پس از پیاده شدن نیرو های شوروی در انزلی و با فرار انگلیسی از بندر انزلی،نهضت جنگل تصمیم گرفت با دولت تازه تاسیس شوروی که در آن زمان زمامداری مبارزه با امپریالیسم انگلیس را در دست داشت ارتباطی گیرد برای مبارزه با دولت دست نشاندهی وثوقالدوله و در همان روز بر عرشه کورسک نشستی را برگزار کردن که این افراد در جلسه حضور داشتند:
– میرزا کوچک جنگلی
– حسن الیایی
– سعدالله درویش
– میر صالح مظفر زاده
– اسماعیل جنگلی
– گائوگ آلمانی
-راسکولینف
اصل سخن آن بود که پرچم سرخ را برپا کنند و در آن جمع همه از این عمل پذیرا بودند به جز میرزا کوچک خان که به «میهن گرایی» و «دین» باور داشت و تنها مانع بر انقلاب کمونیستی بود، با این حال توافقاتی انجام شد مبنی بر اینکه:
کمک های دولت جماهیر شوروی به صورت غیرمستقیم به نهضت جنگل برای رسیدن به پیروزی-تاسیس حکومت شورایی موقت-عدم دخالت شوروی در کار نهضت جنگل- بدون اجازه و تصویب دولت انقلابی موقت جنگل هیچ قشونی اعم از نیروهای دو هزار نفره شوروی حق ورود به ایران را ندارد شوروی باید هر چقد مهمات و اسلحه که جمهوری انقلابی بخواهد در مقابل دریافت قیمت تسلیم نماید.
در نهایت توافق بین دولت انقلابی و شوروی صورت گرفت لئون تروتسکی در تاریخ ۱۶ مه بر تمامی این موارد تاکید کرد و تضمین داد که دولت جماهیر شوروی در کار دولت انقلابی دخالتی نخواهد کرد و در نهایت اعلام جمهوریت توسط کمیتهی انقلاب به مردم ابلاغ شد (پرتو، ۱۳۹۱: صص ۲۶۹-۲۷۱-۲۷۵).
حملات تند توسط نیروهای چپ
ده روزی از برپایی فرمانروایی نوین نگذشته بود که تلاش بلشویکها برای میراندن اندیشهشان مردم را به فریاد آورد. میرزا کوچک خان میکوشید تا مردم ناآرام گشته را آرام کند، ولی اکنون چشم مردم به کردار بلشویکها بود نه تلاش میرزا کوچک خان.
بلشویکها به تندی شماری از نیروهای جنگ اور کمونیست آذربایجانی را که قزل عسکری نامیده میشدند برای پاسداری از دستاوردهای تلاش خود به گیلان آوردند و کانون تلاش ایدئولوژیک خود را از انزلی به رشت کشاندند و جوانان را گرد آورده و به آموزش آنها پرداختند.
میرزا کوچک خان بر آن باور بود که کاری انجام شده و باید با آرامش زمینهی دگرگونیهای دگری را پدید آورد و تندروهای دلبسته به کمونیسم بر آن بودند که آرامش را کنار نهاده و به تندی زمینههای دگرگونی در گیلان و سپس ایران را فراهم کنند. میرزا کوچک خان بر این باور بود که اکنون که فتحعلیخان ثقفی فرماندهی ژاندارمری گیلان پذیرای فرمان پذیری از فرمانروایی تازه برپا شده گشته و بر ژاندارمهای زیر فرمانش نام ژاندارم ملی نهاده، بهتر است در آرامش آنان را به بازوی نظامی خود تبدیل کنند و تندروهای حزب عدالت میگفتند که باید جنگ افزار از ژاندارمری ستاند و نیرویی تازه برپا داشت. برآیند این جدال فکری پس از پایان یابی بیبرآیند نشست روز ۲۴ خرداد ۱۲۹۹ آن شد که تندروهای حزب عدالت در بامداد روز ۲۵ خرداد سال ۱۲۹۹ به پادگان قزاقها در رشت بتازند.
با تاختن نیروهای زیر فرمان تندروهای حزب عدالت به قزاقخانه و آغاز جنگ، سرهنگ حاج علی خان طاهری فرماندهی سواره نظام دولتی با نیروهای زیر فرمان خود پادگان شان در کنار زرجوب رشت را رها کرده و به لاهیجان رفتند. جنگ قزاق خانه چهار ساعت به درازا کشید و سرانجامش بالا رفتن پرچم سفید بر فراز قزاق خانه و سر فرود آوردن قزاقها بود. جنگ افزارها ستانده شد، فرماندهان دستگیر شدند و قزاقها رها شدند تا به شهرهای خود بروند (پرتو،۱۳۹۱: ص ۲۸۵).
جعفر پیشه وری از اعضای حزب عدالت باکو
تشکیل حزب کمونیست ایران در انزلی و آغازی بر نفاق داخلی
پس از این قضیه قوای میرزا تاحدود منجیل مستقر گردید و از روز ۸ تیر ماه عبور و مرور از رشت به منجیل توسط میرزا قدغن شد. میرزا پس از تصرف شهر رشت شهر تنکابن را نیز بتصرف در آورد و خود را برای حمله به طهران آماده میساخت. در ضمن این جریانات چون دولت ایران به دولت لنین و جامعه ملل اعتراض کرده بود بلشویکها ناچار شدند جای قوای نظامی خود را به قوای غیر نظامی بدهند و در روز ۲۹ خرداد تلگرافی از مسکو به دولت ایران مخابره شد مبنی بر اینکه قشون بلشویک ساحل ایران را تخلیه کرده و در خاک ایران کسی از سربازان سرخ وجود ندارد و نهضت گیلان برضد دولت مربوط به شوروی نیست و کسی که خود را فرمانده توی و نماینده بلشویکها معرفی کرده از طرف دولت روسیه نمیباشد، اما در همان موقع عده زیادی از بادکوبه به انزلی و رشت آمدند و تشکیلاتی دادند که بیشتر آنها اعضای حزب عدالت بادکوبه بودند و جعفر پیشهوری نیز همراه آنها آمد و یک کشتی پستی دائما بین بادکوبه و انزلی ارتباط آنها را حفظ میکرد (سپهر، ۱۳۶۲: ص ۳۹۲).
در روز ۲۹ خرداد سال ۱۲۹۹ نخستین کنگره حزب عدالت در انزلی برپا شد و در بیانیه پایانی آن پدیدآیی «حزب کمونیست ایران» به آگاهی همه رسید. از فردای آن روز نه بر پایهی برآیند گفتگوهای پیشین میرزا کوچک خان و حزب عدالت و فرماندهی نیروهای روسی پیاده شده در انزلی، چه بنا بر خواسته ی سران حزب کمونیست ایران تبلیغات کمونیستی در گیلان آغاز شد و در رشت سازمان جوانان این حزب آغاز به کار و گرد آوردن جوانان پیرامون اندیشههای خود کرد (پرتو،۱۳۹۱: ص ۲۸۶).
در ۲۹ خرداد ۱۲۱۹ بیست روز پس از ورود قوای مسلح جنگل و ارتش سرخ شوروی به رشت و قریب دو هفته پس از اعلام تشکیل دولت جمهوری سوسیالیستی شورائی گیلان کنگره حزب عدالت در انزلی تشکیل و موجودیت حزب کمونیست ایران اعلام شد.
چنانکه سلطان زاده بعدا در آثار خود ذکر کرده عدهای از شرکت کنندگان در کنگره منجمله خود او از آغاز کار مایل و حاضر به همکاری با میرزا کوچک خان و نهضت جنگل نبودند.
پس از اعلام موجودیت حزب کمونیست ایران بر خلاف توافقهای قبلی در انزلی میان سران جنگل و نمایندگان حزب عدالت و دولت شور وی تبلیغات کمونیستی در گیلان شدت یافت.
سخنگویان این حزب علاوه بر طرح شعارهای حزبی، به میرزا کوچک خان حمله نموده و او را متهم به سوء استفاده از جواهراتی که برای تشکیل بانک ملی در نظر گرفته شده بود نمودند (که البته اساسی نداشت).
روزنامه کمونیست بعنوان ارگان حزب کمونیست ایران در رشت به سردبیری سید جعفر جوادزاده (پیشهوری) یافت.
همچنین در رشت سازمان جوانان حزب افتتاح گردید. فعالین سرشناس حزب عبارت بودند از: او برکف، خانم بوله ابوکف، اسدالله غفارزاده، زاخار یان، علی زاده، آقایف، امیرزاده – موسوی، همچنین برخلاف توافقی که در انزلی صورت گرفته شده بود، گروههای جدیدی از نیروهای مسلح شوروی بدون درخواست و اطلاع و موافقت میرزا کوچک وارد گیلان شدند.
برخلاف توافق انزلی، مامورین دولت شوروی از تحویل تاسیسات بندری در انزلی و نفت (در رشت) نیز به نمایندگان دولت انقلابی گیلان خودداری نمودند.
این کارشکنیها اعتراض میرزا کوچک خان و سران نهضت جنگل را در پی داشت.
ملاقات میرزا کوچک خان با سردار فاخر حکمت
رویکرد مبارزه جویانهی جنگلیان به دولت ملی جدید، مشیر الدوله را از یافتن نوعی راه حل برای سازش با آنان باز نداشت. وی سردار فاخر حکمت را نزد جنگلیان فرستاد تا کوچک خان را به گسست قطعی از متحدان بلشویکی اش تشویق کند (شاکری، ۱۳۸۶:ص ۲۸۳) ابراهیم فخرایی در جزئیات این ملاقات مینویسد:
ملاقات سردار فاخر حکمت با میرزا در خانه امجدالسلطنه نیز این حدس را تقویت مینمود که نامبرده حامل پیامی از جانب مشیرالدوله (نخست وزیر) مبنی بر جدا شدن میرزا از انقلابیون است و در هر حال متعاقب رهسپار شدن میرزا به فومن انجام شد (فخرایی، ۱۳۷۶: ص ۲۶۹).
این دیدار در گراب زرماخ در عمق جنگل های گیلان و در فاصلهی خروج ناگهانی کوچک خان از رشت و کودتای اوایل مرداد صورت گرفت. زمان انجام این دیدار حائز اهمیت است، زیرا نشان میدهد که جدایی کوچک خان از متحدان کمونیست خود نه بر اثر تشویق تهران که مورد ادعای مخالفان اوست، بلکه اقدام آشتی جویانهی نخست وزیر با توجه به اطلاعات مربوط به خروج رهبر جنگلیان از رشت، صورت گرفت. برای نمونه، به گفته ی وابسته نظامی فرانسه، در جلسهای با حضور رهبران جنگلی، در حالی که «احسان (۱) پیشنهادهای دولت مشیر الدوله را به شدت مورد حمله قرار داد»، کوچک خان «آشکارا وحشت خود را از کمونیسم اعلام کرده» و به همراه ۱۱۰۰ تن از مردان وفادارش رهسپار فومن شد ۲۰۰ تن نیز در کنار احسان ماندند که به قرار رشت را «غارت» کردند و ۱۵ هزار تومان پول متعلق به کوچک خان را ربودند.
این گزارش کاملا دروغ کمتر نیازی به اثبات دارد، زیرا پیشنهاد: مشیر الدوله فقط پس از جدایی کوچک خان از احسان و رفتن وی به فومن، به دست آورد رسید. وی تا بهار سال بعد که دولت ائتلافی جدیدی شکل گرفت، دیگر احسان را ندید.
هر چند مضمون دقیق پیشنهاد مشیرالدوله معلوم نیست، اما به قدر کافی از آن مطالبی فاش شده تا محتوای کلی اش را روشن سازد. به گفتهی یکی از همکاران کوچک خان، مشیر الدوله والیگری مناطق ساحلی خزر (گیلان و مازندران) تا قزوین، و باز گذاشتن دست وی در اجرای ایدههایش را به کوچک خان پیشنهاد کرد، مشروط بر آنکه نیروی نظامی تحت فرمان وی از ۲۵۰۰ تن فراتر نرود. دولت نیز ۱۰۰۰ نفر، افسرانی برای فرماندهی آنان و کمک مالی در اختیار او میگذاشت. در مقابل، از وی خواسته شد که با دولت مرکزی متحد شود و با اشغالگران خارجی به مخالفت برخیزد. بنا به گزارشهای کوچک خان پاسخ داد:
ما این رژیم فاسد قاجار را نمیخواهیم، زیرا از زمان به تخت نشستن قاجارها، نگون بختی مردم مرتبة فزونی یافته است. قاجارها حتی یک گام مناسب به نفع ایران بر نداشته اند. آنان جز شهوترانی در روز و شب و تحمیل مشتی خائن و گماشتهها خارجی به مردم هیچ کاری برای این سرزمین نکردهاند، کسانی که ملت را به فقر و سیه روزی انداختهاند، به طوری که همهی کشور تحت سیطرهی انگلیس درآمده است. قدرت در ایران کاملا در دست آنان است. همهی این وزرای خائن که کشور را اداره میکنند، از انگلیسیان مواجب میگیرند و من تسلیم این خائنان اجنبی پرست و دولت بی آبروی آنان نخواهم شد (شاکری، ۱۳۸۶: صص ۲۸۳-۲۸۴).
و در پایان، با جدیت اعلام کرد:
مادام که زنده ام، دست از مقاومت نخواهم کشید و تا زمانی هم که انگلیسیان را از ایران اخراج نکرده، قاجارها را از قدرت بر نینداخته و یک جمهوری تأسیس نکرده ام، و تا وقتی که مردم ایران خائنان را برکنار نکرده و ادارهی کشور را به دست نگرفته باشند، سلاح خود را بر زمین نخواهم گذاشت.
گزارش حکمت به دولت تهران، همان طور که انتظار می رفت، کاملا خلاف واقع بود. بنا به گزارش نورمن، وزیر مختار انگلیس، به لندن:
کوچک خان «آماده بود تا به محض آنکه دولت نیروی کافی را برای مقابله با بلشویک ها به گیلان بفرستد، با پیروانش تسلیم شود.
بنا به گزارش ها،وی(کوچک خان) به حکمت گفت که:
اعتراضی به قرارداد انگلیس و ایران ندارد، به شرط آنکه قانونا به اجرا در آید، و این که مخالفت وی با آن کاملا به نحوهی امضای آن باز می گشت.
نورمن آمادگی داشت که آنچه را از فرستادهی دولت شنیده بود، باور کند: «لذا به نظر می رسد که دولت کنونی تا اندازهای موفق شده کوچک خان را به راه بیاورد و احتمالا به محض اعزام نیرو برای مقابله با بلشویکها، موفقیت آن کامل خواهد شد. زمانی که این نیروها به پیشروی در گیلان و عقب راندن خیل ناهمگن اشغالگران نائل آیند، میتوان انتظار همکاری کوچک خان را از سوی جنگل داشت.» اما وزارت خارجه بریتانیا گزارش حکمت را با احتیاط و تردید دریافت کرد. از آنجا که حکمت نزد آنان ناشناخته بود، به نظر «تردید آمیز می آید که[انگلیس] اعتنای زیادی به گزارش تأئیدنشدهی این شخص نشان دهد، که مسلما خبرهایی خوشایند «دولت تهران را گزارش کرده است». رویدادها نشان دادند که این تردیدها موجه تر از خوش بینی حکمت بوده است. در گیلان، انتشار اخبار دیدار فرستادهی تهران با کوچک خان روند رادیکالیزاسیون را شتاب بخشید، چنان که احسان درصدد اتحاد همه جانبه با حزب کمونیست ایران بر آمد (شاکری، ۱۳۸۶: ص ۲۸۴).
اوتیس سلطانزاده
مقدماتی بر کودتای سرخ
در ژوئیه ۱۹۲۰ کمیتهی مرکزی حزب کمونیست ایران به این نتیجه رسید که زمان سرنگونی میرزا کوچک خان فرا رسیده است. چند روز بعد سلطان زاده این نکته را در اولین کنگرهی کمیترن به شکلی تئوریک و انتزاعی و به صورت علنی بیان داشت. او با طرح بی اساس بودن آیندهی تحول به ظاهر گستردهی جنش شوروی گونه در کشور ایران، مدعی شد که در پیش گرفتن سیاست حمایت از جنبش بورژوا-دموکراتیک ایران به مفهوم واداشتن تودهها به رفتن در آغوش ضد انقلاب است. وی گفت که در ایران باید به ایجاد و حمایت از یک جنبش راستین کمونیستی به عنوان وزنهی مقابل تمایلات بورژوا-دموکراتیک دست زد.
کمونیستهای ایرانی که نسبت به این مأموریت تاریخی آگاهی داشتند، مایل بودند تا با حمایت سربازان شوروی کنترل اوضاع را در جمهوری گیلان به دست گیرند. پیشهوری و … از همان آغاز رویارویی با میرزا را آغاز کرده بودند تا آنجا که در همان روز ورود نیروهای ارتش سرخ آقایف میرزا را دنیکین آیندهی ایران خوانده و اعلام داشته بود که او هر چه زودتر باید نابود شود. کمیتهی مرکزی حزب کمونیست ایران در ژوئیهی ۱۹۲۰ در اعلام دیدگاه رسمی خود نسبت به میرزا کوچک خان خواهان نابودی کوچک خان و حکومت او به این دلیل که وی دیگر رهبر جنبشی رهایی بخش و ملی نیست شده بود.
خصومت کمونیستهای ایرانی نسبت به کوچک خان، که محرمانه برای سرنگونی او آماده میشدند، روز به روز بیشتر آشکار میشد. «و. گ. تاردوف» رئیس دفتر اطلاعاتی شوروی در ایران، طی یک گزارش عادی به مقامات ارشد خود نوشت که چپگرایان حزب کمونیست ایران «اندکی پس از توافق راسکولنیکوف و اورژنیکیدزه با کوچک خان، توطئهای را علیه کوچک خان تدارک دیدند.» واقعیت این است که سرنگونی کوچک خان حتی قبل از توافق موردنظر مهمترین عنصر استراتژی سیاسی حزب کمونیست ایران محسوب میشد.
یکی از خبرنگاران همان دفتر به نام چلینگاریان طی یادداشتی به نام «اولین روزهای ورود بلشویکها در انزلی» در مورد فعالیت تبلیغاتی دو تن از فرستادگان کمیته مرکزی حزب عدالت، یعنی جوادزاده پیشه وری بعدی -م) و به ویژه بهرام آقایف سخن میگوید که در آستانه ورود سربازان شوروی، در ۲۲ یا ۲۳ مه / ۴ یا ۵ رمضان با مأموریت آماده سازی گشایش اولین کنگره «حزب کمونیست ایران» وارد انزلی شدند. به نوشته چلینگاریان، کشتی بخار در حالی که یک رشته موزیک نیز بر عرشه آن را همراهی میکرد در ساحل پهلو گرفت و رفیق بهرام آقایف از همان عرشه کشتی خطاب به جمعیتی که در ساحل جمع شده بودند شروع به سخنرانی کرد و گفت پایان دوره ملاکان و زمینداران فرا رسیده است، و به زودی کمونیستها در ایران مبارزه علیه طبقه بورژوازی را که سزاوار کشته شدن و نابودی هستند شروع می کنند.» نویسنده در ادامه می نویسد که جنبه مهم دیگر تحریک آقایف این بود که:
از همان آغاز او یک موضع جدی علیه کوچک خان اتخاذ کرد و او را دنیکین (از سران جنبش سفید ضد دولت شوروی) آینده ایران خواند که هرچه زودتر باید نابود شود (پرسیتس، ۹۲: صص ۴۳-۴۴)
هرچند پس از خروج ناگهانی کوچک خان از رشت، ظاهرا چیزی تغییر نیافته بود – ادارات دولتی ظاهرا کار انقلابی خود را دنبال می کردند. در واقع هر یک از طرفین به بسیج منابع خود مشغول بود. جنگلیان تا آنجا که توانستند اسلحه و مهمات به مناطق جنگلی تحت کنترل خود منتقل کردند. احسان و متحدان کمونیستاش نیز در تدارک تسخیر قدرت بودند (شاکری، ۱۳۸۶: ص ۲۸۴).
خانوکائوف عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران به هنگام گزارش به استالین در نوامبر ۱۹۲۰ ربیع الاول ۱۳۳۹ نوشت که چپ گرایان کمیته مرکزی به خود من گفتند که «طرح سرنگونی کوچک خان از قبل طراحی شده است چون او مانع پیشروی بیشتر به سوی کمونیسم بود.»
آمادگی کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران برای کسب قدرت در گیلان با تصویب و مشارکت فعالانه کمیته مرکزی حزب کمونیست آذربایجان صورت گرفت که لازم دانست بدون کسب موافقت مسکو یک نهاد حزبی ویژه تحت کنترل خود در باکو، یعنی دفتر ایرانی حزب کمونیست آذربایجان را تأسیس کند. این هیئت در برگیرنده دو نماینده از هر یک از کمیته های مرکزی حزب کمونیست روسیه (نریمانوف و مدیوانی)، حزب کمونیست آذربایجان (میکویان و لومینادزه) و حزب کمونیست ایران (بنیادزاده و علی خانوف) میشد. همه این افراد چپ گرایان رادیکالی بودند که در واقع تنها منافع خاص کمیته مرکزی حزب کمونیست آذربایجان را نمایندگی می کردند (پرسیتس، ۱۳۹۲: ص ۴۵).
اجرای کودتا سرخ
در روز ۱۴ مرداد سال ۱۲۹۹ خورشیدی سرخها به راه افتادند و همهی یاران میرزا را بازداشت کردند. کودتا شد. گردانندهی کودتا بولومکین از کارکنان چکا (سازمان امنیت روسیه) بود و رهبرانش ابوکف فرمانده نیروی ارتش سرخ در گیلان و ترومین رییسی ادارهی سیاسی و گوسف رییس تامینات نظامی و آبیخ معاون دژبان نظامی. کودتاچیان نخست شیخ محمد حسن آمن و عبدالحسین خان شفایی و کلنل فتحعلی خان ثقفی و حسن آلیانی را بازداشت کردند و سپس به باغ مدیریه تاختند و بر انبار جنگ افزار جنگلیها دست یافتند.
کودتاگران آگهی نامهای پخش کردند و در آن:
ضمن نسبت دادن عدم کفایت به میرزا در مبارزه علیه انگلستان گفته شده بود که او تنسون را ہی فرمانده و دولت را بی سرپرست گذاشته است و میرزا را متهم کردند که در پولهایی که از طرف مردم جمع شده رعایت امانت ننموده و بخشی از این پول ها را به دست امضای نا پاک دولت پامال و بخش دیگری را مخفی گردانده است (پرتو، ۱۳۹۱: صص ۲۹۴-۲۹۵).
در ۱۴ مرداد سال ۱۲۹۹ هیئت دولت انقلابی جمهوری سوسیالیستی گیلان در آگهی نامهای به مردم شناسانده شد. در آن هیئت اینان بودند:
۱. احسان الله خان سر کمیسر و کمیسر خارجه
۲. خالو قربان کمیسر جنگ
٣. سید جعفر محسنی کمیسر پست و تلگراف
۴. جوادزاده ( پیشه وری) کمیسر کشور .
۵. آقازاده کمیسر دادگستری
۶. بهرام آقایف کمیسر فواید عامه
٧. محمدجعفر کنگاوری کمیسر فرهنگ
در آن آگهی نامه برنامههای نخستین فرمانروایی انقلابی تازه را چنین نوشته بودند:
۱. تشکیلات ارتش ایران باید مانند تشکیلات ارتش سرخ روسیه باشد و باید این ارتش خود را آمادهی حمله به تهران نماید.
٢. لغو اختیارات مالکین و نابود ساختن اصول ملوکالطوایفی
۳. رفع احتیاجات اصلی کارگران شهرها روستاها
دولتی یک ماهه فرو افتاد. ایوانف می نویسد:
کمی پس از تشکیل حکومت وحدت میان میرزا کوچک خان و کمونیست های ایران که در سازمان های رهبری کننده ی آنان عناصر خائن و چپ تندرو نفوذ کرده بودند، ناهماهنگی هایی بروز نمود. به این صورت که آنها نمی خواستند به داده های مشخص تاریخی ایران توجه نمایند. آنان درجه ی رشد سرمایه داری در ایران را به غلط تخمین زده و ادعا می کردند که ایران یک کشور سرمایه داری است. آنها راه حل های انقلاب سوسیالیستی را ادامه داده و می خواستند فورا همهی زمین ها و من جمله املاک کوچک را نیز مصادره نمایند. گروه آنارشیستی خرده بورژوازی احسان الله خان از این راه حل ها حمایت نمود. در رشت و انزلی و سایر نقاط گیلان اموال زمین داران کوچک و تجار و صنعتگران ضبط و مصادره گردید. علیه قرآن و روحانیون عمل می شد و میخواستند که زنها فورا چادر خود را کنار بگذارند. این حرکات برای امپریالیستها و شاه و عملا بسیار مناسب بودند و چنان که بعدا معلوم شد در صفوف کمونیست های ایران آشوب گران انگلیسی یی نفوذ نموده بودند که شعارهای تحریک کننده به خصوص علیه روحانیون می دادند. | نتیجه ی این عمل این شد که جبههی واحد به سرعت در هم ریخت. (پرتو، ۱۳۹۱: صص ۲۹۵-۲۹۶)
سخن پایانی
نفوذ شوروی در میان چپگرایان برای استحاله کردن نهضت انقلابی جنگل باعث ایجاد شکاف میان نیروها شد و این نفاق در واقعه کودتای سرخ به اوج خود رسید و سادگی میرزا کوچک جنگلی در برخورد با نیرویهای سرخ باعث شد نیرو های سرخ تدارکات کودتا (جلب نظر چپ گرایان) آماده کرده و به اجرا در آوردند که در نهایت دولت احسان الله خان در ماه اول بخاطر رویکردهای تندرویانه مردم را به وحشت انداخت و ضربهای مهلک بر پیکره نهضت وارد آورد این ضربه نه تنها به نهضت جنگل بلکه بر شخصیت میرزا کوچک نیز وارد آورد این نفاق دیگر حتی بعد از آشتی دوباره نیرو ها از بین نرفت و در آخر باعث فرو ریزی شالوده نهضت شد.
خالو قربان هرسینی
احسان الله خان دوستدار