دکتر عبدالمجید ارفعی که بر اساس ترجمه اوپنهایم گزارشی از رویدادنامه نبونئید ارائه داده، اینچنین آورده است: «آنگاه که کوروش بر سپاه اکد در اوپیس بر کناره رود دجله میتازد، باشندگان اکد سر به شورش برداشتند، اما نبونئید باشندگان سردرگم را قتل عام کرد». این ترجمه هماهنگی با دیگر کتیبهها از جمله «روایت منظوم» و «استوانه کوروش» دارد. البته ابهاماتی هم وجود دارند ولی بدون پاسخ نیستند و نباید این دیدگاه را نادیده گرفت...
یکی از اسناد بسیار مهم و ارزشمند درباره کوروش بزرگ، رویدادنامه نبونئید میباشد. این رویدادنامه که توسط رویدادنگاران بابلی تهیه شده، با توجه به آنکه هم عصر با کوروش بزرگ نگارش یافته است، مورد استناد پژوهشگران قرار میگیرد.
در این متن از یک نبرد در کرانه دجله و در نزدیکی شهر اوپیس سخن به میان آمده است و برخی از اینچنین نتیجه میگیرند که کوروش بزرگ مردم اوپیس را قتل عام کرد!! در صورتی که در متن اصلا «مردم اوپیس» نیامده بلکه از «باشندگان اکد» سخن به میان میآید.
پیش از این در یک نوشتار دیگر به بررسی این متن باستانی و واژهها و عبارات آن پرداختهایم. در آنجا ذکر شده است که با توجه به پژوهشهای جدید از آنجایی که در این بخش از افراد بابل (اکد) در اوپیس سخن به میان آمده است، چیزی راجع به قتل عام مردم در این متن وجود ندارد و در واقع به شکست سربازان دشمن توسط کوروش بزرگ اشاره دارد.
با این حال پژوهشهای قابل تامل دیگری هم وجود دارند که با دیگر ترجمهها تفاوت بنیادین دارند. در گزارش دکتر عبدالمجید ارفعی برداشتهای متفاوتی از این بخش شده است و آن هم شرح شورشی هم زمان در پایتخت بابل و سرکوب آن توسط نبونئید است. در ادامه به بررسی ترجمه و برداشت دکتر ارفعی میپردازیم.
ضمیر «او» مرتبط با نبونئید است نه کوروش
بر اساس گزارش دکتر عبدالمجید ارفعی بخش مورد بحث مرتبط با شورش همزمان با نبرد اوپیس در شهر بابل (پایتخت کشور بابل) است که توسط نبونئید یا زیردستانش سرکوب شده است.
ضمیر او در این بخش را مرتبط با نبونئید میدانند. دکتر عبدالمجید ارفعی که بر اساس ترجمه اوپنهایم (Leo Oppenheim) گزارشی از رویدادنامه ارائه داده، اینچنین آورده است:
آنگاه که کوروش بر سپاه اکد در اوپا [=اوپیس] بر کناره رود دجله میتازد، باشندگان اکد سر به شورش برداشتند، اما نبو-نائید [=نبونئید] باشندگان سردرگم را قتل عام کرد (ارفعی، ۱۳۸۹، ص ۱۴).
این ترجمه بسیار قابل تامل است و از چند جنبه قابل بررسی است. اول آنکه این ترجمه هماهنگی با دیگر کتیبهها از جمله «روایت منظوم» و «استوانه کوروش» دارد.
در روایت منظوم اینچنین آمده است:
نظم از سوی او (=نبو-نائید) اجرا نمیشد. [او مردم عادی را با [نیـ]از [به نابودی کشاند]، بزرگ زادگان را در جنگ بکشت، [… بر] بازماندگان راه را بست (همان، ص ۱۶).
همچنین در استوانه کوروش اینچنین آمده است:
…[نبونئید] همواره به شهر وی (=شهر مردوک=بابل) تبهکاری روا میداشت (و) هر روز [به آزردن (آن) سرزمین دست (مییازید)، مردمانش] را با یوغی بی آرام به نابودی میکشانید، همه آنها را… (استوانه کوروش، بند ۸، ترجمه ارفعی، ۱۳۸۹، ص ۴۶).
