تاریخ و فرهنگ ایران زمین

بازتاب کورش در آیینه تاریخنگاران

بازتاب کورش در آیینه تاریخنگاران | مقاله ای از بهرام روشن ضمیر

نویسنده: بهرام روشن ضمیر

وقتی حدود دویست سال پیش کر پورتر، سِر جان ملکم و کُنت دوگوبینو به جستجوی تاریخ گمشده‌ی ایران می‌پرداختند و برای نخستین بار در ایران، از کورش می‌گفتند، کمتر ایرانی کورش را می‌شناخت و اکنون کمتر ایرانی را بتوان یافت که او را نشناسد. نقش کورش، در هویت ملی کنونی ایرانیان را به سادگی نمی‌توان نادیده انگاشت. بدان اندازه که در برخی نظرسنجی‌ها، کورش عنوان بهترین شخصیت تاریخی ایران را کسب می‌کند، حضور استوانه بابلی او در ایران، رکورد بازدید همگانی از موزه ایران باستان تهران را می‌شکند و ایرانیان بسیاری نام فرزندشان را کورش می‌گذارند.

با این همه گاه پرسش پیش می‌آید که “آیا کورش واقعا بزرگ بود؟” (همشهری جوان مورخ 1391/2/24) و آیا قبایی که ایرانیان در یکی دو سده‌ی گذشته بر تن او دوخته‌اند، بر او گشاد نیست؟ اکنون به نظر می‌رسد نقد تاریخی کورش و از آن مهم‌تر نقد ‘تصویر کنونی کورش برای ایرانیان’ برای برخی از تاریخ‌پژوهان و روشنفکران از جذاب‌ترین مباحث باشد. منتقدان کورش و منتقدان تصویر کنونی کورش، آنرا رفتاری واکنشی، عامیانه و توده‌ای در میان جوانان کم‌دانش می‌دانند. به گونه‌ای که وقتی یک وبلاگ، صفحه‌ای در شبکه‌ای اجتماعی، تارنما و یا کتابی به ستایش از کورش پرداخته، جملات زیبا و فلسفی و اخلاقی به او نسبت می‌دهد و از او چهره‌ای قهرمانی ارائه می‌کند، مصداقی برای ‘کورش‌پرستی’ یا ‘کورش‌ستایی’ دانسته می‌شود. بازتاب کورش در آیینه تاریخنگاران

من در اینجا سر آن ندارم که به بحث درباره‌ی چیستی و چرایی آنچه ‘گرایش عوامانه به کورش’ خوانده می‌شود بپردازم. همچنین فرصتی برای واکاوی یا تکذیب دلایل منتقدان کورش، چه در بُعد تاریخ‌پژوهی و چه در بعد جامعه‌شناختی ندارم. بلکه تلاش می‌کنم نشان دهم که در جایی بیرون از بحث‌های داغ پیرامون کورش‌ستایی و در برابرش، کورش‌ستیزی در فضای ژورنالیستی و اینترنتی کنونی ایران، می‌توان در آثار آکادمیک به این شخصیت نزدیک شد و او را شناخت. بدیهی‌ست که من صرفا به جریان اصلی تاریخ‌پژوهی نظر می‌افکنم و در پی آنم تا ببینم تحلیل کلی تاریخ‌دانان -در منابعی که دانشگاهی خوانده می‌شود- نسبت به کورش چیست. پس در اینجا نگاهی خواهم کرد به 17 منبع ترجمه‌ای و تالیفی. آنچه به دنبالش می‌گردم، جزئیات 29 سال فرمانروایی کورش، چگونگی جنگ‌هایش، چگونگی مرگش، شناسایی دین، تبار و شجره‌نامه‌اش نیست. آنچه مورد علاقه‌ی من است، تحلیل و ارزیابی کلی تاریخ‌نگاران نسبت به چهره یا تصویر تاریخی کورش است.

نخست از آثار کهن می‌آغازم و سپس به پژوهش‌های نوین می‌رسم:

بازتاب کورش در آیینه تاریخنگاران | رویداد نامه نبونئید

رویداد نامه نبونئید، کتیبه گلی با ارزش به جای مانده از کاتبان بابلی، هفتم آبان روز مردمی کوروش بزرگ بر اساس این کتیبه انتخاب شده

1-  شاید مهمترین و کهن‌ترین اسناد برای شناخت کورش، اسناد بابِلی باشند. در چند سند بابِلی که به دست کاتبان یا روحانیون بابِل به زبان اکدی نوشته شده، کورش را منجی مردم کلدانی و فرستاده‌ی مردوک (خدای بزرگ بابِل) دانسته‌اند. (ارفعی، 1390) یکی از آنان استوانه‌ی بابلی است که از آن با عنوان منشور کورش هم یاد می‌شود. ولی سطرهای 1 تا 20 آن از زبان شخصی ناشناس نوشته شده است. سند دیگر را منظومه حران (1) نامیده‌اند که باز شاعری گمنام همان مضمون استوانه بابلی کورش را تکرار می‌کند. ( 1969 Oppenheim) و سند دیگر را ‘پیشگویی دودمانی’ خوانند که به بیش از 200 سال پس از مرگ کورش و احتمالا در زمان سلوکوس برمی‌گردد. این نوشتار هم نگاهی نسبتا ستایش‌آمیز نسبت به شاهنشاه هخامنشی دارد (کورت:1388، ص265). بروسوس، کاهن کلدانی بابل در دوره‌ی سلوکی، 70 سال پس از سرنگونی هخامنشیان، در کتابی که به زبان یونانی نگاشت، پس از شرح دادن فتح بابل به دست کورش می‌نویسد: “نبونید خود را به او تسلیم کرد و کورش رفتاری مهربانانه با او داشت و او را در کرمان سامان بخشید و نبونید تا پایان عمر در آنجا زیست.” (2)

بازتاب کورش در آیینه تاریخنگاران | کتاب مقدس یهودیان

تورات از کوروش به نام مسیح خداوند نام برده است

2-  در کتاب مقدس یهودیان، عهد عتیق، اشارات به کورش فراوان است. مهمترین آنها کتاب اشعیاء نبی: «او باید همان کسی باشد که بر دیگران سروری دارد. درها به رویش باز خواهد شد. شهرها مقدم‌اش را پذیرا خواهند بود. مردمان عالم به وجودش آرامش خواهند یافت. او مردی است که خداوند انتخاب و هدایت کرده است تا پیروزی از پس پیروزی به چنگ آورد و رسالت حقیقی خود را انجام دهد… خداوند می‌گوید دست راست کورش مسیح را گرفتم تا به حضور او کشورها را فتح ساخته و کمر پادشاهان را بشکنم. تا درها در برابر وی باز شود و دروازه‌ها دیگر بسته نشود. (عهد عتیق، کتاب اشعیا، باب 41 تا 45) بازتاب کورش در آیینه تاریخنگاران

بازتاب کورش در آیینه تاریخنگاران | هرودوت مورخ یونانی

هرودوت تاریخ نگار یونانی، او نوشته است ایرانیان کوروش را پدر خود میدانستند

3-  یونانیان عصر کلاسیک به کورش بسیار اشاره کرده و او را «دوست خدایان» (آیسخولوس: پارسیان)، «دارای صفات خدایی» (کسنفون: کورشنامه) و «سرداری بزرگ و محبوب» (افلاطون: قوانین) دانسته‌اند. هرودوت درباره او می‌نویسد:

«در این باره من از آن پارسیانی پیروی خواهم کرد که قصدشان تجلیل کارهای کورش نبوده است. من از اینها پیروی می‌کنم با اینکه قادرم سه روایت مختلف دیگر را نیز نقل کنم (هرودوت، I) کوروش فرمان داد تا سپاهیانش جز به روى جنگجویان شمشیر نکشند [ممنوعیت حمله به غیرنظامیان]، و هر سرباز دشمن که نیزه خود را خم کند او را نکشند [مصونیت اسیر جنگی]، و لشگر کوروش فرمان او را پذیرفتند. بدین ترتیب توده مردم، مصائب جنگ را احساس نمی‌کردند…کورش پادشاهى کریم و سخاوتمند و بسیار ملایم و مهربان بود، و مانند دیگر پادشاهان به اندوختن مال حرص نداشت، بلکه تشنه نیکی و در بخشش حریص بود. ستمدیدگان را از عدل و داد برخوردار مى‌ساخت و هرچیزی دارای نیکی افزونتر بود، آنرا دوست می‌داشت.» بازتاب کورش در آیینه تاریخنگاران

کسنفون، فیلسوف آتنی و شاگرد سقراط، چهره‌ی آرمانی رمان فلسفی – تاریخی خود را کورش هخامنشی گرفته بود:

«کوروش پادشاهی عاقل و مهربان بود و بزرگ‌منشی شاهان و فضائل حکیمان در او جمع بود. همتى پیروزگر و وجودى برتر از دیگران داشت. شعارش خدمت به انسانیت و خوى او عدالت بود و تواضع و فروتنی در وجود او جاى خودپرستی و تکبر را گرفته بود… کدام وجودی مگر کورش از راه جنگ و ستیز صاحب امپراتوری بزرگی شد، ولی هنگامی که درگذشت، همه‌ی ملل مغلوب او را «پدری محبوب» خواندند؟ و این عنوانی است که به «ولی نعمت» می‌‌دهند نه به شخصی اشغالگر». این کتاب را تاریخ محض نمی‌دانند. ولی چرا فیلسوف سقراطی کورش را برگزید؟

بازتاب کورش در آیینه تاریخنگاران | هگل فیلسوف آلمانی

هگل فیلسوف آلمانی سده هیجده و نوزده، به آزادی دینی و عقیدتی ملل در امپراتوری ایرانیان اشاره میکند

4-  هگل، فیلسوف آلمانی سده‌ی هجده و نوزده درباره‌ی شاهنشاهی هخامنشی یعنی دولتی که کورش بنیاد گذاشت می‌نویسد:

 «از دیدگاه سیاسی، ایران زادگاه نخستین امپراتوری راستین و حکومت کامل است که از عناصری ناهمگن فراهم می‌آید. در اینجا نژادی یگانه، مردمان بسیاری را دربر می‌گیرد (ولی این مردمان) فردیت خود را در پرتو حاکمیت یگانه، نگاه می‌دارند. این امپراتوری نه همچون امپراتوری چین، پدرشاهی، و نه همچون امپراتوری هند، ایستا و نه همچون امپراتوری مغول، زودگذر و نه همچون امپراتوری ترکان، بنیادش بر ستمگری است. برعکس در اینجا ملت‌های گوناگون در عین آنکه استقلال خود را نگاه می‌دارند به کانون یگانگی‌بخشی وابسته‌اند که می‌تواند آنرا خشنود کند. از این رو امپراتوری ایران، روزگاری دراز و درخشان را پشت سرگذارده است و شیوه‌ی پیوستگی بخش‌های آن چنان است که با مفهوم (راستین) کشور یا دولت بیشتر از امپراتوری‌های دیگر مطابقت دارد.» (هگل، عقل در تاریخ، ص304)

بازتاب کورش در آیینه تاریخنگاران | آلبرت اوپنهایم

تاریخ ایران کمبریج: بی‌نظیری کورش، باید عامل اصلی ایجاد و توسعه امپراتوری پارس به رهبری او به حساب آید

5-  آلبرت اوپنهایم، زبان‌شناس و از مترجمان متن‌های بابلی در تاریخ ایران کمبریج می‌نویسد:

“از اینجا (خط 20 استوانه) تا پایان کتیبه، ناگهان کورش به صورت اول شخص با ما صحبت می‌کند. این تغییر در یک کتیبه‌ی شاهانه بین‌النهرینی، عجیب است. زیرا سبک ادبی متونی که استوانه به آنها تعلق دارد، چنین «نمایشی» را نمی‌پذیرد. به نظر می‌رسد که این کار برای به تصویر کشیدن رویدادی حقیقی است. این رویداد احتمالا همان sulmu (شولمو) یا به عبارتی سخن گفتن شاه با توابع جدیدش است. کورش به سبکی گزارش‌گونه آنچه را که از آغاز فرمانروایی تاکنون برای بابل انجام داده است بیان می‌کند: اینکه نسبت به مردوخ بسیار مومن است، سپاهش در بابل به نکویی رفتار می‌کنند، امنیت دوباره در تمام شهرهای قلمرویش برقرار است، ویرانه‌ها را دوباره ساخت و … به خاطر همه اینها، مردوخ به او و پسرش، کمبوجیه و سپاهش برکت داد. «ما» (یعنی شاه و ولیعهد) در عوض، خدای را ستایش کردیم. کاربرد این «ما» از سوی شاه در کتیبه ای بین النهرینی، استفاده‌ای عجیب و کاملا بی‌سابقه از «اول شخص جمع» است. (اوپنهایم، “اسناد بابلی مربوط به حکومت هخامنشیان”، تاریخ ایران کمبریج، جلد دوم، ص657) کورش تنها پارسی است که برخلاف جانشینانش در منابع میخی (بابلی)، چیزی بیش از سپاس‌گزاری‌های رسمی یک ارباب بیگانه، باقی گذاشته است. بنابراین تصویری که از او برای ما باقی مانده است، تا حد قابل توجهی با تصویر او در منابع مقدس (عهدعتیق) و کلاسیک (یونانی) هماهنگی دارد. این هماهنگی ممکن است به دلیل شرایط خاص سیاسی باشد که در زمان کورش بر شرق نزدیک باستان حاکم بود، و یا می‌تواند به دلیل شخصیت و رفتار خود او به عنوان فاتح و فرمانروا باشد که در منابع مختلف منعکس شده است. به هر تقدیر، بی‌نظیری کورش، باید عامل اصلی ایجاد و توسعه امپراتوری پارس به رهبری او به حساب آید. در تلاش برای برشمردن دستاوردهای کورش باید یک نکته را مد نظر داشت. اختلاف فوق‌العاده‌ی نقش کورش، به عنوان آزادی‌بخش، که با شادی همه‌ی ملل همراه بود و سقوط سریع پسرش کمبوجیه، در ساختار سیاسی چند ملیتی پدرش. کلید مسئله در تاثیر میان دوره‌ی بردیای دروغین بر آنها نهفته است، که پایه‌ی امپراتوری کورش را از اساس لرزاند (همان، ص661-662). بازتاب کورش در آیینه تاریخنگاران

بازتاب کورش در آیینه تاریخنگاران | سرماکس ملاون

سرماکس ملاوان: بی‌گمان کورش، خود از مشوقان آزاداندیش این رفتار انسانی هوشمندانه بود

6-  سِر ماکس ملاوان باستانشناس انگلیسی و همسر آگاتا کریستی (خالق هرکول پوآرو) در تاریخ ایران کمبریج می‌نویسد:

«تساهل و تسامح دینی از مهمترین ویژگی‌های پادشاهی هخامنشیان بود و بی‌گمان کورش، خود از مشوقان آزاداندیش این رفتار انسانی هوشمندانه بود. نمونه‌های بسیاری از کمک کورش به بازسازی پرستشگاه‌های بابل و دیگر پرستشگاه‌های بیگانه از جمله‌ی این رفتار انسان‌دوستانه وی بودند. چراکه این کار بخشی از سیاست دوراندیشانه‌ی وی بود. برای نمونه در شهر اور در کالدیس که مرکز مهم پرستش ایزد ماه، نانا بود، کورش دروازه جدیدی بر دیوار بزرگ تمنوس که آنرا نخستین بار نبوکدنصر در حکم حصاری مقدس برای این پرستشگاه ساخته بود، بنا کرد. بازتاب کورش در آیینه تاریخنگاران

 بر دیوانه‌ی درگاه ورودی، این پرستش‌گاه، خشت نوشته‌های به دست آمده از قدرت و آزاداندیشی کورش سخن می‌گویند. هشت مورد از دوازده سند معامله‌ای که از دوره هخامنشیان در شهر اور باقی مانده است، در دوره کورش نوشته شده‌اند. از دیگر خصلت‌هایی که مورخان به کورش نسبت داده‌اند، آن بود که وی به شیوه شوالیه‌های قرون وسطی فرمانروایان شکست خورده خود را با بزرگواری مورد بخشایش قرار می‌داد. در این مورد می‌توان به برخورد وی با سه تن از مهمترین هماوردانش کروزوس، نبونید و آستیاگ اشاره کرد. سیدنی اسمیت چنانکه باید این موضوع را روشن کرده است: “داستانهایی که درباره رفتار مهربانانه کورش با همه پادشاهان مغلوب روایت شده‌اند، تنها تبلیغاتی‌ست که در افسانه‌ها باقی مانده و همه از ظهور دریافتی نو از روابط بین حکومت‌ها حکایت می‌کنند، زیرا تا پیش از این هیچ فرمانروای فاتحی چنین آوازه‌ای نکرده بود”.

 تنها کسی که پیش از داریوش روحانیون معبد را گرامی داشته، کورش است. زیرا برای وی ندای دلنشینی از وحی، بیشتر از نبرد، ارزش داشت. نمونه‌ی چنین سیاست هوشمندانه‌ای نسبت به روحانیت سرزمین‌های بیگانه، همان رفتاری است که با آنچه از سیاست کورش هنگام پایه‌گذاری امپراتوری هخامنشی می‌دانیم، کاملا هم‌خوانی دارد. در بابل، همین‌طور در یهودیه و جاهای دیگر، مدارک فراوانی در ارتباط با تسامح کورش در امور دینی به دست آمده است و هیچ نشانه‌ای از تعصب وی به دین ملی‌اش دیده نشده است. اما به راستی دین خود کورش و ایرانیان چه بود؟

 هرچند تاکنون مدرکی به دست نیامده است که بر پایه‌ی آن بتوان گفت دین زرتشتی تا پیش از پادشاهی داریوش و جانشینانش دین رسمی هخامنشیان شده باشد. اما به نظر می‌رسد که آموزه‌های اصیل این پیامبر که برای نخستین بار در تاریخ، «اختیار انسان» را ترویج می‌کرد، با کورش آزادمنش وجوه مشترک بسیاری داشتند. در این دین نو و متعالی، انسان مختار بود بین نیک و بد گزینش کند. می‌توان گفت دریافت نوینی که کورش از عطوفت و دادگری داشت، از این باورها سرچشمه گرفته باشد. بازتاب کورش در آیینه تاریخنگاران

 گزنفون متنی بسیار جالب درباره‌ی مرزهای سوریه دارد که اگر درست پیگیری شود، می‌تواند به حل یکی از ‘مسائل لاینحل فلسطین’ امروزی کمک کند. کورش دریافته بود که برخی دژهای مرزی در شمال امپراتوری باعث معضل لاینحل دشمنی و نفاق بین مرزهای آسیای صغیر و سوریه هستند. او چندین بار به این دژها لشکر کشید و با خلع سلاح آنها توانست از این طریق، اداره‌‌ی این مرزها را به عنوان نیرویی فراملی دراختیار بگیرد. درحالیکه گله‌ها بدون مزاحمت در دو سوی مرزها رفت و آمد می‌کردند و کشاورزان نیز آزاد بودند از مرز بگذرند.

