد.
شاید از همین جا بود که شورویها بیشتر و بیشتر از مصدق کینه به دل گرفتند.
رهبران تراز اول حزب توده صرف نظر از اختلاف گوناگونشان در زمینه برآورد نیروهای سیاسی مملکت و استراژیای که بر پایه آن نیروها تدوین میشد هیچ اختلاف نظری نداشتند. از اینجا معلوم میشود که مسئولان تماس حزب با شوروی نیز موضع و دیدگاه شوروی را از همین زاویه میدیده اند. از دیدگاه آنان رزم آرا بهترین انتخاب در میان افراد موجود و مصدق و جبهه ملی خطرناک ترین عناصر صحنه سیاسی مملکت بودند. آنان مصدق را حتی خطرناک تر از شاه میدانستند چرا که مصدق و جبهه ملی را عاملان امپرالیست آمریکا و نه بریتانیا قلمداد میکردند. ملی شدن نفت از نطر شوروی به معنای عوض شدن جای بریتانیا با ایالات متحده در حوزه نفت جنوب بود، در حالی که برای شوروی در نفت شمال سهمی گرفته نشده بود (کاتوزیان، ۱۳۷۱: ص 169).
اسنادی حاکی از اتحاد بیگانگان علیه مصدق است. به موجب سندهایی که در خرداد 1330 از دفتر اطلاعات مرکزی شرکت نفت انگلیس و ایران از خانه ریچاردسدان -رییس شرکت نفت در ایران- به دست آمد معلوم شد که شرکت سابق نفت علناً به مطبوعات تودهای کمک مالی میداده تا مخالفت آنها با دولت مصدق را مؤثرتر و کارآمدتر سازد. از این نظر عبارت مشهور «توده نفتی» که مصدق به این گروه اطلاق کرده معنی و مفهوم بیشتری پیدا میکند (ذبیح، 1363: ص 90).
در آن سو دولت بریتانیا همانند مخالفان این روزهای مصدق شایعه پراکنی میکردند که مصدق امتیازات بسیار زیادی به حزب توده داده است! از اینجا مشخص میشود که گفتههای مصدقستیزان ریشه در کجا دارد! دولت بریتانیا میگفت مصدق محرمانه در حال مذاکره با شوروی است!! البته خود بریتانیاییها مدعی بودند که این موضوع برای آنها اهمیت نداشته است. برای مثال دین آچسون وزیر امور خارجه ترومن بعدها اذعان کرد که حزب توده هرگز جدی گرفته نشد (آبراهامیان، ۱۳۸۹: ص 221).
دکتر مصدق درباره شرایط حزب توده توضیحات قابل توجهی ارائه داده است:
راجع به اظهارهای بعضی از نمایندگان که در زمان دولت اینجانب، حزب توده آزادی عمل داشته است و چنانچه دولت سقوط نمیکرد بر اوضاع مسلط میشد، باید عرض کنم که حزب تودهای وجود نداشت، افراد همان حزب به نام حزبها و دستههای دیگر مثل سایر حزبها از اصول مردمسالاری برخوردار بودند. دولت نه میتوانست این آزادی را از مردم سلب کند چون که در سایهی این آزادی بود که مملکت به آزادی و استقلال رسید و نه میتوانست یک عدهی نامعلومی را از این اصول محروم نماید. مسلط شدن افراد چپ هم بر اوضاع حرفی بود بی اساس، چون که احزاب چپ اسلحه نداشتند تا بتوانند بر اوضاع مسلط بشوند. با تمام جدیتی که بعد از سقوط دولت اینجانب به کار رفت آیا 10 قبضه تفنگ در خانه یکی از افسران و یا در محلی مربوط به حزبهای چپ بهدست آوردند؟ (مصدق، 1365: ص 288-289).
در قضیه ملی شدن صنعت نفت باز هم شاهد مخالفت توده ای ها با مصدق هستیم، چرا که در آن قضیه هیچ سودی به شوروی نرسید و شاید همین موضوع سران حزب توده را عصبانی کرده بود. شاپور بختیار عضو اخراج شده جبهه ملی ایران درباره مخالفت حزب توده با تصمیمات مصدق اینچنین مینویسد:
اگر طرح ملی شدن صنعت نفت، با مخالفت سران حزب توده مواجه شد جای تعجب نیست، گر چه این طرح ظاهراً با برداشتهای جهانی آنان توافق داشت ولی تودهایها میگفتند: شما حق ملی کردن تمامی منابع نفتی را ندارید، فقط باید قرارداد نفت جنوب را لغو کنید. ولی مردم بسیار خوب مفهوم واقعی این حرف را درک کردند و حزب توده در این ماجرا ته مانده آبرویی را که پس از واقعه آذربایجان برایش مانده بود از دست داد… (بختیار، ١۳۶١: ص ۴۸).