مشاهده میکنید که بارها اشاره شده است که نبونئید رفتار بسیار بدی با مردم بابل داشته است. بسیاری از باشندگان پایتخت کشور بابل که شهری مقدس برای بابلیان محسوب میشده اصلا از نبونئید راضی نبودند.
پس هیچ بعید نیست که نبونئید شورشهایی را سرکوب کرده باشد. چه شورشهایی از طرف مردم و چه شورشهایی که از طرف سپاهیان خودش رخ داده است.
نکته مهم دیگر آنکه در اکثر بخشهای رویدادنامه نبونئید واژه «اکد» اشاره به شهر بابل داشته است. برای مثال در وقایع مربوط به سال هفتم، نهم، دهم و یازدهم کاملا مشخص است که واژه اکد اشاره به شهر اکد دارد. چرا که در این بخشها گفته میشود نبونئید در تیمه بوده است و شاهزاده و افسران در اکد حضور داشتند. میدانیم تیمه بخشی از قلمروی نبونئید و در نتیجه بخشی از کشور اکد بوده است. پس در این بخشها وقتی گفته میشود شاهزاده و افسران در اکد حضور داشتند منظور پایتخت است.
بر اساس روایت منظوم، نبونئید در سال سوم پادشاهیاش امور را به پسر خود سپرد و خود به تیمه لشگر کشی کرد و پس از پیروزی بر فرمانروای آنجا، با بیگاری کشیدن از مردم به ساخت و ساز در تیمه دست زده است (ن.ک: ارفعی، ۱۳۸۹: ص ۱۹-۲۰؛ همچنین ن.ک: رزمجو، ١۳۸۹: ص ۷۰).
در این بخش مورد بحث صراحتا گفته شده که کوروش بزرگ در اوپیس حضور داشته و مشغول جنگ با سپاهیان نبونئید بوده است. سپس از اکد (بابل) یاد میشود بنابراین اگر بپذیریم منظور شهر بابل است کوروش در دو جا نمیتوانسته حضور داشته باشد. هم در اوپیس باشد و هم در شهر بابل! بندهای پیشین هم تاکید میکنند که نبونئید به بابل بازگشته است. از این روی ضمیر «او» مرتبط با نبونئید است.
با این حال چند ابهام را میتوان در این باره بررسی کرد که در ادامه این ابهامات را بررسی میکنیم.
چرا نام نبونئید نیامده است؟!
ابهام اول اینکه اگر منظور نبونئید است چرا مستقیم نام نبونئید برده نشده است. البته این ابهام بدون پاسخ نیست چرا که در جاهای دیگر رویدادنامه، وقتی از این پادشاه یاد میشود، نام «نبونئید» نیامده و از واژه «شاه» یا «او» استفاده شده است. شاید کاتبان با توجه به اینکه اشاره به اکد کردند در نظر داشتند که مخاطبان متوجه میشوند که منظور نبونئید است.
متاسفانه اگر بندهای پیشین خوردگی نداشت میتوانستیم این موضوع را بهتر بررسی کنیم. چرا که در این متن یک جمله چند بار تکرار شده است و چه بسی قبل از این مورد شورش هایی در اکد رخ داده و این جمله با جزئیات بیشتر در سطوری که از میان رفتند وجود داشته است. مانند عدم حضور نبونئید در بابل که چندین بار تکرار شده است.
شکستگیها و خوردگیهای سطرهای پیشین باعث دشواری ترجمه بخش مربوط به نبرد اوپیس شده است. تقریبا هیچ نوشتهای از سال دوازدهم تا شانزدهم باقی نمانده که متوجه شویم در این دوران چه اتفاقاتی افتاده است تا وقایع سال هفدهم را بر اساس آنها تحلیل کنیم. حتی نوشتههای ابتدای سال هفدهم هم خوردگی دارد. کلیت این است که نبونئید سالها در پایتخت نبوده و باعث عدم برگزاری جشن سال نو شده اما پس از مدتی به بابل بازگشته است. در این میان کوروش به کشور بابل حمله کرده و سپاهیان نبونئید را شکست داده است. در ادامه از فتح بدون جنگ شهرهای سیپر و بابل یاد میشود و متن بر رفتار خوب کوروش با مردم تاکید میکند.
