زبان پارسی نوین یا دری، زبان تمدن ایرانی است و این زبان محدود به یک قوم نبوده است. از شرق تا غرب جهان ایرانی در پیشرفت و گسترش آن نقش داشتهاند. بر اساس منابع، دری اشاره به دربار پادشاهان ساسانی داشته است و دستاوردهای پایتختها برآمده از تلاش سرتاسر یک تمدن است. از گزارش ابنمقفع و ابنندیم در مییابیم که از همان دوران باستان شهرهایی به زبان دری سخن میگفتند.
زبانی که امروز به آن سخن میگوییم در واقع زبان پارسی نوین یا زبان دری است (پیش از آن پارسی باستان و پارسی میانه وجود داشته است). این زبان را نباید مختص و ویژه یک ناحیه یا یک قوم بدانیم چرا که اقوام گوناگون (از شرق تا غرب جهان ایرانی) در پیشرفت و گسترش آن نقش داشتهاند.
این زبان را باید زبان تمدن ایرانی دانست. بزرگان و ادیبانی که در نواحی گوناگون جهان ایرانی زاده شدند در پیشرفت و گسترش این زبان نقش داشتند.
نیای باستانی زبان دری، زبان پهلوی بوده است و زبانهای باستانی دیگر مانند زبان سغدی و… بر روی زبان دری تاثیر گذاشتند.
با آنکه در دستهبندیها به این زبان پارسی «نوین» میگویند ولی یکی از زبانهای کهن جهان است و حتی سرودههایی که از حدود هزار سال پیش به جا مانده برای پارسی گویان امروز قابل فهم است.
لازم به ذکر است که پارسی نوین همان دری است و دری همان پارسی نوین بوده است و زبان مشترکی میباشد که در کشورهای ایران، افغانستان و تاجیکستان فراگیر است.
دری و دربار ساسانیان، زبان شهرنشینان
با بررسی منابع و شواهد در مییابیم که زبان دری از دوران باستان در شهرهای ایران فراگیر بوده است و ریشه در زبان گفتاری دربار شاهان داشته است. به همین دلیل به آن دری میگفتند.
ابن ندیم در کتاب الفهرست جایی که درباره زبانهای ایران باستان سخن میگوید، نکته مهمی از ابنمقفع میآورد:
عبدالله بن مقفع گوید: زبانهای فارسی [منظور کشور ایران است] عبارت از: پهلوی، دری، فارسی [منظور ایالت فارس است]، خوزی و سریانی است (الفهرست: ص ۲۲).
در ادامه درباره زبان دری مینویسد:
دری زبان شهرنشینان بود، و درباریان با آن سخن میگفتند. و منسوب به دربار پادشاهی است (همان).
این موضوع در منابع دیگر هم ذکر شده است به طوری که مقدسی هم موارد مشابهی را نوشته است:
از ریشه «در» ساخته شده، زیرا که زبانی است که درباریان بدان گفتگو میدارند (مقدسی، ۱۳۶۱: ص ۴۹۱).
البته میدانیم زبانهای زیادی در ایران باستان وجود داشتند و به نظر میرسد ابن مقفع فقط زبانهای مهم و مشهور که در دوران ساسانیان گسترده بودند را ذکر کرده است.
از گزارش ابنمقفع و ابنندیم در مییابیم که زبانهای خوزی و سریانی در کنار پهلوی و دری اهمیت داشتند.
نکته مهم آنکه از همان دوران باستان شهرهایی به زبان دری سخن میگفتند.
ابن مقفع زبان ایالت فارس را جدا از زبان دری دستهبندی کرده ولی با این حال همه آنها را بخشی از زبانهای رایج کشور ایران (که اعراب با نام فارس میشناختند) دانسته است.
در ادامه درباره زبان ایالت فارس اینچنین آمده است:
زبان موبدان و علما و امثال آنان بود و مردم فارس با آن سخن میگفتند (الفهرست: ص ۲۲).
این گزارش آشکار میسازد که زبان دری (پارسی نوین) که بعدها به فارسی مشهور شد، از همان دوران باستان زبانی فراگیر بوده و مختص یک قوم و قبیله خاص نبوده و متفاوت از زبان مردم ایالت فارس در نظر گرفته میشده است.
این فراگیری زبان دری تا چند قرن پس از یورش و سلطه خلفا هم باقی مانده بود به طوری که سامانیان و صفاریان به دنبال تقویت بیشتر این زبان باستانی بودند.
آنطور که شواهد نشان میدهند زبان دری در دوران ساسانیان بیشتر شفاهی بوده است و نوشتهها به زبان پهلوی بودند.
شاید سادگی این زبان و آهنگین بودن آن، باعث میشد زبانی جذاب برای گفتار باشد. حتی شعری به زبان دری نقل میشود که منسوب به بهرام گور شاهنشاه خوشنام ساسانی است.
احتمالا در میان دهقانان هم این زبان رایج بوده است، به طوری که نوادگان آنها نقش مهمی در احیای فرهنگی ایرانی و زبان پارسی ایفا کردند.
دستاوردهای پایتختها حاصل تلاش اقوام گوناگون
در همه تمدنها پایتختها بافت چند قومی مییافتند و دستاوردهای پایتخت در سرتاسر کشور نفوذ پیدا میکرد. دانشمندان، اندیشمندان و هنرمندان از سرتاسر آن کشور به پایتخت میآمدند و با حمایتهای حکومتها، کارهای علمی و هنری خود را انجام میدادند. اصولا دستاوردهای پایتختها حاصل تلاش اقوام گوناگون در سراسر یک تمدن است.
نمیدانیم نخستین بار چه کسانی در دربار ساسانیان به زبان دری سخن گفتند ولی میدانیم که هنرمندان و دانشمندان زیادی در دربار ساسانیان حضور داشتند (ن.ک: دانشمندان ایران باستان).
البته زبان دری در دوران ساسانیان در ابتدای راه بود هنوز آن پرباری سدههای پسین را پیدا نکرده بود و متنهای ادبی و شاعرانه هم به زبان پهلوی نوشته میشدند (ن.ک: بهزاد فرخ پیروز، خیم و خرد فرخ مرد). هنوز فردوسی، نظامی، سعدی، حافظ و… اشعار به یاد ماندنی را نسروده بودند تا زبان دری، زبان شعر و ادب و عرفان باشد.
حمایت حکومتهای ایرانی پسا باستان از زبان دری
در دوران پساباستان (پس از اسلام) زبان دری پیشرفت بیشتری داشت. حکومتهای گوناگون ایرانی و حتی غیر ایرانی این زبان را زبان رسمی اداری قرار دادند و از سوی دیگر، مردم ارتباط عمیقی با این زبان پیدا کردند.
در دوران پساباستان حکومتهایی مانند سامانیان، صفاریان و … حامیان زبان دری شدند چرا که نمادی از گذشته باستانی تمدن ایران بود.
اقدامات یعقوب لیث صفاری در سیستان وحمایت سامانیان در خراسان از این زبان نقاط عطفی برای رسمی شدن زبان پارسی نوین بودند.
از آنجایی که سامانیان خود را از نوادگان بهرام چوبین میدانستند، به دنبال احیای دستاوردهای فرهنگی ایران باستان از جمله زبان دربار پادشاهی ایران برآمدند.
ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه درباره تبار سامانیان اینچنین نوشته است:
سر سلسله این طایفه اسمعیل است و او پسر احمد بن اسد بن سامان خداه بن جسیمان بن طغمات بن نوشرد بن بهرام چوبین بن بهرام جشنش است که مرزبان آذربایگان بود (بیرونی، ۱۳۸۹: ص ۶۳).
بهرام چوبین از خاندان مهران یعنی یکی از خاندانهای برجسته ایران باستان بود.
یعنی به این صورت نبوده که قومی از یک ناحیه کوچک قدرت را به دست بگیرد و به دنبال فراگیر کردن زبان محلی باشد. بلکه حکومتها برای فراگیر کردن زبان تمدن باستانی گام برداشتند.
این حمایتها در کنار سادگی و خوش آهنگ بودن این زبان باعث میشد یادگیری آن سادهتر باشد و شباهت آن به دیگر زبانهای ایرانی در شهرها و روستاها، گسترش زبان دری را تسهیل میکرد.
تاثیر دیگر زبانها بر زبان دری
زبان دری از دیگر زبانهای ایرانی، تاثیرات قابل توجه پذیرفته است. نقش زبان پهلوی در شکل گیری زبان دری بر هیچ کس پوشیده نیست با این حال حتی زبانهای ایرانی شرقی هم بر زبان دری تاثیر گذاشته اند.
پس از یورش خلفا، سنت نوشتاری زبانهایی مانند سغدی و خوارزمی آسیب جدی دید. با این حال این زبانها بر زبان پارسی نوین تاثیرگذار بودند.
به گفته بدرالزمان قریب واژههای زیادی از زبان سغدی به زبان پارسی وارد شده است. از جمله میتوان به واژههای فرخنده، نقره، کشاورز، سراسیمه، زیور، زنهار، آغاز و… اشاره کرد (ن.ک: گزارش همایش زبانها و گویشهای ایرانی).
رفته رفته زبان پارسی نوین با تاثیرپذیری از زبانهای دیگر بسیار فراگیر شد.
چرا به زبان دری، فارسی گفتند؟!
در روزگار باستان و پساباستان پادشاهی «پارس» یا «فارس» معادل شاهنشاهی ساسانیان، شاهنشاهی کیانیان و... بوده است. البته این موضوع ریشه در گفتههای رومیان و عربها (پیش از آن یونانیان) داشت و ساسانیان به کشور خود «ایران» میگفتند (ن.ک: نگاهی به نام ایران در گذر تاریخ).
تمدن باستانی ایران در سطح جهانی آن روزگار با نام فارس شناخته میشد. بسیاری از اوقات وقتی از فارس سخن میگفتند، منظور استان فارس نبود بلکه تمدن باستانی ایران بود. همین باعث شد که زبان دری که نمادی از تمدن باستانی ایران بود رفته رفته با نام فارسی شناخته شود.
جالب آنکه در ابتدا به خیلی از زبانهای ایرانی، «فارسی» هم میگفتند.
بر اساس نوشتههای مقدسی زبان مردم عجمی بود، برخی از آنها دری و زبانهای دیگر پیچیدهتر بودند. مقدسی نوشته است «همگی آنها فارسی نامیده میشوند» و به اختلافات آنها اشاره میکند (مقدسی، ۱۳۶۱: ص ۳۷۷).
با فراگیری زبان دری، فارسی یا پارسی اشاره به همین زبان داشت.
زبان پارسی زبان رسمی و اداری حکومتها شد، زبان بیان عشق شاعران شد و زبان گویای تجربه عارفان شد.
نقش شعر در پیشرفت و گسترش زبان پارسی
یکی از برجستهترین دستاوردهای زبان پارسی سرودهها و اشعار است. سرودههایی که بسیار زیبا و لطیف هستند.
یکی از دلایل مهم فراگیری و گسترش زبان پارسی همین سرودههای زیبای پارسی بودهاند.
وارد شدن درونمایه عرفانی به شعر پارسی باعث شد که شعر گفتن به این زبان در نقاط مختلف با استقبال روبرو شود.
زبان پارسی ویژگیهایی دارد که گویی برای عارفان و شاعران جذاب بوده است، چرا که برای شرح باورهای خود مناسب میدانستند. برای همین عارفان زیادی علاقه ویژه به زبان پارسی داشتند.
بر کسی پوشیده نیست که بزرگان خراسان نقش پررنگی در پیشرفت شعر پارسی داشتند.
از کهن ترین شاعران پارسی گوی، رودکی بوده است و پس از او فردوسی نقش شگفتآوری در پربار کردن زبان پارسی ایفا کرد. آثار گرانبهای عطار، خیام، مولانا و… برآمده از فراگیری زبان پارسی و شعر در خراسان است.
