بررسی بشقابهای هخامنشی و مقایسه آنها با سنتهای هنری پیشین نشان میدهد نقوش شعاعگونه در بشقابها به احتمال بسیار زیاد جنبه تزئینی داشته و برای ایجاد جلوه درخشندگی به کار میرفتهاند، نه نماد خورشید. از آنجا که شیر در این بشقابها ثابت نیست و حیوانات دیگر هم ترسیم شدند، نمیتوان آنها را نماد میهنی یا دینیِ مشابه «شیر و خورشید» دانست؛ زیرا یک نماد واقعی باید حضور و ساختاری ثابت داشته باشد.
در میان آثار برجایمانده از دوران هخامنشی، بشقابهای فلزی زیبایی دیده میشوند که در مرکز آنها نقش حیواناتی همچون شیر، بز و گاو حک شده است. این نقشها همواره یکسان نیستند و احتمالا بسته به سلیقه هنرمند یا کارکرد ظرف تغییر میکنند.
با این حال، در سالهای اخیر برخی این بشقابها را بهعنوان نمونههای بسیار کهن «نشان شیر و خورشید» معرفی کردند؛ در صورتی که گاه دو بز هم در بشقاب ها دیده شده اند!
ریشه این دیدگاهها بیشتر در برداشتهای امروزی و زمینههای سیاسی و فرهنگی معاصر است تا شواهد باستانشناختی.
این پرسش مطرح میشود:
آیا هنرمندان هخامنشی واقعا قصد داشتند خورشیدی را پشت حیوان ترسیم کنند؟
یا آن نقوش شعاعمانند صرفا یک سبک تزئینی برای ایجاد جلوه درخشان در مرکز ظرف بوده است؟
برای پاسخ به این پرسش لازم است نقش خورشید، ستاره و شیر را در دیگر آثار هخامنشی و همچنین در هنر تمدنهای پیش از هخامنشی بررسی کنیم.
نقشهای خورشید و ستاره در هنرهای باستانی
هنر هخامنشی هنری تلفیقی است؛ هنرمندان این دوره از سنتهای هنری تمدنهای بزرگ پیش از خود به ویژه میانرودان الهام میگرفتند و با نوآوریهای تازه، هویتی جدید پدید آوردند.
بهعنوان نمونه، مُهر هخامنشیِ آناهیتا ایستاده بر شیر، آشکارا یادآور تصویر ایشتارِ میانرودانی است که بر شیر قرار دارد.
در نقش ایشتار، خورشید یا ستاره بهروشنی در بالا و کنار الهه دیده میشود؛ الگویی که در بسیاری از تمدنهای منطقه برای نمایش نمادهای آسمانی تکرار شده است:
ایشتار ایستاده بر شیر. دوره بابلیِ کهن، قرن نوزدهم تا هفدهم پیش از میلاد (منبع: worldhistory.org).
همچنین در اثری دیگر ستاره و ماه و خورشید ترسیم شدند:
«ستاره ایشتار» در کنار «هلال ماه سین» و «قرص خورشید شمش»
در سکههای فرمانروای محلی دوران هخامنشی یعنی سکه مازه خائن(1) ستاره (2) بهصورت جداگانه و صریح ترسیم شده است. نکته قابل توجه اینکه ستاره در این نشان ثابت نبوده، یعنی گاهی اوقات به جای ستاره نقشهای دیگر میگرفته است.
این نمونهها نشان میدهد که هنرمندان باستانی حتی در دوران هخامنشیان هرگاه قصد داشتند خورشید یا ستاره را نمایش دهند، آن را به شکل مشخص، قائم و قابل تشخیص میآفریدند.
در سکه مازه خائن گاهی ستاره بالای شیر قرار میگرفته است و گاهی موارد دیگر
پس این سؤال پیش میآید:
اگر در بشقابهای هخامنشی قصد نمایش خورشید یا ستاره وجود داشت، چرا آن را همانند دیگر آثار بالای حیوان یا در کنار آن قرار ندادند؟
چرا هیچیک از ویژگیهای صریح نمادهای خورشید در دیگر آثار در این بشقابها تکرار نشده است؟
از این منظر میتوان گفت نقوش شعاعگونه احتمالاً عنصری تزئینی برای ایجاد درخشندگی بودهاند؛ روشی که ریشه آن را میتوان در هنر تمدنهای کهنتر فلات ایران نیز یافت. برای نمونه، در آثار جیرفت نقوشی مشابه دیده میشود که کاربردی تزئینی دارند.
بشقاب هخامنشی. شیر در میانه میدرخشد و ماهیها در اطراف آن هستند. بشقاب زرین هخامنشی. شیر در میانه می درخشد.حاشیه تزئینی درخشان در نشان به دست آمده از جیرفت.
نشان شیر در بشقابها ثابت نبوده است
یکی از نکات مهم این است که تصویر شیر همیشه در مرکز بشقابها دیده نمیشود.
در بسیاری از نمونهها، بز یا دیگر حیوانات در مرکز ظرف قرار گرفتهاند؛ در حالی که پسزمینه و سبک تزئینی کاملاً مشابه بشقابهایی است که شیر در آنها نقش شده است.
بشقاب هخامنشی. دو بز در میانه میدرخشند.
این تغییرپذیری نشان میدهد که با یک نماد ثابت یا مقدس مواجه نیستیم؛ زیرا اگر قرار بود شیر و خورشید نماد یک مفهوم میهنی یا دینی باشد، حضور آن باید پیوسته و دارای ساختار ثابت باشد، نه اینکه حیوان مرکزی بسته به انتخاب هنرمند تغییر کند!
بنابراین، تفسیر این نقشها بهعنوان نمونههای اولیه «شیر و خورشید» ـ آنگونه که در سدههای پس از اسلام معنا و کارکرد سیاسی-ملی یافت ـ با شواهد سازگار نیست.
رویکردهای گوناگون به نقش شیر در ایران باستان
با بررسی نقشهای دوران هخامنشیان در مییابیم که رویکردهای متفاوتی به نشان شیر هم داشتند و آن یک نشان مشخص با جنبه میهنی نبوده است.
گاهی رویکرد نجومی به نشان شیر بوده که یادآور صورت فلکی شیر بوده است. گاهی با توجه به آنکه شیر حیوان نیرومندی است، نشانی از قدرت بوده است. گاهی هم مبارزه شاه با شیر نمایش داده شده است.
حتی گاهی موجودی اهریمنی با سر شیر ترسیم شده است و شاه او را شکست داده است.
بنابراین رویکرد به شیر یک رویکرد ثابتی نبوده است که این نشان را به یک ایزد مرتبط بدانیم یا نمادی از کشور در دوران باستان بدانیم.
نقش پیروزی شیر بر گاو که یادآور رویکرد نجومی به شیر است. صورت فلکی شیر به عنوان طالع و غلبه کننده بر صورت فلکی گاو میتواند گویای آمدن بهار باشد (ن.ک: پیروزی شیر بر گاو، نماد آغاز بهار)
نبرد شاهنشاه هخامنشی با موجود اهریمنی با سر شیر در پارسه (تخت جمشید)
نبرد شاهنشاه هخامنشی با شیر
نتیجهگیری
بررسی آثار هخامنشی و مقایسه آنها با سنتهای هنری پیشین نشان میدهد نقوش شعاعگونه در بشقابها بهاحتمال بسیار زیاد جنبه تزئینی داشته و برای ایجاد جلوه درخشندگی به کار میرفتهاند، نه نماد خورشید.
با بررسی آثار دوران باستان در می یابیم هرگاه قصد داشتند خورشید یا ستاره را نشان دهند، آن را بهصورت صریح، مستقل و قابل شناسایی ترسیم میکردند.
حضور حیوانات گوناگون در مرکز بشقابها نشان میدهد که با یک نماد ثابت (مانند شیر و خورشید دورههای بعدی) روبهرو نیستیم.
بهبیان دیگر، این بشقابها نه نماد یک پرچم کهن، بلکه نمونههای درخشان هنر تزئینی هخامنشی هستند؛ آثاری که زیباییشان از خلاقیت هنرمندان سرچشمه گرفته، نه از یک نظام نمادین سیاسی یا میهنی مشابه دورههای متأخر.
پانویس:
۱- مازه یا مزدایه به هخامنشیان خیانت کرد و به اسکندر مقدونی پیوست.
۲- برخی نشان سکه مازه را شیر و خورشید میخوانند ولی نشان نورانی بالای شیر در این سکهها چندان شبیه به خورشید نیست چرا که خورشید با دایرهای حجیم ترسیم میشده است.