تاریخ و فرهنگ ایران زمین

ایمان سلیمانی امیری و دروغ‌پردازی علیه هخامنشیان

بارگذاری نخستین: ۲۱ اسفند ۱۴۰۳

نگاهی کوتاه:

اینکه ایمان سلیمانی امیری هنوز به ترجمه‌ها و فرضیه‌های قدیمی استناد می‌کند، نشان دهنده کم سوادی و به‌روز نبودن ایشان در حوزه تاریخ ایران باستان است. همیشه برای ما سوال بوده، چطور این افراد که تا این حد از فضای پژوهش دوران هخامنشیان دور هستند، به خود اجازه می‌دهند درباره آن دوران اظهار نظر کنند! فیلسوفان یونانی که ایمان سلیمانی امیری دم از آنها می‌زند، کوروش بزرگ و هخامنشیان را ستایش کردند، آن وقت خود سلیمانی امیری به دنبال تخریب کوروش بزرگ است! در گفته‌های سلیمانی امیری تناقض وجود دارد و گویا او گفته‌ها و استدلال‌های پیشین خود را فراموش کرده است.

چند وقتی است شخصی با نام ایمان سلیمانی امیری شروع به دروغ پردازی علیه هخامنشیان و کوروش بزرگ کرده است. البته بسیاری از گفته‌های او جدید نیستند و پیش از او رسانه‌هایی مانند مشرق نیوز، همشهری جوان و… بیان کردند. همچنین همین گفته‌ها توسط افرادی مانند رضا مرادی غیاث آبادی و گروه‌های تجزیه طلب تبلیغ شده‌اند.

جالب آنکه ایمان سلیمانی امیری در ویدیوهای مربوط به کوروش بزرگ و در دفاع از اینکه چرا درباره اشخاص تاریخی مشهور دیگر چیزی نمی‌گوید و بر روی کوروش بزرگ تمرکز کرده است می گفت: دیگر کسی از معاویه حرفی نمی‌زند و کسی معاویه پرستی نمی‌کند! دیری نگذشت که سریال معاویه که مصداق بارز معاویه پرستی است، پخش شد. سلیمانی امیری مجبور شد ویدیویی در نقد سریال معاویه آماده کند. مشخص است که او از اوضاع امروز جهان کاملا ناآگاه است و تحلیل های اشتباه می‌کند.

در شرایطی که کشورهای گوناگون از کره جنوبی گرفته تا عربستان سعودی تاریخ را تحریف می‌کنند تا درباره گذشته خود اغراق و افسانه سرایی کنند، ما تاریخ را علیه بزرگان خود تحریف می‌کنیم و شخصیت‌های بزرگ تاریخ خود را تحقیر می‌کنیم. آن هم شخصیت‌هایی مانند کوروش بزرگ که در راه صلح و انسان‌دوستی گام برداشت و منابع و کتیبه‌های موثقی مانند استوانه کوروش بزرگ، رویدادنامه نبونعید، روایت منظوم و… از دوران آنها به جا مانده است که نیک سیرتی او را روشن می‌سازند. شرایطی که درباره کمتر شخصیت برجسته دوران باستان وجود دارد.

اگر ما با خاندان پهلوی خصومت داریم، دلیلی ندارد که تاریخ باستانی ایران را تخریب کنیم. چنانچه ما درباره یک دوره تاریخی اطلاعات کامل و جامع نداریم، نباید درباره آن دوره اظهار نظر کنیم. مشخص نیست دقیقا ایمان سلیمانی امیری در چه حوزه‌ای پژوهش‌های عمیق کرده است؟! درباره تاریخ اسلام یا تاریخ معاصر یا تاریخ ایران باستان؟!! حتی گفته‌های سلیمانی امیری با گفته‌های پیشینش تناقض دارد! مشخص نیست چرا او به حوزه‌ای که مطالعات چندانی ندارد وارد شده و حتی تغییر دیدگاه داده است!

به هر حال ایمان سلیمانی امیری مانند ایران‌ستیزان ادعاهای نادرستی را درباره هخامنشیان بیان کرده است که البته پیش از این پاسخ بسیاری از آنها داده شده است. در ادامه برخی از آنها را بررسی می کنیم و به مطالب مفصلی لینک می دهیم. پیشنهاد می‌کنیم مطالبی که به آنها لینک داده شده است را حتما مطالعه کنید.

آیا تمام شاهان شرقی یکسان بودند؟ آیا کوروش شبیه به آشوربانیپال بود؟

به طور کلی ایمان سلیمانی امیری ادعا می‌کند که تمام شاهان شرقی اعم از کوروش و داریوش و کمبوجیه و خشایارشا و آشوربانیپال و.... ماهیت یکسانی داشته اند!

این در حالی است که اگر تاریخ را درست مطالعه کنیم در می‌یابیم این شاهان تفاوت اساسی داشته‌اند. مثلا کوروش بزرگ تشکیلاتی برای یک شاهنشاهی بزرگ بنیان نهاد که تنوع فرهنگی و دینی داشت و تا بیش از دو سده پس از او هم دوام داشت. در حالی که آشوربانیپال قلمرویی که در اختیار داشت نه به لحاظ وسعت جغرافیایی و فرهنگی به اندازه کوروش بود و نه به لحاظ دوام! قاعدتا این همه تفاوت ناشی از تفاوت‌های اساسی آنها است.

