تاریخ و فرهنگ ایران زمین

مصدق نقشی در جدایی بحرین نداشت

تحریفگران معمولا به نوشته‌های روانشاد ملک الشعرای بهار استناد می‌کنند و می‌گویند به دلیل درخواست مصدق از انگلیس بود که انگلیسی‌ها توانستند حضور نظامی خود را تحکیم بخشند!! این درحالی است که در تاریخی که ملک الشعرای بهار برای این نامه ذکر می کند (1900 میلادی)، مصدق بسیار بسیار جوان بوده است (نزدیک به 18-19 سال بیشتر سن نداشته است) و اصلا وزیر امور خارجه ایران نبوده است. بهار هم نامی از دکتر مصدق نبرده است و صرفا نوشته است: «وزیر امورخارجه وقت»! متأسفانه آشکارا متن ملک الشعرای بهار را تحریف کرده اند…

مصدق نقشی در جدایی بحرین نداشت


نویسنده‌ها: سامان بختیار، اشکان دهقان

شوربختانه تخریب بزرگان تاریخ ایران این روزها تبدیل به یک معضل شده است و حتی برخی به دلیل منافع سیاسی خود، منافع ملی و خدمات بزرگان تاریخ ایران به کشور را نادیده می‌گیرند و با جعل و دروغ به تخریب بزرگان تاریخ می‌پردازند.

یکی از شخصیت‌های برجسته تاریخ معاصر ایران دکتر مصدق است که از همان دورانی که در برابر زیاده خواهی‌های دولت‌های استعمار گر ایستاد، برخی با حمایت همان دولت‌ها شروع به ستیز با دکتر مصدق کردند و هنوز هم این ستیز ادامه دارد. این روزها تخریب مصدق، بیشتر توسط عناصر سلطنت طلب صورت می‌گیرد که به دنبال منافع سیاسی خود هستند.

مصدق نقشی در جدایی بحرین نداشت

یکی از دروغ‌های جدید که علیه مصدق می‌گویند موضوع نامه نوشتن او درباره بحرین به سفارت انگلیس است!!! مصدق‌ستیزان معمولا به نوشته‌های روانشاد ملک الشعرای بهار استناد می‌کنند و می‌گویند به دلیل درخواست مصدق از انگلیس بود که انگلیسی‌ها توانستند حضور نظامی خود را تحکیم بخشند!! این درحالی است که در تاریخی که بهار برای این نامه ذکر می کند (1900 میلادی)، مصدق بسیار بسیار جوان بوده است و اصلا وزیر امور خارجه ایران نبوده است. در واقع در این نوشته‌های مصدق‌ستیزانه فقط شاهد فرافکنی هستیم.

روانشاد ملک الشعرای بهار، نامی از دکتر مصدق نبرده است و صرفا نوشته است: «وزیر امورخارجه وقت»! مصدق ستیزان دو رویداد که بهار می‌گوید را با هم می آمیزند و با افزودن داستان های با آب و تاب، افسانه سرایی می‌کنند. نکته مهم اینکه در هیچ کدام از این دو رویداد دکتر مصدق وزیر خارجه نبوده است!

به هر حال بهار ابتدا از قضیه‌ای در رمضان 1341 قمری (1923 میلادی) یاد می‌کند که مصادف با اردیبهشت 1302 خورشیدی می‌باشد. لازم به ذکر است که دکتر مصدق از اواخر خرداد ماه 1302 خورشیدی وزیر خارجه شد بنابراین در این رویداد هم اصلا دکتر مصدق وزیر خارجه نبوده است.

سپس واقعه‌ای را درباره سال 1900 میلادی ذکر می‌کند که چگونه انگلیسی‌ها توانسته بودند در بحرین نفوذ کنند. در حقیقت نامه‌ای هم که وزیر خارجه وقت ایران به سفارت انگلیس زده است و ملک الشعرای بهار بدان اشاره می‌کند، مرتبط با سال 1900 میلادی است که مصدق بسیار جوان بود و اصلا جایگاهی در سیاست نداشته است.

