بررسی نقش برجستههای «نبرد شیر و گاو» و پیوند آن با آغاز بهار و نوروز
نقش برجستههایی مانند نبرد شیر و گاو در مکانهای مهم پارسه (تخت جمشید) ترسیم شده، نشان دهنده آیین ایرانی آغاز بهار و نوروز است. برداشتهای اختر شناسی و پیوند این نقش با نوروز بسیار قابل توجه است چرا که یادآور پیکرهای آسمانی (صور فلکی) شیر و گاو میباشد. گزارشهای بسیاری گویای حضور مغان ایرانی در بابل است و آنچنانکه میدانیم کارهای اخترشناسی و گاهشماری در دست روحانیون بوده است. گویی نقش پیروزی شیر بر گاو از نظر گاهشماری اشاره به زمان یک رویداد اسطورهای (احتمالا پیروزی جمشید بر یخبندان اهریمنی) داشته است…
در نقش برجستههای پارسه (تخت جمشید) به نقش نبرد شیر با گاو بر میخوریم که در جایهای درخور و مهم قرار دارند. در صورتی که در تمدنهای پیشین این نقش تا این حد مورد توجه نبوده است. تا کنون برداشتهای بسیاری از این نقش شده که معقول ترین آنها برداشتهای اختر شناسی و پیوند آنها با نوروز هستند؛ همانطور که میدانید پیکرهای آسمانی (صور فلکی) شیر و گاو بسیار مشهور هستند.
اما به راستی پیوند آنها با پارسه و بهار چیست؟ چرا باید این نقش اینقدر در پارسه و در نزد ایرانیان پر رنگ باشد؟!
با نگاهی به نقش برجستههای پارسه آشکار است که جشنهای بهاری در جریان میباشد. از لباسهایی که هدیه آوران به تن دارند تا نقشهای گیاهان و گلهای بهاری و… .
به طور کلی پدیدار شدن پیکر آسمانی گاو در آسمان هنگام صبح نشانه آمدن بهار بود. از طرفی در نیمه زمستان صورت فلکی شیر در کنار نصف النهار قرار میگیرد و این در حالی است که گاو در غرب غروب کرده و نا پدید میشود. بنابراین شیر به عنوان طالع و غلبه کننده بر گاو نمودار شده که گویای آمدن بهار است (ن.ک: رزمجو ۱۳۷۵: ص ۲۸؛ رزمجو، ۱۳۷۹: ص ۱۸۴).
گزارشهای بسیاری گویای حضور مغان ایرانی در بابل است و آنچنانکه میدانیم کارهای اخترشناسی و گاهشماری در دست روحانیون بوده است (رزمجو، ۱۳۷۹: ص ۱۸۰).
این حضور مغان ایرانی و کار بر روی اخترشناسی و گاهشماری شاید پاسخ این پرسش را بدهد که چرا نقش نبرد شیر با گاو در پارسه این قدر پر رنگ است. به نظر میرسد ایرانیان با توجه به دستاوردهای تمدنهای دیگر به دنبال یافتن گاهشماری دقیق بودند که با فرهنگ و شاید اسطورههای ایرانی پیوند داشته باشد. نقش نبرد شیر با گاو و صورتهای فلکی برای ایرانیان یادآور ارزشهای ایرانی بوده است. ارزش هایی که شاید با جشنهای بهاری ایرانیان پیوند داشته است. برای همین این نقش بسیار بیشتر از تمدنهای پیشین مورد توجه ایرانیان در پارسه قرار گرفته است.
آیا نقش گاو و شیر اشاره به زمان یک رویداد با ارزش داشته است؟
همواره جوامع بشری به دنبال گرامیداشت رویدادهای با ارزش گذشتگان بودهاند. این موضوع در دوران باستان با اسطورهها پیوند داشته به طوری که در جوامع باستانی زمان یک رویداد اسطورهای بسیار با اهمیت و با ارزش بوده است.
درباره نوروز باید گفت که تقریبا همه منابع ایرانی این جشن را با جمشید (جم هورچهر) پادشاه اسطورهای ایرانی در پیوند میدانند.
ما مطمئن هستیم که در دوران هخامنشیان نام جمشید شناخته شده بود و در گنجینه الواح ایلامی که در پارسه (تخت جمشید) به دست آمده شماری از نامهای اشخاص مانند یمه (ییمه، جم)، یکمه (Yamakka)، یمکشدا (Yamakshedda) به چشم میخورند (یارشاطر، ۱۳۶۸: ص ۴۹۹). در دورههای بعدی به صورت گسترده از پیوند جمشید با جشن نوروز یاد شده است. هنگامی که تا این حد گسترده از این موضوع سخن گفته شده است احتمالا ریشه در پندارهای دورههای کهن تر داشته است و با توجه به منابعی که در ادامه میآید احتمالا ریشه در دوران پیش از هخامنشیان داشته است.