آیا نبونئید در شهر بابل حضور داشته است؟
ابهام دوم اینکه، بر اساس بندهای بعدی مشخص میشود که نبونئید به سیپر آمده است به طوری که در وقایع ماه تشریتو سال هفدهم، بلافاصله پس از نبرد اوپیس، ذکر میشود که سیپر در روز چهاردهم بدون جنگ تصرف شد و نبونئید فرار کرد (رویدادنامه نبونئید، ستون ۳، بندهای ۱۴ و ۱۵). پس از آن هم ذکر میشود که نبونئید در بابل دستگیر شد (همان، بند ۱۶).
از متن برداشت میشود که فتح بدون جنگ سیپر نزدیک به نبرد اوپیس بوده و نبونئید از سیپر به بابل گریخته است. از این روی به ترجمه فوق اشکال وارد میشود و اینکه در قضیه اوپیس و ماجرای بعد از آن، نبونئید در بابل حضور نداشته که مردم را سرکوب کند و در سیپر یا اوپیس حضور داشته است.
این ابهام هم بدون پاسخ نیست. یک پاسخ این است که نبونئید پس از سرکوب شورش پایتخت بابل به سوی شهر سیپر رفته است و هنگام نبرد اوپیس در پایتخت حضور داشته است. ولی انتقال بین شهرها در فاصله زمانی اندک که از متن رویدادنامه برداشت میشود، باز هم ابهام به وجود می آورد. متاسفانه در متن رویدادنامه، روز دقیق قضیه اوپیس ذکر نشده است که بتوانیم امکان انتقال نبونئید بین این شهرها را به درستی بسنجیم. شاید زمان بین رویدادها به گونهای بوده است که نبونئید در شهرها جابحا شود و ابهامی هم نیست. بنابراین نمیتوان با قاطعیت حضور نبونئید در بابل هنگام شورش را نادیده گرفت.
با همه این موارد ممکن است ضمیر او به شخص نبونئید اشاره نداشته باشد بلکه به زیردستان نبونئید اشاره داشته باشد. همانطور که در بخشهای پیشین همین رویدادنامه صراحتا گفته میشود هنگامی که نبونئید در اکد نبوده است، شاهزاده و افسران و سپاهیان در اکد بودند. از این روی فرمان نبونئید مورد توجه است.
معنای متفاوت عبارات
سوالات و ابهاماتی هم درباره معنای واژهها و عبارات وجود دارد. از جمله آنکه در دیگر ترجمهها عبارت «عقب نشینی» آمده است ولی در گزارش ارفعی «شورش» برداشت شده است. البته همانطور که اشاره شد، شورش در شهر بابل دور از ذهن نیست.
همچنین در دیگر ترجمهها به «غنیمت گرفتن» اشاره شده است ولی در اینجا «سردرگمی باشندگان» آمده است.
البته این موارد را متخصصان زبانهای باستانی باید توضیح دهند و ما به عنوان تاریخپژوه نمیتوانیم نظر قطعی دهیم.
سخن پایانی
همانطور که میبینیم درباره این ترجمه و این برداشت ابهاماتی وجود دارد ولی با این حال این ابهامات بی پاسخ هم نیستد.
نمیتوان این ترجمه و این دیدگاه را نادیده گرفت چرا که همخوانی با دیگر کتیبهها دارد. احتمال دارد با پیدا شدن اسناد و مدارک بیشتر، همه ابهامات درباره این برداشت رفع شود.
با توجه به معنای واژههایی مانند «nišū» که ارفعی آن را «باشندگان اکد» ترجمه کرده است و پرفسور لمبرت معنای آن را در اینجا «افراد اکد» تشخیص داده است، شاید بتوان گفت یک نارضایتی در میان سپاهیان بابل در شهر بابل به وجود آمده بود به طوری که سپاهیان علیه نبونئید شوریده بودند و سرکوب و کشته شدند. به دلیل ناکافی بودن تعداد سپاهیان بابل شهرهای سیپار و بابل بدون جنگ و به راحتی فتح شدند.
کتابنامه:
– ارفعی، عبد المجید (۱۳۸۹). فرمان کوروش بزرگ. تهران: مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی.