نشان پایگاه خِرَدگان
تاریخ و فرهنگ ایران زمین

اغراق‌ها درباره ازدواج با محارم در ایران باستان

نگاهی کوتاه:

ازدواج با بستگان درجه یک در ایران باستان بسیار اغراق شده است. نوشته‌های باستانی در تضاد با این کار وجود دارند و بی‌اعتنایی مردم و پادشاهان به چنین ازدواج‌هایی نشان می‌دهند اصلا هنجاری فراگیر نبوده است. البته پس از جنبش مزدک و پس از اسلام، برخی از موبدان برای حفظ جامعه زرتشتی، ازدواج‌های درون‌خانوادگی را تشویق کردند (به دلایل حفظ تبار مذهبی و تنگناها). بنابراین در تاریخ ایران هم مانند دیگر ملل گاهی ازدواج با محارم ترویج می‌شده است.

پیش‌گفتار

موضوع ازدواج با محارم یکی از بحث‌برانگیزترین مسائل در تاریخ‌نگاری مربوط به ایران باستان است؛ مسئله‌ای که در بسیاری از منابع غیرتخصصی، به شدت تحریف شده و گاهی به شکل اغراق‌آمیز یا حتی کاملاً ساختگی مطرح می‌شود.

حتی ایران‌ستیزان برای تبلیغات خود بسیار از این موضوع استفاده می‌کنند تا تمدن ایران باستان را بدنام کنند.

در این نوشتار به شواهدی اشاره می‌کنیم که عدم فراگیری ازدواج بستگان درجه یک را در ایران باستان نشان می‌دهد و حتی منابعی وجود دارد که چنین ازدواج‌هایی پسندیده نبوده است. 

سالها پیش دکتر شاپور شهبازی پژوهش‌های مفصل و ارزنده‌ای در این باره انجام دادند (1).

ما در این نوشتار از دستاوردهای ایشان بهره برده‌ایم ولی تلاش کرده‌ایم که مواردی را ذکر کنیم که در مقاله ایشان ذکر نشده بود و بیشتر رویکرد تحلیلی با رعایت اختصار داشته باشیم.

ازدواج با محارم در دیگر اقوام و ملل

برخی به اشتباه ازدواج با محارم را ویژه ایران باستان می‌دانند، در حالی ‌که شواهد باستان‌شناسی، متون تاریخی و حتی پژوهش‌ها بر روی DNA، نشان می‌دهند که ازدواج با محارم در تمدن‌ها و اقوام کهن جهان وجود داشته؛ گاه بسیار رایج در میان فرمانروایان (مانند مصر باستان)، گاه محدود (مانند روم)، و گاه در برخی قبایل یا طبقات اجتماعی به شکل عادی یا استثنایی دیده می‌شده است.

در جوامع باستانی و کهن مانند مصر باستان، قبایل تُرک‌تبار کهن، یهودیان و… ازدواج‌هایی که امروز ازدواج با محارم خوانده می‌شوند، وجود داشته است ولی هیچگاه آنقدر وسیع نبوده است که اکثریت مطلق جامعه را در بر بگیرد.

امروز ازدواج با محارم در میان فرعون‌های مصر باستان ثابت شده است. برای نمونه بر اساس پژوهش‌های علمی و بررسی DNA‌های مومیایی‌ها می‌دانیم مادر توت‌عنخ‌آمون خواهرِ کاملِ پدر او بوده است.

برای دانش بیشتر نگاه کنید به:

Ancestry and Pathology in King Tutankhamun's Family

 

در کتاب عجایب‌المخلوقات و غرایب‌الموجودات محمد بن محمود طوسی و همچنین کتاب آثار البلاد و اخبار العباد قزوینی گزارش از ازدواج با خواهر و دختر در میان اقوام تُرک‌تبار آمده است (عجایب المخلوقات، ۱۳۸۲: صص ۴۲۱–۴۲۲؛ آثار البلاد، ۱۳۷۳: ص ۶۶۴).

حتی تا حدود قرون ۱۷ و ۱۸ میلادی هم روایاتی درباره ازدواج با محارم اقوام ترک‌تبار دیده می‌شود به طوری که منتسکیو در روح‌القوانین نوشته است تاتارها با دختران خود ازدواج می‌کردند (روح‌القوانین، ۱۳۴۹: ص ۷۴۲).