زمانی برخی از ملی‌گرایان افراطی ایرانی شاید تحت تاثیر ملی‌گرایی اروپایی‌ها، کشورگشایی را نشانه قدرت می‌دانستند و به دنبال آن بودند که کوروش را با الکساندر مقدونی و چنگیز خان مغول مقایسه کنند! این رویکرد امروز باعث سواستفاده ایران ستیزان شده است و باعث شده که کوروش بزرگ را با آشوربانیپال و سناخریب مقایسه کنند. در صورتی که با بررسی منابع تاریخی در می یابیم که تفاوت ها بسیار زیاد بوده است.

سوال آنجاست که آیا کوروش بزرگ را می‌توان از کشورگشایان بزرگ تاریخ دانست؟ تصور اشتباهی رایج است که برخی می‌پندارند کوروش از پارس برخاست و همه جا را فتح کرد! در صورتی که همه وسعت قلمروی کوروش، به دلیل تصرفات خود او نبود. کوروش بزرگ توانست بدون جنگ خاصی سرزمین وسیع مادها را به فرمان خود در آورد (ن.ک: رویدادنامه نبونئید، ستون ۲، بند های ۱ و ۲).

سوال دیگر این است که علت جنگ‌های کوروش بزرگ چه بود؟! آنچه در بررسی‌های تاریخی، مورد توجه قرار می‌گیرد، اتحاد سه کشور لودیه، بابل و مصر علیه ایران است که قصد حمله به قلمروی کوروش را داشتند و کوروش به آنها واکنش نشان داد. اتحاد دشمنان کوروش با یکدیگر هم در تاریخ هرودوت و هم در کوروپدیای گزنفون بیان شده است و چنین مطلبی که در منابع اشتراک دارد، بسیار محتمل است (ن.ک: هرودوت، کتاب ۱، بند ۷۷ و ۱۵۳؛ گزنفون، دفتر ۲، بخش ۱، بند ۵).

بنابراین بیشتر دوران فرمانروایی کوروش بزرگ صرف جنگ و کشورگشایی نشد بلکه صرف تمدن سازی شد.

رفتار شاهانی مانند آشوربانیپال و سناخریب با مغلوبین بسیار خشن و سخت بود ولی کوروش بزرگ رفتار کاملا متفاوتی با آنها داشت. استوانه کوروش بزرگ نخستین سند به دست آمده در تاریخ بشر است که در آن از رفتار مهربانانه پادشاهی از قومی دیگر پس از پیروزی بر قومی مغلوب ذکر می‌شود. برخی از مفاهیم و واژه‌هایی که در استوانه کوروش بزرگ آمده، در اسناد پیشین دیده می‌شود ولی همه آنها درباره قوم خود آنها است؛ بنابراین این متن را می‌توان متنی انسان دوستانه فراتر از مرزهای قومی دانست.

این استوانه بیان کننده رواداری مذهبی هخامنشیان است به طوری که در این متن بر بازسازی و رسیدگی به پرستشگاه‌های اقوام گوناگون تاکید می‌شود.

برای دانش بیشتر نگاه کنید به:

آیا استوانه کوروش تفاوتی با سایر استوانه ها ندارد؟

تفاوت کوروش بزرگ با شاهان دورانش

حتی در خود هخامنشیان هم نمی‌توان گفت که همه شاهان ماهیت یکسانی داشتند! چرا که می‌بینیم در همین سلسله، شاهی مانند کوروش بزرگ آن را بنیان می نهد، شاهی مانند داریوش بزرگ پایه‌های آن را استوار می‌کند ولی شاهی مانند داریوش سوم باعث سقوط آن می شود!!

واقعیت آنکه کوروش از نظر اخلاق فرمانروایی در دوران باستان یک پدیده بوده است. نه فقط در میان شاهان شرقی بلکه در میان تمام فرمانروایان جهان باستان باید کوروش را متمایز دانست.

بسیاری از فرمانروایان و بزرگان جهان که امروز ستایش می‌شوند، صرفا در منابعی از طرف ملت یا قوم خود ستایش شده‌اند و به آنها پرداخته شده است. حتی گاه هیچ منبعی از زمان زندگی آنها به دست نیامده است و منابع متأخرتر درباره آنها سخن گفته‌اند.

درباره کوروش بزرگ که به عنوان یکی از محبوب‌ترین پادشاهان تاریخ جهان شناخته می‌شود، موضوع بسیار شگفت آور می‌باشد، به طوری که اقوام و ملل گوناگون از کوروش به نیکی یاد کرده‌اند. منابع تاریخی درباره کمتر پادشاهی چنین شرایطی دارند؛ آن هم منابعی که نویسنده‌های آنها ارزش‌ها و نگرش‌های گوناگون داشته‌اند. همین موضوع کمک می کند که متوجه شویم چرا کوروش بزرگ خاص است (ن.ک: چرا کوروش بزرگ خاص است؟).

تاثیرات دوران کوروش بزرگ در تاریخ جهان هم قابل توجه است. پس از فتح صلح جویانه بابل، تحولات زیادی در سطح جهان رخ داد به طوری که ارتباط میان شرق و غرب عالم به وجود آمد و از آن دوران به بعد می‌بینیم که فیلسوفان بسیار بزرگی در یونان باستان ظهور کردند که به عقیده بسیاری از پژوهشگران تحت تأثیر فرهنگ شرق از جمله بین النهرین بودند. در واقع مفهوم انسانیت و توجه به حقوق انسان در سطح جهانی پس از هفتم آبان سال ۵۳۹ پیش از میلاد بسیار بیش از پیش مورد توجه بشر قرار گرفت.

