وجود شورش در لودیه پس از فتح این سرزمین را باید با تردید نگاه کرد چراکه فقط هرودوت چنین روایتی را گفته است و مورخان دیگر چیزی در این باره ننوشتهاند. شواهدی هم برای تایید روایت هرودوت وجود ندارند. این در حالی است که ادعاهای ایرانستیزان چندان با نوشتههای هرودوت هم راستا نیستند. آنطور که هرودوت نوشته کسانی که خود کوروش برای اموال سارد به آنها مسئولیت داده بود، اموال را دزدیدند و از سارد فرار کردند. شخصی با نام پاکتییس با کمک طلاهایی که از سارد ربوده بود، به استخدام مزدور پرداخت و سپس شورشیان توسط ایرانیان مجازات شدید شدند که شرح آن با افسانهها آمیخته شده است. تاریخ هرودوت سرشار از افسانههای غیر قابل پذیرش است و در داستان شورش لودیه هم چنین افسانههایی آمده است. برای همین درباره درستی گفتار هرودوت تردیدهای جدی وجود دارد. اگر این شورش وسیع بود و آنطور که هرودوت نوشته است، چند شهر درگیر این شورش میشدند حتما در نوشتههای دیگر مورخان مانند گزنفون و کتزیاس هم نمود پیدا میکرد ولی اصلا اینچنین نیست!
چند وقتی است که ایرانستیزان با استناد به هرودوت ادعا میکنند که مردم سارد از ظلم و ستم کوروش بزرگ به ستوه آمده بودند و علیه کوروش شورش کردند.
لازم به ذکر است که در هیچ منبعی از شورش مردم شهر سارد در زمان کوروش بزرگ سخنی نیست. هرودوت این ناآرامی را مربوط به شهر سارد ننوشته است بلکه مربوط به سرزمینی که به نام لودیه شناخته میشد نوشته است و پایتخت آن سارد بوده است. اینطور که هرودوت نوشته است فقط برخی از اهالی چند شهر مانند شهرهای پریین و ماگنزیا در شورش شرکت داشتند.
این در حالی است که وجود شورش در لودیه پس از فتح این سرزمین را باید با تردید نگاه کرد چراکه فقط هرودوت چنین روایتی را گفته است. نه کتزیاس و نه گزنون، هیچ اشارهای به چنین شورشی نکردند. همان هرودوت که افسانههای فراوان نوشته است و حتی در همین روایت هم افسانهها زیاد است (ن.ک: افسانه ها و تناقضات تاریخ هرودوت).
در این نوشتار به بررسی نوشتههای هرودوت درباره این شورش میپردازیم. لازم به ذکر است که ادعاهای ایرانستیزان چندان با نوشتههای هرودوت هم راستا نیست.
افسانههای هرودوت
تاریخ هرودوت سرشار از افسانه های غیر قابل پذیرش است و در داستان شورش لودیه هم چنین افسانههایی آمده است. هر کس کتاب هرودوت را ورق زده باشد در مییابد که هرودوت علاقه ویژهای به داستانهای افسانهای داشته است و گویا این داستانها را گردآوری کرده است. برای همین درباره درستی گفتار هرودوت تردیدهای جدی وجود دارد.
هرودوت درباره هندیها مینویسد که آب نطفه آنها مانند بقیه آدمیان سپید نیست بلکه مانند پوستشان تیره است (هرودوت، کتاب ۳، بند ۱۰۱). یا درباره تاریخ مصر مینویسد که ادرار زنی که غیر از همسرش با کس دیگری همبستر نشده بود، چشم نابینای پادشاه مصر را شفا داد. شاه مصر به دلیل آنکه نیزهای در رود نیل فرو کرده بود، نابینا شده بود!!! (هرودوت، کتاب ۲، بند ۱۱۱).
هرودوت حتی روایتی از گفتگوی داریوش بزرگ و همسرش آتوسا در هنگام همبستری ارائه میدهد. وی در کتاب سوم مینویسد:
[آتوسا] شب در رختخواب به داریوش چنین گفت: سرور من، با نیروهای بیکرانی که در اختیار داری چرا آسوده نشستهای … خواهش میکنم نخست به یونان بتاز: من درباره دختران لاکونی بسیار شنیدهام و آرزو دارم خدمتکارانی از دختران آرگوسی و آتنی و کورنتی داشته باشم… (هرودوت، کتاب ۳، بند ۱۳۴).