به هر حال در همان قضیه نخستین که سلطنت طلب‌ها و مصدق‌ستیزان بر روی آن مانور می‌دهند، یعنی اردیبهشت 1302 خورشیدی (1923 میلادی) هم مصدق وزیر امور خارجه نبوده است.

حال بیایید عینا آنچه ملک الشعرای بهار نوشته است را بررسی کنیم:

روز بیست و سوم رمضان 1341 مطابق با 20 اردیبهشت 1302، تقریبا در ساعت 9 صبح هنگام خرید و فروش یک قاب ساعت بغلی بین یک عرب نجدی وهابی و یک نفر ایرانی نزاعی رخ می‌دهد و منتهی به زد و خورد می‌شود.

ایرانیان بی خیال به گمان آنکه قضیه ختم شده غفلت می‌کنند ولی اعراب نجدی به شرارت ذاتی و یا به اشاره اجانب مسلح شده غفله بر ایرانیان حمله می‌کنند، ایرانیان چون اسلحه نداشتند فقط با چوب به دفاع می‌پردازند. یک ساعت و نیم جنگ طول می‌کشد و عده‌ای از ایرانیان در حدود سه نفر مقتول و عده‌ای در حدود 37 نفر مجروح و پنج نفر مفقود شده‌اند و از اعراب نجدی کسی تلف نشده مگر یک نفر که آن هم به واسطه تیر خود آنها هلاک گردیده است. پس از یک ساعت و نیم جنگ ایرانیان ناچار می‌شوند به خانه‌های خود رفته پناهنده و مخفی گردند، حکومت محلی هم قادر به جلوگیری نمی‌شود و قریب 25 روز تمام ایرانیان دکاکین و حجرات خود را بسته در خانه نشسته دچار تهدید و خطر بودند تا اینکه مجدداً اعراب وهابی به اعراب شیعه حمله کرده 8 نفر مرد مقتول و 2 نفر زن مقتوله و دو نفر زن دیگر زخمدار می‌شوند.

روز 26 رمضان یک کشتی انگلیسی وارد و روز 27 نیز کشتی دیگری که حامل بالیوز بوشهر بود، وارد بحرین می شود و چهل نفر سرباز هندی با دو عراده توپ پیاده کردند.

صبح 28 رمضان ایرانیان عرض حال خود را به قنسولخانه فرستاده هشت نفر را از جانب خود به وکالت انتخاب می‌نمایند که در محکمه رفته محاکمه نمایند، ضمنا به دولت ایران اطلاع می‌دهند که اگر دولت علاج فوری ننماید، برای تمام ایرانیان خطر حتمی است و بقیه هم مجبور به هجرت از بحرین خواهند گردید (بهار 1357: صص 351-352).

تا اینجا مرتبط با قضایای اردیبهشت 1302 خورشیدی (1923 میلادی) است. بار دیگر اشاره می‌کنیم که در این زمان هم مصدق وزیر خارجه ایران نبوده است بلکه مصدق از اواخر خرداد 1302 خورشیدی وزیر شده و پیش از مصدق، محمدعلی ذکاءالملک (فروغی) عهده دار این سمت بوده است.

اما قضیه نامه وزیر امور خارجه که بهار ذکر می‌کند مرتبط با سال 1900 میلادی است. در کتاب ملک الشعرای بهار پس از درج سه ستاره که نشان دهنده تغییر موضوع بحث است، به موارد زیر اشاره می‌شود:

جزیره بحرین از املاک قدیمی دولت ایران است، و در 1900 میلادی اغتشاشی در آنجا روی نمود و دولت بریتانیا قوایی برای اسکات شورشیان بدان جزیره گسیل داشت.

از آن به بعد نفوذ دولت ایران در آنجا از بین رفته و تحت نفوذه دولت بریتانیا قرار گرفت.

گویند وزیر خارجۀ وقت، مراسله‌ای به سفارت انگلیس نوشته دخالت آن دولت را در حفظ جان و مال اهالی خواستار شده بوده است و این سند برای مداخله بریتانیا کافی شمرده شده، آنجا را تحت نظر گرفت (بهار 1357: ص 352).

همانطور که می‌بینید هیچ نامی از دکتر مصدق نیامده و در سال 1900 میلادی هم دکتر مصدق جوانی بیش نبوده است! گویا نصرالله مشیرالدوله در آن زمان وزیر خارجه بوده است.

