تاریخ و فرهنگ ایران زمین

آیا استوانه کوروش تفاوتی با سایر استوانه ها ندارد؟!

تفاوت منشور کوروش | نویسنده: ایمان کیارسی | واپسین به روزرسانی: ۳ دی ۱۳۹۵ |


آیا استوانه کوروش بزرگ هیچ تفاوتی با سایر استوانه های اشخاص تاریخی ندارد؟!

تفاوت اساسی استوانه کوروش با دیگر استوانه های تاریخی

آیا استوانه کوروش تفاوتی با سایر استوانه ها ندارد؟!

هنگامی که کفگیر ایران ستیزان به ته دیگ می رسد!

این روزها در فضای مجازی ایران ستیزان  دست به انتشار مطالبی می‌زنند که هر انسان با منطق و پویایی را به تعجب وا می‌دارد. به راستی می‌توان گفت کفگیر ایران ستیزان به ته دیگ رسیده است که این چنین بی منطقی و ستیز ناجوانمردانه خود را به مسلک ظهور می گذارند.

آیا استوانه کوروش بزرگ هیچ تفاوتی با سایر استوانه های اشخاص تاریخی ندارد؟!

تصویر 1

به مطالب بازگو شده در تصویر 1 دقت بفرمایید.

ایران‌ستیزان و کوروش‌ستیزان نخست نوشتار خود را با یک مغلطه آغاز می‌کنند و مدعی می‌شوند که صدها استوانه در جهان وجود دارند که همانند منشور کوروش بزرگ به بیان وقایع دوران باستان پرداخته‌اند! کسی نمی‌داند که این «صدها» استوانه را از چه منبعی استخراج کرده‌اند و چه کسی به آنها گفته است صدها استوانه همانند استوانه کوروش بزرگ در جهان وجود دارد و همه آن «صدها» استوانه در کجا و در چه شرایطی نگاه داری می‌شوند که شما با بررسی آنها متوجه شدید همگی استوانه‌ها همانند استوانه کوروش بزرگ هستند؟

آیا این گنگ سخن گفتن نشانه سردرگمی آنها نیست؟! آنها بدون هیچ اشاره‌ای به محتوای استوانه‌ها و بدون ارائه مدرک و سند، صدها استوانه را همانند استوانه کوروش بزرگ می دانند!!!!

در همین ابتدای امر ما متوجه دروغ پراکنی و شایعه پراکنی این افراد می‌شویم که بدون اشاره به اصل محتوای استوانه‌های ادعایی از سوی خودشان، و همچنین بدون پرداخت به شرایط زمان نوشتارِ آن استوانه‌ها، در اقدامی ساده نگرانه همه آنها (استوانه‌های دیگر اشخاص تاریخی) را همانند یک استوانه (استوانه کوروش بزرگ) می‌دانند!

ستیز با هویت و تاریخ یک ملت، ستیز با منطق و خرد، و اکنون ستیز با عقلانیت

ستیز با هویت و تاریخ یک ملت، ستیز با منطق و خرد، و اکنون ستیز با عقلانیت

همانطور که آنها مدعی شده‌اند، همه آن استوانه‌هایی که به گفته خودشان همانند استوانه کوروش بزرگ هستند، به شرح وقایع دوران باستان پرداخته‌اند و تنها یک انسان منطق گریز می‌تواند به چنین نتیجه‌ای برسد!