در نهایت هم تودهایها که اصلا به منافع ملی ایرانیان نمیاندیشیدند، با ناآرام کردن فضای کشور، راه را برای انجام کودتا باز کردند. در واقع تودهایها قصد داشتند مقاومت ملی را به نفع خود مصادره کنند و پس از فرار شاه به دنبال قدرت گرفتن بودند و به اوامر مصدق هم گوش نمیکردند.
این بدگمانیهای میان حزب توده و جبهه ملی سرانجام سقوط مصدق را تسهیل کرد. در ۲۵ مرداد، همزمان با فرار شاه از کشور طرفداران حزب توده به خیابانها ریختند، مجسمههای شاه و رضاشاه را پایین کشیدند، خواستار برقراری جمهوری شدند و از عملکرد غیر قاطعانه مصدق انتقاد کردند و در برخی از شهرها تظاهرکنندگان حزب توده ساختمانهای شهرداری را اشغال کردند و پرچم های سرخ بر افراشتند چنین به نظر میرسید که شکست سلطنت طلبان، پیروزی کمونیستها را به ارمغان آورده تا پیروزی ملی گرایان! روز بعد مصدق با پافشاری سفیر امریکا به ارتش فرمان داد تا خیابانها از تظاهرکنندگان پاک کند همچنین روزنامههای صبح جبهه ملی نوشتند خطر شاه پایان یافته است ولی خطر کمونیستها بیشتر شده است و اگر هرچه زودتر سرکوب نشوند کشور را ویران خواهند کرد (آبراهامیان، ۱۳۸۴: ص 399).
پس از ورود ارتش به خیابانها رهبران حزب توده به مصدق اطلاع دادند که هواداران ارتشی حزب توده مدارکی در دست دارند نشان می دهد افسران سلطنت طلب میخواهند با سو استفاده از دستور نخست وزیر مبنی بر باز گرداندن نظم و قانون، جبهه ملی را سرنگون سازند آنها همچنین از مصدق خواستند ائتلاف گسترده تشکیل دهد از طریق پیام رادیویی مردم را به مقاومت مسلحانه دربرابر این کودتای غریب الوقوع خواند اما مصدق پاسخ داد چنین کاری به خون ریزی گسترده خواهد انجامید (همان: ص ۴۰۰).
بدون تردید جو نا آرامی که تودهایها درست کردند، در ناآرام شدن فضای کشور نقش داشت و به عبارتی روند کودتا را تسهیل کرد.
این نوشتار، از نوشتارهای ارسالی کاربران است
نوشتارهای ارسالی کاربران بر اساس پیماننامه کاربری منتشر میشوند. نگاه کنید به:
کتابنامه:
– بختیار، سامان (۱۹ اسفند ۱۳۹۵). «ستیز تودهایها با دکتر مصدق». پایگاه خِرَدگان.
نشانی رایاتاری: https://kheradgan.ir/p/15601
– آبراهامیان، یراوند (۱۳۸۴). کتاب ایران بین دو انقلاب. ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی. تهران: نشر نی.
– آبراهامیان، یراوند (۱۳۸۹). تاریخ ایران مدرن. ترجمه محمد ابراهیم فتاحی. تهران: نشر نی.
– بختیار، شاپور (1361). یکرنگی. پاریس: بینا.
– ذبیح، سپهر (1363). ایران در دوران مصدق. ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی. تهران: موسسه مطبوعاتی عطایی.
– فاتح، مصطفی (۱۳۳۵). اسناد پنجاه سال نفت ایران. تهران: انتشارات شرکت سهامی چهر.
– کاتوزیان، همایون (۱۳۷۱). مصدق و نبرد قدرت. ترجمه احمد تدین. تهران: انتشارات رسا.
– مصدق، محمد (1365). خاطرات و تألمات مصدق. تهران: انتشارات علمی.
شرایط استفاده از نوشتار: