تاریخ و فرهنگ ایران زمین

قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱ برای بازگردانی محمد مصدق

قیام 30 تیر 1331 برای بازگردانی محمد مصدق | نویسنده: سامان بختیار | واپسین به روزرسانی: 30 تیر 1397 |


نویسنده: سامان بختیار

با استعفای دکتر مصدق در ۲۵ تیر ۱۳۳۱ از سمت خود و به فرمان شاه، نمایندگان مجلس بدون حضور نمایندگان نهضت ملی، به نخست وزیری قوام السلطنه رأی مثبت دادند و شاه در فرمان نخست وزیری با لقب جناب اشرف حکم نخست وزیری او را صادر نمود. قوام پس از دریافت فرمان نخست‌وزیری، اعلامیة شدیداللحنی خود تحت عنوان «کشتیبان را سیاستی دگر آمد» منتشر نمود که منجر به واقعه ۳۰ تیر ۱۳۳۱ شد و برای همیشه پروندة سیاسی قوام‌ بسته شد.

قوام از مدتی پیش به لزوم انحلال مجلس معتقد شده بود و غفاری و سپهر دو تن از سرسپردگانش به سفارت انگلیس گفته بودند که قوام مانند یک «دیکتاتور» عمل خواهد کرد، بسیاری از مخالفانش را بازداشت و مجلس را منحل خواهد کرد. با توجه به وفاداری شمار نسبتا زیادی از نمایندگان به مصدق، قوام نمی توانست با حضور مجلس امید هیچ کاری را داشته باشد. او امیدوار بود که پشتیبانی سفارتخانه های انگلیس و آمریکا برای متقاعد ساختن شاه به انحلال مجلس کافی باشد بخصوص که خودداری شاه از این کار به منزله بازگشت مصدق و کاهش بی سابقه حیثیت و قدرت خود شاه بود.

قوام به خوبی آگاه بود که شاه با بی میلی به زمامداری اور تن در داده است و در آستانه انتصاب به نخست وزیری اعتراف کرده بود که هیچ اعتمادی به شاه ندارد و انتظار دارد فعالیتهایش در میان نمایندگان مجلس فعالیت متقابل شاهانه را برانگیزد. با اینهمه، شاه هر احساسی نسبت به قوام داشت، نمی توانست خطر انحلال مجلس را بپذیرد. چنین اقدامی در این موقعیت خطیر و به رغم وضع روحی و انتظارات مردم ممکن بود عواقبی محاسبه ناپذیر داشته باشد و آسیب پذیری شاه را به شدت افزایش دهد. این کار با استراتژی شاه در حفظ سلطنت خویش یعنی با ایفای کمترین نقش در محدوده قانون اساسی، ناسازگار بود. با همه این احوال، قوام نامطمئن بود ولی دلسرد نبود؛ او که علیرغم سال خوردگی و وضع مزاجی نه چندان مناسب، در برابر وسوسه قدرت یارای مقاومت نداشت، خطرات قبول مسئولیت را پذیرفت. به دنبال صدور فرمان نخست وزیری، دار و دسته یا اعضاء طایفه سیاسی قوام با شدت هر چه تمام تر به فعالیت پرداختند و کسانی که او را تنها مردی می دانستند که قادر به رویارویی با مصدق است، در مورد چشم انداز موفقیت او خوشبین به نظر می رسیدند. بعضی از آنان بخصوص سپهر و غفاری بسیار می کوشیدند سام فال را متقاعد کنند که قوام «آنچنان که ظاهرش مینماید ضعیف و پژمرده نیست و خود فال او را «در نهایت سلامت» یافت. از سوی دیگر ارسنجانی دوست نزدیک قوام بعدها نوشت:

ضعف مفرط مزاج قدرت مقاومت او را خیلی تنزل داده است. اراده سابق را ندارد. زود باور شده است. وجنات او فریاد می زند که این مرد قوام السلطنه سال ۱۳۲۶ نیست (1).

قوام پس از دریافت فرمان نخست وزیری، اعلامیه شدیداللحنی منتشر کرد که اثر نا مطلوبی در افکار عمومی به جا گذاشت. این سیاستمدار کهنه کار که در پنج دوره زمامداری گذشته، مشکلات و بحران های بزرگی را پشت سر گذاشته بود، این بار بدون توجه به همبستگی عمیق ملت ایران در پاسداری از نهضت ملی و پشتیبانی از دکتر مصدق، با صدور چنان اعلامیه ای، خنم طبقات مردم را برانگیخت و موجبات سنوط فوری خود را فراهم ساخت. بخش هایی از اعلامیة مزبور بدین شرح بود:

ایران دچار درد عمیق شده و با داروهای مخدر درمان پذیر نیست. (…) باید ملت ایران همکاری بی دریغ خویش را از من مضایقه ندارد تا بتوانم به این بیماری علاج قطعی دهم. مخصوصا در یک سال اخیر، موضوع نفت کشور را به آتش کشیده است. .. این همان موضوعی است که ابتدا من عنوان کردم… بعضی ها تصور می کردند اشاره در این مورد باعث سقوط حکومت شده است. … اما من از اقدام خود نادم نیستم، زیرا جانشین آینده من، جناب آقای دکتر مصدق السلطنه آن فکر را با سرسختی بی مانندی دنبال نمود و در مقابل هیچ فشاری از پای ننشست… و من میخواهم که تمام اهالی کشور غنی و ثروتمند باشند. …… من به همان اندازه که از عوام فریبی در امور سیاسی بیزارم در مسائل مذهبی نیز از ریا و سالوس منزجرم. کسانی که به بهانه مبارزه با افراطیون سرخ، ارتجاع سیاه را تقویت نموده اند، لطمه شدیدی به آزادی وارد ساخته، زحمات بانیان مشروطیت را از نیم قرن به این طرف به هدر داده اند. من در عین احترام به تعالیم مقدسه اسلام، دیانت را از سیاست دور نگاه خواهم داشت و از نشر خرافات و عقاید قهقرایی جلوگیری خواهم کرد. … وای به حال کسانی که در اقدامات مصلحانه من اخلال نمایند و در راهی که در پیش دارم، مانع بتراشند یا نظم عمومی را برهم بزنند. این گونه آشوبگران با شدیدترین عکس العمل از طرف من روبرو خواهند شد….

به عموم اخطار میکنم که دوره عصیان سپری شده و روز اطاعت از اوامر و نواهی فرا رسیده است. کشتی بان را سیاستی دگر آمد.

۲۷ تیر ۱۳۳۱ – رئیس الوزرا – قوام السلطنه (2)(3)

متن اعلامیه قوام، حتی چند تن از مشاوران نزدیک و مورد اعتماد او را نگران ساخت. دکتر ارسنجانی، معاون نخست وزیر، هنگامی که در حضور قوام متن اعلامیه مزبور از رادیو پخش شد، به نام میگوید:

آیا؛ فرمان انحلال مجلس را گرفته اید؟ قوام پاسخ میدهد؛ چطور؟ گفتم بعد از صدور این اعلامیه باید فورأ مجلس را منحل کنید و هرکسی حرف زد، توقیف کنید و اساسأ معنی این اعلامیه این است که از این ساعت جنابعالی با تمام قدرت روی صندلی خودتان نشسته اید و می توانید هر کاری را بکنید، در صورتی که به هیچ وجه این طور نیست. این اعلامیه بسیار بد تنظیم شده است و به عقیده من توطئه ای در کار بوده و خواسته اند شما را زمین بزنند!

عباس اسکندری و اسدی نیز نظر ارسنجانی را در مورد اعلامیه تصدیق کردند (۴).

خبر استعفای مصدق، نخست وزیر شدن قوام و پخش اعلامیه شدیداللحنی او، سپس اعلامیه فرمانداری نظامی تهران که در آن مردم را از هرگونه تظاهرات برحذر داشته بود، با واکنش فوری مردم در تهران و سراسر کشور روبرو گردید.

از روز ۲۶ تیرماه، بیشتر مغازه های خیابان ها و بازار تهران تعطیل شد. مقاومت مردم ایران با صدور اعلامیه ای که در همان روز از سوی نمایندگان جبهه ملی در مجلس و چند تن دیگر از طرفداران مصدق، انتشار یافت، شکل گرفت:

ما امضاکنندگان ذیل، نمایندگان مجلس شورای ملی در تأیید سوگندی که برای حفظ مبانی مشروطیت باد کرده ایم و به علت اینکه در شرایط فعلی ادامه نهضت ملی جز با زمامداری مصدق میسر نیست، متعهد می شویم با تمامی قوای خود و وسایل موجود از دکتر مصدق پشتیبانی نماییم؛ پارسا، صفایی، زیرکزاده، دکتر معظمی، دکتر شایگان، دکتر بقایی، قنات آبادی، حسین مکی، خلخالی، حاج سیدجوادی، محمود نریمان، حائری زاده، مدرس، کریمی، شبستری، اخگر، انگجی، میلانی، فرزانه، مهندس حسیبی، ناصر قشقایی، خسرو قشقائی، جلال موسوی، شاپوری، مهندس رضوی، یوسف مشاری راشد، دکتر ملکی، ناظر زاده کرمانی (۵)(۶).

آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی نیز در مصاحبه مطبوعاتی خطاب به مردم و در پشتیبانی از مصدق و مخالف با زمامداری قوام، گفته بود:

برادران عزیزم… کوشش من و شما برادران مسلمان در قطع ریشه استعمار و برانداختن مظاهر و آثار استعمار، به عنایات پروردگار می رفت تا نتیجه قطعی خود را بخشیده و ایران را برای همیشه از شر اجانب رهایی بخشد، ولی سیاستی که قرون متمادی دولت های مزدور را بر سر کار می آورد، بالاخره دکتر مصدق را که بزرگترین سد راه خیانت خود می دانست، برکنار و در صدد برآمد عنصری را که در دامان دیکتاتوری و استبداد پرورش یافته و تاریخ حیات سیاسی او پر از خیانت و ظلم و جور است و بارها امتحان خود را داده و دادگاه ملی حکم مرگ و قطع حیات سیاسی او را صادر کرده است…

احمد قوام باید بداند در سرزمینی که مردم رنجدید؛ آن پس از سالها رنج و تعب، شانه از زیر دیکتاتوری کشیده اند، نباید رسما اختناق افکار و عقاید را اعلام و مردم را به اعدام دسته جمعی تهدید نماید. من صریحا میگویم که بر عموم برادران مسلمان لازم است که در راه این جهاد اکبر، کمر همت محکم بریسته و برای آخرین مرتبه به صاحبان سیاست استعمار ثابت کنند که تلاش آنها در به دست آوردن قدرت وسیطره گذشته محال است و ملت مسلمان ایران به هیچیک از بیگانگان اجازه نخواهد داد که به دست مزدوران آزمایش شده استقلال آنها پایمال و نام باعظمت و پرافتخاری را که در اثر مبارزه مقدس خود به دست آورده است، مبدل به سرشکستگی شود (۷)(۸).

روزهای ۲۶ و ۲۷ تیرماه، اعتراض طبقات مردم نسبت به کناره گیری مصدق گسترش یافت و ناآرامی تهران را فرا گرفت. دسته جات نظامی با تانک و زره پوش به خیابان ها آمدند و در نقاط مهم پایتخت، مانند دانشگاه، بازار و میدان بهارستان مستقر شدند.

قوام السلطنه در برابر تظاهراتی که از نخستین روز زمامداریش شروع شده بود و گسترش می یافت، به فعالیت پرداخت. وی به منظور ساکت کردن کاشانی، که نقش چشمگیری در برانگیختن احساسات مردم و نیروهای انتظامی داشت، تماس هایی با وی برقرار کرد که به نتیجه نرسید. در نتیجه قوام بدون جلب نظر شاه، محرمانه دستور بازداشت کاشانی را صادر کرد، ولی چون رادیو بی بی سی، در ۲۸ تیر خبر مزبور را قبل از بازداشت کاشانی منتشر ساخت، این طرح عقبم ماند (۹).

سران جبهه ملی هنوز به مصدق، که در را بر روی خود بسته و رفته بود، دست نیافته بودند که آیت الله کاشانی در ۲۸ تیرماه اطلاعیه ی مخالفت با قوام را خطاب به مردم صادر کرد. او با دعوت آنان به نافرمانی، گویی پی برده بود که مسئله این بار تنها در صحن بهارستان قابل حل نخواهد بود. روز بعد، هنگامی که نیروهای انتظامی خیابان ها را اشغال کردند، شماری از مردم نیز به سوی منزل حضرت آیت الله روان شدند تا کسب تکلیف کنند. خانه ی پامنار در محاصره ی سربازان و نیروهای انتظامی بود که نمایندگان مطبوعات و خبرگزاری ها از میان جمعیت راه باز کردند و نظر او را پیرامون عاقبت کار جویا شدند. آیت الله کاشانی در پاسخ گفت: به خدای لایزال اگر قوام نرود، اعلام جهاد میکنم و خودم کفن پوشیده و با ملت در پیکار شرکت مینمایم» (۱۰).

در اعلامیه آیت‌الله کاشانی آمده بود که سربازان وطن! مجری خواسته‌های جاه‌طلبانه قوام نشوید!!!:

بسم الله الرحمن الرحیم

سربازان وطن و افسران عزیز پس از عرض سلام خدا را گواه میگیرم که جز سعادت و عزت ایران و شما برادرانم نظری نداشته و ندارم و به پروردگار سوگند که استقلال ملت مسلمان و عزت آن‌ها هدف نهایی من است.

هر کس مختصر تامل و تفکری داشته باشد به خوبی می‌فهمد که برای من هیچ لباسی جز لباس ارشاد زیبنده نیست و هیچ مقامی در نظر من بالاتر از مقام رضا و اطاعت از حضرت احدیت نمی‌باشد و اینک با همه شما اتمام حجت می‌کنم. به خدای لایزال فردای قیامت در عرصه محشر و پیشگاه حضرت ختمی مرتبت و درگاه عدل ربوبیت هر کس که با ندای وجدان و وطن خواهی و ملت دوستی مخالفت کرده باشد مسئول و مؤاخذ است در دنیا قبل از آخرت مجازات و در پیشگاه ملت سرشکسته و بی‌آبرو خواهد بود.

سربازان عزیز شما گرامی‌ترین فرزندان وطن و عزیزترین افراد کشورید و این عزت شما در گروی خدمات صادقانه شما به مملکت و ملت و دین است و هر قدر استقلال بیشتر و محکم‌تر باشد قدر و ارزش شما بیشتر خواهد بود. بگذارید خدا و ملت از شما خوشنود باشد زیرا امروز جنگ و جدال بین دو صف حق و باطل است. اعمال احمد قوام که تنها برای جاه‌طلبی و برگشت انگلیس‌ها و استعمار است نباید به دست شما انجام و شما را در مقابل خون‌ها و حق‌کشی‌ها مسئول کند.

سیدابوالقاسم کاشانی، ۲۸ تیر ۱۳۳۱ (۱۱)

تظاهرات مردم در اعتراض به کناره گیری مصدق و نیز نخست وزیری قوام منحصر به شهر تهران نبود؛ موج اعتراض به تدریج سراسر کشور را در بر گرفت؛ بزرگ ترین تظاهرات از سوی مردم آبادان ترتیب داده شده بود. سیل تلگراف ها، نامه ها و اعلامیه ها از سوی طبقات مختلف شهرها به سوی پایتخت سرازیر شده بود. در خرمشهر و دیگر شهرهای خوزستان، مردم دست از کار کشیدند و به خیابان ها ریختند. کارگران تأسیسات نفت اعتصاب کردند. روز ۲۸ تیر، در جریان تظاهرات مردم در تهران و شهرستان ها و زد و خورد با ماموران انتظامی، عده ای مجروح شدند.

روز ۲۹ تیر، شهر تهران به حال تعطیل درآمد کارگران کارخانه های سیلو، راه آهن و سرویس اتوبوسرانی، دست از کار کشیدند و مردم در خیابان ها و میدان بهارستان، میدان سپه و سبزه میدان با افراد نیروهای انتظامی پیاده و سواره، زد و خورد کردند. عصر روز ۲۹ تیرماه برخورد مردم با مأموران انتظامی شدیدتر شد و کشته ها و زخمی های بیشتری بر جای ماند.

در آخرین ساعات عصر روز ۲۹ و صبح ۳۰ نبر، رهبران حزب توده ایران، که بارها مصدق را مورد حمله و سرزنش قرار داده و او را منکی به امپریالیسم بین المللی دانسته بودند، پس از مشاهده امواج فزاینده اعتصاب ها و اعتراض های مردم، به دنبال جنبش خلق افتادند. بسیاری از افراد فداکار و ایران دوست حزب، به ابتکار خود به صفوف مردم پیوستند و با تجارب و آزمودگی که در برخوردهای خیابانی داشتند، در نبرد با نیروهای انتظامی شرکت کردند.

پیش از طلوع آفتاب روز دوشنبه ۳۰ تبر، تانک ها، زره پوش ها و اتومبیل های بیشتری حامل سربازان ارتش و نیروهای انتظامی در نقاط مختلف شهر تهران، مستقر شدند. اکثر نمایندگان جبهه ملی که پس از کناره گیری مصدق به نام فراکسیون نهضت ملی، نامیده شدند، شب 30 تیر در مجلس به سر بردند و آنهایی که به منازل خود رفته بودند، صبح زود خود را به مجلس رساندند (۱۲).

روز 30 تیر

صبح روز ۳۰ تیر، شهر تهران یکپارچه تعطیل بود. مردم دسته دسته، در حالیکه شعار طرفداری از مصدق را سر می دادند، به طرف خیابان های مرکز شهر و میدان بهارستان در حرکت بودند. در تظاهرات و مقاومت 30 نیر، روزی که بدون تردید نقطه عطفی در تاریخ ایران به شمار می رفت، همه طبقات از کارگر، پشاور، کارمند، دانشجو، بازاری، پیر و جوان و زن و مرد، در کنار هم بودند اولین برخورد، در ساعت هفت صبح در بازار تهران با تیراندازی نظامیان به جمعیت و مجروح شدن یک جوان آغاز گردید مقارن همین زمان، دانشجویان، تظاهرات را شروع کردند و با شکستن صفوف نیروهای انتظامی به طرف مرکز شهر به راه افتادند. قیام لحظه به لحظه گسترش می یافت. هزاران تظاهر کنندگان با فریادهای «یا مرگ یا مصدق»، «مصدق پیروز است»، «مرگ بر قوام السلطنه»، با نظامیان و پاسبانان که به سوی آنها تیراندازی می کردند، درگیر شدند. در نبرد تن به تن عده ای مجروح گشتند و زد و خوردکنان به میدان بهارستان رسیدند.

بخشی از گزارش خبرنگار روزنامه کیهان درباره برخورد نظامیان با تظاهرکنندگان بدین شرح است:

… در خیابان اکباتان مقاومت مردم شدت بیشتری داشت؛ در این خیابان که حزب زحمتکشان ملت ایران در آن واقع است و روزی فروش روزنامه های دست چپی در آن کار مشکلی بود، آن روز مرکز فعالیت عناصر افراطی دست چپی نیز شده بود. روزنامه شاهد، ارگان حزب زحمتکشان، پرچمدار، ارگان پان ایرانیست ها و روزنامه جوانان دموکرات و بسوی آینده، ارگان چپ های افراطی، باهم به فروش می رفت. این سه چهار دسته که تا چند روز قبل غالبا با یکدیگر در زد و خورد بودند، امروز دوستانه در کنار هم تظاهرات می کردند.

گذشته از تعطیل بازار و مغازه های رانندگان اتوبوسرهای شهری و کارگران کارخانه ها و کارگاهها، دست از کار کشیده و به تظاهرکنندگان پیوسته بودند. کوشش مأمورین انتظامی برای جلوگیری از تعطیل ادارات شکست خورد. از ساعت نه صیح به بعد، ادارات دولتی هم تعطیل گردید. به علت اعتصاب کارگران راه آهن قطارهای مسافری و باری نیز از کار بازماند. به تدریج آثار عدم اطاعت از دستورهای فرمانداری نظامی مبنی بر قتل عام مردم در میان نظامیان ظاهر گردید و چنانچه آسوشیتدپرس، گزارش داد، نزدیک میدان توپخانه، سه هزار نفر از مردم به طرف۔ یک تانک حمله ور شدند، ولی سربازان و مردم به جای آنکه یکدیگر را مضروب و مجروح سازند، همدیگر را در آغوش گرفته و بوسیدند. در تهران یک انقلاب کامل العبار نمایان بود… (۱۳)(۱۴).

روز 30 تیر در بیشتر شهرستان ها، به طرفداری از مصدق تظاهرات وسبعی به عمل آمد و بین مردم و نیروهای انتظامی زد و خوردهای خونینی روی داد. در شهرهای آبادان و اهواز برخوردها شدیدتر بود. در شهر اهواز عده زیادی کشته شدند.

با اوج گیری قیام 30 تیر، موردی از آثار نافرمانی در میان نظامیانی که برای سرکوب مردم به خیابانهای تهران اعزام شده بودند، ظاهر شد و خطر پیوستن افسران و سربازان ارتش به صفوف مردم، شاه را سخت نگران ساخت. در تهران حدود ۸۰۰ تن کشته و زخمی شده بودند، با اینحال مقاومت مردم شدیدتر می شد و قیام به مرحله انقلاب می رسید. مقارن ساعت چهار بعد از ظهر به دستور شاه نیروهای ارتش و انتظامی از زد و خورد دست کشیدند و به سربازخانه ها برگشتند.

یک ساعت بعد قوام السلطنه مجبور به استعفا گردید و مخفی شد. خبر کناره گیری قوام را حسین علاء وزیر دربار، به فراکسیون نهضت ملی اطلاع داد. نمایندگان جبهه ملی نیز بی درنگ این خبر را به وسیله رادیو که در کنترل هواخواهان مصدق بود، اعلام کردند و امنیت شهر تهران را به مردم سپردند (۱۵).

پایان کار قوام السلطنه

در اینجا بی مورد نمی دانم چند سطری هم درباره پایان کار قوام السلطنه بنویسم. آخرین و بزرگترین خطای قوام السلطنه که از جاه طلبی بی حد او سرچشمه می گرفت، قبول نخست وزیری در تاریخ ۲۷ تیر ماه ۱۳۳۱ و پس از قهر و استعفای دکتر محمد مصدق از نخست وزیری بود که آن خطا را با خطای صدور اعلامیه شدیداللحن «کشتی بان را سیاستی دگر آمد»، تکمیل کرد. این کار منجر به وقایع خونین 30 تیر ماه 1331 و عزل قوام و مصادره اموال او به وسیله مجلس، آن هم با قید ۳ فوریت شد.

قوام السطنه پس از استعفا یا در حقیقت عزل از نخست وزیری، با اطلاع و کمک ضمنی دکتر مصدق حدود یک سال در خفاگاه زندگی کرد. دکتر مصدق می دانست اگر قوام السلطنه به دست طرفداران دکتر مظفر بقایی و انتقام جویان 30 تیر که همه جا و شب و روز در جست و جوی او بودند گرفتار شود، بدون هیچ محاکمه و پرسشی قطعه قطعه خواهد شد. این بر خلاف عقیده و طرز کار دکتر مصدق بود (۱۶).

ساعت هفت بعدازظهر 30 تیر، هزاران تن مردم تهران عازم خانه دکتر مصدق شدند. رهبر جبهه ملی در حالیکه به شدت می گریست، از بالکن خانه اش خطاب به مردم گفت:

ای کاش مرده بودم و ملت ایران را این طور عزادار نمی دیدم. …… ای مردم؛ به جرأت می گویم، استقلال ایران از دست رفته بود، ولی شما با رشادت خود آن را نگاه داشتید.

پیروزی 30 تیر، حاصل قیام واقعی یک ملت رشد و متحد بود. این قیام فصل تازه ای در مبارزه ملل ستمدیده جهان علیه امپریالیسم گشود و نشان داد که اگر نیروی ملت در راه آمال و خواسته های مشروع خلف مشکل و متحد شود و به درستی رهبری گردد، پیروزی از آن ملت خواهد بود.

در شامگاه 30 تبر، پیروزی بزرگ دیگری نصیب ملت ایران گردید و آن خبر صدور رای دیوان دادگستری بین المللی مبنی بر عدم صلاحیت دیوان در رسیدگی به شکایت انگلستان در مورد نفت ایران بود. این رأی که حقانیت ملت ایران را در مبارزه علیه استعمار بریتانیا ثابت کرد، پیروزی سیام تبر را تکمیل ساخت و بازتاب وسیعی در محافل قضایی و سیاسی جهان به وجود آورد.

آقای محمد علی سفری، خبرنگار باختر امروز، اوضاع پایتخت را در روز ۳۱ تبر بدین شرح نقل کرده است:

از روز ۳۱ تیر شهر تهران در دست مردم بود. شور و هیجان ناشی از پیروزی، آرامش پایتخت را مختل نکرد. نمایندگان فراکسیون جبهه ملی کارگردانی اوضاع را در دست داشتند. جوانان مأمور امنیت شهر با علامت باند سباه بر سینه، به نشانه عزاداری شهدای ۳۰ تیر، در خیابانها انتظامات عمومی را به عهده داشتند. تمامی نشرها و گروهها اعلامیه دادند. همان روز، در مسجد ارک، مجلس باشکوهی در بزرگداشت شهدای ۳۰ تیر انعقاد بافت. وکلای جبهه ملی و طبقات مختلف و علماء اجتماع کردند. آیت الله کاشانی در این مراسم حضور یافت. از جانب دکتر مصدق فرزند ایشان دکتر غلامحسین مصدق آمده بود. سخنرانی های مهیجی ایراد شد. نظیر این احساسات در سراسر مملکت وجود داشت. دولت نیز روز پنجشنبه، دوم مرداد مراسم ختم جداگانه ای در مسجد شاه ترتیب داد؛ حتی دربار نیز اعلامیه تسلیت داد (۱۷).

گزارشی از آبادان تحت عنوان آبادان در عصبانیت در روزنامه باختر امروز ۲۸ تیر ۱۳۳۱

گزارشی از آبادان تحت عنوان آبادان در عصبانیت در روزنامه باختر امروز  ۲۸ تیر ۱۳۳۱

کتاب نامه:

بختیار، سامان (30 تیر 1397)،«قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱ برای بازگردانی محمد مصدق»، خردگان.

نشانه رایاتاری: https://kheradgan.ir/p/18233

۱.بحران دموکراسی در ایران نوشته فخرالدین عظیمی ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی و بیژن نوذری نشر البرز ۱۳۷۲ صص ۳۹۳-۳۹۴

۲.مصدق؛سال های مبارزه و مقاومت جلد اول نوشته سرهنگ غلامرضا نجاتی (۱۳۷۸) صفحه۴۳۶

۳. روزنامه ی کیهان ۲۸ تیر۱۳۳۱

۴. مصدق؛سال های مبارزه و مقاومت جلد اول نوشته سرهنگ غلامرضا نجاتی (۱۳۷۸)صص۴۳۷-۴۳۸

۵. روزنامه کیهان ۲۶ تیر ۱۳۳۱

۶.روزنامه باختر امروز ۲۶ تیر ۱۳۳۱

۷. مصدق؛سال های مبارزه و مقاومت جلد اول نوشته سرهنگ غلامرضا نجاتی (۱۳۷۸)صفحه۴۳۸.

۸. روزنامه کیهان ۲۸ تیر ۱۳۳۱

۹. مصدق؛سال های مبارزه و مقاومت جلد اول نوشته سرهنگ غلامرضا نجاتی (۱۳۷۸) صص۴۳۸-۴۳۹

۱۰. در تیررس حادثه زندگی سیاسی قوام السلطنه نوشته: حمید شوکت، انتشارات اختران (۱۳۸۵) صص ۲۸۰-۲۸۱

۱۱. روزنامه کیهان ۲۸ تیر ۱۳۳۱

۱۲. مصدق؛سال های مبارزه و مقاومت جلد اول نوشته سرهنگ غلامرضا نجاتی (۱۳۷۸)صفحه ۴۳۹

۱۳.همان صص ۴۴۰-۴۴۱

۱۴. روزنامه کیهان سرمقاله ۳۱ تیر ۱۳۳۱،انعکاس وقایع ایران

۱۵. مصدق؛سال های مبارزه و مقاومت جلد اول نوشته سرهنگ غلامرضا نجاتی (۱۳۷۸)صفحه ۴۴۰

۱۶. علی بهزادی ،شبه خاطرات جلد 3،نشر زرین،(۱۳۸۰)، صص ۴۴۱-۴۵۱

۱۷. مصدق؛سال های مبارزه و مقاومت جلد اول نوشته سرهنگ غلامرضا نجاتی (۱۳۷۸)صفحه ۴۴۲

شرایط استفاده از نوشتار:

از آنجایی که هرگونه استفاده یا رونوشت از نوشتارها بر اساس پیمان نامه کاربری امکان پذیر است، اگر قصد رونوشت از این نوشتار را دارید، بن‌مایه آن را یاد کنید. طبیعی است که ذکر مواردی مانند نام پدیدآور (نویسنده، گردآورنده و…)، تاریخ واپسین به روز رسانی، عنوان کامل نوشته به همراه پیوند (لینک) و همچنین ذکر تارنمای خردگان (www.kheradgan.ir) ضروری است.

تماس با نویسنده:


دیدگاه خود را از راه رایانامه با نویسنده در میان بگذارید:

دیدگاه‌ها


دیدگاه خود را در اینستاگرام در میان بگذارید:

خِرَدگان در تلگرام و اینستاگرام

کانال تلگرام خردگانبرگه اینستاگرام خردگان

خط میخی

خط میخی پارسی باستان - سامانه بومیش

درباره بزرگان

درباره زرتشتدرباره کوروش بزرگ
درباره فردوسیدرباره دکتر مصدق
به کار گیری یا روگرفت از نوشته‌های این پایگاه تنها پس از پذیرش قوانین پایگاه امکان پذیر است: قوانین پایگاه خِرَدگان
توسعه نرم افزاری: مجید خالقیان
قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱ برای بازگردانی محمد مصدق