مشخص نیست هرودوت از چه کسانی مکالمات دقیق و محرمانه پادشاهان حتی در هنگام همبستری را دریافت کرده است!!! در بسیاری از اوقات مینویسد که صرفا شنیدههای خودش را بازگو میکند و در برخی اوقات به گفتههای خود تردید دارد. نوشتههای هرودوت گاهی با یکدیگر تناقض دارند.
در داستان شورش لودیه هم مانند بسیاری از داستانهایی که هرودوت نوشته است، جنبههای افسانهای فراوان دیده میشود. از جمله وقتی رهبر شورشیان فراری میشود و ایرانیان به دنبال او هستند، داستانی تخیلی شرح داده میشود:
هاتف دوباره پاسخ داد که پاکتییس را به ایرانیان تحویل دهند. آریستودیکوس وقتی این را شنید چنین کرد: دور معبد به گردش پرداخت و هر چه گنجشک یا پرندهای دیگر در آنجا لانه کرده بود برداشت. میگویند آنگاه آوایی از ژرفای پرستشگاه برآمده و خطاب به او گفت: «ای کافر بی دین چطور جرئت میکنی چنین کنی؟ پرندگان را که به معبد من پناه آوردهاند شکار می کنی؟» آریستودیکوس به آسودگی پاسخ داد: «جناب خدا، تو به پناهندگان خودت کمک میکنی ولی از کومهایها میخواهی پناهنده خود را تحویل دهند؟» (هرودوت کتاب ۱، بند ۱۵۹).
یه راستی ما در قرن ۲۱ باید این افسانههای خرافی را بپذیریم؟!!
با توجه به پیشرفت فرهنگی بشر، این داستانها در روزگار ما پذیرفتنی نیستند. ولی گویا ذهنیت بشر آن روزگار در یونان باستان این داستانها را میپذیرفت و برای همین هرودوت بارها چنین داستانهایی آورده است.
سارد چرا و چگونه فتح شد؟
لودیه کشوری کهن در همسایگی ماد بود که اگر بخواهیم موقعیت آن را با نقشه امروزی جهان تطبیق دهیم این تمدن در حوالی غرب ترکیه واقع خواهد شد.
اتحاد ماد و پارس و دیگر اقوام و در نتیجه سقوط دولت آستیاگ، حکومتهای قدرتمند آن زمان همچون لودیه، بابل و مصر را به هراس افکند و هرودوت گزارش میکند این هراس باعث شکل گیری یک اتحاد نظامی توسط این سه دولت قدرتمند علیه کوروش شد (هرودوت، کتاب یکم، بند ۷۷).
اتحاد دشمنان علیه کوروش بزرگ را فقط هرودوت ذکر نکرده است بلکه گزنفون دیگر مورخ یونانی هم این موضوع را نوشته است (ن.ک: گزنفون، دفتر ۲، بخش ۱، بند ۵) این موارد که در منابع اشتراک دارند را میتوان به عنوان واقعیتهای تاریخی پذیرفت نه موارد مبهمی که فقط و فقط یک مورخ ذکر کرده است.
با توجه به منابع آشکار میشود که دشمنان کوروش بزرگ، با یکدیگر پیمان بستند در نبرد علیه کوروش یکدیگر را با پول و سرباز یاری کنند.
سر انجام جنگ را به نفع ایرانیان رقم خورد و به لطف تاکتیکهای نظامی، کوروش سارد پایتخت لودیه تصرف شد و کروزوس پادشاه متجاوز دستگیر گردید، مورخان نوشتهاند که کوروش از جان کروزوس گذشت کرد و بر خلاف رسم روزگار او را به عنوان مشاور خویش همواره در پیش خود داشت (هرودوت،کتاب 1، بند های ۸۶تا۹۰؛ کوروشنامه، دفتر ۷، بخش ۲، بند ۲۹).
تا اینجای کار اشتراک نسبی در منابع وجود دارد. اینکه پادشاه لودیه با همپیمانی مصر و بابل جنگ را علیه ایرانیان و کوروش بزرگ آغاز کرد ولی در نهایت ایرانیان توانستند دشمن را شکست دهند.