برای دانش بیشتر نگاه کنید به:

دلایل آغاز جنگ‌های کوروش

آیا کوروش بزرگ کشورگشا بود؟

چرا کوروش بزرگ خاص است؟

مرد خوشنام تاریخ

فتح آرام بابل توسط کوروش، نقطه عطفی در تاریخ بشر

اهمیت استوانه کوروش بزرگ

آیا استوانه کوروش تفاوتی با سایر استوانه ها ندارد؟

آیا فقط گزنفون کوروش را ستایش کرده است؟

ایمان سلیمانی امیری ادعا کرده که گزنفون بود که از کوروش چهره‌ای مثبت و شاهی آرمانی ساخت و کتاب گزنفون یک اثر ادبی بوده که ارزش تاریخی ندارد! او ادعا می کند ویژگی‌های فرهنگ یونانی مانند «مردم داری» و «اهمیت گفت و گو و مشاوره» و مواردی از این دست را به کوروش که پادشاهی ایرانی با ویژگی‌های ظلم و جباریت بود نسبت داده و از کوروش چهره‌ای مثبت ساخته است!

عجیب آنکه خود گزنفون چنین چیزی ننوشته است که فرهنگ یونانی را به کوروش نسبت داده باشد، بلکه گزنفون مواردی کاملا خلاف ایمان سلیمانی امیری نوشته است و اتفاقا آشکار است که گزنفون تحت تاثیر فرهنگ و تمدن ایرانیان قرار گرفته است.

گزنفون می‌نویسد آموخته‌ها و شنیده‌های خود درباره کوروش بزرگ را گردآوری کرده است. گزنفون در ابتدای کوروپدیا می‌نویسد:

بر آن شدیم تا اندر نژاد او [=کوروش بزرگ] و خاندان‌اش و تربیت‌اش بپژوهیم، و آشکار کنیم چگونه به قله‌های سرآمدی در حکومت به مردمان رسید. و ما هر چه اندر این زمینه آموختیم و شنیدیم از دیگران، یک به یک می‌نگاریم، باشد که دانستن‌اش همگان را سودمند افتد (گزنفون، دفتر ۱، بخش ۱، بند ۵).

در پاسخ به ایمان سلیمانی امیری باید گفت در میان منابع باستانی فقط گزنفون نبود که از کوروش تجلیل کرده است، بلکه افلاطون، آیسخولوس، منابع یهودی هم از وی تجلیل کردند (در این باره ن.ک: مرد خوشنام تاریخ، همچنین : بازتاب کوروش در آیینه تاریخ نگاران).

ولی از اینها مهم‌تر منابع معتبر تر هستند که شامل کتیبه‌ها و الواح باستانی می‌شوند. منابعی مانند استوانه کوروش بزرگ، رویدادنامه نبونعید، روایت منظوم و… از مردم‌داری و انسان‌دوستی کوروش بارها نوشته اند.

بیایید بخش‌هایی از متن انسان دوستان استوانه کوروش بزرگ، آن هم در آن زمان را بخوانیم:

(و آنگاه که) سربازان بسیار من دوستانه اندر بابل گام بر می‌داشتند، من نگذاشتم کسی در تمامی سرزمین‌های سومر و اکد ترساننده باشد .. درماندگان باشنده در بابل را که (نبونئید) ایشان را به رغم خواست خدایان یوغی داده بود نه در خور ایشان، درماندگی‌هاشان را چاره کردم و ایشان را از بیگاری برهانیدم (بندهای ۲۴ و ۲۵ استوانه کوروش، برگردان عبدالمجید ارفعی).

در رویدادنامه نبونعید هم از احترام به معابد بابل توسط سپاهیان ایرانی و استقبال مردم بابل از کوروش بزرگ گفته می شود:

در ماه اَرَخسمنو، روز سوم کوروش به بابل اندر آمد. شاخه‌های سبز در برابر گسترده شد (ارفعی، ۱۳۸۹: ص ۱۴).

همچنین متن شاعرانه بابلی که درباره ظلم و ستم‌های نبونئید نوشته شده، بسیار از کوروش بزرگ و مردم دوستی او تمجید کرده است و از کمک کوروش بزرگ به تهیدستان نوشته است:

[کوروش] آنانی که توان‌هاشان در حد بسیار پایین بود، به زندگانی بازگردانید، از آن روی که به گونه‌ای پیوسته خوراکشان بدانان داده شده است… (ارفعی، ۱۳۸۹: ص ۲۵).

ایمان سلیمانی امیری برای حمله به کوروش بزرگ، حاضر است شأن و جایگاه گزنفون را هم پایین بیاورد! این در حالی است که ادبی بودن یک کتاب، لزوما به معنای این نیست که اصلا جنبه تاریخی نداشته باشد!!

نوشته‌های کتیبه‌های باستانی که در در سده‌های اخیر به دست آمده‌اند، با نوشته‌های گزنفون هم راستا هستند. اتفاقاً همین موضوع نشان می‌دهد، نوشته‌های گزنفون نسبت به دیگر مورخان یونانی به واقعیت نزدیک تر بوده است. گزنفون به مراتب کارنامه بهتری نسبت به هرودوت و کتزیاس دارد که ایمان سلیمانی امیری از این دو به عنوان منبع استفاده می کند. آن هم مطالبی که هیچ اشتراکی با منابع دیگر ندارند.