در قرآن (سوره نساء آیه ۲۳) فهرستی از محارمی که ازدواج با آن‌ها برای مسلمانان حرام است آمده است. جمله مهم این آیه «إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ» است که اشاره می‌کند مگر آنچه که پیش از این واقع شده بود. این عبارت نشان می‌دهد که پیش از آن نمونه‌هایی وجود داشته است و برای نمونه‌های قبلی کیفری وجود نداشته است.

برای دانش بیشتر نگاه کنید به:

ازدواج با محارم در اقوام و ملل کهن جهان

 

بنابراین چنین کاری اختصاص به ایران باستان نداشته و در بسیاری از تمدن‌ها و اقوام وجود داشته است.

قابل انتظار است که در ایران باستان هم نمونه‌هایی وجود داشته باشد و حتی در دوره‌ای توسط شماری از روحانیان دینی زرتشتی چنین ازدواج‌هایی ترویح می‌شده است ولی اینکه بگوییم فراگیر بوده است، چندان پذیرفتنی نیست؛ همانطور که در اقوام و ملل گوناگون هم آنقدر فراگیر نبوده است که اکثریت جامعه را در بر بگیرد.

بُعد ژنتیکی: ریسک بالا، شواهد محدود

از نظر علمی، ازدواج میان بستگانِ درجه یک (پدر-فرزند، خواهر-برادر) عوارض بسیار سنگین ژنتیکی دارد که می‌توان به این موارد اشاره کرد:

  • افزایش احتمال ناهنجاری‌های مادرزادی
  • افزایش ریسک بیماری‌های مغلوب
  • کاهش باروری و افزایش مرگ‌ومیر نوزادان

این واقعیت‌ها امروزه کاملاً اثبات شده‌اند. اگر چنین نوع ازدواجی در ایران باستان به‌صورت گسترده وجود داشت، باید در منابع تاریخی دوران هخامنشی تا ساسانی، نشانه‌هایی از وفور معلولیت یا ناتوانی‌های جسمی-ذهنی دیده می‌شد.

اما هیچ منبع معتبر ایران‌شناسی از وجود فراگیر و متفاوت از تمدن‌های دیگر درباره «معلولان» یا «مشکلات ژنتیکی گسترده» در جامعه ایران باستان خبر نداده است.

اگر چنین رسمی رایج و گسترده بود، قطعاً پیامدهای آن ثبت می‌شد. همان‌طور که پیامدها در فرعون‌های مصر روشن است؛ بیماری‌های فراوان، عمرهای کوتاه و…

نبودِ این شواهد نشان می‌دهد ادعای رواج گسترده ازدواج با محارم در ایران حتی در میان پادشاهان، بیشتر محصول بزرگ‌نمایی و یا تحریف بعدی است.

بُعد روان‌شناسی

علاوه بر بُعد ژنتیکی، از نظر روانشناسی هم ازدواج با محارم نمی‌تواند در یک جامعه چندان گسترده باشد.

افرادی که از کودکی با یکدیگر بزرگ می‌شوند، نسبت به هم میل جنسی آنچنانی پیدا نمی‌کنند.

حتی فرضیه‌ای که با عنوان اثر وسترمارک (Westermarck Effect) یا اثر نقش‌بندی جنسی معکوس شناخته می‌شود، بیان می‌کند افراد معمولاً به همسالانی که پیش از شش‌سالگی در شرایطی شبیه به خواهر و برادر با آنان زندگی کرده‌اند، گرایش جنسی پیدا نمی‌کنند.

به نظر می‌رسد این یک سازوکار زیستی و تکاملی است به طوری که معمولا خواهر و برادر نسبت به هم کشش جنسی ندارند، فرزند نسبت به والدین خود چنین میلی ندارد، پدر و مادر هم نسبت به فرزند چنین میلی ندارند.

البته قطعا استثنائاتی وجود دارد ولی بحث ما درباره گستردگی چنین گرایش‌هایی می‌باشد.

از این منظر، تصور اینکه در یک جامعه بزرگ با فرهنگ و نظام خانوادگی پیچیده مانند ایران باستان، اغلب مردم چنین تمایلی داشته یا چنین رسمی را طبیعی می‌دانسته‌اند، غیرمنطقی می‌نماید.

نمونه‌هایی از منابع در تضاد ازدواج با محارم در ایران باستان

در لابلای متون تاریخی مرتبط با ایران باستان، مواردی دیده می‌شود که آشکارا در تضاد با ازدواج بستگان درجه یک است.

حتی از برخی منابع می‌توان فهمید ازدواج با بستگان درجه یک کار پسندیده‌ای محسوب نمی‌شده است.

کوروپدیای گزنفون

کوروپدیا اثر گزنفون (فیلسوف و مورخ یونانی) است که شیوه کشورداری، اخلاق و رهبری کوروش بزرگ را به تصویر می‌کشد.

گزنفون در کتاب دیگر خود یعنی آناباسیس، بر پایه تجربه مستقیم خود از همراهی با سپاه ده‌هزار نفره در سرزمین‌های هخامنشی می‌گوید.

به هر حال گزنفون با ایرانیان تعاملاتی داشته است و به نظر می‌رسد بسیاری از روایاتی که در کوروپدیا درباره کوروش بزرگ نوشته است ریشه ایرانی دارند (2).

در بخشی از داستان پانته‌آ در کوروپدیا، گفتگوی میان شخصی ایرانی با نام آراسپ و کوروش بزرگ شرح داده می‌شود و در جایی از زبان آراسپ اینچنین گفته می‌شود:

هر مرد خود می‌گزیند که بر چه کس مهر ورزد. برادر بر خواهر دل نبندد و نه پدر دل بندد بر دخت خویش، لیک دگر مردان توانند بر آن دخت دل بندند قانون و آزرم را چنان نیروست که خواهش‌های اهریمنی را پس می‌زند (گزنفون، دفتر ۵، بخش ۱، بند ۱۰).

اگر در جهان ایرانی ازدواج با بستگان درجه یک، سنتی فراگیر بود قطعا گزنفون با توجه به تعاملاتی که با ایرانیان داشت، از این موضوع آگاه شده بود و هیچگاه چنین چیزی را در کتاب خود نمی‌نوشت!!

البته گزنفون در ادامه نوشته است که کوروش با دختر دایی خود ازدواج کرده است و این نشان می‌دهد ازدواج با خویشاوندان دور از ذهن نبوده است.

ولی اینکه تمایل خاص به خواهر و دختر، خواهش‌های اهریمنی خوانده شده، نشان دهنده عدم رواج ازدواج با بستگان درجه یک حتی تا زمان گزنفون است که با اردشیر دوم هخامنشی هم عصر بوده است.

منابع درباره زرتشت

در هیچ یک از متون معتبر باستانی، اشاره‌ای به اینکه زرتشت ازدواج با بستگان درجه یک کرده باشد وجود ندارد. 

اگر آنطور که ادعا می‌شود ازدواج با بستگان درجه یک در آیین زرتشتی کاری مقدس محسوب می‌شد و حتی زرتشت بارها این کار را توصیه کرده، چرا خود زرتشت چنین کاری نکرد؟!

در گاتهای زرتشت هیچ اشاره به ازدواج با محارم نشده است و این نشان می‌دهد تفسیرها از دیگر متون اوستایی و پهلوی، تفسیرهای جدیدتری هستند.

عهد اردشیر

در بخشی از کتاب عهد اردشیر آمده است که «شهریاری جز به شاپورانی نرسد که مادرشان دختر عموی شاه است» (عهد اردشیر، ص ۹۸).

البته اینکه در دوران ساسانیان تا چه میزان این کار یک قانون بود جای بحث و گفتگو دارد ولی نکته مهم آنجاست که اگر آنطور که ادعا می‌شود که در آیین زرتشتی هر چه خویشاوندی نزدیک‌تر باشد برای ازدواج بهتر است، پس چرا اینجا به ازدواج با خواهران و فرزندان حاصل از چنین ازدواج‌هایی اشاره نشده است؟ بلکه دختر عمو ذکر شده است؟!

این متن همانند دیگر متون نشان می‌دهد که ازدواج با خویشاوندانی مانند دختر عمو توصیه می‌شده است.

ناآشنایی زرتشتیان با ازدواج بستگان درجه یک، در قرون اخیر

وقتی شرق‌شناسان و اوستاشناسان در قرون اخیر درباره ازدواج با محارم در منابع باستانی گفتند، زرتشتیان با ازدواج بستگان درجه یک کاملا ناآشنا بودند.

