تاریخ معاصر
از آنجایی که ایران کشوری تاریخی با پیشینه قابل توجه است، درفشها و پرچمهای گوناگونی را در طول تاریخ داشته است. با این حال درفش کاویانی مشهور ترین درفش ایران در طول تاریخ بوده است و همواره در فرهنگ ایرانی جایگاه والایی داشته است. حتی تا به امروز برای ایرانیان و ایرانی فرهنگان نماد آزادی و آزادگی است.
این روزها پرچمهایی با نماد شیر و شمشیر و خورشید برپا می شود و ادعا میشود که پرچم باستانی ایرانیان است!!! در صورتی که هیچ نشانی از دوران باستان وجود ندارد که شمشیر در دست شیر باشد و اگر چند نشان محدود از ایران باستان به دست آمده که شبیه به شیر و خورشید هستند (مانند نشان ایزد سوار بر شیر و شیر و ستاره) بدون شمشیر ترسیم شده اند. لازم به ذکر است که این نشانها اصلا جنبه ملی نداشتند بلکه جنبههای نجومی و مذهبی داشتند.
نشان شیر و خورشید در تاریخ ایران بیشتر از آنکه جنبه ملی داشته باشد، جنبههای مذهبی، نجومی و طالع بینی داشته است. این نشان از دوران صفویه در ایران شهرت زیادی پیدا کرد. نشان شیر و شمشیر و خورشید که جنبه اسلامی و شیعی داشت در دوران قاجار فراگیر شد و روی پرچم رسمی ایران جای گرفت که نماد سلطنت شیعی ایران بود.
دکتر مصدق هیچ نقشی در سرکوب قیام مردم تنگستان نداشت. قیامهای مردمی و خیانت والی فارسی مربوط به سال ۱۲۹۳ بوده و دکتر مصدق در ۱۲۹۹ استاندار فارس شد! پس دوران مسئولیت دکتر مصدق از دوران سرکوبها فاصله داشته است. البته مصدق در هنگام نفوذ خود برخی از راهزنان محلی که میتوانستند از هر قومی باشند را سرکوب کرده و تنگستان را امن کرده است. به نظر می رسد حزب توده این سخنان نادرست را رواج دادند و بعدها هواداران رژیم پهلوی در خارج کشور و رسانههایی مانند مشرق نیوز در داخل کشور این دروغ را بسط و گسترش دادند.
بنیانگذار روزنامه در ایران میرزا صالح شیراز است. از شاگردانی بود که در زمان عباس میرزا برای تحصیل علوم جدید به انگلستان رفت. ضمنا به ذوق خود فن چاپ را آموخت، و از جمله کسانی است که در ایران مطبعه سنگی را تأسیس نمود.
ایل سنجابی از ایلات کرد غرب ایران هستند که در جریان جنگ جهانی اول، به حمایت از دولت موقت ملی نظامالسلطنه و ملیگرایان همراه وی برخاستند و ضمن اعلامِ مخالفت با حضور و فعالیت سپاهیان دولتهای انگلیس و روس، با نیروهای آلمانی و عثمانی همراه شدند. بعد از غلبه سپاهیان روس و انگلیس بر منطقة غرب، این ایل پناهگاه عناصر ملی دولت موقت شدند و به مخالفت با حضور و برنامه های نیروهای بریتانیا در غرب ایران ادامه دادند. این مقاله درصدد بررسی چگونگی تقابل سران ایل سنجابی با اقدامات و برنامه های دولت بریتانیا در غرب ایران در جریان جنگ جهانی اول است. این مطالعه نشان میدهد انگلیسیها بعد از غلبه بر غرب ایران،قصد داشتند پلیس غرب را از طریق جذب ایلات منطقه تشکیل دهند و ایل سنجابی نیز با توجه به قدرت نظامی قابل توجه و حمایت از عناصر ملی، بیش از دیگر ایلات مورد توجه آنها قرارگرفت. سران ایل سنجابی ضمن ادامه همکاری با اعضای کمیته دفاع ملی، مخالفت خود را با برنامه ها و اقدامات نیروهای انگلیسی در غرب اعلام کردند.
میرزا کوچک خان که به «میهن گرایی» و «دین» باور داشت و تنها مانع بر انقلاب کمونیستی بود. میرزا کوچک خان بر آن باور بود که با آرامش زمینهی دگرگونیها را پدید آورد و تندروهای دلبسته به کمونیسم بر آن بودند که آرامش را کنار نهاده و به تندی زمینههای دگرگونی در گیلان و سپس ایران را فراهم کنند. با این حال اوضاع بر خلاف خواست میرزا پیش رفت و کارهای زیادی بدون هماهنگی و توافق با او انجام شد. گروههای جدیدی از نیروهای مسلح شوروی بدون درخواست و اطلاع و موافقت میرزا کوچک وارد گیلان شدند. در ژوئیه ۱۹۲۰ کمیتهی مرکزی حزب کمونیست ایران به این نتیجه رسید که زمان سرنگونی میرزا کوچک خان فرا رسیده است. سادگی میرزا کوچک جنگلی در برخورد با نیرویهای سرخ باعث شد نیرو های سرخ تدارکات کودتا (جلب نظر چپ گرایان) آماده کرده و به اجرا در آوردند…
نسل کشی ارامنه یکی از مهم ترین وقایع قرن بیستم است که همزمان با جنگ جهانی اول در دولت عثمانی اتفاق افتاد. در جنگ جهانی اول دولت عثمانی هم پیمان متحدین ، با ایشان پیمان بسته بود که در صورت وقوع جنگ دست روسیه را از منطقه قفقاز کوتاه کند و از این طریق فشار بر جبهه آلمان و اتریش مجارستان را کم کند.
اقدامات عثمانی ها با پاسخ سنگین روسیه تزاری مواجه گشت و در نتیجه آن شکست هایی بر عثمانیان وارد آمد. عثمانی ها تصور میکردند که علت شکست همکاری ارمنیان با همکیشان روس خود است ، به همین دلیل در اقدامی انتقام جویانه بسیاری از ارمنیان را قتل عام کردند.
دکتر مصدق نوروز را خیلی ساده برگزار کرد. نخست وزیر تا ظهر روز جمعه حتی موی سر خود را که خیلی انبوه شده بود به واسطه گرفتاریهای زیاد اصلاح نکرده بود عصر روز جمعه محمد و ناصر ذوالفقاری نمایندگان مجلس با نخست وزیر ملاقات کردند و درباره اوضاع جلوی کشور مدت مدیدی با او مذاکره نمودند. از آن پس نخست وزیر به کلی استراحت نمود و شب عید را با خانواده خود گذرانید و در پشت سفره (هفت سین) و در محیط گرم خانوادگی با آن ها مشغول صحبت بود و با معصومه نوه کوچک و زیبا خود بازی میکرد…
در اسفند سال ۱۳۳۱ برخی از شاه پرستان با حمایت آیت الله کاشانی به قصد قتل دکتر مصدق به منزل مصدق حمله کردند. از رویدادهای مهم در زمان نخست وزیری مصدق، که میانه شاه و مصدق را تخریب کرد، واقعه سفر محرمانه شاه در سال ۱۳۳۱ است. در آن سال شاه به صورت پیش بینی نشده تصمیم گرفت به مدت دو ماه برای درمان به خارج سفر کند. گرچه به ظاهر قرار بود این سفر محرمانه باشد اما شواهد نشان میدهد که سفر با اهداف خاصی برنامه ریزی شده بود. گویا مخالفان مصدق با نشان دادن شاه به عنوان کسی که قربانی شده است و با هشدار در خصوص قریب الوقوع بودن از میان رفتن سلطنت به واسطه کمونیستها و راهاندازی جار و جنجال بر سر مسافرت شاه، امکان تحریک احساسات و بیم و هراسها وجود داشت. در نهایت با نقش آفرینی روحانیان مشهوری مانند آیت الله کاشانی و آیت الله بهبهانی عدهای از جمله شعبان جعفری (بی مخ) به منزل دکتر مصدق حمله کردند و قصد قتل او را داشتند که موفق نشدند. دکتر مصدق این اتفاقات را «توطئهای برای قتل او» خواند و روابط شاه و مصدق به تیرگی گرایید. این حادثه به مخالفان داخلی و خارجی مصدق دلگرمی داد و باعث تضعیف مصدق و پیروانش شد و راه را برای عملیات شدید و نهایی تحت حمایت سازمانهای جاسوسی امریکا و انگلیس هموار کرد. شاید این حادثه تمرینی برای کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بود.
دکتر مصدق: «یعنی چه آقا! پس شمال حریم امنیت روس هاست وجنوب هم حریم امنیت انگلیس ها، غربش هم نمی دانم مال کجا، پس ما چه کارهایم؟ بله! حریم امنیت ایران کجاست؟ مال ما کجاست آخر؟»
پس از آنکه قوای قزاق تعدادی از ژاندارمها را خلع سلاح کردند درگیری میان کلنل محمدتقی خان پسیان و رضا خان به وجود آمد. در هنگامه جنگ اول جهانی و در دوره زمامداری احمد شاه قاجار نیرو های ایران به دو گروه ژاندارمری و قزاق تقسیم میشدند. پس از مهاجرت از تهران و تأسیس کمیته «دفاع ملی» در قم، افسران ژاندارم در شهرهای مختلف در جنوب و غرب ایران به اقدامی مشابه آنچه در شیراز صورت گرفت دست زدند. ژاندارم ها آشکارا سر به شورش برداشتند و شهرهای همدان، کرمانشاه سلطان آباد، اصفهان، یزد و کرمان را به تصرف در آوردند و اتباع متفقین را وادار به ترک این مناطق کردند.
در آن هنگامه کلنل در راس نیروهای ژاندارمری قرار داشت و فرماندهی گروهی از سربازان قزاق همدان بر عهده سردار سپه بود. محمدتقی خان از نظر شرافتمندی نمیخواست با قهر و غلبه حریف را سرکوب نماید. لیکن چون دو مرتبه به آنها پیشنهاد شده بود و از تسلیم اسلحه خودداری نمودند، ناچار نقشه تعرض و تهاجم خود را طرح کرده و با حال تأسف وظایف واحدهای مهاجم را تعیین کرد. محمد تقی با ۶۵ نفر ژاندارم سردار سپه را در مصلی محاصره کرده و نیرو های قزاق متحمل شکست شده بودند.
یکی از اشتباهات تاریخی که توسط نویسندگان جهت دار دائما نوشته میشود این است که دکتر مصدق به رد اعتبارنامه پیشه وری خائن اعتراض کرده و از وی حمایت کرده است. در صورتی که با نگاه دقیق تر به آن موضوع متوجه می شویم که دکتر مصدق به رد اعتبارنامه رحیم خوئی معترض شده و ربطی به پیشه وری نداشته است.
کمیته دفاع ملی با ارسال تلگراف و نامه به شهرستانها همه طبقات مردم را دعوت به پیوستن به قیام ملی نمود و در این راستا از ایل سنجابی نیز جهت پیوستن به این قیام دعوت و سران سنجابی در پیامی جانبازی خود در راه دفاع از وطن اعلام نمودند…
انقلاب مشروطه ایران به عنوان یک نهضت شهری گسترده در سال 1284 شروع شد و سه تن از روحانیون های بلند پایه تهران ، سید عبدالله بهبهانی، سید محمد طباطبایی، و شیخ فضل الله نوری با آن همراه شدند. اما سرانجام بین آنها جدائی افتاد. نخست شیخ فضل الله نوری در 1287 پس از ترک هم قطاران خود به سلطنت طلبان پیوست. این به منزله کشیدن ماشه تپانچه جنگ داخلی 1287-1288 بود. شیخ نوری در حالی از شاه طرفداری میکرد که هم قطاران سابق خود را متهم به تقلید از بیگانگان و برانداختن قوانین مقدس اسلام میکرد. او آنها را بابی های مخفی (گروهی پیش از بهایی ها) و فراماسونر مینامید و میگفت که مفاهیم و اندیشه های کفر آمیز مانند آزادی، برابری، هرج و مرج، پوچ گرایی ، سوسیالیسم و طبیعت گرایی را اشاعه میدهند.
شیخ نوری رهبران نهضت مشروطه را به دلیل اینکه مرتد و «فساد کار بر روی زمین» میدانست ، تکفیر کرد هردوی این اتهامات در قرآن کریم از گناهان کبیره به شمار میروند. پس از جنگ داخلی خود شیخ فضل الله نوری را به خاطر اینکه «بذر فساد بر روی زمین می افشاند» به دار آویختند.
«مجلس شورای اسلامی» بسیاری از ما ایرانیان تصور میکنیم که این نامگذاری پس از انقلاب اسلامی برای مجلس ایران انتخاب شده است. اما جالب است بدانید اگرچه مجلس ایران در سال های بعد از انقلاب اسلامی این نام را به خود گرفت اما ابتکار این نامگذاری از آن انقلابیون 57 نیست.
این حکومت قاجار بود که برای نخستین بار پیشنهاد تاسیس مجلس شورای اسلامی را داد اما با برخورد و مخالفت مشروطه خواهان روبه رو شد.
فتح تهران. پادشاهی پیر و مریض در آخرین روز های سلطنت خود زیر بار فشار مردمی مجبور به واگذاری حق حاکمیت بر سرنوشت مردم به خودشان میشود. اتفاقی بی سابقه در طول تاریخ کشور رخ داده است، برای نخستین بار «قبله عالم» نه حرف نخست را در مملکت خواهد زد و نه حرف آخر ، او در ذیل و بخشی از ساختاری خواهد شد که در آن ملاک «قانون اساسی» است نه فرمایشات ملوکانه شخص شاه.
این اتفاق مشروطه بود ، و اگرچه در ایران بدیع و تازه بود اما پادشاهی های اروپایی از زمان انقلاب فرانسه یکی پس از دیگری مجور به پذیرش «قدرت ملت» بودند و اینبار به لطف تلاش های مشروطه خواهان نوبت ملت ایران بود که سرنوشت خود و کشور خویش را به دست بگیرند و نه «رعایای شاه» بلکه «شهروندان ایران» باشند.
تجدد خواهی مشروطه طلبان و ماهیت سکولار (جدایی دین از سیاست) آنها، دو گروه را بر ضد این جنبش برانگیخت، نخست محمد علی شاه قاجار که هنوز سودای «قدرت مطلقه» را در سر داشت و حرف میبایست حرف او میبود ! دوم بخشی از روحانیون مذهبی که سکولار بودن برخی مشروطه خواهان را تهدید می انگاشتند و در مخالفت بیان میداشتند سلطنت بایستی «مشروعه» باشد نه مشروطه. این گروه به نوعی در اتفاقات آینده مکمل و یاری کننده حکومت قاجار در سرکوب مشروطیت شدند. اما گروهی دیگر از جمله دو مجتهد نامدار «آیت الله بهبهانی» و «آیت الله طباطبایی» به پشتیبانی از مشروطه خواهان پرداختند.
حدود یک سال و نیم از امضای قانون مشروطه توسط مظفر الدین شاه و تشکیل «مجلس شورای ملی» نمیگذشت که محمد علی شاه در سال 1287 فرمان به لغو مشروطیت داد ، در پی آن مجلس به توپ بسته شد و به گزارش سفارت انگلیس بیش از 200 نفر به خاک و خون کشیده شدند، نتیجه سقوط مشروطه در تهران بود . اما آنها نمیدانستند که جنبش مشروطه پشتیبانی مردمی داشته و به سادگی سقوط نخواهد کرد . مشروطه خواهان در برابر نیرو های حکومتی در تبریز و دیگر مراکز مهم مقاومت کردند که نتیجه آن جنگ داخلی بود ، جنگ اما به نفع محمد علی شاه پیش نرفت و سرانجام نیرو های مشروطه تهران را محاصره و به داخل آن راه یافتند. مقاله پیش رو روایت گر حوادثی که منجر به فتح تهران میشوند است.
«این مجلس برخلاف مشروطیت است. هر کس منبعد از فرمایشات ما تجاوز کند مورد تنبیه و سیاست سخت خواهد بود » این جمله کوتاه، فرمان محمد علی شاه جهت کودتا علیه مجلس شورای ملی و به توپ بستن مجلس بود
به توپ بستن مجلس شورای ملی : تاریخ 20 ساله مشروطه ایران را به راستی باید آغاز فصلی جدید در تاریخ ایران دانست، فصلی که با تغییرات و تحولات ناگهانی همراه بود
محمدعلی میرزا که بواسطه بیماری شاه از تبریز به تهران آمده بود به جای پدر بر تخت سلطنت نشست و در تاریخ ۴ ذیحجه تاج گذاری کرد، در حالی که هیچیک از نمایندگان مجلس را برای شرکت در مراسم تاجگذاری دعوت نکرده بودند.
نهادن نام آذربایجان برای شمال ارس در واقع سوء استفاده از نام آذربایجان بود. تا سال ۱۹۱۸ هیچ سند بینالمللی در جمهوری آذربایجان ثبت نشد و هرگز چنین کشوری وجود نداشته است. این سند نشان دهنده مخالفت صریح ایران با نامگذاری بخشی از منطقه قفقاز به نام آذربایجان است.
ظاهر ماجرا این اینست که رزم آرا در ١۶ اسفند در مسجد شاه توسط ارگان فدائیان اسلام و توسط خلیل طهماسبی کشته میشود ولی اسنادی در دست است که شاه و عوامل آن در این ماجرا دست داشته اند
آشکار است که دکتر مصدق به هیچ وجه در ترور رزم آرا نقشی نداشته و این فقط یک شایعه میباشد؛ اتفاقا شواهد زیادی نشان میدهد که محمدرضا شاه پهلوی در این ترور نقش پر رنگی داشته است.
دکتر حسین فاطمی در کوتاه مدت بین استعفایش از معاونت نخست وزیر تا روزی که گلوله خورد با تهوری عجیب علیه همه مخالفان دولت از چپ و راست، داخلی و خارجی به پیکار پرداخت.
بررسی زندگی خالق روزنامه مرد امروز. ترور محمد مسعود، شاه یا حزب توده؟
تاریخچه تلاش ها برای ملی کردن شیلات، سه گام تا ملی شدن صنعت شیلات ایران
فرمان مشروطیت در اصل همان فرمان تشکیل مجلس شورای ملی است که مظفرالدین شاه قاجار در ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ در پاسخ به متحصنین در جنبش مشروطه ایران امضا کرد و از طریق آن با مشارکت مردم در امر حکومت موافقت کرد و این چنین حکومت مشروطه برای نخستین بار در ایران تأسیس شد.
دگتر مصدق پلیس جنوب تحت امر انگلیسیها را به رسمیت نمیشناخت. منصوب کردن صولتالدوله سردار عشایر به ریاست ایل قشقایی که رضایت انگلیسها و نظامیان پلیس جنوب ایران را در بر نداشت، به دلیل شایستگی صولت الدوله و موقعیت محلی او، موجب آرامش و هماهنگی ایلات جنوب گردید.
مصدق در مجلس طوفانی چهاردهم سخنگوی اصلی حدود ۳۰ نماینده مستقلی بود که گروه نه چندان منسجمی به نام فراکسیون منفردین را تشکیل داده بودند.
کودتای ۲۵ مرداد ۱۳۳۲، یک پروژهٔ نافرجام برای سرنگونی دولت محمد مصدق بود که با طراحی و پشتیبانی مالی سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا و با فرمان محمدرضا پهلوی، شکل گرفت که با شکست روبرو شد.
تصویب اصول متمم قانون اساسی و حقوق تشریفاتی پادشاه مشروطه
دکتر مصدق یک مشروطه خواه واقعی بود و این موضوع از مواضع مختلف این شخص تاثیر گذار در تاریخ معاصر ایران آشکاری می شود و برخلاف تبلیغان مصدق ستیزان رویکرد مثبتی به پادشاهان قاجار نداشت و کارنامه قاجاریه را قابل قبول نمی دانست.
نگاهی به قیام مردمی ۳۰ تیر ۱۳۳۱ برای بازگردانی دکتر محمد مصدق
مصدق با آگاهی از مشکلات دوره دوم زمامداری خود که ناشی از تحریکات و توطئه های عوامل وابسته به بریتانیا و مخالفت شاه با او بود و نیز با تجارب چهارده ماهه زمامداریش، به این نتیجه رسیده بود که تا زمانی که به مداخلات غیرقانونی شاه و دربار و بستگان او خاتمه داده نشود، هیچ دولتی قادر به اداره امور کشور و استیفای حقوق ایران، بخصوص پس از خلع ید از شرکت نفت و اخراج انگلیسی ها، نخواهد بود.
شادروان مصدق به هیچ عنوان فراماسون نبوده است... مصدق بعد از عضویت محمد علی شاه در مجمع آدمیت از این مجمع استعفا داد و سپس به مجمع انسانیت پیوست.