هرودوت درباره هندی‌ها می‌نویسد که آب نطفه آنها مانند بقیه آدمیان سپید نیست بلکه مانند پوستشان تیره است (هرودوت، کتاب ۳، بند ۱۰۱). یا درباره تاریخ مصر می‌نویسد که ادرار زنی که غیر از همسرش با کس دیگری همبستر نشده بود، چشم نابینای پادشاه مصر را شفا داد. شاه مصر به دلیل آنکه نیزه‌ای در رود نیل فرو کرده بود، ‌نابینا شده بود!!! (هرودوت، کتاب ۲، بند ۱۱۱). آیا ایمان سلیمانی امیری این مطالب را هم می پذیرند؟!

کتزیاس که گام‌های بیشتری از هرودوت برای افسانه‌سرایی برداشت. او اثری با نام ایندیکا داشته که افسانه‌های فراوانی درباره هند در آن وجود داشته است. از جمله انسان‌ها و حیوانات عجیب و غریب که حتی ادعا کرده آنها را به چشم دیده است!!! آیا ایمان سلیمانی امیری این مطالب کتزیاس را هم می پذیرند؟!

برای دانش بیشتر نگاه کنید به:

گزنفون کارنامه بهتری از هرودوت و کتزیاس دارد

بررسی نبرد اوپیس

یکی از مواردی که ایمان سلیمانی امیری به آن تاکید می‌کند داستانی تحریفی از نبرد اوپیس است.

در سالیان قبل ترجمه‌های نامعتبر و فرضیه‌های برخی از شرق‌شناسان باعث سواستفاده ایران‌ستیزان شده بود. حال آنکه پژوهشگران برجسته ایرانی و غیر ایرانی بارها گفته‌های آنان را اصلاح کردند ولی ایران‌ستیران ترجیح می‌دهند همان گفته‌های نامعتبر را تکرار کنند.

برخی با توجه به ترجمه‌های قدیمی و نامعتبر از رویدادنامه نبونعید، اینچنین نتیجه می‌گیرند که کوروش بزرگ مردم اوپیس را قتل عام کرد!! این در حالی است که آن ترجمه‌های قدیمی معتبر نیستند و حتی در برخی از آن ترجمه‌ها اضافاتی دیده می‌شود که اصلا در متن اصلی بابلی نیست!

اینکه ایمان سلیمانی امیری هنوز به ترجمه‌ها و فرضیه‌های قدیمی استناد می‌کند، نشان دهنده کم سوادی و به‌روز نبودن ایشان در حوزه تاریخ ایران باستان است. همیشه برای ما سوال بوده، چطور این افراد که تا این حد از فضای پژوهش دوران هخامنشیان دور هستند، به خود اجازه می‌دهند درباره آن دوران اظهار نظر کنند!

با توجه به پژوهش‌های جدیدتر و معتبر دکتر شاهرخ رزمجو و پرفسور لمبرت می‌توان گفت در متن بابلی رویدادنامه نبونعید اصلا «مردم اوپیس» نیامده بلکه از «اکد» (سپاه بابل) سخن به میان می‌آید.

در متن تاکید شده است که جنگ بر [کرانه] دجله در حال انجام بوده است. یعنی کوروش هنوز وارد شهر نشده بود و طبیعتا تا زمانی که هنوز سپاهیان بیرون شهر مشغول جنگ هستند، نمی‌توان گفت که شهر فتح شده است و مردم قتل عام شدند! از آنجایی که در این بخش از مردان اکد در اوپیس سخن به میان آمده است، چیزی راجع به قتل عام مردم در این متن وجود ندارد و در واقع به شکست سربازان دشمن توسط کوروش بزرگ اشاره دارد.

دکتر عبدالمجید ارفعی هم که بر اساس ترجمه اوپنهایم گزارشی از رویدادنامه ارائه داده است در گزارش خود اصلا به کوروش بزرگ اشاره نمی‌کند و از شورشی علیه نبونئید سخن می‌گوید.

بنابراین فرضیه‌های قدیمی که با منابع دیگر هیچ اشتراکی ندارند، چندان معتبر نیستند که ایمان سلیمانی امیری هنوز در آن فرضیه‌ها مانده است!

آنچه در منابع گوناگون اشتراک دارد، رفتار انسان دوستانه کوروش بزرگ با مغلوبین است.

برای مشاهده اسناد و منابع نگاه کنید به:

آیا کوروش مردم اوپیس را قتل عام کرد؟

سخنان نادرست درباره هنر هخامنشیان و دبیران و پزشکان هخامنشی

ایمان سلیمانی امیری ادعا کرده که تخت جمشید و دیگر آثار هخامنشی توسط اقوام غیر ایرانی مانند بابلی‌ها، ایلامی‌ها، یونانی‌ها و مصری‌ها ساخته شده است!! همچنین ادعا می‌کند دبیران و کاتبان هخامنشیان آرامی و ایلامی بودند!!

از آنجا که قید ایشان مطلق است به نظر می‌رسد قصد دارد بگوید ایرانیان نقشی در این موارد نداشتند!!

این درحالی است که ایرانیان نقش ویژه‌ای در ساخت پارسه (تخت جمشید) داشتند و هنر هخامنشی هنری ممتاز و درخشان و ترکیبی از هنر اقوام پیشین به همراه نو آوری بود که بر هنر روم و یونان هم تأثیر گذاشت.