در نظر بگیرد 10 نویسنده را که هر کدام یک کتاب را به رشته نگارش در می آورند. آن نویسنده‌ها از لحاظ تفکرات، اعتقادات، موقعیت مکانی، موقعیت اجتماعی، شناسه‌های نژادی و … با یکدیگر تفاوت دارند و حال به نظر شما می‌توان نوشته‌های هر کدام از آن ده نفر را همانند هم دانست؟

1- از چه نظر همانند یکدیگرند؟

2- شرایط نگارش آنها نیز همانند یکدیگر بود؟

3- آن نویسندگان از نظر اعتقادی و تفکراتی نیز با یکدیگر همانند بودند؟

4- آیا متن کتاب‌ها را تحلیل و بررسی کرده اید که به این نتیجه رسیدید؟ اگر بله پس منبع و سند و مقاله تحلیلی شما کجاست؟

5- آیا این نوع دست پاچگی و ستیز و بی منطقی تا این اندازه، نشانه ضعف عقلانیت نیست؟

در دومین گام این افراد نام دو تن از پادشاهان دوران باستان را می آورند «نبونئید»(آخرین پادشاه بابل) و «آشوربانیپال» (631 – 668 ق.م) و مدعی می‌شوند استوانه‌های این اشخاص با استوانه کوروش بزرگ تفاوتی ندارد.

بهتر است استوانه کوروش بزرگ را با چندی از استوانه‌ها و کتیبه‌های تاریخی دیگر، مقایسه کنیم تا متوجه بشویم که آیا به راستی محتوا و شرایط نگارش آنها همانند یکدیگر است یا خیر!

استوانه‌های نبونئید

با آنکه چند کتیبه از نبونئید به جا مانده است که دست به تعمیر پرستشگاه ها می زند اما کتیبه های دیگر هم زمان نشان می دهند که نبونئید به ادیان دیگر بی احترامی می کرده است علاوه بر این او کشتار و جنایاتی هم انجام داد.

محتوای استوانه نبونئید از سیپار: شرح چگونگی تعمیر سه معبد در شهر حران و سیپار

1. the sanctuary of the moon god Sin in Harran، خدای ماه سین در حران!

2. the temple of the sun god Šamaš in Sippar, called Ebabbar، معبد خدای خورشید (ساماس) نام معبد (اِبابار).

3. the shrine of the warrior goddess Anunitu in Sippar، حرم الهه جنگجو (آنونیتو).

استوانه نبونئید از سیپار

استوانه نبونئید از سیپار

محتوای استوانه نبونئید متعلق به معبدگاه «سین» در «او»: شرح تعمیر قسمت‌های خراب شده زیگورات به نام E-lugal-galga-sisa

استوانه نبونئید از اور

استوانه نبونئید از اور

حال بیایید به محتوای استوانه کوروش بزرگ دقت کنیم. استوانه کوروش از بازگشت خدایان مردمان سرزمین مغلوب یعنی سومر و اکد به جایگاه ابتدایی خود سخن می گوید. نه به دلخواه خود بلکه به دلخواه مردمان سرزمین های مغلوب. احترام به معابد مقدس را بیان می کند و آنها را آباد می سازد و همچنین اشاره می کند که مکان های نیمه ساز شهر بابل را آباد کرده است (محتوای بندهای 33 تا 43 استوانه کوروش بزرگ).

توضیحات:

1- نبونئید به عنوان شاه سرزمین اکد، صرفا دست به تعمیر و نوسازی معابد مورد نظر خودش می‌زند و بر اساس دیگر منابع، به معابد دیگر بی اعتنا بوده و حتی به آنها بی احترامی می کرده است.

2- کوروش بزرگ بر خلاف دیگر شاهان فاتح به جای غارت و چپاول سرزمین های مغلوب، دست به آبادانی معابد و دیگر مکان های مورد نظر مردم کشور مغلوب می‌زند.

باید توجه داشت که کوروش بزرگ به اعتقادات مردمان مغلوب احترام گذاشت، در صورتی که نبونئید به گفته خود بابلی‌ها به برخی از خدایان مردم سومر و اکد بی توجهی نشان می داد. در ادامه بیشتر در این باره توضیح می دهیم.

.

بی احترامی نبونئید به معابد و کشتار و جنایات او بر اساس منابع بابلی

بنا بر اسناد بابلی، که برخی پیش از ورود کورش به بابل نوشته شده‌اند، نبونئید با تحمیل باورهای دینی خود به مردم و عدم حضور در پایتخت، باعث بروز نارضایتی در مردم و آشفتگی اجتماعی و سیاسی در بابل شده بود. او که سین، خدای ماه را پرستش می‌کرد، به باورهای بابلیان بی‌اعتنا بود و تلاش می‌کرد تا خدای خود را جایگزین خدای مورد احترام مردم سازد. او جشن سال نوی بابلیان را نیز عملاً با غیبت طولانی خود به تعطیلی کشاند.

در یک متن بابلی به نام «روایت منظوم» گفته شده است که نبونئید اندکی پس از به قدرت رسیدن، به تیمه در شمال شرقی عربستان و نزدیک دریای سرخ لشکرکشی کرد، شاه آنجا را کُشت و در همان‌جا اقامت گزید. نبونئید حدود ده سال به بابل بازنگشت. طبق این متن، او به جای رسیدگی به بابل، به ساخت و ساز در تیمه دست زد و برای این کار از مردم آنجا بیگاری کشید. همچنین در این متن، به کشتار مردم، از جمله زنان و کودکان در تیمه اشاره شده است (رزمجو، ١۳۸۹: ص ۷۰).

در استوانه کوروش هم این بی احترامی نبونئید به معابد و ظلم و ستم او به صورت نسبتا مفصل بیان شده است (ن.ک: استوانه کوروش، بندهای 1 تا 11) اما کوروش بزرگ علاوه بر احترام به معابد گوناگون، رفتار بسیار جوانمردانه ای با مردم بابل داشت و این موضوع در تمام منابع اشتراک دارد و چیزی نیست که فقط کوروش بزرگ ادعا کرده باشد. این رفتار جوانمردانه کوروش در منابع یونانی، یهودی و حتی اسناد بابلی همزمان که مرتبط با زندگی روزمره مردم است، اشتراک دارد.

نگاه کنید به:

اسناد شگفت انگیزی که محتوای استوانه کوروش را تأیید می‌کنند

باید در نظر داشت که این نوع برخوردها (احترام به مقدسات و باورهای مردم سرزمین مغلوب) حتی در جنگ های امروزین بشر نیز کم یاب است. همین مسئله خود گویای بسیاری از مفاهیم انسانی است. ولی متاسفانه عده‌ای از روی دشمنی (دشمنی با تاریخ نیاکان خود!) با نگرشی ستیزجویانه به اتفاقات دوران باستان می‌نگرند که این نوع برخوردها باعث می‌شود آنها عملا منطق، انصاف و عقلانیت را زیر پا بگذارند!

این مسئله نیز بسیار مهم است که بدانیم بابل در دوران پیش از کوروش نیز بارها فتح شده بود، اما مردم بابل هرگز در زمان مغلوب شدن رفتاری جوانمردانه از فاتحان ندیدند. یا قتل عام و خانه‌ها و معابدشان ویران شد و یا اینکه علیرغم خواست خود کوچانده شدند!!!

نگاه کنید به:

فتح آرام بابل توسط کوروش، نقطه عطفی در تاریخ بشر

نسل کشی و برده گیری آشوربنیپال

به راستی اگر محتوای منشور کوروش بزرگ را به عنوان یک فاتح، با کتیبه‌های آشوربانیپال (بازهم به عنوان یک فاتح) مقایسه کنیم، در می‌یابیم که در حال مقایسه میان دریا و بیابان هستیم و در این میان اگر کسی بیاید و بگوید که دریا و بیابان هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند، تردیدی نیست که وی یا عقلانیت را باخته است و یا اینکه سودش در درک  نکردن این دو مفهوم است!