حتی زرتشتیان چنین گفته‌هایی را توهین به جامعه زرتشتی تلقی کردند! برای نمونه دستور داراب پشوتن سنجانا (پژوهشگر هندی و روحانی زرتشتی) به مخالفت جدی با نظریه دانشمندان غربی پرداخت.

یعنی علاوه بر آنکه زرتشتیان امروز چنین کاری را انجام نمی‌دهند، در چند قرن اخیر هم با چنین ازدواج‌هایی بیگانه بودند.

بنابراین به هیچ وجه نمی‌توان ادعا کرد یک سنت فراگیر در میان زرتشتیان بوده است.

برداشت‌های اشتباه از منابع

شهرت اغراق شده ایران باستان به رواج ازدواج با محارم در چند قرن اخیر باعث شد، برخی از پژوهشگران مواردی که گاهی در اصل بی‌ربط به چنین ازدواج‌هایی بودند را به ازدواج با محارم ربط دهند.

دکتر شاپور شهبازی با آوردن نمونه‌های متعدد، به نادرستیِ این برداشت‌ها اشاره می‌کند.

او با توضیح معنای واژه یونانی «اَدِلفِه» و نشان دادن تأثیر فرهنگ یونانی بر ایرانیان، به نکته‌ای اساسی می‌رسد.

در دوره یونانی‌گرایی، سلوکیان و اشکانیان در نوشته‌های رسمی خود «همسر» خود را به تعارف «همسر و خواهر» (ادلفه) می‌خوانده‌اند. 

به عبارت دیگر، در این دوره‌ها لقب ملکه ممالک ادلفه بوده است که «همسر و خواهر» شاه معنی می‌داده است، و این امر از نمونه‌های فراوانی که داریم بسیار آشکار است.

مشهورترین نمونه آن کتیبه‌های آنتیوخوس سوم سلوکی و زن او لائودیسه است. این در حالی است که لائودیسه دختر پادشاه پنتوس بود و پدر او مهرداد نام داشت و هیچ پیوند نزدیکی او را با آنتیوخوس سوم وصل نمی‌کرد.

ولی آنتیوخوس در کتیبه‌های خود این لائودیسه -که هیچ خویشاوندی با او نداشته- را «خواهر و همسر» خود خوانده است.

بنابراین بسیاری از اشاره‌ها به «خواهر و همسر» شاه در سکه‌ها و کتیبه‌های اشکانی و حتی دوران ساسانیان با این تعبیر قابل بررسی است. یعنی در دربار، همسر شاه از امتیازات خواهر یا دختر شاه هم برخوردار می‌شده است.

حتی شهبازی معتقد است آنچه در داستان یادگار زریران درباره همسر و خواهر  گشتاسب آمده است با توجه به همین سنت قابل بررسی است.

با توجه به اشکانی بودن زمان سرودن یادگار زریران و رواج اصطلاحات و زبان یونانی، اصطلاح «خواهر و همسر» برای «ملکه» رایج بوده است (1).

موارد ساختگی، دروغین و مغرضانه

جدا از برداشت‌های اشتباه از منابع حتی برخی موارد در قرن‌های اخیر ساخته شده است و گاهی این موارد دروغین شایع شده اند.

برای نمونه می‌توان به ادعای دروغین ازدواج کوروش بزرگ با خاله‌اش اشاره کرد که در هیچ منبع تاریخی چنین چیزی نیامده است.

برخی از اختلاف منابع سوء استفاده کرده‌اند و نهایتا با حذف بخش‌های دلخواه منبع گفته خود را کتزیاس معرفی می‌کنند! ولی کتزیاس که دختر آستیاگ را به عنوان همسر کوروش معرفی می‌کند، اظهار می‌دارد که کوروش و آستیاگ نسبت خانوادگی نداشته‌اند پس اصلا خاله کوروش بزرگ نبوده و ازدواج با محارم نبوده است.

برای دانش بیشتر نگاه کنید به:

ازدواج کوروش بزرگ با محارم، کاملا نادرست است

 

چنین مواردی زمینه سوءاستفاده رسانه‌های سیاسی و… را نیز فراهم کرده است و بارها دیده‌ایم که با انگیزه‌های مذهبی، ایدئولوژیک، قوم‌گرایانه، نژادگرایانه و… شایعات نادرست را بازنشر کرده‌اند.

نقش موبدان زرتشتی در‌ بزرگنمایی ازدواج با محارم

با وجود اغراق‌ها، افسانه‌ها و غرض‌ورزی‌های بیگانگان، نباید از نقش موبدان زرتشتی در ترویج ازدواج با محارم غافل شد.

البته این بدان معنا نیست که همه موبدان در طول تاریخ چنین نقشی داشتند. همواره موبدان زرتشتیِ اخلاق‌گرا حضور داشتند که نقش مهمی در گردآوری و سامان‌دهی اندرزهای اخلاقی در فرهنگ ایرانی داشتند.

ولی با بررسی منابع درمی‌یابیم در دوره‌ای آن هم فقط شماری از موبدان به ترویج ازدواج با نزدیکان به صورت افراطی روی آوردند.

در متون باستانی و کتیبه‌ها بارها واژه «خوئیتوک‌دس» آمده است. اما درباره چیستی آن تا متون اواخر ساسانی و دوران پسا باستان (پس از اسلام) توضیحی نیست.

مثلا در کتیبه موبد ساسانی آمده که «خوئیتوک‌دس» را رواج داده است یا در جاهای مختلف اوستا «خُوَئیت وَدَثَه» به عنوان کاری نیک مطرح است. اما اینکه معنا و مفهوم آن چه هست، درست مشخص نیست.

برخی آن را در متن‌های کهن‌تر نیکی به خویشاوندان دانستند. برخی آن را ازدواج با خویشاوندان دانستند که بیشتر ازدواج‌هایی مانند «ازدواج دختر عمو- پسر عمو» منظور بوده است.

ولی در متون اواخر ساسانیان و متون پس از اسلام زرتشتی تفسیر و برداشتی که از این واژه شده، ازدواج با نزدیک‌ترین خویشاوندان مانند برادر و خواهر است.

همین رویکرد شماری از موبدان و هیربدان باعث شهرت اغراق شده ازدواج با محارم در ایران باستان شد.

برای نمونه یک هیربد زرتشتی در پاسخ به اعتراض یک یهودی، صراحتا از ازدواج با بستگان درجه یک دفاع کرده است:

خویدوده زمانی است که دهشی از خویش به خویش در میان باشد.

جایگاه پیوند دادن نیروی خويش به خويشان و هم آفریده‌ها است؛ تا از راه آن پیوند پاینده و رستگار شوند... از بهر اینکه آن پیونددهی به گونه‌ای گسترده به درست‌تر کردن نژادها بیانجامد. مردمانی را که از یک نژادند وامی دارند با خویشان هم خون پیوند زناشویی بندند...

... من به ویژه سه گونه همپیوندی را در نظر گرفته‌ام که اینانند:

۱. همپیوندی پدر با دختر

۲. همپیوندی پسر با مادر

۳. همپیوندی برادر با خواهر

...

من می‌گویم سرشت و کالبد و میل به نیکی کردن و خِرَد و خیم و آزرم و مهر و هنرها و قوا و دیگر چونی‌های فرزندان هر اندازه که به بن‌تخمه‌ی زایندگانشان نزدیک‌تر باشد به همان اندازه آن چونی‌ها را دُرُستینه‌تر از پیشینیان به ارث می‌برند (ن.ک: کتاب سوم دین‌کرد، کرده ۸۰، صص ۱۴۳-۱۴۵).

اینچنین دفاع آشکار در برابر مخالفان چنین ازدواج‌هایی در متون زرتشتی کمتر دیده شده است.

البته بسیاری از ادعاهایی که این هیربد کرده است امروز از نظر ژنتیکی کاملا رد شده است و برخلاف ادعای این هیبرد هرچه تبار افراد دورتر باشد احتمال سلامت و قوای جسمانی بیشتر می‌شود. هیربد به نظر خودش تاکید می‌کند و همین موضوع نشان می‌دهد در آن دوران نظرات دیگری هم‌وجود داشته اند.

علاوه بر این دفاع صریح، آثار دیگر موبدان زرتشتی هم خوئیتوک‌دس را به ازدواج با محارم تفسیر کردند (1).

چرا موبدان ازدواج با محارم را ترویج کردند؟

تمام منابع ایرانی که صراحتا از ازدواج با محارم می‌گویند مربوط به اواخر دوران ساسانیان است. تا قبل از آن هیچ برداشت اثبات‌شده‌ای از واژه خوئیتوک‌دس در منابع ایرانی نمی‌توان کرد.