ولی نباید نقش دیگر شاعران مانند نظامی گنجوی، خاقانی و… را نادیده گرفت. به طوری که بسیاری از شاعران تحت تاثیر اندیشههای آنها بودند.
فردوسی داستانهای باستانی ایرانی درباره پهلوانان و پادشاهان را با زبان شعر احیا کرد و نظامی داستانهای عاشقانه را به زبان شعر بیان کرد. آثار این دو شاعر برجسته و کهن پارسیگوی تاثیرات ماندگاری بر شعر و ادبیات پارسی گذاشتند؛ به طوری که شاعران پارسیگو مدام به داستانهای عاشقانه و داستانهای شهریاران اشاره کردند.
شعر پارسی توسط حافظ، سعدی و... که زاده شیراز بودند به اوج خود رسید. یعنی نقش مناطق غربیتر مانند گنجه، شروان، شیراز و بسیاری از شهرهای دیگر بسیار مهم بوده است.
بنابراین آنچه درباره گسترش زبان پارسی قابل توجه میباشد، تلاشهای فرهنگی است. شعر و ادبیات پارسی باعث جذب بسیاری از اقوام و ملل میشده است.
تا جایی که هندوستان شاعران بزرگ پارسیگو را پرورش داد. اشعار امیرخسرو دهلوی، بیدل دهلوی و… بسیار وزین هستند و نباید تاثیر هند و پاکستان را در زبان پارسی نادیده گرفت.
شعر پارسی در دوران معاصر هم اتفاقات خوب و مثبتی را تجربه کرد. تاثیری که نیما یوشیج این بار از مازندران در شعر و ادبیات پارسی گذاشت، این زبان را برای بیان احساسات و عواطف انسان در عصر مدرن، مناسب کرد.
زبان پارسی هنوز هم راه پیشرفت را البته با فراز و نشیب طی میکند.
سخن پایانی
«دری» یا «پارسی نوین» زبانی است که در مسیر تاریخ، با پشتوانهای کهن و نقشآفرینی اقوام گوناگونِ ایرانی بالیده و گسترده شده است. ریشههای آن را باید در سنت گفتاری دربار ساسانیان جستوجو کرد؛ اما گسترش و شکوفاییاش تنها به یک ناحیه یا قوم محدود نمانده و از شرق تا غرب ایران، از خراسان و فرارود تا پارس و تیسفون، از برخورد و آمیختگی با زبانها و گویشهای ایرانی دیگر نیرو گرفته است.
در واقع با یک زبان مشترکِ تمدنی طرفیم که در هر منطقه، رنگ و بوی محلی گرفته و با گویشها و تلفظهای گوناگون زیسته است. مرزهای سیاسی امروز را نمیتوان به گذشتههای دور سرایت داد؛ سخن از «ایران» و «ایرانشهر» اشاره به گسترهای فرهنگی و تاریخی دارد که بسیار فراتر از مرزهای کنونی کشورهاست.
زبان دری/پارسی، زبانِ شعر و عرفان و زبانِ پیوند میان جهان ایرانی بوده است. اگر امروز میخواهیم این میراثِ مشترک را بهتر بفهمیم و پاس بداریم، باید آن را در جایگاه واقعیاش ببینیم. نه سرمایه انحصاری یک قوم یا کشور، بلکه دستاوردی جمعی و ریشهدار که قرنها میان مردمان ایرانی پل زده است.
پاسداری از این زبان، در حقیقت پاسداشت تاریخ، هویت و گفتوگوی دیرپای تمدنی ایرانی است.
کتابنامه:
- آثارالباقیه عن القرون الخالیه (١۳۸۹).بیرونی، ابوریحان. ترجمه اکبر داناسرشت. تهران: امیرکبیر.
- احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم (۱۳۶۱). مقدسی، ابوعبدالله محمد بن احمد. ترجمه علی نقی منزوی. شرکت مولفان و مترجمان ایران.
- الفهرست (۱۳۸۱). ابن ندیم، محمد بن اسحق. ترجمه محمد رضا تجدد. تهران: اساطیر.