بیایید با هم یکی از کتیبه‌های آشوربنیپال را بخوانیم:

پیکره گاوهای نر وحشتناکی را که زینت بخش درها بودند از جا کندم، معابد ایلام را با خاک یکسان کردم و خدایان و الهه‌های آن را به باد یغما دادم. سپاهیان من به بیشه‌های مقدس آنان که تا آن هنگام هیچ بیگانه‌ای از کنار آنها گذر نکرده بودگام نهادند، اسرار آن را دیدند و به آتش کشیدند. من قبور شاهان قدیم و جدید آن را… ویران و متروک کردم… من مدت یک ماه و بیست و پنج روز راه سرزمین ایلام را به بیابان ویران ولم یزرعی تبدیل کردم. من در روستاهای آن نمک و سیلهو کاشتم. من دختران شاهان، همسران شاهان، همه خانواده‌های قدیم و جدید شاهان ایلام، شهربانان، شهرداران شهرها… تمامی متخصصان، ساکنان مرد و زن… چهار پایان بزرگ و کوچک را که تعدادشان از ملخ بیشتر بود به عنوان غنیمت جنگی به سرزمین آشور روانه ساختم… (مجید زاده، 1380: ص ۳۳۷).

به راستی کسانی که استوانه کوروش را با این کتیبه‌ها یکی می‌دانند آیا با خِرَد آشنایی دارند؟!

نگاره ای متعلق به سربازان آشوری در دوره آشوربانیپال: سرهای سربازان ایلامی در درون چادر جمع آوری شده اند و بیرون چادر نیز دو سرباز آشوری با دو سر بریده شده ایستاده اند. Luckenbill, vol. 2, sec. 810.  
( Grisly Assyrian Record of Torture and Death [by: Erika Belibtreu  [P: 9 ]
Editor, H. S. (2002;2002). BAR 17:01 (Jan/Feb 1991). Biblical Archaeology Society.)

کتیبه سناخریب، نابودگر بابل

کتیبه سناخریب

اشاره سناخریب به مغلوب ساختن بابل:

۱۵-۱۳)… شوزوبو (موشِزیب-مردوک = شاه بابل) را زنده در یک نبرد دستگیر کردند و نز من [آوردند]. من او را [در دروازه] در وسط شهر نینوا، همچون یک خوک بستم…

۴۸-۴۳)… همچون سر رسیدن یک توفان، من به راه افتادم و آن را (بابل را) همچون گردبادی در هم کوبیدم. من آن شهر را فرا گرفتم، دست‌های من با سدها و ادوات [شهر را گرفت]، ویران (شکستگی)… نیرومندش (شکستگی)… بزرگ و کوچک، هیچکدام را باقی نگذاشتم. من میدان‌های شهر را با اجسادشان پوشاندم. شوزوبو، شاه بابل را همراه با خانواده اش و [بزرگانش] زنده به سرزمین خود بردم. ثروت آن شهر: نقره، طلا، سنگهای گرانبها، اموال و کالاها را من به دست مردم (سربازان) خود سپردم و آنها آن (ثروت) را از آن خود کردند. خدایانی را که در میان آن (شهر) می ریستندف مردم (سربازان) من گرفتند و آنها را خرد کردند.

50-54)… شهر و خانه ها را از پی ها تا (فراز) دیوارها(یشان) ویران کردم، نابود کردم، به آتش سوزاندم. دیوارها و حصار بیرونی، پرستشگاه ها، خدایان، زیگوراتهای (ساخته شده) از آجر و گِل و هر چه آنجا بود را با خاک یکسان کردم و خاک آوار آنها را به آبراهه اَرَختو ریختم…. (رزمجو، ١۳۸۹: صص 79-80).

البته این امر بیان شده است که بدانیم سناخریب با افتخار به بیان چنین مسائلی می‌پردازد و مدام سخن از منیت دارد. منشور سناخریب از کشتن، آتش زدن، به اسارت گرفتن، تحقیر و … سخن می‌گوید که در قبال مردم مغلوب صورت می‌گیرد.

والتر هینتس در کتاب دنیای گمشده عیلام در صفحات (صد و هفتاد و دو تا صد و هفتاد و شش) در این باره (موارد بالا) به خوبی نوشته است.