آغاز شورش: استخدام مزدوران توسط شورشیان در گفتار هرودوت
همانطور که پیش از این اشاره کردیم تنها کسی که به نا آرامیهای لودیه اشاره کرده است هرودوت است. مورخان هم عصر او مانند کتزیاس و گزنفون هیچ اشارهای به ناآرامیهای لودیه نکردهاند. در نوشتارهای مورخان رومی مانند ژوستین نیز اشاره مختصری به شورشهای لودیه شده است اما از آنجایی که این مورخان رومی بودند و نزدیک به 300 سال با واقعه فاصله داشتند مشخص است که نوشتارشان از تاریخ هرودوت سرچشمه میگیرد. پس به نوشتار اصلی و نزدیک یعنی تاریخ هرودوت نگاهی می اندازیم.
آنطور که هرودوت نوشته کسانی که خود کوروش برای اموال سارد به آنها مسئولیت داده بود، اموال را دزدیدند و از سارد فرار کردند. شخصی با نام پاکتییس با کمک طلاهایی که از سارد ربوده بود، رهبری این شورش را بر عهده داشت. هرودوت اینچنین نوشته است:
همین که کوروش از سارد دور شد، پاکتییس علیه تابالوس و شاه شورید. تا کنار دریا پیش رفت و با طلاهایی که از سارد با خود آورده بود، به استخدام مزدور پرداخت (هرودوت، کتاب ١، بند ١۵۴).
چنانکه در اینجا مشخص است اکثریت مردم لودیه به هیچ وجه همراه با پاکتییس دست به قیام نزدند بلکه پاکتییس با پولهای نامشروع، مزدور اجیر کرد و سر به شورش برداشت.
این طور که هرودوت نوشته است کوروش از شنیدن شورش به خشم آمد و خشم خود را به کرزوس گفت. کرزوس هم به او پاسخ داد که خشم خود را کنترل کند. کرزوس پیشنهاد کرد که فقط پاکتییس را و شورشیان را مجازات کند و نه تمام لودیه را.
در اینجا هرودوت موضوعی را میگوید که افسانهای مینماید اما به هر حال برای آشکارتر شدن موضوع آن را نقل میکنیم. کرزوس برای تکرار نشدن شورش چنین پیشنهادی به کوروش میدهد:
حمل سلاح جنگی را برای آنان ممنوع کن و فرمان بده زیر ردا پراهن بپوشند و نیم چکمه به پا کنند و به فرزندان خود سیتار و سازهای زهی دیگر بیاموزند و به تجارت بپردازند. سرور من به زودی خواهی دید که مردان زن صفت میشوند و دیگر نیازی نیست که از شورش آنان در بیم باشی (همان: بند ١۵۵).
به گفته هرودوت، کوروش از پیشنهاد کرزوس خوشش آمد. آنگاه سردار مادی «مازارس» را احضار کرد تا فرمانها را اجرا کند و پاکتییس را به سزای اعمال خود برساند.
مازارس به دنبال پاکتییس رفت و در اینجا باز هم نکات افسانهای زیادی دیده میشود. پاکتییس به جایی به نام کومه رفته بود و مازارس پاکتییس را از کومهایها خواست. اهالی کومه تصمیم گرفتند در این باره با خدای برانخیدها مشورت کنند. گفتار افسانهای هرودوت در اینجا به حد اعلا میرسد و همانطور که پیش از این اشاره شد، خود خدا به سخن در میآید!!! (همان: بندهای ١۵۸ و ١۵۹).
در نهایت مازارس پاکتییس را دستگیر میکند و فقط کسانی که به پاکتییس در این شورش کمک کرده بودند را مجارات میکند. اینطور که هرودوت نوشته است فقط اهالی شهرهای پریین و ماگنزیا به پاکتییس کمک کرده بودند.
اینجا هرودوت مواردی مانند اسیر کردن و به بردگی گرفتن را هم میآورد که با توجه به اینکه روایت سرشار از افسانه است، نمی توان این روایات را پذیرفت.
