پایگاه خِرَدگان: پژوهشهای مستند درباره تاریخ و فرهنگ ایران زمین، مقابله با تحریف تاریخ و پاسخ به ایرانستیزان
درفش کاویانی به عنوان درفشی که از دل مردم آزاده و شیردل ایران زمین برخاسته تا نمادی باشد از قیام و ایستادگی مردم (به رهبری کاوه) در برابر فرمانروایان بیدادگر (ضحاک تازی) از آن پس در جایگاه درفش ملی ایران و نماد شهریاری دادگرانه و بیداد ستیز قرار گرفت. نمادهای مردمی در درفش کاویانی کم نظیر است چراکه در طول تاریخ بیشتر نمادها در درفش تمدنها، صرفا نماد پادشاهان بوده است ولی درفش کاویانی، آشکارا نمادهای مردمی را در دل خود جای داده است.
نشان کنونی کانون ایرانشناسی دانشگاه تهران ریشه در سال ۱۳۹۳ دارد ولی به دلیل کاستیهایی که نشان اولیه داشت، در سال ۱۳۹۴ ویرایشهایی انجام شد و نشان دانشگاه تهران به آن افزوده شد. نشانی که در سال ۱۳۹۴ شکل نهایی خود را گرفت، تا به امروز مورد استفاده قرار میگیرد و کانونهای ایرانشناسی چند دانشکده با الهام گرفتن از این نشان، نشانهایی زیبا را پدید آوردند.
برخی از مسیحیان انجیلی و همچنین صهیونیستهای مسیحی صراحتا بیان کردند که جنگ ایران و اسرائیل مرتبط با پیشگویی حزقیال است. از طرفی برخی از آنها معتقدند ایران در آخرالزمان به شکوه تمدنی باز میگردد. هم متون پیشگویانه و هم برداشتهایی که امروز از آنها میشود، نشان دهنده دانش اندک درباره تمدنهای باستانی است. نمیتوان پس از چند هزار سال، خوابها را با وقایع امروز تطبیق داد! بنابراین چنین نتیجه گیریهایی بیشتر شبیه به خرافات است.
جشن تیرگان پیوندی ژرف با داستان باستانی آرش کمانگیر دارد که نمایانگر فرهنگ فداکاری در راه میهن از هزاران سال پیش در ایرانزمین است. بر پایه داستانها، آرش کمانگیر با آنکه میدانست پس از انداختن تیر، جان میدهد، ولی برای مردم چنان کرد و همه جان خود را در تیر گذاشت. داستان آرش را باید نماد میهن پرستی و مردم دوستی دانست. همزمان با تیرگان یادی کنیم از شور و شادی ایرانیان در این جشن ایرانی… شور و شادی که همه آیینهایش تیرگانی است… از جنس باران است… از جنس فداکاری آرش است…
برخی از چپ گرایان افراطی ایرانی همان سیاستهای وابستگان به شوروی را سرلوحه خود قرار دادند! ابتدا با جعل و تحریف تاریخ ایران، مفاخر ملی ایران را بسیار سیاه و پلید جلوه میدهند و مسائل ملی مانند خلیج فارس را بی اهمیت میخوانند. سپس زمانی که به خیال خود توانستند مردم ایران را نسبت به مفاخر ملی خود و مسائل ملی بدبین یا بیاهمیت کنند، طرح نابودی هویت ملی ایران را شروع میکنند.
تیرماه یکی از ماههای مهم در گاهشماری ایرانی است. علاوه بر آنکه این ماه آغاز تابستان است و در جوامع کشاورزی آغاز تابستان مهم بوده است، یکی از جشنهای بزرگ ایرانی یعنی جشن تیرگان هم در این ماه وجود دارد. جشن تیرگان پیوند عمیقی با اسطوره آرش کمانگیر دارد که نمایانگر فرهنگ فداکاری در راه میهن از هزاران سال پیش در ایرانزمین میباشد. در ادامه به بررسی جشنهای تیر ماه می پردازیم.
در دعای باستانی سه خطر مهم ذکر میشود که حتی تا به امروز قابل توجه است. کمتر پیش میآید که دغدغههای باستانی تا این حد با دغدغههای امروز ما در هم تنیده شود به طوری که ما به چشم خود همان خطراتی که مردمان باستانی را رنج میداد، مشاهده کنیم. با آنکه این خطرات گاهی باعث ویرانی تمدن ایرانیان شده است ولی از طرفی هراس از همین خطرات، باعث میشده است که مردمان ایرانی با یکدیگر همگرایی و همبستگی پیدا کنند.
از آنجایی که درفش کاویانی ریشه در اسطورههای ایرانی دارد، در طول تاریخ با مشخصات گوناگونی تلاش کردند درفشی شبیه به آن چیزی که در داستانها آمده به وجود بیاورند. نشانهایی مانند اختر کاویان در دوران هخامنشیان بسیار مورد توجه بوده است که گویا هنر آن برگرفته از تمدنهای هزارههای پیش از میلاد، مانند تمدن شهر سوخته بوده است. در شاهنامه بارها از درفش کاویانی با عنوان درفش بنفش یاد شده است و در تاریخ طبری ذکر شده است که درفش کاویانی در دوران ساسانیان اندازهای بزرگ داشته است.
در شاهنامه هیچ جا از درفشی که نشان شیر و خورشید در کنار هم و در یک درفش آمده باشد، سخنی نیست. درفشهای غیر از درفش کاویانی، درفشهای سپاهیان و بزرگان بودهاند و جایگاه میهنی نداشتند و به صورت مداوم از آنها یاد نمیشود. اگر تصور کنیم درفشی با نشان شیر و خورشید، که خورشید آن با چهره انسانی ترسیم شده و شیر آن شمشیری به دست دارد، در داستانهای شاهنامه آمده است، کاملا نادرست میباشد.
شهر بابل هیچگاه آنطور که در پیشگوییهای اشعیا و ارمیا آمده، در نتیجه یورشی از شمال به کلی ویران و خالی از سکنه نشد؛ نه در دروان مادها و هخامنشیان و نه پس از یورش الکساندر مقدونی! هیچ نشانی از این نیست که منظور از بندهای مورد اشاره به شخص و زمان کوروش بزرگ باشد و با تحریف کوروشستیزان مواجه هستیم. اشعیا و ارمیا هر دو احتمالا در روزگاران مادها میزیستند. به نظر میرسد این پیشگوییهاییها تحت تاثیر ویران شدن معابدی در حران توسط مادها بوده است. ولی هیچگاه درباره شهر بابل تحقق نیافت.