تاریخ و فرهنگ ایران زمین

ترور رزم آرا و جبهه ملی

ترور رزم آرا و جبهه ملی | نویسنده: سامان بختیار | واپسین به روزرسانی: 21 اسفند 1397 |


پاسخ به شایعه قتل‌ رزم آرا توسط جبهه ملی

شایعه قتل‌ رزم آرا توسط جبهه ملی، چند سالی است بین جناح‌های مخالف دکتر مصدق نقل می‌شود به طوری که ترور تیمسار حاجعلی رزم آرا را به جبهه ملی و شخص دکتر محمد مصدق ربط می‌دهند. نویسندگانی به مانند آقای میرفطروس در کتاب «آسیب شناسی یک شکست» یا آقای جلال متینی اشاراتی به این موضوع کرده است همچنین در جناح مذهبی هم شاهد این موضوع هستیم که به صورت مفصل به این ادعاها خواهیم پرداخت.

آشکار است که دکتر مصدق به هیچ وجه در ترور رزم آرا نقشی نداشته و این فقط یک شایعه می‌باشد؛ اتفاقا شواهد زیادی نشان می‌دهد که محمدرضا شاه پهلوی در این ترور نقش پر رنگی داشته است.

نگاه کنید به:

معمای ترور سپهبد رزم آرا

داستان از آنجا آغاز می‌شود که ادعا کنندگان تنها بخشی از سخنان دکتر محمد مصدق را برای اثبات حرف‌هایشان ارائه می‌دهند و بر ادعاهای خود جولان می‌دهند که دکتر مصدق به رزم آرا می‌گوید:

می‌زنیم و کشته می‌شویم! من از شما نظامی ترم، می‌کشم در همین مجلس شما را می‌کشم!

این واگفته قیچی شده، پیشینه‌ای هم داشته است. در نشست ۲۳ خرداد ۱۳۲۹ مجلس، مصدق در نطق پیش از دستور میگوید، کسانی می‌خواهند رزم آرا را بدون رای تمایل مجلس به نخست وزیری برگزینند و افزوده است:

ما نمایندگان جبهه ملی که در این مجلسیم، با هرگونه دولتی که روی اصول دموکراسی و سنن پارلمانی تشکیل نشود مخالفیم و از هرگونه فداکاری در این مبارزه ولو به قیمت جان ما تمام شود خودداری نداریم.

آقایان دیگر بازگو نکرده اند، که مصدق در همان زمان، رزم آرا را متهم می‌کند که او می‌خواهد یک دولت ارتشی برسرکار بیاورد و مخالفانش را از میان بردارد. بخشی از سخنان پیش از دستور مصدق در آن نشست هشتم تیرماه، پس از یادآوری یورش اوباش به مجلس در آبان ماه ۱۳۰۴ خورشیدی، چنین است:

امروز هم آن مقدمات دارد تجدید می شود: رییس شهربانی جزو ارتش؛ رییس راه آهن جزو ارتش؛ معاون نخست وزیر جزو ارتش؛ سیم مستقل ریاست وزراء با ستاد ارتش مستقیما برقرار است! خدا شاهد است اگر ما را بکشند.پارچه پارچه بکنند، زیربار حکومت این جور اشخاص نمی رویم. به وحدانیت حق خون می کنیم، خون می ریزیم وکشته می شویم. اگر شما نظامی هستید من از شما نظامی ترم. می کشم همین جا شما را می کشم.

وقتی صرفا سخن بریده شده را می خوانیم باید گفت که آن سخنان پرهیجان، تندروانه و به دور از متانت سیاسی است و با رفتار معمول سخن گفتن مصدق نمی‌خواند. واضح است که این سخنان ناشی از حساس شدن دکتر محمد مصدق نسبت به ظهور یک دیکتاتوری بود و با خواندن سخن کامل ایشان به اصل موضوع پی می‌بریم.

پنج روز پس از سخنان مصدق در سیزدهم تیرماه ۱۳۲۹، مجلس با ۹۵ رای موافق و ۸ رای مخالف به نخست وزیری رزم آرا رای اعتماد داد. خونی هم ریخته نشد و از آن پس هم مجلس و دولت به کشاکش های سیاسی خویش ادامه دادند.

از آن پس، هرگاه مصدق در گفت وگوهای مجلس به رزم آرا اشاره می کرد، از او جز با احترام نام نمی برد و وی را «جناب آقای سپهبد رزم آرا رییس دولت» می خواند [۱].

دیدار نواب صفوی با سران جبهه ملی؟!

مدعیان در گفته‌های خود به موضوعی دیگر اشاره می‌کنند که دور از تاریخ نویسی و انصاف است. می‌گویند رهبران بلندپایه جبهه ملی با نواب صفوی دیدار کرده و برنامه کشتن رزم آرا را ریخته‌اند.  در اثبات حرف‌هایشان به خاطرات مرحوم عزت‌اللّه سحابی و همینطور به گفته آیت اللّه طالقانی بر سر آرامگاه محمد مصدق اشاره می‌کنند.

در پاسخ به این موضوع باید به گفتگو فخرالدین عظیمی با سایت تاریخ ایرانی «فخرالدین عظیمی: جبهه ملی نقشی در ترور رزم‌آرا نداشت» به شرح زیر است:

پرسش:‌

آیت‌الله طالقانی در سخنرانی خود در آرامگاه مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۵۷ گفت: «فدائیان اسلام، جوانان پرشور و مؤمنی که راه را باز و موانع را برطرف می‌کردند مانع اول را برداشتند، انتخابات آزاد شروع شد. مانع بعدی را برداشتند، صنعت نفت در مجلس ملی شد.» منظور طالقانی از «مانع اول» ترور هژیر و از «مانع دوم» ترور رزم‌آرا تفسیر کرده‌اند. عزت‌الله سحابی نیز در خاطراتش به اختلاف بین فدائیان اسلام و جبهه ملی بر سر رزم‌آرا اشاره کرده است: «نواب صفوی و دوستانش مشکل اصلی ایران را در وجود شاه می‌دیدند و نظر او مبارزه با دربار بود، ولی جبهه ملی، مرحوم کاشانی و دکتر مصدق و دیگران، رزم‌آرا را مشکل اساسی می‌دانستند. نواب سرانجام تسلیم نظر آن‌ها شد و قرار شد که رزم‌آرا به وسیله فدائیان از میان برداشته شود. پس از ترور او، راه برای بالا آمدن جبهه ملی و ملی شدن نفت و یک گام به پیش علیه استعمار انگلیس، برای ملت ایران برداشته شد».

چرا جبهه ملی تمام تلاش‌های خود را برای ملی کردن صنعت نفت، بر مخالفت با رزم‌آرا متمرکز کرد؟ آیا جبهه ملی شواهدی داشت که رزم‌آرا یگانه مانع حصول به ملی شدن نفت است و بدون این مانع به قول آیت‌الله طالقانی مجلس این طرح را تصویب خواهد کرد؟

پاسخ:

آقای طالقانی در شرایطی این حرف‌ها را زد که امیدوارانه می‌خواست پیوند استواری بین نیروی مذهبی و ملی ایجاد کند و به گمان خود با تاکید بر اشتراکات گذشته راه را برای همکاری‌های آینده هموار کند. آقای سحابی هم، همان‌گونه که گفتید در خاطرات خود چندین بار و به تکرار اشاراتی به این مسایل دارد. او مدعی است که فدائیان اسلام در دی ماه ۱۳۲۹ جلسه‌ای با برخی رهبران جبهه ملی برای ترور رزم‌آرا داشتند؛ کاشانی دعوت نشده بود و شرکت نداشت؛ فاطمی به نمایندگی مصدق آمده بود و «بیشتر از همه دکتر بقایی و ابوالحسن حائری‌زاده بر ترور رزم‌آرا اصرار داشتند». سحابی عملا همه رهبران جبهه ملی را درگیر معرفی می‌کند. از کسان خاصی نام می‌برد و می‌گوید به جز این‌ها، محمود نریمان هم موافق بود و ارتباط نزدیکی با فدائیان اسلام داشت که تا آخر آن را حفظ کرد. بعد می‌گوید آن‌ها وعده اجرای احکام اسلام پس از سقوط رزم‌آرا را هم به نواب دادند [۲].

در کتاب  گذشته چراغ آینده درباره نقش احتمالی مظفر بقایی چنین نوشته است:

از رهبران جبهه ملی، به احتمال بسیار قوی دکتر مظفر بقایی که از یاران سیاست آمریکا بود در جریان ترور بوده ولی مسلم اکثریت رهبران آن جبهه و شخص دکتر مصدق دخالتی در این امر نداشته اند.

زیرا خلیل طهماسبی مـحافظ شخصی دکتر بقایی در «روزنامه شاهد» بوده و مدت یک ماه شب‌ها در چاپخانه‌ای که روزنامه مزبور چاپ می‌شد می‌خوابیده و نام وی نیز در دفتر مخصوص نام نویسی افراد، جهت «ملی کردن صنعت نفت» ثبت گردیده بود که بلافاصله پس از حادثه ترور نام وی به وسیله فراش چاپخانه از دفتر مزبور پاک می‌شود [۳].

دکتر فخرالدین عظیمی درباره موضع ملاقات نواب با سران جبهه ملی می‌افزاید: «درباره چنین ملاقاتی و شرکت‌کنندگان و موضوعات مطرح شده هیچ سندی یافت یا ارائه نشده است. فرض کنیم چنین ملاقاتی بوده است. از کجا معلوم است که موضوع آن‌‌‌ همان چیزی است که سحابی ادعا کرده است؟ چه کسانی واقعا شرکت کرده بودند؟ آیا کسانی که شرکت کرده بودند از قبل می‌دانستند بحث مشخصی درباره از میان بردن رزم‌آرا مطرح خواهد بود؟ آیا تلقی آنها از مباحث مطرح شده با برداشت اعضای فدائیان یکی بوده است؟ از کجا معلوم است که فاطمی به نیابت مصدق شرکت کرده بود؟ کسانی که سحابی می‌گوید با نواب جلسه داشتند در موقعیتی اجرایی نبودند پس بر چه اساسی می‌توانستند وعده اجرای احکام اسلام بدهد؟ چطور چنین جلسه‌ای که نمایندگان سر‌شناس مخالف رزم‌آرا در آن شرکت داشتند می‌توانست از چشم ماموران اداره اطلاعات و آگاهی شهربانی و رکن دو ارتش، که فعالیت‌های مخالفان و اقدامات فدائیان را زیر نظر داشتند، پنهان بماند؟ چرا چنین ادعاهایی پس از آنکه نواب صفوی در خرداد ۱۳۳۰ از طرف دولت مصدق دستگیر و زندانی شد، مطرح نشد؟

اگر گزارش یا مدرکی درباره چنین ملاقاتی موجود بود، پس از ۲۸ مرداد مورد بهره‌برداری قرار گرفته بود. درباره این ادعا سوال‌ها و نکته‌های خیلی بیشتری می‌شود مطرح کرد. این حرف‌ها هیچ سندیتی ندارد و تکرار آن‌ها به این شکل بسیار غیرمسئولانه است. این حرف‌ها اغلب مبتنی بر ادعا‌های کسانی مانند خلیل طهماسبی و نواب صفوی و شنیده‌ها و مطالب گرد آمده در بازجویی‌های سال ۱۳۳۴ درباره قتل رزم‌آرا است. هدف اصلی و مشخص آن بازجویی‌ها هم پرونده‌سازی برای درگیر جلوه دادن مصدق و نزدیکان او در قتل رزم‌آرا بود.

بر اساس کتاب اسرار قتل رزم‌آرا، که آقای محمد ترکمان گرد آورده و مشتمل بر آن بازجویی‌هاست، بقایی می‌گوید ملاقات مورد نظر به طور قطع چند ماه پس از قتل رزم‌آرا صورت گرفت و نه پیش از آن و می‌افزاید موضوع ملاقات «پیشنهاد برای هدایت حکومت آقای دکتر مصدق و انجام اصلاحاتی» بود که فدائیان خواهان آنها بودند. طهماسبی و نواب صفوی می‌گویند ملاقات قبل از مرگ رزم‌آرا صورت گرفته و کاشانی هم قتل رزم‌آرا را تجویز کرده بود. در نوشته سحابی نقش کاشانی در این امر- که اغلب بر آن تاکید کرده‌اند – یا مورد غفلت قرار گرفته یا قاطع تلقی نشده است. در هر حال ادعاهای مبهم و متناقض در این باره زیاد است» [۲].

هدف بازگو کردن چنین شایعاتی توسط ملی-مذهبی‌ها چه بود؟!

به نظر دکتر فخرالدین عظیمی هدف سخنانی مانند سخنان سحابی تلاشی است برای جذاب‌تر کردن و پیوند دادن بیشتر  مصدق و کاشانی و تا حدی فدائیان اسلام برای مخاطبان ملی- مذهبی آن دورانی که سحابی در آن می‌زیسته بود. سحابی قصد داشته پیوند‌ها، عوالم و تلاش‌های مشترکی را در کارنامه آنان بجوید. رابطه فداییان با کاشانی در مدتی که کاشانی هوادار مصدق بود با مسایل و کدورت‌های متقابل زیادی همراه بود. طبعا فداییان هیچ همدلی با نگرش ملی نداشتند و از‌‌‌ همان آغاز علیه آن موضع گرفتند. سحابی منکر این نیست، اما بر اساس ملاحظات زمان خودش، سعی کرده وجود نوعی پیوند خواسته یا ناخواسته «ملی- مذهبی» را در گذشته هم تصور کنند یا به تاریخ گذشته تحمیل کند و مخصوصا ملی‌ها را وامدار مذهبی‌ها جلوه دهد و با این کار زمینه و محملی تاریخی برای مرام فکری خود دست و پا کند. به همین خاطر مثلا می‌گوید: «آقای کاشانی فقط طرفدار استفاده از احساسات مذهبی مردم برای تقویت جنبش ملی و مبارزه با استعمار بود و کاملا مثل همه روشنفکران مذهبی و ملی، دموکراسی و مردم‌سالاری را می‌پسندید.» ببینید چقدر در همین دو جمله سهل‌انگاری هست. با استفاده از اصطلاحی که در سال‌های اخیر مطرح شده است، شاید بتوان داوری‌هایی از این‌گونه را پیامد مقوله «مهندسیِ تاریخ» تلقی کرد [۲].

دکتر فخرالدین عظیمی معتقد است فداییان اسلام و کسانی مانند صفوی و طهماسبی و (هواداران آنها) می‌خواستند سران جبهه ملی را در قتل رزم‌آرا درگیر قلمداد کنند و خود را پیشگام و هموارکننده راه ملی کردن نفت جلوه دهند. فداییان اسلام میخواستند اینچنین القا کنند که این ما بودیم که زمینه روی کار آمدن جبهه ملی را فداییان فراهم کردند و با آنکه ملی گرایان قول اجرای احکام اسلام دادند بعد ها زیر قول خود زدند. فداییان با تیر چنین ادعاهایی چندین هدف را نشانه گرفتند. کوشیدند از یک سو بگویند در حدی بوده‌اند که مصدق را به جلسه خود فرا بخوانند، با سران جبهه ملی نشست و برخاست داشته باشند و مورد مشورت آنها باشند. از سوی دیگر، با به دست دادن لیستی دراز از «همدستان»، و به این ترتیب تحبیب بازپرسان، کوشیدند از دامنه مجازات خود بکاهند. بی‌گمان، بعد از کودتای ۲۸ مرداد دولتیان از هیچ تلاشی برای درگیر قلمداد کردن مصدق و اطرافیان او در آدم‌کشی و تباهکاری خودداری نکردند[۲].

عظیمی از اعتماد سحابی به اظهارات فداییان تعجب کرده و می‌گوید:

نکته‌ای که برای من روشن نیست این است که چرا باید کسی مانند سحابی روایت فداییان از نقش آن‌ها را بی‌هیچ تاملی بپذیرد و ادعاهای موجود را بدون آزمودن و سنجیدن در خور ذکر بداند. بی‌گمان همدلی او با فداییان، به رغم انتقادهایی که به آنها دارد آشکار است، ولی کار خاطره‌نگار این است که در برابر آیندگان احساس مسئولیت کند و هر شنیده‌ای را که در اثر گذشت زمان با تصورات و اوهام و خیالات زیادی آمیخته شده است، به عنوان واقعیت یا به شکلی که دیگران آن را واقعیت تصور کنند، منعکس نکند [۲].

عفو خلیل طهماسبی در زمان ریاست کاشانی

بر خلاف آنچه که مخالفان دکتر مصدق بیان می‌کنند که جبهه ملی نقش پر رنگی در عفو خلیل طهماسبی داشت، باید گفت که آیت الله کاشانی و مخالفین آن زمان مصدق یعنی بقایی نقش موثری داشتند.

همانطور که دکتر فخرالدین عظیمی اشاره دارد، درباره عفو خلیل طهماسبی باید به خاطر آورد که این طرح همزمان با انتخاب آیت‌الله کاشانی به ریاست مجلس هفدهم مطرح شد. انتخاب کاشانی اقدام حساب شده‌ای از سوی مخالفان مصدق برای ایجاد مشکل برای دولت او بود. طرح مصادره اموال قوام هم چند روز زود‌تر از طرح مربوط به طهماسبی مطرح شده بود و میدان‌دار آن بقایی بود که در گذشته از اعضای «حزب دموکرات ایران» قوام بود. بقایی می‌گفت قوام مهدورالدم است و کشتن او واجب. او رفتار مداراآمیز دولت مصدق در امر تعقیب قوام را بهانه آشکار کردن تدریجی ضدیت خود با مصدق قرار داد [۲].

اینکه کسانی از یاران مصدق در مجلس با این طرح یا طرح عفو طهماسبی موافقت کردند یا مخالفتی نکردند، سبب‌های گوناگون داشت که باید با توجه به اوضاع آن روز سنجیده شوند. در فضای پس از ۳۰ تیر ۱۳۳۱ که مصدق خواستار اختیارات شد و کسب کرد، کسانی که زمینه جدایی آن‌ها از نهضت ملی از مدتی قبل فراهم شده بود، ناخشنود‌تر شدند. زمینهٔ این ناخشنودی را انتخابات مجلس هفدهم و البته اقدامات کسانی که در پی تفرقه‌افکنی در میان هواداران مصدق بودند فراهم‌تر کرده بود. بعضی از هواداران ظاهری مصدق منتظر فرصت بودند که ناخشنودی خود از او را آشکار کنند. در عین حال آثار روحی ناشی از حوادث ۳۰ تیر و شمار کشته‌شدگان هم بر فضای سیاسی سنگینی می‌کرد. آن‌هایی که به مصدق وفادار بودند سعی می‌کردند به خاطر همبستگی ملی بهانه‌ای به دست کسانی که داشتند راه خود را از آن‌ها جدا می‌کردند، ندهند. در این فضا بود که مسایلی مانند مصادرهٔ اموال قوام و عفو طهماسبی مطرح شد. مخالفت، یا عدم موافقت با این طرح‌ها از سوی نمایندگان هوادار مصدق در مجلس در آن شرایط زمینهٔ نفاق را، که بسیاری از جمله عناصر دربار و سفارت بریتانیا سخت به دنبال آن بودند، آماده‌تر می‌کرد، و بهانه‌های خوبی به دست امثال بقایی و قنات‌آبادی و حائری‌زاده و غیره می‌داد. این‌ها می‌توانستند آسان‌تر مصدقی‌ها را به مماشات و سازش با کسانی که به زعم آن‌ها به کشور خیانت کرده بودند، مهدورالدم بودند، موجب کشتار ۳۰ تیر شده بودند، و از این قبیل، متهم کنند. در درک تاریخی هر روزگاری باید افق دید و ملاحظات و مسایل خود آن روزگار را در نظر گرفت نه آنچه از دیدگاهی امروزین ممکن است روا یا ناروا به نظر آید [۲].

موضع فداییان اسلام در ابتدای قدرت گیری مصدق

فداییان از ابتدا دولت مصدق را با فشار‌ها و مسایل زیادی مواجه کردند. نواب و برخی دیگر از آنان که تهدید به کشتن او کرده بودند، و طبق گزارش‌های شهربانی، دسیسه‌چینی هم برای این کار کرده بودند دستگیر شدند. نواب در دوره نخست‌وزیری مصدق بیست ماه در زندان بود. یکی از اعضای فداییان (محمد عبدخدایی) در ۲۵ بهمن ۱۳۳۰ به قتل نافرجام حسین فاطمی مدیر روزنامه «باختر امروز» و از نزدیکان مصدق دست زد. یک ماه پیش از طرح عفو طهماسبی، دولت مصدق محاکمه حدود سی نفر از اعضای فداییان، از جمله مهدی عراقی را، آغاز کرده بود. چه دلیلی وجود داشت که مصدق و هواداران او با طرح عفو طهماسبی گامی در تشویق آن گروه بردارند؟ مدتی پس از آنکه نواب آزاد شد، دولت مصدق دوباره تصمیم داشت او و یکی از یارانش، عبدالحسین واحدی، را به عنوان معاونین جرم در قتل رزم‌آرا مورد تعقیب قرار دهد. دولت، به‌رغم عفو طهماسبی که به اکراه به آن تن در داده بود، او را حداقل به جرم حمل اسلحه غیرمجاز مقصر می‌دانست. اگر دولت مصدق در برابر فداییان نقطه ضعفی داشت، این‌گونه عمل نمی‌کرد.

در بازجویی‌های سال ۱۳۳۴ نواب صفوی لیست مفصلی از کسانی که می‌گفت در جریان قتل رزم‌آرا درگیر بودند به دست داد و نام مصدق را هم ذکر کرد. به دستور سرلشکر آزموده، سرتیب کیهان خدیو بازپرس نظامی، مصدق را که در زندان بود با نواب صفوی روبرو کرد. «وقتی سید مجتبی نواب صفوی وارد اطاق شد و سوال بالا (درباره مشارکت در توطئه و تجویز قتل رزم‌آرا) به عمل آمد، آقای دکتر مصدق فرمودند:

«حالا می‌فهمم می‌خواهید پرونده‌سازی کنید، آرزو به دل شما می‌ماند»

وموقعی که به نواب صفوی گفته شد پاسخ خود را بخواند، گوش‌های خود را گرفته چشم‌های خود را برهم گذاشتند.

پرونده‌سازی‌های از این نوع برای مخدوش کردن چهره مصدق و همکاران اصلی او سابقه‌ای دیرین دارد. کسانی که در بند وجدان و انصاف‌اند باید از کارهای مشابه و توسل به سخنان بی‌پایه و دستاویزهای کاذب بپرهیزند [۲].

– بختیار، سامان (21 اسفند 1397). «ترور رزم آرا و جبهه ملی». پایگاه خردگان.

نشانی رایاتاری: https://kheradgan.ir/p/19623

پانویس

١. سوداگری با تاریخ؛پاسخی بر کتاب «آسیب شناسی یک شکست»، نوشته محمد امینی، انتشارات شهرکتاب (٢٠١٢)، صص١٧٣-١٧۴ (با تغییراتی در متن کتاب)

٢. برگرفته از سایت تاریخ ایرانی  «فخرالدین عظیمی: جبهه ملی نقشی در ترور رزم‌آرا نداشت» تارنما: www.tarikhirani.ir

٣. گذشته چراغ آینده، تاریخ ایران در فاصله دو کودتا ۱۲۹۹-۱۳۳۲، پژوهش جامی، نشرققنوس (۱۳۷۷) صفحه ۵١۶

شرایط استفاده از نوشتار:

از آنجایی که هرگونه استفاده یا رونوشت از نوشتارها بر اساس پیمان نامه کاربری امکان پذیر است، اگر قصد رونوشت از این نوشتار را دارید، بن‌مایه آن را یاد کنید. طبیعی است که ذکر مواردی مانند نام پدیدآور (نویسنده، گردآورنده و…)، تاریخ واپسین به روز رسانی، عنوان کامل نوشته به همراه پیوند (لینک) و همچنین ذکر تارنمای خردگان (www.kheradgan.ir) ضروری است.
برچسب:
پهلوی

تماس با نویسنده:


دیدگاه خود را از راه رایانامه با نویسنده در میان بگذارید:

دیدگاه‌ها


دیدگاه خود را در اینستاگرام در میان بگذارید:

خِرَدگان در تلگرام و اینستاگرام

کانال تلگرام خردگانبرگه اینستاگرام خردگان

خط میخی

خط میخی پارسی باستان - سامانه بومیش

درباره بزرگان

درباره زرتشتدرباره کوروش بزرگ
درباره فردوسیدرباره دکتر مصدق
به کار گیری یا روگرفت از نوشته‌های این پایگاه تنها پس از پذیرش قوانین پایگاه امکان پذیر است: قوانین پایگاه خِرَدگان
توسعه نرم افزاری: مجید خالقیان
ترور رزم آرا و جبهه ملی