دیگر وقایع
در ادامه هارپاگ دیگر سردار مادی کوروش روی کار میآید. اهالی برخی از شهر ها فرار کردند و اهالی برخی دیگر حتی داوطلبانه زیر فرمان هارپاگ قرار گرفتند. اصلا کشتار و غارتی توسط ایرانیان رخ نمیدهد! اهالی فوکه فرار کردند (همان: بند ١۶۴). البته آنها با اقوام دیگر زد و خورد پیدا کردند (همان: بند ١۶۶) اهالی شهر تئوس هم فرار کردند. ایونیهای جزایر داوطلبانه تسلیم شدند.
درباره کاریاییها هرودوت نوشته است:
نه کاریاییها و نه سایر یونانیان این منطقه در برابر هارپاگ ایستادگی مردانهای نکردند (همان: بند ١۷۴)
البته هرودوت موارد افسانهای را در این باره میگوید که گفتنش به درازا میکشد. گفتار افسانهای هرودوت درباره مناطق گوناگون هم ادامه دارد از جمله روییدن ریش در چانه بانوی کاهنه معبد آتنا!
هرودوت درباره لوقیهایها باز هم داستانی تعریف میکند که خالی از افسانه نیست. وی نوشته است پس از آنکه لوقیهایها شکست خوردند به درون باروهای شهر خود عقب نشستند و آنگاه تمام زنان و کودکان و اموال و بردگان خود را در ارگ شهر جمع کردند و آنجا را به آتش کشیدند و همه را خاکستر کردند (همان: بند ١۸۳). این کارها را معمولا برای سبک بار شدن انجام میدادند!! پس در اینجا هم کشتار توسط ایرانیان نبوده است بلکه توسط خود آنان بوده است.
شورش لودیه، افسانه یا واقعیت؟
شورش در لودیه تنها در کتاب تاریخ هرودوت ذکر شده است. باید توجه کرد که تاریخ هرودوت هم دارای موارد درست و تاریخی است و هم دارای موارد جانبدارانه و حتی افسانه آمیز، مرز بین حقیقت و دروغ در تواریخ کهن داشتن اشتراک منابع است. یعنی آنکه یک واقعه تاریخی بایستی توسط چند تاریخ نویس گزارش شده باشد تا با اطمینان بتوان آن را حقیقت دانست، در مورد تاریخ هرودوت نیز همینطور است، اگر این شورشها گسترده بودند، بایستی توجه تعداد بیشتری از تاریخ نگاران دوران باستان را به خود جلب میکرد، در حالی که این وقایع در لودیه تنها توسط هرودوت و یا تواریخی که از روی هرودوت نوشته شدهاند.
نکتهای که بایستی به آن توجه کرد آن است که اگر این شورش ها اتفاق میافتادند و سپس سرکوب میشدند، بایستی پس از سرکوب تغییرات عمدهای در سازمان اداری و حکومتی لودیه رخ میداد، در حالی که نه تنها تغییراتی در حکومت محلی لودیه ایجاد نشد بلکه همانها در ساختار حکومت ابقا شدند (فرخ، 1390: ص76).
احتمال دارد وقایعی مانند دزدی اموال توسط برخی از مسئولین صورت گرفته باشد و سپس با گردآوری نیروهای مزدور ناآرامیهایی ایجاد کرده باشند، ولی اگر این شورش وسیع بود و آنطور که هرودوت نوشته است، چند شهر درگیر این شورش می شدند حتما در نوشتههای دیگر مورخان مانند گزنفون و کتزیاس هم نمود پیدا می کرد ولی اصلا اینچنین نیست!
به نظر میرسد آمیختگی روایات، باعث شده است هرودوت شایعات و افسانههایی را نقل کند که هیچ شواهد دقیقی نیست که آنها را اثبات کند. شاید شورشهایی پیش از کوروش بزرگ در زمان کرزوس یا پس از کوروش بزرگ در لودیه رخ داده باشد و با وقایعی در زمان کوروش آمیخته شده باشد. موضوعی که بارها در نوشتههای مورخان یونانی دیده شده است.
این نوشتار ریشه در بخشی از نوشته کوروش سازنده تمدن ها دارد که در تاریخ 14 خرداد 1397 منتشر شده بود. در این نوشته ویرایش و بهروزرسانیهای فراوان انجام شده است.