میان رودان
شواهد درباره ریشه نوروز در بین النهرین اندک است، از سوی دیگر شواهد قابل توجهی در دست داریم که از همان دوران هخامنشیان، اساطیر ایرانی و گاهشماری ایرانی در شکل گیری جشن ایرانی بهار که بعدها نوروز خوانده شد، تاثیر داشته است. به نظر میآید ایرانیان از دیرباز به دنبال یافتن روزی مناسب برای گرامیداشت پیروزی جم هورچهر بر یخبندان اهریمنی بودند. اینکه پس از پیروزی جمشید، یخبندان به پایان رسید و تازگی و سبزی به جهان آمد، یادآور پایان زمستان و آغاز بهار است بنابراین باید به دنبال روزی دقیق برای آغاز بهار میگشتند که در ستاره شناسی به آن اعتدال بهاری میگویند.
از آنجا که انگارهی نیا-فُراتی چندیست بر هندواروپایی بودن آن مردمان نیرو گرفته، ازین رو وامواژگان بسیاری از کهنترین زبان میانرودان [=بینالنهرین] پیگیری شده است که در زبان نیا-هندواروپایی ریشهیابی شدهاند. مردمان نیافُراتی مردمانی هستند که پیش از آمدن سومریها و سپس سامیها، در میانرودان زندگی میکردند و شهرگان [=تمدن] درخشانی داشتهاند که به ۹ هزارسال پیش میرسد.
نخست باید دانست که واژهی تانری در زبان ترکی اصلا آلتایی نیست، بلکه از زبان کهن ینیسی وام گرفته شده است. واژهی دینگیر در سومری نیز به راستی دیمیر میباشد
تفاوت اساسی استوانه کوروش با دیگر استوانه های تاریخی: بهتر است استوانه کوروش بزرگ را با چندی از استوانهها و کتیبههای تاریخی دیگر، مقایسه کنیم تا متوجه بشویم که آیا به راستی محتوا و شرایط نگارش آنها همانند یکدیگر است یا خیر!
گیلگَمِش، فرزند لوگَلبَندَه، برای دستیابی به راز جاودانگی بار دیگر رو به خاور و به سوی «سرزمین زندگی» و جنگلهای پر درخت اِرین میگذرد. در آن پهنه، هومبابا (Humbaba) در سرزمین پر جنگل ارین فرمانروایی میکند. حماسه «گیلگَمِش و سرزمین زندگان» بسیاری از جزئیات افسانه ایرانیان درباره اَژیدَهاک (ضحاک) و جَم[شید] را باز میتاباند.