برای دانش بیشتر نگاه کنید به:

سازندگان تخت جمشید چه کسانی بودند؟

پردیس‌ها و چهارباغ‌ها در ایران باستان

 

درباره دبیران هم باید گفت که اتفاقا اسنادی وجود دارد که نشان می دهند که دبیران ایرانی هم در دستگاه اداری نقش داشتند. از جمله دو سند ایلامی از سال ۲۳ سلطنت داریوش که می گوید: پسران ایرانی که متن ها را رونوشت می کنند (ن.ک: EDUCATION   i. IN THE ACHAEMENID PERIOD – Encyclopaedia Iranica).

درباره پزشکان هم سلیمانی امیری ادعا می‌کند اکثر پزشکان دربار هخامنشی هندی و یونانی و مصری بودند!! او هیچ سندی ارائه نمی‌دهد که متوجه شویم پزشکان هندی چگونه در دربار هخامنشی بودند؟! همچنین چه آمار دقیقی از تعداد پزشکان دربار به همراه ملیت آنها وجود دارد که ادعا می‌کند اکثر آنها غیر ایرانی بودند؟!

با توجه به ناآگاهی ایمان سلیمانی امیری از منابع و اسناد تاریخی به نظر می‌رسد او این موارد را بدون پژوهش عمیق گفته است.

سخنان نادرست درباره دانشمندان ایران باستان

از ادعاهای کلیشه‌ای که توسط ایمان سلیمانی امیری بیان می‌شود، عدم وجود دانشمند در دوران هخامنشیان است. او می‌گوید: «یونانیان فیلسوف داشتند. هومر را داشتند. شما زمان هخامنشیان چه کسی را داشتید؟!».

به نظر او قصد دارد بگوید ایران در زمان هخامنشیان دانشمند نداشته است!! که باز هم نشان دهنده دانش اندک او از تاریخ هخامنشیان و تحولات پس از هخامنشیان است.

این در حالی که فیلسوفان بزرگ یونانی مانند سقراط و گزنفون و افلاطون از ایرانیان ستایش کردند.

در رساله آلکیبیادس اول، افلاطون به زبان سقراط با آلکیبیادس به گفت‌وگو می‌نشیند و در این گفت‌وگو آیین حکومت داری و تربیت شاهزاده ایرانیان را با یونان مقایسه می کند:

اگر تو اجداد خود و سالامیس، وطن اریساکس یا اگینا وطن نیای بزرگ آیاکوس را در برابر اردشیر، پسر خشایارشا نمایش دهی بی گمان بر تو خواهند خندید، پس نیک بنگر تا ببینی که ما از حیث تبار و تربیت تا چه پایه از آنان کمتریم… (افلاطون، ۱۴۰۱: ج۲، ص ۶۵۷- ۶۶۰).

می بینیم که واقعیت‌های تاریخی چقدر با اظهارت ایمان سلیمانی امیری فاصله دارد. آن فیلسوفان یونانی که ایمان سلیمانی امیری دم از آنها می زند، کوروش بزرگ و هخامنشیان را ستایش کردند، آن وقت شخصی مانند ایمان سلیمانی امیری به دنبال تخریب کوروش بزرگ است!

به هر حال نام دانشمندانی از دوران هخامنشیان به جا مانده است. از جمله شخصی به نام اوستن (هوشتانه) در سطح جهانی شهرت داشته است. اوستن بر فیلسوفان یونانی تاثیر گذار بوده است که البته روایت‌های بعدی درباره او با افسانه آمیخته شدند.

اشخاصی نیز مانند آرتاخه و بوبراندا هم به مهندسی سازه آشنا بودند.

برای دانش بیشتر نگاه کنید به:

دانشمندان ایران باستان: اوستن (هوشتانه)

دانشمندان ایران باستان: آرتاخه

دانشمندان ایران باستان: ﺑﻮﺑﺮﺍﻧﺪﺍ

آیا اوستن جادوگر و یا رمال بود؟

 

علاوه بر این موارد، طبق نوشته افلاطون دانشمندان و اساتیدی در حوزه حکمت زرتشتی، سیاست و اخلاق در دربار هخامنشی حضور داشتند (ن.ک: ستایش تعلیم و تربیت ایرانیان توسط افلاطون).

شواهد و منابع فراوان حاکی از گسترش ستاره‌شناسی و وجود ستاره‌شناسان در دوران هخامنشیان هستند (ن.ک: پیشرفت‌های اخترشناسی (نجوم) در ایران باستان).

سلیمانی امیری به هومر اشاره می‌کند که شاعر و داستان‌سرای یونانی بود. ولی اشاره نمی‌کند که داستان ها و اساطیر در دوران هخامنشیان شناخته شده بودند. مطمئن هستیم که در دوران هخامنشیان نام جمشید را می‌شناختند و در گنجینه الواح ایلامی که در پارسه (تخت جمشید) به دست آمده شماری از نام‌های اشخاص مانند یمه (ییمه، جم)، یکمه (Yamakka)، یمکشدا (Yamakshedda) به چشم می‌خورند (یارشاطر، ۱۳۶۸: ص ۴۹۹). نشان‌هایی مانند اختر کاویانی از دوران هخامنشیان به جا مانده است و حتی فرضیه‌های قابل توجهی مطرح شده که درفشی مانند درفش کاویانی در آن دوران برپا می شده است. احتمالا از همان سده‌های پیش از میلاد داستان کاوه آهنگر و ضحاک در میان ایرانیان فراگیر بوده است (ن.ک: درفش کاویانی).

آشکار است که در دوران هخامنشی، هنر، معماری، حکمت، اسطوره و… مورد توجه بوده است ولی نام هنرمندان و دانشمندان به جا نمانده است و آن هم به دلیل نابودی آثار پس از هخامنشیان است. ایمان سلیمانی امیری با حذف هدفمند تحولات پس از هخامنشیان و نادیده گرفتن نابودی‌های گسترده در دوران یونانی‌گرایی، واقعیت‌ها را تحریف کرده است.

الکساندر مقدونی کاخ‌های پارسه (تخت جمشید) را آتش زد که طبیعتا باعث نابودی آثار زیادی شده است (ن.ک: به آتش کشیده شدن پارسه توسط اسکندر). در دوره‌های بعدی که حکومت‌های یونانی (دوره هلنیستی) در ایران شکل گرفتند آثار زیادی نابود شدند این موضوع آن قدر ملموس است که دیگر کتیبه‌هایی به خط میخی که در دوره هخامنشیان در پارسه و بابل رواج داشت را نمی‌بینیم و این نشان می‌دهد که تا چه میزان انزوای کاتبان و دانشمندانی که پیش از آن وجود داشتند رخ داده است. پس از آن تا مدت‌ها کتیبه‌‌هایی به خط یونانی یافت شده است و خیلی اندک کتیبه‌ها به خط‌های دیگر هستند.

اینکه نام بسیاری از دانشمندان آن دوران باقی نمانده، دلیلی بر عدم وجود آنها نیست. آثار هنری، معماری، ستاره شناسی و… نشان می‌دهند دانشمندان و هنرمندان زیادی حضور داشتند.

شوربختانه پس از یورش و سلطه خلفا، دستاوردهای ساسانیان و اشکانیان که حاصل گردآوری آثار گذشته باستانی بود، به صورت کامل به دست ما نرسید و به صورت پراکنده و اندک باقی مانده‌اند. بنابراین منابع کامل و جامعی درباره دانشمندان دوران هخامنشیان در دست نداریم (ن.ک: کتاب‌سوزی اعراب در ایران).

آیا مردم سارد عیله کوروش بزرگ شورش کردند؟!

ایمان سلیمانی امیری ادعا کرده که مردم سارد که از ظلم و ستمی کوروش بزرگ به ستوه آمده بودند علیه کوروش شورش کردند و او شورش مردم را سرکوب کرد!! به نظر می‌رسد که ایمان سلیمانی امیری خودش مستقیم اصل منابع را نخوانده و فقط شنیده‌هایش را گفته است.

وجود شورش در لودیه پس از فتح این سرزمین را باید با تردید نگاه کرد چراکه فقط هرودوت چنین روایتی را گفته است و مورخان دیگر چیزی در این باره ننوشته‌اند. شواهدی هم برای تایید روایت هرودوت وجود ندارند. همان هرودوت که افسانه‌های فراوان نوشته است حتی در همین روایت هم افسانه های زیاد است.

اما با این حال روایت هرودوت چندان با گفته‌های ایمان سلیمانی امیری هم راستا نیست. اولا هرودوت این ناآرامی را مربوط به شهر سارد ننوشته است بلکه مربوط به سرزمینی که به نام لودیه شناخته می‌شد نوشته است و پایتخت آن سارد بوده است. اینطور که هرودوت نوشته است فقط برخی از اهالی شهرهای پری‌ین و ماگنزیا در شورش شرکت داشتند.

آنچه هرودوت هم نوشته است بیشتر از آنکه شورش جنبه مردمی داشته باشد، توسط اشخاصی که مزدور استخدام می‌کردند، رهبری می شده است و خیلی هم زود موضوع تمام شد. هرودوت نوشته است:

همین که کوروش از سارد دور شد، پاکتی‌یس علیه تابالوس و شاه شورید. تا کنار دریا پیش رفت و با طلاهایی که از سارد با خود آورده بود، به استخدام مزدور پرداخت (هرودوت، کتاب ١، بند ١۵۴).

در این داستان مانند بسیاری از داستان‌هایی که هرودوت نوشته است، جنبه‌های افسانه‌ای فراوان دیده می‌شود. از جمله وقتی رهبر شورشیان فراری می‌شود و ایرانیان به دنبال او هستند، داستانی تخیلی شرح داده می‌شود:

هاتف دوباره پاسخ داد که پاکتی‌یس را به ایرانیان تحویل دهند. آریستودیکوس وقتی این را شنید چنین کرد: دور معبد به گردش پرداخت و هر چه گنجشک یا پرنده‌ای دیگر در آنجا لانه کرده بود برداشت. می‌گویند آنگاه آوایی از ژرفای پرستشگاه برآمده و خطاب به او گفت: «ای کافر بی دین چطور جرئت می‌کنی چنین کنی؟ پرندگان را که به معبد من پناه آورده‌اند شکار می کنی؟» آریستودیکوس به آسودگی پاسخ داد: «جناب خدا، تو به پناهندگان خودت کمک می‌کنی ولی از کومه‌ای‌ها می‌خواهی پناهنده خود را تحویل دهند؟» (هرودوت کتاب ۱، بند ۱۵۹).

یه راستی ما در قرن ۲۱ باید این افسانه های خرافی را بپذیریم؟!!

