زبان پارسی یا دری زبان تمدن ایرانی است و این زبان محدود به یک قوم نبوده است. از شرق تا غرب جهان ایرانی در پیشرفت و گسترش آن نقش داشتهاند. نواحی شرقی دارای زبانهای ویژه و محلی بودند (سُغدی، بلخی، خوارزمی و...). بر اساس منابع، دری اشاره به دربار پادشاهان ساسانی داشته است و دستاوردهای پایتختها برآمده از تلاش سرتاسر یک تمدن است. البته بزرگان خراسان نقش پررنگ و شگفتآوری در پیشرفت زبان و شعر پارسی داشتند.
درباره ریشههای زبان پارسی نوین یا زبان دری فرضیاتی مطرح شده است ولی برخی از رسانهها بر اینکه ریشه زبان دری در افغانستان و تاجیکستان است تاکید میکنند!
این روزها در برخی از متون و رسانهها عبارت «فارسی دری» برای اشاره به زبان مردم افغانستان و عبارت «فارسی تاجیکی» برای اشاره به زبان مردم تاجیکستان به کار میرود. ولی در واقع همه اینها یک زبان هستند که در لهجه و گویش اختلافات دیده میشود.
این زبان همان زبان پارسی نوین یا زبان دری است که ریشه در دربار پادشاهان ساسانی داشته است. این زبان را نباید مختص و ویژه یک ناحیه یا یک قوم بدانیم چرا که اقوام گوناگون (از شرق تا غرب جهان ایرانی) در پیشرفت و گسترش آن نقش داشتهاند.
زبان پارسی یا دری را باید زبان تمدن ایرانی دانست. بزرگان و ادیبانی که در نواحی گوناگون جهان ایرانی زاده شدند در پیشرفت و گسترش این زبان نقش داشتند.
نیای باستانی زبان دری، زبان پهلوی بوده است و زبانهای باستانی دیگر مانند زبان سغدی و… بر روی زبان دری تاثیر گذاشتند.
درباره به کار بردن واژههای افغانستان و تاجیکستان برای پدیدههای دورههای باستانی احتیاط را باید مدنظر داشته باشیم. چرا که مرزهای سیاسی اینچنین در آن دوران وجود نداشته است.
آنچه درباره ایران و ایرانشهر میگوییم نه محدود به مرزهای کنونی جمهوری اسلامی است و نه محدود به مرزهای افغانستان و تاجیکستان. بلکه اشاره به یک فرهنگ و تمدن باستانی دارد که همه این نواحی را دربر میگرفته است.
پارسی نوین (دری)
زبانی که امروز به آن سخن میگوییم در واقع زبان پارسی نوین یا زبان دری است (پیش از آن پارسی باستان و پارسی میانه وجود داشته است).
با آنکه در دستهبندیها به این زبان پارسی «نوین» میگویند ولی یکی از زبانهای کهن جهان است و حتی سرودههایی که از حدود هزار سال پیش به جا مانده برای پارسی گویان امروز قابل فهم است.
لازم به ذکر است که پارسی نوین همان دری است و دری همان پارسی نوین بوده است و زبان مشترکی میباشد که در کشورهای ایران، افغانستان و تاجیکستان فراگیر است.
دری و دربار ساسانیان
بر اساس منابع تاریخی، دری اشاره به دربار پادشاهان داشته است. ابن ندیم درباره زبان دری مینویسد:
دری زبان شهرنشینان بود، و درباریان با آن سخن میگفتند. و منسوب به دربار پادشاهی است (ابن ندیم، ۱۳۸۱: ص ۲۲).
مقدسی هم موارد مشابهی را نوشته است:
از ریشه «در» ساخته شده، زیرا که زبانی است که درباریان بدان گفتگو میدارند (مقدسی، ۱۳۶۱: ص ۴۹۱).
آنطور که شواهد نشان میدهند زبان دری در دوران ساسانیان بیشتر شفاهی بوده است و نوشتهها به زبان پهلوی بودند.
شاید سادگی این زبان و آهنگین بودن آن، باعث میشد زبانی جذاب برای گفتار باشد. حتی شعری به زبان دری نقل میشود که منسوب به بهرام گور شاهنشاه خوشنام ساسانی است.