مصدق نقشی در جدایی بحرین نداشت

تصویر کتاب «تاریخ مختصر احزاب سیاسی» ملک الشعرای بهار

متأسفانه آشکارا متن ملک الشعرای بهار را تحریف کرده اند و نام دکتر مصدق را در متن اضافه کردند!!!! آنها در این باره افسانه سازی هایی کردند با داستان های پر آب و تاب آن را آمیختند و در نهایت اشتباهی که دیگر اشخاص مرتکب شدند را به گردن مصدق می اندازند و در اینجا رضا خان را وارد داستان می کنند.

اما در ادامه ملک الشعرای بهار به قضیه اردیبهشت 1302 خورشیدی بر می گردد و حتی اشاره می کند که در زمان سردار سپه (رضا خان) کارها صرفا صورت سازی بوده است:

بعد از وقوع قضیه اخیر، جلسه سری در مجلس شورای ملی خاص واقعه بحرین تشکیل گردید و در حکومت سردار سپه نیر بار دیگر این موضوع زیر نظر دولت قرار گرفت و اقدامات زیادی هم بعمل آمد که به نظر اهل تحقیق صورت سازی بیش نبود و حتی دولت در این باب به جامعه ملل مراجعه کرد و نتیجه تا امروز نامعلوم است (همان).

مشخص است که دکتر مصدق نقشی در جدایی بحرین نداشته است. او نه در اردیبهشت سال 1923 میلادی وزیر امور خارجه بوده است و نه در سال 1900! نامه هم که مصدق‌ستیزان به آن اشاره می‌کنند مرتبط با سال 1900 میلادی است که مصدق جوانی بیش نبود.

به هر حال موضع دکتر مصدق درباره بحرین روشن بود. وی از کسانی بود که همواره مخالفت خود را با جدایی بحرین اعلام می کرد و حتی برنامه هایی برای تثبیت حاکمیت ایران در آن منطقه داشت که متأسفانه کودتای ننگین انگلیسی-امریکایی 28 مرداد، اجازه ادامه کار را به وی نداد.

در دوره پهلوی دوم هم، میهن پرستانی که مخالف شدید جدایی بحرین از ایران بودند سرکوب شدند و شخص محمدرضا شاه پهلوی تمایل خود را برای جدایی بحرین از ایران اعلام کرد.

به امید خدا در نوشتاری مفصل به این موارد می پردازیم.

پرونده صوتی این نوشتار را گوش دهید:

کتاب‌نامه:

– ‌بهار، محمد تقی (1357). تاریخ مختصر احزاب سیاسی. جلد اول. تهران: شرکت سهامی کتابهای جیبی با همکاری موسسه انتشارات امیر کبیر.

شرایط استفاده از نوشتار:

از آنجایی که هرگونه استفاده یا رونوشت از نوشتارها بر اساس پیمان نامه کاربری امکان پذیر است، اگر قصد رونوشت از این نوشتار را دارید، بن‌مایه آن را یاد کنید. طبیعی است که ذکر مواردی مانند نام پدیدآور (نویسنده، گردآورنده و…)، تاریخ واپسین به روز رسانی، عنوان کامل نوشته به همراه پیوند (لینک) و همچنین ذکر تارنمای خردگان (www.kheradgan.ir) ضروری است.

تماس با نویسنده:


دیدگاه خود را از راه رایانامه با نویسنده در میان بگذارید:

دیدگاه‌ها


دیدگاه خود را در اینستاگرام در میان بگذارید:

خِرَدگان در تلگرام و اینستاگرام

کانال تلگرام خردگانبرگه اینستاگرام خردگان

خط میخی

خط میخی پارسی باستان - سامانه بومیش

درباره بزرگان

درباره زرتشتدرباره کوروش بزرگ
درباره فردوسیدرباره دکتر مصدق
به کار گیری یا روگرفت از نوشته‌های این پایگاه تنها پس از پذیرش قوانین پایگاه امکان پذیر است: قوانین پایگاه خِرَدگان
توسعه نرم افزاری: مجید خالقیان
مصدق نقشی در جدایی بحرین نداشت