 این اقدام کورش می‌تواند راه حل مناسبی برای حل معضل ‘بلندیهای جولان’ و مشکلاتی از این نوع باشد. به واسطه نگرش خلاق کورش بود که از طریق مهارت نظامی و مدیریتی خویش، ایران برای نخستین بار توانست ارتباط سیاسی تنگاتنگی با شهرهای تجاری ثروتمند شرق یونان پیدا کند و با بازرگانان و بانکداران آنجا مراوده داشته باشد. بازرگانانی که بسیاری از آنها سروری ایرانیان را بر رقابت بی‌امان و پر از عداوت شهرهای یونانی رقیب، ترجیح می‌دادند و به این خاطر میلت، با ناوگان قدرتمندش حریف سارد و اِفه‌سوس بود و ورود ایرانیان را خوشامد گفت و هیچ کمکی به مقاومت یونانیان در برابر سپاهیان ایران نکرد. (ملاوان، “کورش بزرگ” تاریخ ایران کمبریج، جلد یکم، ص489-496)

بازتاب کورش در آیینه تاریخنگاران | دکتر ژرار ایسرائل

پس از فتح بابل بود که جهانیان دانستند دوران جدیدی در حیات ملل و نحوه ملک‌داری حکمرانان آغاز شده است

7-  ژرار ایسرائل، تاریخ‌نگار فرانسوی در کتاب خود می‌نویسد:

«تا آن روز ملل و اقوامی که در منطقه حساس مزبور می‌زیستند هرکدام برای خود سازمان جداگانه‌ای داشتند که نمودار تمایز گروه‌های مختلف تشکیل دهنده‌ی فرهنگ‌های محلی بودند. حق اقوی و اصل زورمندی نیز به عنوان اساس سیاست‌های جاری پذیرفته شده بود و بهره‌کشی ظالمانه از همه امکانات و توانایی‌های ملل مغلوب، امری معمول و مقبول شمرده می‌شد. بازتاب کورش در آیینه تاریخنگاران

 با توسعه‌ی امپراتوری و خاصه پس از فتح بابل بود که جهانیان دانستند دوران جدیدی در حیات ملل و نحوه ملک‌داری حکمرانان آغاز شده است. چراکه قرار نبود تمدنی از بین برود تا تمدن دیگری آغاز شود و بنا نبود سننی نابود شود تا سنت‌های تازه‌ای جای آنها را بگیرد» (ایسرائل، کورش بزرگ، بنیادگزار امپراتوری هخامنشی، ص235)

بازتاب کورش در آیینه تاریخنگاران | دکتر پیر بریان

پیر بریان: کورش رفتاری نجیبانه و مودب با کروزوس در پیش گرفت و چنانکه معروف است، مدتی طولانی او را محترم شمرد

8-  پیر بریان، بنام‌ترین هخامنشی‌شناس کنونی در کتاب خود می‌نویسد: باری کورش رفتاری نجیبانه و مودب با کروزوس در پیش گرفت و چنانکه معروف است، مدتی طولانی او را محترم شمرد و در سلک مشاوران و نزدیکان خویش نشانید. عواید مالیاتی یک شهر لیدی را نیز به عنوان تیول به او داد تا مابقی زندگی خود را به گونه‌ای مناسب ادامه دهد (پیر بریان، تاریخ امپراتوری هخامنشی، مهدی سمسار ص112)

بازتاب کورش در آیینه تاریخنگاران | دکتر والترهینتس

والتر هینتس: کورش، اولین کسی بود که کشوری جهانی بنیان گذاشت

9-  والتر هینتس، زبان‌شناس بنام آلمانی در کتاب خود می‌نویسد:

در اینجا ما از کورش جدا می‌شویم و با توجه به آنچه گذشت از خود می‌پرسیم، خدمت بزرگ و جاودانی این بزرگان تاریخ چه بود؟ و می‌بینیم که کورش، اولین کسی بود که کشوری جهانی بنیان گذاشت، قبل از او قطعا کشورهای بزرگی چون آشور وجود داشت، لیکن هیچ‌یک چون کشور جهانی که پارسها بنا و داره کردند نبود. بازتاب کورش در آیینه تاریخنگاران

 آیا این تنها یک نوع تمرکز قدرت نبود که پارسها از آن سود بردند؟ کورش، چنگیزخان دوران باستان نبود؟ به تحقیق، نه! باعث کمال تاسف است که برخلاف داریوش، به مردمان عصر خودش و برای آیندگان دلایل رفتار خود را بازگو نکرده است. احتمالا کورش بنای این کشور جهانی را نوعی رسالت برای استقرار «نظام راستین» به مفهوم مورد توجه زرتشت می‌دانست. حتی اگر ما آنچه را بانی این کشور جهانی فکر می‌کرده و در جهت عملی ساختن آن می‌کوشیده، کنار بگذاریم، با هم می‌توانیم توضیح دهیم که چه ارزشی برای بنای او قایلیم.

این بررسی متکی به اساس موجودیت انسانی است، متکی به سوال است، درباره‌ی مفهوم تاریخ جهان. هرکس بنابر تفکر و نظریه‌ی معنوی خود بدین سوال جوابی متفاوت می‌دهد. در دورانی مانند دوران ما که در برابر وقایع تاریخی برخوردی دوگانه و اغلب منفی وجود دارد، ممکن است سوال ما تفنن به نظر برسد. اما باید قبول کرد که تاریخ تنها نتیجه‌ی وقایع کاملا اتفاقی و ولع انسانی برای دستیابی به ثروت و قدرت نبوده است. بلکه در عین حال خواستی والاتر را اعلام می‌دارد. قدرتی فوق انسانی چه بسا می‌کوشیده تا انسان‌های فانی و انسانیت تیره‌بخت با زحمت به راه راست و سلامت هدایت شوند. کسی که تاریخ جهان را از چنین جهتی بررسی کند، چشمان او در اعمال کورش، حداقل جزئی از «تاریخ رهایی بشریت» را در عالی‌ترین مراتب باز خواهد یافت.

آزادسازی بنی‌اسرائیل در سال 538 ق.م. بدون دخالت بلاواسطه پادشاه پارسها و بدون صدور اجازه بازگشت یهودیان تبعید شده، دیگر قوم یهودی باقی نمی‌ماند. بنابراین اورشلیم و جلجتا هم وجود نمی‌داشت. (هینتس، داریوش و پارسها، ص139)

بازتاب کورش در آیینه تاریخنگاران | دکتر ریچارد فرای

ریچاردفرای: آنچه درین میان (فتوحات پارسیان) تفاوت کرده بود، سیاست آشتی‌خواهانه کورش بود برای برقراری امنیت در سراسر شاهنشاهی بود

10-  ریچارد فرای، تاریخ‌نگار بنام آمریکایی در کتاب خود می‌نویسد:

 «یک صفت دوران حکومت کورش، همانا اشتیاق به فراگرفتن خوی‌ها و سنت‌های مردمان فرودست و فرمانبر شاهنشاهی و سپاسداری دین و رسم‌های ایشان و میل به آفریدن یک شاهنشاهی آمیخته و بی‌تعصب بود. یک صفت دیگرش ادامه سازمان‌ها و سنت‌های شاهان گذشته یعنی مادها بود. فقط با این تفاوت که کورش، جانشین آستیاگ گشته بود. زیرا که بیگانگان شاهنشاهی هخامنشی را همان شاهنشاهی مادی و پارسی می‌دانستند.

فتوحات پارسیان، واقعا بزرگتر از آن جهان‌گیران گذشته نبود و با آنها تفاوتی هم نداشت. گو اینکه فن سپاهی‌گری بی‌شک با به کار بستن شیوه‌های نو در استعمال سواره و دیگر نیورها پیشرفت کرده بود. آنچه درین میان تفاوت کرده بود، سیاست آشتی‌خواهانه کورش بود برای برقراری امنیت در سراسر شاهنشاهی. برای رسیدن به این هدف، مردم فرودست می‌بایست با شاهنشاه همکاری کنند. بازتاب کورش در آیینه تاریخنگاران

برای اداره شاهنشاهی پهناور هخامنشی، کاتبان بین‌النهرینی و سوریه باید کار دیوان را بگردانند. در جهان هنر و فرهنگ و همچنین ملک‌داری عناصر مختلف موجود بود، منتها نبوغ کورش و ازو بیشتر، داریوش در به‌هم‌جوش‌دادن و استوار پیوستن این اجزا بود. زیرا که چنین می‌نماید که یکی شدن شاهنشاهی هخامنشی بیشتر شاهکار داریوش باشد تا کورش، ولی کورش پایه‌گذار و صحنه‌ساز این یگانگی بود. کورش، پنداری، نفوذی بزرگ در ایرانیان به جای گذاشته بود. نه تنها از آن جهت که شاهنشاهی پهناوری را بنیاد نهاده بود. بسیاری شهرها و رودها را به نام او نام‌گذاری کردند که شاید بعضی از آنها را خود مردم بی‌دخالت دولت و رسمیت دادن آن، انجام دادند. هرودوت می‌گوید که ایرانیان رفتار ملایم او را همواره به یاد داشتند و او را پدر می‌نامیدند. و نیز «حماسه کورش» در دست است که در میان مردم پرآوازه بود. همه اینها دلیل بر سپاسداری و مهرورزی مردم نسبت به بنیانگذار دودمان هخامنشی است. پسرش هرگز به این پایه نرسید. (فرای، میراث باستانی ایران، ص139-142)

بازتاب کورش در آیینه تاریخنگاران | امانوئل کوک

امانوئل کوک مورخ قرن هجده میلادی: معدود فاتحانی چون او (کوروش) توانسته‌اند چنین تحسین بی‌قید و شرطی را برانگیزند

11-  امانوئل کوک، تاریخ‌نگار انگلیسی در تاریخ ایران کمبریج می‌نویسد:

« ما در مورد کورش چندان چیزی نمی‌دانیم، اما می‌توانیم بگوییم که معدود فاتحانی چون او توانسته‌اند چنین تحسین بی‌قید و شرطی را برانگیزند. در نزد بابلیان او برگزیده‌ی مردوخ بود و در نزد یهودیان مسخ شده‌ی خداوند. به نظر نمی‌رسد که مادها او را سروری بیگانه فرض کرده باشند. بازتاب کورش در آیینه تاریخنگاران

گزنفون در اثرش، زندگی‌نامه کورش، کمال مطلوب خود را از شهریاری در چهره کورش شکل می‌دهد و دو فاتحی که گفته می‌شود اسکندر نصب‌العین قرار داد، یکی کورش بود و دیگری سمیرامیس. هرودوت به ما می‌گوید که پارسیان از او چونان یک پدر سخن می‌گفتند. چراکه وی مهربان بود و از آنچه که برای ایرانیان نیکو بود، کوتاهی نمی‌کرد. هرودوت کورش را مردی زودخشم نشان می‌دهد، که البته این گفته را می‌توان یک اشتباه بلندنظرانه دانست. تنها زمانی که به آخرین لشکرکشی جهانگیرانه او می‌رسد، به ناگاه جمله‌ای تند و خشن از قلم او تراوش میکند.» (کوک، “ظهور هخامنشیان و تاسیس امپراتوری ایشان” تاریخ ایران کمبریج، جلد یکم، ص 251)

بازتاب کورش در آیینه تاریخنگاران | دکتر آملی کورت

آملی کورت مورخ ایرانیان نام و خاطره‌ی کورش را در ترانه‌ها و داستانها گرامی داشتند.

12-  آملی کورت، آشور-بابل‌شناس در مقاله‌ای که به صورت کتاب هم چاپ شده می‌نویسد:

 «تنها صفتی که می‌توان برای دستاوردهای کورش آورد، کلمه‌ی خارق‌العاده است، او در کمتر از 30 سال سرزمین‌های گسترده‌ای را زیر سلطه‌ی شاهنشاهی خود برد که در آغاز سلطنت او قلمرویی بسیار کوچک بود. او رزم‌آرا و تاکتیک‌دان و استراتژیست نابغه‌ای بود که می‌توانست فاصله‌های بسیار بعید را به سرعت بپیماید، دشمنان خویش را غافلگیر کند و خشونت و عطوفت را حساب‌گرانه و سیاست‌مدارانه با هم درآمیزد. بازتاب کورش در آیینه تاریخنگاران

 ایرانیان نام و خاطره‌ی کورش را در ترانه‌ها و داستانها گرامی داشتند. موفقیت‌های شگفت‌انگیز او به سرعت به آفرینش داستانهای عامیانه‌ی بیشمار می‌انجامید که چهره‌ی حقیقی‌اش را در پس پرده‌ای از ابهام پوشاند و او را به صور گوناگون، نوه‌ی آستیاگ پادشاه ماد دانست». (کورت، هخامنشیان، ص46)

بازتاب کورش در آیینه تاریخنگاران | استاد حسن پیرنیا

حسن پیرنیا، تاریخ نگار سرشناس ایرانی: (کوروش) با مذهب و معتقدات ملل کاری نداشت بلکه آداب مذهبی آنها را محترم می­داشت

13- حسن پیرنیا، تاریخ نگار سرشناس ایرانی، می­نویسد:

«درباره کوروش مورخین معتقدند که شاهی بوده با عزم و حزم و عاقل و رئوف، کاری را که شروع میکرد تا آخرش می­رفت و هیچ کاری را ناقص نمی­گذاشت. در موارد مشکل، به عقل بیش از قوه متوسل می­شد و بر خلاف پادشاهان آشور و بابل و غیره، با مردم مغلوب، رئوف و مهربان بود. به پادشاهان مغلوب به اندازه­ای مهربانی میکرد که آنها دوست صمیمی کوروش شده و در مواقع مشکل به او یاری می­نمودند.

با مذهب و معتقدات ملل کاری نداشت بلکه آداب مذهبی آنها را محترم می­داشت. چنانکه ، بعد از فتح بابل ، هرچه از پیروان مذاهب مختلف با غارت برده و به بابل آورده بودند، همه را پس­داد. شهر ها و ممالکی که در تحت تسلط او در می­آمدند در معرض قتل و غارت واقع نمی­شدند.

بر خلاف سلاطین آشور که در کتیبه های خود می­بالند به اینکه چنان فلان ممالک را زیر­و­زبر کردند که صدای خروس یا سگی هم در آنجا شنیده نمی­شود (نظیرش را در عیلام دیدیم) وقتی که مردم رفتار کوروش را دیده و با آنچه تا آن زمان معمول بود مقایسه می­کردند، او را مخلوق فوق العاده و برانگیخته از طرف خدا می­دانستند.

او نوعی یک نوع انقلاب اخلاقی را در عالم قدیم باعث شده و طرز نوینی از حیث سلوک با ممالک تابعه و ملل مغلوبه در عالم قدیم داخل کرده و شاید به همین جهت زمان او ، حد فاصل دو قسمت از چهار قسمت عهد قدیم گردیده است. درباره کوروش باید گفت که او یکی از دو یا سه شخص تاریخی عهد قدیم استکه اسمشان در اذهان مردمان و ملل عصر ما خیلی مانوس است.

بنی اسرائیل او را بسیار ستوده اند و پیروان مذاهبی که تورات را کتاب مقدس می­دانند از طفولیت، اسم این شاه را شنیده با این اسم مانوس می­شوند.» (پیرنیا، تاریخ ایران از آغاز تا اسلام، ص69)

بازتاب کورش در آیینه تاریخنگاران | دکتر زرینکوب

استاد عبد الحسین زرینکوب: (کوروش) حتی پیروان معدود و شکست خورده گروه های مختلف سیاسی- مذهبی را هم مورد حمایت قرار می­داد

14- عبد­الحسین زرینکوب، تاریخ نگار و ادیب به نام ایرانی می­نویسد:

« دستوری که شاه برای تعمیر معبد ماه در اور صادر کرد، باید کنایه از نظر بلند او برای یکسان شمردن جایگاه همه ادیان و اعتقادات مردمی باشد. در اینجا معلوم است که هدف کورش فقط جلب رضایت جمعیت غالب و گروه اکثریت نیست. او تعدد گرایی عقیدتی و کثرت گرایی دینی را در عمل به نقد آزمایش می­نهاد و حتی پیروان معدود و شکست خورده گروه های مختلف سیاسی- مذهبی را هم مورد حمایت قرار می­داد.» (زرینکوب، تاریخ مردم ایران قبل اسلام، ص131)

پایان سخن:

چهارده مورد قضاوتی که از نظر گذراندیم ، از نظر زمانی ، برمیگردد به زمان خود کوروش چند سده پس از کوروش ، سده بیستم و سده بیست و یکم . از نظر مکانی به فلات ایران، میانرودان، اروپا و آمریکا و از نظر قومی و مذهبی به کلدانیان بابلی، یهودیان ، یونانیان، اروپایی ها و آمریکایی های مسیحی و ایرانیان مسلمان.

به گفته‌ی هگل، تاریخ جهان، همان «قضاوت جهانیان» است. بر این اساس، باید گفت به ندرت کسی همچون کورش در تاریخ جهان دیده شده که همگان درباره‌اش چنین اتفاق‌نظر مثبت و روشنی داشته باشند.

و چنین تنوعی از قضاوت های مثبت نسبت به کوروش نمیتواند ناشی از یک رفتار واکنشی زود گذر و موقتی و حرکتی عامیانه ناشی از جهل یک گروه و طبقه یا حاصل تعصب قومی و مذهبی یک گروه اجتماعی خوانده شود. بازتاب کورش در آیینه تاریخنگاران

در ایران پس از اسلام، به دلیل نیامدن نام کورش در آثار محبوبی چون خدای‌نامه و شاهنامه، نام او فراموش شد. ولی رد کورش را در برخی آثار چون سورآبادی (تفسیر)، طبری و بلعمی، ابوریحان بیرونی (آثار الباقیه)، مسعودی (مروج الذهب) و ابوالفرج (مختصرالدول) می‌توان گرفت.

با این همه پیچیدگی در بازسازی تصویر کورش و آشفتگی در حافظه‌ی تاریخی مردمان، اکنون پس از 2500 سال، هنوز باید گفت ‘مسئله‌ی کورش’، پایان نیافته است.

بن‌مایه‌ها و یاری‌نامه‌ها:

– اوپنهایم، آلبرت و امانوئل کوک و سر مکس ملاوان(1390). تاریخ ایران کمبریج ، جلد دوم، ترجمه تیمور قادری، نشر مهتاب

– ارفعی عبد المجید (1391) فرمان کوروش بزرگ، مرکز دایره­المعارف بزرگ اسلامی

– بریان، پیر (1384)، تاریخ امپراتوری هخامنشیان، ترجمه مهدی سمسار، زریاب

– پیرنیا، حسن (1385)، تاریخ ایران از آغاز تا اسلام، مهتاب

– رجبی، پرویز (1380)، هزاره های گمشده، جلد دوم، توس

– زرینکوب، عبد الحسین (1392)، تاریخ مردم ایران، قبل از اسلام، امیر کبیر

– کورت، آملی (1391)، هخامنشیان، ترجمه مرتضی ثاقب فر، ققنوس

– کتاب مقدس: عهد عتیق (1920)، ترجمه فارسی لندن.

– گزنفون (1386)، کوروشنامه، ترجمه رضا مشایخی، انتشارات علمی و فرهنگی

– فرای، ریچارد (1383)، میراث باستانی ایران، ترجمه مسعود رجب­نیا، انتشارات علمی و فرهنگی

– هگل (1385)، عقل در تاریخ، ترجمه حمید عنایت، انتشارات شفیعی

– هرودوت (1389) تاریخ ، ترجمه مرتضی ثاقب­فر، نشر اساطیر

دیدگاه‌ها


دیدگاه خود را در اینستاگرام در میان بگذارید:

خِرَدگان در تلگرام و اینستاگرام

کانال تلگرام خردگانبرگه اینستاگرام خردگان

خط میخی

خط میخی پارسی باستان - سامانه بومیش
با ما همراه باشید:
Instagram
Telegram
به کار گیری یا روگرفت از نوشته‌های این پایگاه تنها پس از پذیرش قوانین پایگاه امکان پذیر است: قوانین پایگاه خِرَدگان
توسعه نرم افزاری: مجید خالقیان
بازتاب کورش در آیینه تاریخنگاران