والتر هینتس در جایی دیگر می‌نویسد:

سناخریب ایلامیان اسیر و بابلی های تبعیدی را «مثل گوسفند» میان سربازانش تقسیم کرد (هینتس، 1376: ص 180).

با این حال در استوانه کوروش هیچ خبری از غارت و کشتار و چپاول و کوچاندن مردم نیست. بلکه این استوانه انسان دوستانه، خبر از صلح و آرامش می دهد و همچنین کوروش بزرگ آوارگان را نیز به سرزمین هایشان باز می‌گرداند:

24- و آنگاه که سربازان بسیار من دوستانه اندر بابل گام برمی داشتند، من نگذاشتم کسی (در جایی) در تمامی سرزمین های سومر و اکد ترساننده باشد.

25- من (شهر) بابل و همه ی (دیگر) شهرهای مقدس را در فراوانی نعمت پاس داشتم. درماندگان باشنده در بابل را که (نبونئید) ایشان را به رغم خواست خدایان یوغی داده بود (؟) نه در خور ایشان،

26- درماندگی هاشان را چاره کردم و ایشان را از بیگاری برهانیدم.

36- بی گمان باش، بهل تا آن زمان باز سازنده باشند … با روزهایی بی هیچ گسستگی. همگی مردم بابل پادشاهی را گرامی داشتند و من همهء (مردم) سرزمین ها را در زیستگاهی آرام بنشانیدم (بندهای 24 تا 36 استوانه کوروش بزرگ، برگردان ارفعی).

حال در این میان چند سوال مطرح می شود:

به راستی چرا عده‌ای تا این اندازه، منطق را زیر پا نهادند و مدعی شدند استوانه کوروش بزرگ هیچ تفاوتی با سایر کتیبه‌های دیگر اشخاص تاریخ ندارد؟

به راستی چه واژه‌ای باید برای کسانی به کار رود که نمی‌توانند فرق میان آزادی و احترام را با غارت و چپاول درک کنند؟!!

تمامی این مسائل ریشه در ستیز و دشمنی با تاریخ این مرز و بوم دارد و ستیز و تنفر کورکورانه نیز موجب بروز چنین بی منطقی ها و خرد گریزی‌ها، در افراد می‌شود.

کتیبه‌های شلمنصر و کشتار وسیع او

از دیگر کتیبه هایی که در آن دوران کشتار وسیع و جنایات فراوان را با افتخار بیان می کنند می‌توان به کتیبه‌های شلمنصر اشاره کرد که باز هم روال مرسوم پادشاهان آن عصر را نشان می‌دهد. بیایید با هم بخشی از یکی از کتیبه‌های او را بخوانیم:

i1) In the eighteenth year of my rule I crossed the Euphrates for the sixteenth time.

i2) Hazael of Damascus put his trust upon his numerous army and called up his troops in great number, making the mountain Senir, a mountain facing the Lebanon, to his fortress. I fought with him and inflicted a defeat upon him, killing with the sword 16,000 of his experienced soldiers.

i3) I took away from him 1121 chariots, 470 riding horses as well as his camp. He disappeared to save his life but I followed him and besieged him in Damascus, his royal residence. There I cut down the gardens outside the city, and departed.

i4) I marched as far as the mountains of Hauran, destroying, tearing down and burning innumerable towns, carrying booty away from them which was beyond counting. I also marched as far as the mountains of Ba’li-ra’si, which is a promontory and erected a stela with my image as king. At that time I received the tribute of the inhabitants of Tyre, Sidon, and of Jehu, son of Omri (Lendering, 2016).

متون قرمز رنگ،اشاره به نبرد شلمنصر با سوری ها (حزائیل حاکم دمشق) دارد، در این جا نیز صحبت از کشتار و غارت و چپاول روستاهای اطراف شهر دمشق است.