با توجه به پیشرفت فرهنگی بشر، این داستان‌ها در روزگار ما پذیرفتنی نیستند حتی گاهی خنده دار هم هستند! ولی گویا ذهنیت بشر آن روزگار در یونان باستان این داستان‌ها را می‌پذیرفت و برای همین هرودوت بارها چنین داستان‌هایی آورده است و همین داستان‌ها خوراک دروغ پردازی ایران ستیزان در قرن ۲۱ شده است!

گفته‌های پیشین ایمان سلیمانی امیری نشان می‌دهد که او مخالف خرافات است ولی در اینجا به منابع خرافی برای تخریب کوروش بزرگ استناد می‌کند!

برای دانش بیشتر نگاه کنید به:

آیا مردم لودیه یا سارد عیله کوروش بزرگ شورش کردند؟!

نوشتن اقدامات کمبوجیه به پای کوروش بزرگ!

ایمان سلیمانی امیری در ادعایی عجیب مدعی شده که کمبوجیه پسر کوروش بود و کوروش بزرگ او را تربیت کرده به همین سبب جنایات او در دوران حکومتداری، مورد تأیید کوروش بزرگ بودند!!

این ادعا زمانی می‌تواند مطرح شود که ابتدا اقدامات کمبوجیه مورد بررسی دقیق قرار گیرند. آیا به راستی کمبوجیه جنایات زیادی کرده است؟! اگر بر فرض کمبوجیه جنایات وسیعی هم انجام داده باشد، نمی توان آنها را به پای کوروش بزرگ نوشت! زیرا در تاریخ کم نبودند شاهانی که خود عادل بودند ولی پسر و جانشین آنها جنایتکار شد! یکی از بهترین نمونه های این موارد امپراتور روم «مارکوس ائورلیوس» و پسرش که امپراتور بعدی بود یعنی «کامودوس» بودند.

اغراق و بزرگنمایی درباره تمدن یونان

همانطور که اشاره کردیم فیلسوفان بزرگ یونانی مانند گزنفون و افلاطون از ایرانیان ستایش کردند. جایگاه والای تمدن یونانیان و تاثیر گذاری ماندگار آنها بر تمدن بشری بر کسی پوشیده نیست. تمدن باستانی یونانی قابل ستایش است ولی نباید درباره تمدن یونان اغراق و بزرگ نمایی کنیم. 

سوال آنجاست که اگر الکساندر مقدونی کشورگشایی نمی‌کرد و پس از آن در دوران یونانی‌گرایی، فرهنگ‌ها و تمدن‌های دیگر را تحقیر نمی‌کردند، باز هم تمدن یونانی تا این حد مورد توجه قرار می‌گرفت؟! آیا ریشه بسیاری از علوم، یونان باستان دانسته می‌شد یا نقش تمدن‌های دیگر روشن‌تر و آشکار تر نمایان بود؟!

حتی بعدها که ایرانیان حکومت‌های اشکانی و ساسانی را تشکیل دادند به تمدن یونانیان احترام گذاشتند و از دستاوردهای آنها استفاده کردند. ولی در زمان حکومت‌هایی مانند حکومت سلوکیان بسیاری از آثار هخامنشیان نابود شد.

خیلی از ما که مجذوب تصاویر فیلم‌های سینمایی درباره یونان باستان می‌شویم، چندان از تحولات تاریخ یونان آشنا نیستیم. از جنگ‌های طولانی و ویرانگری که آتنی‌ها و اسپارتی‌ها با یکدیگر داشتند و جنایات و ویرانی فراوان را به بار آوردند آشنا نیستیم!

توسیدید مورخ ارزنده یونان باستان که کمتر مورد توجه رسانه‌ها و فیلم‌های سینمایی قرار می‌گیرد، تاریخ جنگ پلوپونزی را نوشته است. نوشته‌های او قطعا بسیار معتبرتر از هرودوت و کتزیاس است ولی خیلی از ما او را اصلا نمی‌شناسیم.

برخی می گویند در یونان باستان دموکراسی بوده است و در ایران هخامنشی دیکتاتوری و استبداد جاری بوده است! این در حالی است که یونان هم زمان با هخامنشیان یک امپراتوری متحد نبوده است. مجموعه‌ای از دولت‌شهرهای یونانی وجود داشتند که جنگ‌های فراوانی با یکدیگر می‌کردند. در بسیاری از دولت‌شهرهای یونانی اصلا دموکراسی جاری نبوده است و آن دموکراسی فقط در آتن بوده است.

خیلی‌ها تصویر می‌کنند دموکراسی با ارزش‌های کنونی در آتن باستانی جاری بوده است. ولی نمی‌دانند که زنان و برده‌ها حق رای نداشتند. به نوعی فقط بزرگان که آزاد بودند رای می دادند!

پس اصلا کار درستی نیست که دم از تمدن یونان بزنیم و به دنبال تخریب تمدن هخامنشیان باشیم. همه تمدن های بشری کاستی‌هایی داشتند حتی تا به امروز در پیشرفته‌ترین کشورهای دنیا هم کاستی‌های فراوان دیده می‌شود.

حکومت‌های یونانی‌گرا که پس از هخامنشیان شکل گرفتند نه تنها آثار هخامنشیان را از بین بردند بلکه بسیاری از دستاوردهای تمدن بین النهرین هم کم رنگ شدند. خطوط میخی از یادها رفتند و آنچه برتر انگاشته می‌شد فرهنگ یونانی بود! یونانی‌گرایی افراطی ریشه در همان دوران دارد.

فراموشی و تناقض گویی‌های ایمان سلیمانی امیری

جالب است که بدانیم در گفته‌های ایمان سلیمانی امیری تناقض وجود دارد. گویا او گفته‌های پیشین خود را فراموش کرده است.