اما چرا شماری از موبدان به دنبال ترویج چنین کاری بودند. از نظر زمانی جنبش مزدک و تاثیراتی که بر جامعه گذاشته بود در نحوه عملکرد آنها قابل بررسی است.

می دانیم جنبش مزدک با استقبال مواجه شد. مزدک خود یک موبد زرتشتی بود و اکثر منابع همخوان هستند که ایده «اشتراک زن و مال» را در آن دوران مطرح کرد.

ایده مزدک غیر اخلاقی محسوب می‌شد و نهایتا جنبش مزدک به شدت سرکوب شد.

وجود ادیان گوناگون و به ویژه گسترش آیین مزدک، شماری از موبدان را به فکر چاره اندیشی انداخت. به طوری که با ایجاد فضایی بسته و ازدواج‌های درون خانوادگی، زرتشتیان را به باور خود از گزندها حفظ کنند.

برخی از موبدان زرتشتی به دنبال کاری بودند که زرتشتیان متعصب و باورمند را بیشتر کنند و راهکار ازدواج با نزدیکان را مطرح کردند به طوری که هرچه ازدواج بین نزدیکان باشد، فرزند بهتر و معتقدتر می‌شود! چرا که این فرزند درون یک خانواده کاملا زرتشتی بزرگ می‌شود و ذهن او آلوده نمی‌شود!

آنها واژه خوئیتوک‌دس را به ازدواج با محارم تعبیر کردند و در همه تفاسیر خود از اوستا همین تعبیر را وارد کردند.

پس از چند قرن از یورش خلفا به ایران و گسترش گروندگان به اسلام (3) وقتی زرتشتیان در تنگنای بسیار زیادی قرار گرفتند قصد داشتند از همان راهکار موبدان پیش از اسلام برای ازدیاد نسل زرتشتیان معتقد استفاده کنند.

حتی به نظر می‌رسد متون را طوری تدوین کردند که ازدواج با محارم برجسته‌تر شود و نظر مخالفان در متون کمرنگ شود!

برای همین نقش شماری از موبدان پس از اسلام احتمالا پررنگ‌تر هم بوده است.

ولی هیچگاه نتوانستند به صورت فراگیر این موضوع را حتی در جامعه زرتشتی رواج دهند که در ادامه به بی‌اعتنایی‌هایی که به ایده آنها شد، اشاره می‌کنیم.

همانطور که در ابتدای بحث اشاره شد، از لحاظ ژنتیکی و حتی روانشناسی چنین کاری برای اکثریت یک جامعه امکان پذیر نبوده است و همین باعث می‌شد که موبدان آنطور که انتظار داشتند در ترویج چنین کاری موفق نشوند.

بی‌اعتنایی شاهان و مردم به ازدواج با محارم

شواهد گوناگون نشان می‌دهند از ایده مروجان ازدواج با محارم در ایران باستان استقبال چندانی نشد و حتی بی‌اعتنایی هم شد.

بی‌اعتنایی به این ایده آنجا آشکار می‌شود که شاهنشاهان ساسانی در اقدامی کاملا خلاف این ایده، همسران مسیحی اختیار کردند!

به نظر می‌رسد این اقدام شاهنشاهان توسط موبدان دیگر تایید شده بود که توانستند چنین ازدواج‌هایی رقم بزنند و همین موضوع نشان می‌دهد که همه موبدان درباره ازدواج با نزدیکان و ساختن جامعه‌ای بسته همصدا نبودند.

در همان متن‌هایی که ازدواج با محارم تشویق می‌شود، همزمان نشانه‌هایی از بی‌اعتنایی مردم به چنین ازدواج‌هایی نیز دیده می‌شود.