به دو نگاره پایین توجه بفرمایید:

جنایات شلمنصر

صفحه ای برنزی که گویا آلات تزئینی بر روی یک درب چوبی یک معبد و یا یک قصر بوده است (در نزدیکی موصل). تصویر قربانی های شلمنصر سوم را نشان می دهد که بی رحمانه قطعه قطعه می شوند و سپس نیز سوزانده می شوند!

جنایات شلمنصر

تصویری دیگر از قربانیان دوره شلمنصر سوم بر روی یک صفحه برنزی احتمالا مغلوبین نگون برگشته شهرهای در نزدیکی جنوب شرقی دریاچه وان را به Shubriaو Upumuبه تصویر کشیده است! همانگونه که در تصویر مشهود است سرهای مغلوبین بر روی تیرهایی به سیخ کشیده شده‌اند.

مشخص است که شاهان آشوری، هنگامی که بر سرزمینی می تاختند، چپاول و کشتار و غارت فراوانی می کردند و از هیچ جنایتی ابایی نداشتند. حتی این موضوع را نیز نشانه قدرت و سروری خود می‌پنداشتند (برای دانش بیشتر درباره تصاویر نگاه کنید به: Luckenbill, 1926-1927; Belibtreu, 2002: p6).

از هر سو که بنگریم، در می‌یابیم که رفتار کوروش بزرگ با مغلوبین خود، بسیار جوانمردانه و انسان دوستانه بوده است!

بن‌مایه‌ها و یاری‌نامه‌ها:

– کیارسی، ایمان (۳ دی ۱۳۹۵). «آیا استوانه کوروش تفاوتی با سایر استوانه ها ندارد؟!». پایگاه خردگان.

نشانی رایاتاری: https://kheradgan.ir/p/15238

– ارفعی، عبدالمجید (١۳۸۹). فرمان کوروش بزرگ. تهران: مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی (مرکز پژوهش های ایرانی و اسلامی).

– رزمجو، شاهرخ (١۳۸۹). استوانه کورش بزرگ. تهران: فرزان روز.

– مجید زاده، یوسف (۱۳۸۰). تاریخ و تمدن بین النهرین. تهران: مرکز نشر دانشگاهی.

– هینتس، والتر (1376). دنیای گمشده عیلام. ترجمه فیروز فیروزنیا. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.

– Belibtreu, Erika (2002). “Grisly Assyrian Record of Torture and Death” Editor, H. S. Biblical Archaeology Society. BAR 17:01.

– Lendering, Jona (March 20, 2016). “Tyre’s Tribute to Šalmaneser III“. Livius.

– Luckenbill, Daniel David. (1924) . “The Annals of Sennacherib”, OIP 2, Chicago:

– Luckenbill, Daniel David (1926–1927). “Ancient Records of Assyria and Babylonia”. 2 vols. Chicago Univ. of Chicago Press, vol. 1, secs. 584–585.

شرایط استفاده از نوشتار:

از آنجایی که هرگونه استفاده یا رونوشت از نوشتارها بر اساس پیمان نامه کاربری امکان پذیر است، اگر قصد رونوشت از این نوشتار را دارید، بن‌مایه آن را یاد کنید. طبیعی است که ذکر مواردی مانند نام پدیدآور (نویسنده، گردآورنده و…)، تاریخ واپسین به روز رسانی، عنوان کامل نوشته به همراه پیوند (لینک) و همچنین ذکر تارنمای خردگان (www.kheradgan.ir) ضروری است.

دیدگاه‌ها


دیدگاه خود را در اینستاگرام در میان بگذارید:

خِرَدگان در تلگرام و اینستاگرام

خط میخی

نویسنده‌های پایگاه

آیا استوانه کوروش تفاوتی با سایر استوانه ها ندارد؟!
به کار گیری یا روگرفت از نوشته‌های این پایگاه تنها پس از پذیرش قوانین پایگاه امکان پذیر است: قوانین پایگاه خِرَدگان
توسعه نرم افزاری: مجید خالقیان