در همه تمدنها پایتختها بافت چند قومی مییافتند و دستاوردهای پایتخت در سرتاسر کشور نفوذ پیدا میکرد. دانشمندان، اندیشمندان و هنرمندان از سرتاسر آن کشور به پایتخت میآمدند و با حمایتهای حکومتها، کارهای علمی و هنری خود را انجام میدادند. اصولا دستاوردهای پایتختها حاصل تلاش اقوام گوناگون در سراسر یک تمدن است.
نمیدانیم نخستین بار چه کسانی در دربار ساسانیان به زبان دری سخن گفتند ولی میدانیم که هنرمندان و دانشمندان زیادی در دربار ساسانیان حضور داشتند (ن.ک: دانشمندان ایران باستان).
به نظر میرسد از همان دوران باستان این زبان در شهرهای گوناگون، به ویژه درگاه حاکمان شهرها رایج بود که در دوران پسا باستان (پس از اسلام) زبان گمنامی نبود و توانست با استقبال روبرو شود. احتمالا در میان دهقانان هم این زبان رایج بوده است، به طوری که نوادگان آنها نقش مهمی در احیای فرهنگی ایرانی و زبان پارسی ایفا کردند.
بنابراین نمیتوان ادعا کرد که زبان دری محدود به مدائن یا خراسان بوده است.
البته زبان دری در دوران ساسانیان در ابتدای راه بود هنوز آن پرباری سدههای پسین را پیدا نکرده بود و متنهای ادبی و شاعرانه هم به زبان پهلوی نوشته میشدند (ن.ک: بهزاد فرخ پیروز، خیم و خرد فرخ مرد). هنوز فردوسی، نظامی، سعدی، حافظ و… اشعار به یاد ماندنی را نسروده بودند تا زبان دری، زبان شعر و ادب و عرفان باشد.
اتفاقا در دوران پساباستان (پس از اسلام) زبان دری پیشرفت بیشتری داشت. حکومتهای گوناگون ایرانی و حتی غیر ایرانی این زبان را زبان رسمی اداری قرار دادند و از سوی دیگر، مردم ارتباط عمیقی با این زبان پیدا کردند.
حمایت حکومتهای ایرانی پسا باستان از زبان دری
در دوران پساباستان حکومتهایی مانند سامانیان، صفاریان و … حامیان زبان دری شدند چرا که نمادی از گذشته باستانی تمدن ایران بود.
اقدامات یعقوب لیث صفاری در سیستان وحمایت سامانیان در خراسان از این زبان نقاط عطفی برای رسمی شدن زبان پارسی نوین بودند.
از آنجایی که سامانیان خود را از نوادگان بهرام چوبین میدانستند، به دنبال احیای دستاوردهای فرهنگی ایران باستان از جمله زبان دربار پادشاهی ایران برآمدند.
ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه درباره تبار سامانیان اینچنین نوشته است:
سر سلسله این طایفه اسمعیل است و او پسر احمد بن اسد بن سامان خداه بن جسیمان بن طغمات بن نوشرد بن بهرام چوبین بن بهرام جشنش است که مرزبان آذربایگان بود (بیرونی، ۱۳۸۹: ص ۶۳).
بهرام چوبین از خاندان مهران یعنی یکی از خاندانهای برجسته ایران باستان بود.
یعنی به این صورت نبوده که قومی از یک ناحیه کوچک قدرت را به دست بگیرد و به دنبال فراگیر کردن زبان محلی باشد. بلکه حکومتها برای فراگیر کردن زبان تمدن باستانی گام برداشتند.
این حمایتها در کنار سادگی و خوش آهنگ بودن این زبان باعث میشد یادگیری آن سادهتر باشد و شباهت آن به دیگر زبانهای ایرانی در شهرها و روستاها، گسترش زبان دری را تسهیل میکرد.
زبانهای شرقی ایرانی و مردم خراسان
درباره فرضیه ریشه زبان دری در نواحی شرقی، باید توجه داشته باشیم که پیش از اسلام، نواحی شرقی جهان ایرانی دارای زبانهایی جدا از پهلوی و دری بودند.