همان هیربد که از ازدواج با محارم دفاع می‌کند، با برشمردن مشکلاتی چون مادی گرایی، اختلافات خانوادگی، بد رفتاری و طلاق، ادعا می‌کند که ازدواج با «زن بیگانه» سبب بروز این آسیب‌هاست و ازدواج‌های درون‌خانوادگی را راه‌حلی برای جلوگیری از آن‌ها می‌داند. او می‌گوید:

اگر مرد پارسی کام و ناز از زن بیگانه خواهد به گونه‌ای که برایشان همه گونه ابزار خرسندی از پیرایه‌های پیدا و پنهان گرفته تا پوشاندن همه گونه جامه و خدمتکار چالاک و سرای خوش رنگ و بوی و فراخ و دیگر ابزارهای نیاز بانوان خانه، فراهم آورده باشد؛ اگر روزی زن خواهان چیزی باشد که برآورده کردنش در توان مرد نباشد، یا اگر برآورده گردد ولی ذره ای کم تر از آنچه را خواسته اند دریافت دارند.

وای، آنگاه هر چه سخن زشت و گندناک است از دهانشان فوران کند؛ سیم و زر را به رخ کشد؛ راز زناشویی نهفته دارد؛ شب و روز بد آهنگی‌های پنهانی و نادیدنی در کار آورد؛ چه بدی‌ها که در سرای پدر و مادر بنمایاند.

شوی را به دادگاه داوران کشانند و شهر را برکامه‌ی او برانگیزانند و خدا نا کرده بسا بگویند که «می‌بایدم از زنی بهلد» (اشاره به طلاق) (کتاب سوم دین‌کرد، کرده ۸۰: ص ۱۴۸).

از این گفته‌ها برمی‌آید که نویسنده در فضایی می‌زیسته که ازدواج با غیر خویشاوندان رایج بوده و او تلاش داشته با برجسته کردن پیامدهای منفی آن، از ازدواج با محارم دفاع کند.

با این حال، همین تلاش نشان می‌دهد که ازدواج با محارم در جامعه همه‌گیر نبوده و برای مشروعیت یافتن، نیازمند توجیه دینی و اخلاقی بوده است.

حتی این هیربد چند بار به دیدگاه مخالفان ازدواج با محارم اشاره می‌کند که به نظر صرفا مخاطب یهودی او نیست. این اشاره‌ها نشان می‌دهد مخالفان انقدر در جامعه ایران بوده‌اند که این هیربد نیاز دیده است که به آنها پاسخ دهد. برای نمونه در جایی می‌گوید:

و اگر کسی بگوید: «با همه‌ی این گواه‌هایی که شما می‌نمایانید، هستند کسانی که این کردار را در باور زشت می‌انگارند؛ هر کس می‌باید بداند که زشتی و نکویی به بیشترین نه در گوهر چیزها که برآمد شیوه‌ی دریافت و سُهِش و گِرَوِش و خویمندی باشندگان است (همان: ص ۱۴۸).

همین اشاره به مخالفت‌ها به ذهن می‌آورد که موبدان زرتشتی در سده‌های پس از اسلام که مسئول نگهداری از متون مذهبی باستانی بودند، تلاش کردند مخالفت با چنین موضوعی را در منابع کم رنگ کنند.

با این حال رفته رفته موبدان زرتشتی دیگر به ازدواج با نزدیکان درجه یک تاکید نکردند و احتمالا متوجه شدند که ترویج چنین کاری با شکست مواجه شده است.

در روایاتی که در قرن ۱۷ نسخه برداری شده است، خوئیتوک‌دس اصلا معنی ازدواج با محارم نمی‌دهد، بلکه موبدان ایرانی در فتواهایی که برای زرتشتیان هند نوشته‌اند، خوئیتوک‌دس را عملی پر ثواب دانسته‌اند اما آن را «پیوند میان عموزادگان و خاله زادگان» معنی کرده‌اند (1).

البته تنگناها هم دیگر مثل سابق نبود و روا داری نسبت به ادیان دیگر بیشتر از سابق شده بود (البته به این معنی نبود که زرتشتیان دیگر هیچ تنگنایی نداشتند).

سخن پایانی

پژوهش‌های تاریخی، ما را به این نکته رهنمون می‌کند که در ایران باستان مانند برخی از تمدن‌های دیگر گاهی ازدواج با محارم ترویج می‌شده است. اما نمی‌توان ادعا کرد که یک قاعده عمومی حتی در میان پادشاهان بوده است.

اگرچه در دوره‌هایی، شماری از موبدان کوشیدند ازدواج با محارم را توجیه دینی کنند، اما این تلاش‌ها هرگز منجر به فراگیری این رسم نشد. پس از جنبش مزدک و پس از اسلام (در دوره‌های تنگنای شدید برای زرتشتیان)، برخی از موبدان برای حفظ جامعه زرتشتی و پرورش نسل «باورمندتر»، ازدواج‌های درون‌خانوادگی را تشویق کردند؛ از دید آنها هر چه خویشاوندی نزدیک‌تر بود، بهتر بود.

نوشته‌های باستانی در تضاد با ازدواج با محارم وجود دارند و سکوت بسیاری از منابع، اعتراض‌ها و نمونه‌های متعدد از بی‌اعتنایی مردم و پادشاهان، همه حکایت از این دارد که ازدواج با بستگان درجه یک در جامعه ایرانی هنجاری فراگیر نبوده است.

پس از مدتی حتی اکثر موبدان زرتشتی دیگر ازدواج با بستگان درجه یک را ترویج نکردند بلکه ازدواج با دیگر خویشاوندان مانند دختر عمو-پسر عمو مورد توجه قرار گرفت.

بنابراین بهتر است با شناخت دقیق‌تر منابع، نقش واقعی عوامل مذهبی، اجتماعی و سیاسی را در شکل‌گیری این تصویر بررسی کنیم. مطالعه تاریخ، هنگامی سودمند است که ما را به دقت، انصاف و پرهیز از تحریف فرابخواند نه اینکه ابزار تخریب هویت‌ها و تمدن‌ها شود.

پانویس:

۱- ن.ک: شهبازی، علیرضا شاپور (اسفند ۱۳۸۰). «افسانه «ازدواج با محارم» در ایران باستان». مجله باستان شناسی و تاریخ. س ۱۵، ش ۱ و ۲. صص ۹-۲۹

مقاله دکتر شاپور شهبازی به راستی در یادکردن منابع بی مانند است ولی برخی از ترجمه‌هایی که دکتر شاپور شهبازی از آنها استفاده کردند مورد انتقاد قرار گرفته است. از جمله می‌توان به ترجمه ماتیکان هزاردادستان توسط پرخانیان اشاره کرد. 

مقاله ایشان در دو بخش در پایگاه خردگان بازنشر شده است:

افسانه «ازدواج با محارم» در ایران باستان - بخش ۱

افسانه «ازدواج با محارم» در ایران باستان - بخش ۲

۲- در شاهنامه فردوسی داستان های کیخسرو شبیه به کوروش بزرگ است و حتی وصیت پایانی او شباهت آشکار به وصیت کوروش بزرگ در کوروپدیا دارد (ن.ک: بررسی وصیت نامه کوروش بزرگ).

۳- دلایل گوناگونی وجود داشته است که رفته رفته مسلمانان اکثریت جامعه ایران را تشکیل دادند و زرتشتیان تعدادشان کمتر شد که در این مجال نمی‌گنجد. درباره یورش خلفا به ایران بخوانید: حمله اعراب به ایران

 

کتاب‌نامه:

- آثار البلاد و اخبار العباد (۱۳۷۳). زکریا بن محمد بن محمود قزوینی. ترجمه جهانگیر میرزا قاجار. انتشارات امیرکبیر.

- روح‌القوانین (۱۳۴۹). منتسکیو. ترجمه علی اکبر مهتدی. انتشارات امیرکبیر.

- عجایب‌المخلوقات و غرایب‌الموجودات (۱۳۸۲). محمد بن محمود بن احمد طوسی. به اهتمام منوچهر ستوده. انتشارات علمی و فرهنگی.

- عهد اردشیر (۱۳۴۸). پژوهنده عربی: احسان عباس. ترجمه: محمد علی امام شوشتری. سلسله انتشارات انجمن آثار ملی.

-  کتاب سوم دین‌کرد (۱۳۸۱). ترجمه فریدون فضیلت. انتشارات فرهنگ دهخدا.

- کوروپدیای گزنفون (١٣٨٩). زندگی کوروش (تربیت کوروش). ترجمه ابوالحسن تهامی. تهران: نگاه.

دیدگاه شما:



تماس با نویسنده‌ها:


دیدگاه خود را با نویسنده‌ها در میان بگذارید:

به کار گیری یا روگرفت از نوشته‌های این پایگاه تنها پس از پذیرش قوانین پایگاه امکان پذیر است: قوانین پایگاه خِرَدگان
توسعه نرم افزاری: مجید خالقیان
اغراق‌ها درباره ازدواج با محارم در ایران باستان
خِرَدگان