جمشید
شواهد درباره ریشه نوروز در بین النهرین اندک است، از سوی دیگر شواهد قابل توجهی در دست داریم که از همان دوران هخامنشیان، اساطیر ایرانی و گاهشماری ایرانی در شکل گیری جشن ایرانی بهار که بعدها نوروز خوانده شد، تاثیر داشته است. به نظر میآید ایرانیان از دیرباز به دنبال یافتن روزی مناسب برای گرامیداشت پیروزی جم هورچهر بر یخبندان اهریمنی بودند. اینکه پس از پیروزی جمشید، یخبندان به پایان رسید و تازگی و سبزی به جهان آمد، یادآور پایان زمستان و آغاز بهار است بنابراین باید به دنبال زمان آغاز بهار میگشتند که همراه با پیروزیهای اساطیری بود.
از نظر اسطورهای جشن نوروز با جمشید ارتباط دارد و جمشید در بسیاری از منابع تاریخی و ادبی ما به شکل یک پادشاه ترسیم و داستانهای دلکشی هم درباره نوروز گفته شده است. در شاهنامه، آثارالباقیه و کتابهای دیگر، نوروز را به جمشید نسبت دادهاند. شواهد نشان میدهند پیوند نوروز با جم هورچهر (جمشید) از دوران هخامنشیان مطرح بوده است. ایرانیان از دیرباز به دنبال یافتن روزی مناسب برای گرامیداشت پیروزی جم هورچهر بر یخبندان اهریمنی بودند که در اوستا از آن یاد شده است…
در اسطورههای کهن آریایی، داستان جمِ هورچهر (جمشید) یادآور داستان طوفان بزرگ است. جمِ هورچهر، آفریدههای اهورامزدا را از یخبندانی شدید نجات میدهد و در جایی به نام جمکرد نگه میدارد. تا سدههای پس از اسلام، بزرگترین جشن ایرانیان که نوروز بوده است با جمشید و داستان پیروزی او بر اهریمن ارتباط داشته است.
نکته مهمی که معمولا به آن توجه نمیشود این است که بر اساس اسطورههای ایرانی اگر پادشاهی به کژی و نابخردی و ستمگری روی میآورد، فره ایزدی از او دور میشد و دیگر شایسته پادشاهی نبود. یعنی مشروعیت خود را از دست میداد. جنبه بازدارندگی فره ایزدی قابل توجه است به طوری که هراس از دور شدن فره ایزدی و از بین رفتن مشروعیت باعث میشده که دادگری برای پادشاهان ایران باستان یک ارزش به شمار آید و اگر فرمانروایانی دادگر نبودند، رقبای سیاسی آنها که خون شاهی داشتند بهانه پیدا میکردند. میتوان گفت فره ایزدی بازدارنده ستمگری در منش ایرانشهری بوده است.
در بنمایههای کهن سخن از هفت روییدنی آمده است و بی گمان سفره هفت سین ریشه در همان آیین دارد. آشکارترین اشاره به ریشه سفره هفت سین را در آثارالباقیه ابوریحان بیرونی میتوان یافت. داستانی که از نوشتههای زادویه میآورد و درباره پیروزی جمشید بر اهریمن است. در این داستان ذکر میشود پس از پیروزی جمشید بر اهریمن، ایرانیان هفت روییدنی در هفت استوانه میکارند. این داستان یادآور بخش اساطیری اوستا و داستان نبرد جم هورچهر با اهریمن میباشد هرچند نا همگونیهایی دارند.
گیلگَمِش، فرزند لوگَلبَندَه، برای دستیابی به راز جاودانگی بار دیگر رو به خاور و به سوی «سرزمین زندگی» و جنگلهای پر درخت اِرین میگذرد. در آن پهنه، هومبابا (Humbaba) در سرزمین پر جنگل ارین فرمانروایی میکند. حماسه «گیلگَمِش و سرزمین زندگان» بسیاری از جزئیات افسانه ایرانیان درباره اَژیدَهاک (ضحاک) و جَم[شید] را باز میتاباند.