زبانهایی مانند سغدی (در نواحی تاجیکستان و ازبکستان کنونی) بسیار با شکوه بودند و نوشتههای فراوانی از این زبان باستانی به جا مانده است.
همچنین زبان بلخی (در حوالی افغانستان کنونی) رواج داشته است. خوارزم هم زبان خود را داشت.
این زبانها در خانواده زبانی ایرانی شرقی قرار میگیرند در صورتی که زبان پارسی نوین (دری) در خانواده زبانی غربی قرار میگیرد.
اگر بنا بود زبانی صرفا از شرق فراگیر شود باید زبانهایی مانند سغدی و بلخی و… فراگیر میشدند.
حتی در دوران پس از اسلام زبانهای محلی در نواحی مختلف خراسان زنده بودند.
ابن ندیم درباره زبان بلخی اینچنین نوشته است:
از میان زبانهای اهل خراسان و مشرق، زبان مردم بلخ در آن بیشتر است (ابن ندیم، ۱۳۸۱: ص ۲۲).
مقدسی هم درباره زبان بلخی نوشته است:
زبان مردم بلخ شیرینترین زبانهاست، جز اینکه واژههای زشت نیز به کار میبرند (مقدسی، ۱۳۶۱: صص ۴۸۹-۴۹۰).
مقدسی با جزئیات بیشتر درباره زبانهای خراسان سخن میگوید و حتی در جایی مینویسد:
کمتر شهری از آنها که یاد کردم یافت میشود که روستایش زبان جداگانه نداشته باشد (همان: ص ۴۹۱).
مقدسی توضیحاتی درباره زبانها و لهجههای نیشابور، بلخ، هرات و مرو داده است و نوشته است:
این زبانهای اصلی خراسانند و دیگران پیرو ایشانند و از آنها ریشه گرفته اند و بدانها باز میگردند. مثلا زبان طوس و نسا نزدیک نیشابوری است، و زبان سرخس و ابیورد نزدیک به مروی است (مقدسی، ۱۳۶۱: ص ۴۹۰).
البته مقدسی اشاره میکند که در بخارا به زبان دری سخن میگویند (همان: ص ۴۹۱).
این نوشتهها آشکار میسازد در خراسان زبانهای خاصی وجود داشتند. ولی زبان دری هم جایگاه قابل توجهی داشته است.
پس از یورش خلفا، سنت نوشتاری زبانهایی مانند سغدی و خوارزمی آسیب جدی دید. با این حال این زبانها بر زبان پارسی نوین تاثیرگذار بودند.
به گفته بدرالزمان قریب واژههای زیادی از زبان سغدی به زبان پارسی وارد شده است. از جمله میتوان به واژههای فرخنده، نقره، کشاورز، سراسیمه، زیور، زنهار، آغاز و… اشاره کرد (ن.ک: گزارش همایش زبانها و گویشهای ایرانی).
به همین دلیل است که میتوان گفت از دوران باستان، زبان اقوام گوناگون ایرانی بر روی زبان پارسی اثرگذار بودند.
با توجه به اهمیت زبان دری (پارسی نوین)، حکومتهایی که در خراسان شکل گرفتند از زبان دری حمایت کردند و شاعران به این زبان اشعار به یادماندنی گفتند.
رفته رفته زبان پارسی نوین با تاثیرپذیری از زبانهای دیگر بسیار فراگیر شد.
چرا به زبان دری، فارسی گفتند؟!
در روزگار باستان و پساباستان پادشاهی «پارس» یا «فارس» معادل شاهنشاهی ساسانیان، شاهنشاهی کیانیان و... بوده است. البته این موضوع ریشه در گفتههای رومیان و عربها (پیش از آن یونانیان) داشت و ساسانیان به کشور خود «ایران» میگفتند (ن.ک: نگاهی به نام ایران در گذر تاریخ).
تمدن باستانی ایران در سطح جهانی آن روزگار با نام فارس شناخته میشد. بسیاری از اوقات وقتی از فارس سخن میگفتند، منظور استان فارس نبود بلکه تمدن باستانی ایران بود. همین باعث شد که زبان دری که نمادی از تمدن باستانی ایران بود رفته رفته با نام فارسی شناخته شود.
جالب آنکه در ابتدا به خیلی از زبانهای ایرانی، «فارسی» هم میگفتند.
بر اساس نوشتههای مقدسی زبان مردم عجمی بود، برخی از آنها دری و زبان های دیگر پیچیدهتر بودند. مقدسی نوشته است «همگی آنها فارسی نامیده میشوند» و به اختلافات آنها اشاره میکند (مقدسی، ۱۳۶۱: ص ۳۷۷).
با فراگیری زبان دری، فارسی یا پارسی اشاره به همین زبان داشت.
زبان پارسی زبان رسمی و اداری حکومتها شد، زبان بیان عشق شاعران شد و زبان گویای تجربه عارفان شد.
نقش شعر در پیشرفت و گسترش زبان پارسی
یکی از برجستهترین دستاوردهای زبان پارسی سرودهها و اشعار است. سرودههایی که بسیار زیبا و لطیف هستند.
یکی از دلایل مهم فراگیری و گسترش زبان پارسی همین سرودههای زیبای پارسی بودهاند.
وارد شدن درونمایه عرفانی به شعر پارسی باعث شد که شعر گفتن به این زبان در نقاط مختلف با استقبال روبرو شود.
زبان پارسی ویژگیهایی دارد که گویی برای عارفان و شاعران جذاب بوده است، چرا که برای شرح باورهای خود مناسب میدانستند. برای همین عارفان زیادی علاقه ویژه به زبان پارسی داشتند.
بر کسی پوشیده نیست که بزرگان خراسان نقش پررنگی در پیشرفت شعر پارسی داشتند.
از کهن ترین شاعران پارسی گوی، رودکی بوده است و پس از او فردوسی نقش شگفتآوری در پربار کردن زبان پارسی ایفا کرد. آثار گرانبهای عطار، خیام، مولانا و… برآمده از فراگیری زبان پارسی و شعر در خراسان است.
ولی نباید نقش دیگر شاعران مانند نظامی گنجوی، خاقانی و… را نادیده گرفت. به طوری که بسیاری از شاعران تحت تاثیر اندیشههای آنها بودند.
فردوسی داستانهای باستانی ایرانی درباره پهلوانان و پادشاهان را با زبان شعر احیا کرد و نظامی داستانهای عاشقانه را به زبان شعر بیان کرد. آثار این دو شاعر برجسته و کهن پارسیگوی تاثیرات ماندگاری بر شعر و ادبیات پارسی گذاشتند؛ به طوری که شاعران پارسیگو مدام به داستانهای عاشقانه و داستانهای شهریاران اشاره کردند.
شعر پارسی توسط حافظ، سعدی و... که زاده شیراز بودند به اوج خود رسید. یعنی نقش مناطق غربیتر مانند گنجه، شروان، شیراز و بسیاری از شهرهای دیگر بسیار مهم بوده است.
بنابراین آنچه درباره گسترش زبان پارسی قابل توجه میباشد، تلاشهای فرهنگی است. شعر و ادبیات پارسی باعث جذب بسیاری از اقوام و ملل میشده است.
تا جایی که هندوستان شاعران بزرگ پارسیگو را پرورش داد. اشعار امیرخسرو دهلوی، بیدل دهلوی و… بسیار وزین هستند و نباید تاثیر هند و پاکستان را در زبان پارسی نادیده گرفت.
شعر پارسی در دوران معاصر هم اتفاقات خوب و مثبتی را تجربه کرد. تاثیری که نیما یوشیج این بار از مازندران در شعر و ادبیات پارسی گذاشت، این زبان را برای بیان احساسات و عواطف انسان در عصر مدرن، مناسب کرد.
زبان پارسی هنوز هم راه پیشرفت را البته با فراز و نشیب طی میکند.
کتابنامه:
- ابن ندیم، محمد بن اسحق (۱۳۸۱). الفهرست. ترجمه محمد رضا تجدد. تهران: اساطیر.
- بیرونی، ابوریحان (١۳۸۹). آثارالباقیه عن القرون الخالیه. ترجمه اکبر داناسرشت. تهران: امیرکبیر.
- مقدسی، ابوعبدالله محمد بن احمد (۱۳۶۱). احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم. ترجمه علی نقی منزوی. شرکت مولفان و مترجمان ایران.