ابوریحان بیرونی درآثارالباقیه نوشتهای از نوشتههای زادویه میآورد که درباره ریشه نوروز میباشد. در آن بخش آشکارا اشاره میشود که پس از پیروزی جمشید بر اهریمن، تازگی و سبزی بار دیگر به جهان بازگشت و مردم به آن هنگام روز نو گفتند (بیرونی، ١۳۸۹ : ص ۳۳۰).
این داستان یادآور نوشتههای منابع زرتشتی و بخش اساطیری وندیداد است که داستان نبرد جم هورچهر با یخبندان اهریمنی آمده است. هرچند واژه نوروز در وندیداد نیست ولی میتوان نتیجه گرفت که داستان نبرد جمشید با اهریمن ریشه در دوران پیش از هخامنشیان دارد. باید دانست که وندیداد دارای بخشهای گوناگونی است و بخشی که این داستان در آن آمده (فرگرد دوم) با بسیاری از بخشهای دیگر همسان نیست و پژوهشگران آن را از بخشهای کهن نوشتههای ایرانی میدانند. جلیل دوستخواه در این باره مینویسد: «دو فرگرد نخستین و چهار فرگرد واپسین «وندیداد» سبک نگارش و محتوای متفاوت با دیگر فرگردها دارند و احتمالا بازماندهای است از اساطیر کهن آریایی که نمیدانیم به چه علت با فرگردهای سوم تا هجدهم همراه و در یک مجموعه آمده است» (دوستخواه، ۱۳۸۵: ج ۲، ص ۶۵۵).
در نقش برجستههای پارسه هم بارها نقش نبرد شاه با موجودی اهریمنی را می بینیم. گویی پادشاهان هخامنشی خود را ادامه دهنده راه پادشاهان اسطورهای میدانستند که با اهریمن نبرد کردند و این نقش هم میتواند با داستانهای اساطیری ایرانی از جمله نبرد جم هورچهر با اهریمن پیوند داشته باشد.
با توجه به نقش شیر و گاو که ارتباط آن با مباحث نجومی و گاهشماری مورد بحث قرار گرفت، این فرضیه مطرح میشود که مغان آن دوران به دنبال یافتن تاریخ دقیق یک رویداد اسطورهای بودند که احتمالا پیروزی جم هورچهر (جمشید) بر یخبندان اهریمنی بوده است.
بنابراین نقش پیروزی شیر بر گاو اشاره به زمان آن رویداد اسطورهای از نظر گاهشماری داشته است. آن هم در بنایی که جشنهای ویژه این رویداد در آن برگزار میشده است.
سخن پایانی
با آنکه آغاز سال نو در گاهشماری بابلی که معمولا از اسفند ماه تا اردیبهشت بوده است باعث شده که بسیاری ریشه جشنهای بهاری و نوروز را در بین النهرین جستجو کنند اما نقش برجستههایی مانند نبرد شیر و گاو در مکانهای مهم پارسه ترسیم شده، شاید یادآور آیین ایرانی ریشه دار جشنهای بهاری و نوروز باشد. این درحالی است که سالها در بابل اقوام کاسی فرمانروایی میکردند که فرضیات قابل تاملی درباره آریایی بودن آنها مطرح شده است. حتی درباره دوران پیش از آن، فرضیات قابل توجهی از اثر گذاری زبان آریایی در زبانهای سومری و به طور کلی تاثیر پذیری تمدنهای بین النهرین از تمدنهای فلات ایران مطرح شده است. طبیعتا از آنجایی که هخامنشیان بر ملل گوناگونی فرمانروایی میکردند نمیخواستند دستاوردهای آنها را نابود کنند بلکه برای همبستگی از دستاوردهای ملل بهره میبردند.
به مرور گاهشماری دقیق ایرانی شکل گرفت و میدانیم که در دورههای بعدی جشن آغاز سال نوی گرما که نوروز نام داشت در یکم فروردین برگزار میشد. بنابراین دیگر تردیدی نیست که باید این جشن را ایرانی بدانیم گرچه ممکن است ایرانیان از دستاورهای علمی دیگر تمدنها هم بهره گرفته باشند که نشان دهنده ذهن پویا و احترام به دیگر ملل است.