مثلاً ادعا می‌کند که در دوران هخامنشیان دانشمند نداشتیم!! در حالی که ایشان در ویدئوهای پیشینش به روایت ابن خلدون در مورد نابودی کتاب‌های ایرانیان به دست عمر بن خطاب اشاره کرده بود و از این طریق استدلال می‌کرد که عدم وجود نام دانشمندان و آثار علمی از ایران باستان، به سبب نابودی بوده و نه عدم وجود آنها!

ولی ظاهراً در این بخش استدلال خود را فراموش کرده است! سوال آنجاست که چرا عدم وجود نام دانشمندان از دوران هخامنشیان به دلیل نابودی نبوده است؟! این تغییر دیدگاه به چه دلیل است؟!

همچنین او استدلال می کند که نبونئید پادشاه محبوبی بین مردم بود و نوشته‌های استوانه کوروش بزرگ دروغ است! استدلال او این است که شورشیانی در زمان داریوش خود را فرزند نبونئید می‌دانستند!! این در حالی است که او ادعا می‌کند کوروش فقط در بین سربازانش محبوب بوده است!!

اگر طبق استدلال خود جناب سلیمانی پیش برویم، به این نتیجه می‌رسیم کوروش بزرگ بین مردم محبوب بوده است، زیرا بر اساس کتیبه بیستون کسانی بودند که خود را فرزند کوروش می دانستند و عیله داریوش شورش کردند! 

البته که شورش‌های دوران داریوش ربطی به محبوبیت پادشاهان پیشین نداشته است. بلکه موضوع مشروعیت بوده است. شورش‌ها در دوران بحران جانشینی پیش آمده بود که بارها در دوران باستان وجود داشته است.

شورشیانی که در کتیبه بیستون از آنها یاد می شود، معیار خوبی برای فهمیدن محبوبیت پادشاهان پیشین نیستند و باید منابع دوران همان پادشاهان را بررسی کنیم.

برای دانش بیشتر نگاه کنید به:

آیا استوانه کوروش و کتیبه بیستون درباره نبونئید تناقض دارند؟

 

به راستی جناب سلیمانی به چه سبب دچار این تناقضات شده است؟! آیا او دچار فراموشی شده است؟! یا در مواضع مختلف دیدگاه های خود را تغییر داده است؟!

دیگر ادعاهای تحریفی

اگر بخواهیم تک تک ادعاهای ایمان سلیمانی امیری را بررسی کنیم بحث به درازا می کشد.

او ادعاهایی درباره داریوش بزرگ هم کرده است. از جمله اینکه مردم علیه داریوش بزرگ قیام کردند و او قیام های مردمی را سرکوب کرد! همچنین او ادعا می کند که داریوش برخی از این شورش ها را به خاطر مسائل دینی سرکوب کرد! تمام این ادعا دروغ است.ما پیشتر به تمام این ادعا ها پاسخ دادیم. پیشنهاد می کنیم حتما آن مطالب را مطالعه کنید:

ماهیت شورش‌های زمان داریوش بزرگ

کتاب‌نامه:

- آیسخولوس (۱۳۹۰)، مجموعه آثار، ترجمه عبداله کوثری، تهران: نشر نی، 

- ارفعی، عبد المجید (۱۳۸۹). فرمان کوروش بزرگ. تهران: مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی..

- افلاطون (۱۴۰۱)، دوره آثار. ترجمه محمد حسن لطفی، انتشارات خوارزمی.

- جلیلیان، شهرام (۱۳۹۴). تاریخ جُندی‌شاپور. اهواز: انتشارات دانشگاه علوم پزشکی جندی‌شاپور. چاپ دوم. صص ۸۰ – ۸۲.

- رزمجو، شاهرخ (١۳۸۹). استوانه کورش بزرگ. تهران: فرزان روز.

- فرخ، کاوه (1390)، سایه های صحرا: ایران باستان در جنگ، ترجمه شهربانو صارمی، نشر ققنوس

- قائم، گیسو (۱۳۹۶) «تاثیر معماری باغ های متقدم ایران بر معماری باغ های متأخر». شماره ۳-۷. فصلنامه علمی پژوهشی نقش جهان. صص ۶۳-۷۷.

- کتزیاس (١٣٨٠). خلاصه تاریخ کتزیاس از کوروش تا اردشیر (معروف به خلاصه فوتیوس). ترجمه کامیاب خلیلی. تهران: کارنگ.

- گزنفون (١٣٨٩). زندگی کوروش (تربیت کوروش) [مشهور به کوروش نامه]. ترجمه ابوالحسن تهامی. تهران: نگاه.

- هرودوت (١٣٨٩). تاریخ هرودوت. ترجمه مرتضی ثاقب فر. تهران: اساطیر.

- یارشاطر، احسان (۱۳۶۸). «تاریخ ملی ایران». ترجمه حسن انوشه. در تاریخ ایران پژوهش دانشگاه کمبریج. ج ۳، ب ۱. تهران: امیرکبیر. صص ۴۷۱-۵۸۷.

به کار گیری یا روگرفت از نوشته‌های این پایگاه تنها پس از پذیرش قوانین پایگاه امکان پذیر است: قوانین پایگاه خِرَدگان
توسعه نرم افزاری: مجید خالقیان
ایمان سلیمانی امیری و دروغ‌پردازی علیه هخامنشیان