یکی از تحریف های آشکار علیه دکتر مصدق شایعه حضور فعال او در انجمن آدمیت است به طوری که مصدق ستیزان، دکتر مصدق را از افراد اصلی این انجمن میخوانند. اما دکتر مصدق آشنایی چندانی با این انجمن نداشت و صرفا به خاطر دعوتی که از او شد مدت اندکی در جلسات حضور پیدا کرد.
با صدور فرمان حرکت به سوی مقبره پهلوی، مردم بسیج شدند. آن ها در همان دقایق اولیه خیلی تلاش کردند، ولی در عمل مشاهده شد که مقبره به قدری محکم ساخته شده که هیچ بیل و کلنگی به آن کارگر نیست. البته، مواد منفجره و سایر لوازم را هم تهیه کرده بودند. از طرف سازمان رادیو و تلویزیون هم آمده بودند تا فیلم برداری کنند.
درباره وقایع مربوط به کودتای ۲۸ مرداد، مصدقستیزان میگویند شاه حق عزل مصدق را داشت!!! در صورتی که شاه اصلا چنین حقی را نداشت. آنها به نادرست می گویند در زمانی که مجلس منحل شده بود، شاه می توانست نخست وزیر را عزل کند! مشخص است که شاه چه در هنگام وجود مجلس و چه در دوران فترت یعنی زمانی که مجلس وجود نداشت، حق عزل خودسرانه نخست وزیر را نداشته است. به جز این اصلا انحلال مجلس به صورت رسمی پذیرفته نشده بود که شاه بخواهد نخست وزیر را بر کنار کند و حتی پس از رفتن مصدق، همان مجلس تشکیل جلسه داد و کاشانی رئیس مجلس شد!! هفدهمین دوره مجلس شورای ملی در روز ۲۸ آبان ماه سال ۱۳۳۲، یعنی سه ماه پس از دکتر مصدق، به شکل رسمی و از سوی محمد رضا شاه، منحل شد… شاید خود محمدرضا پهلوی در ابتدا چندان تمایل به کودتا علیه مصدق نداشت اما متاسفانه بیگانگان رهبری این کودتا را بر عهده گرفتند.
در تاریخی که ملک الشعرای بهار برای این نامه ذکر می کند (1900 میلادی)، مصدق بسیار بسیار جوان بوده است (نزدیک به 18-19 سال بیشتر سن نداشته است) و اصلا وزیر امور خارجه ایران نبوده است. بهار هم نامی از دکتر مصدق نبرده است و صرفا نوشته است: «وزیر امورخارجه وقت»! متأسفانه آشکارا متن ملک الشعرای بهار را تحریف کرده اند…
واقعیت این است که نمایندگان جبهه ملی بیش از اقتصاد به سیاست نفتی علاقه نشان میدادند و از بحثها و سخنان یکایک آنها مشخص است.
یکی از دروغهای آشکاری که درباره مصدق میگویند، ارتباط او با حزب توده است! این در حالی است که مصدق در برابر زیاده خواهیهای شوروی مقاومت کرد و تودهایها و شوروی مخالفت آشکاری با مصدق داشتند.
صبح روز ۳۰ تیرماه ۱۳۶۱ خلبان شهید عباس دوران که در تعداد پرواز جنگی در نیروی هوایی رکورد داشت و عراق برای سرش جایزه تعیین کرده بود، پس از بمباران پالایشگاه بغداد هواپیما را که آتش گرفته بود به هتل محل برگزاری اجلاس سران غیرمتعهدها کوبید و با شهادت خود، کاری کرد که اجلاس سران غیرمتعهدها به علت فقدان امنیت در بغداد برگزار نشد. پیکر پاک شهید عباس دوران به همراه ۵۷۰ شهید دیگر در روز دوم مردادماه ۱۳۸۱ به خاک پاک میهن بازگشت.
عدهای اظهار میدارند که بزرگ شناخته شدن کوروش هخامنشی در زمان پهلوی به وجود آمده است و تا قبل از آن اصلا کوروش را بزرگ نمیداشتند!! در این راستا میتوان به نوشتههای حسینقلی میرزا سالور عمادالسلطنه، از دیوانسالاران دوره قاجار اشاره کرد. در نوشته های او احترام ویژه به کوروش بزرگ دیده میشود و همواره از این پادشاه بزرگ به نیکی یاد میشود...