نوشتارهای اشکان دهقان
زبان پهلوی نهتنها حلقهی پیوند میان پارسی باستان و پارسی نو است، بلکه حامل هویت فرهنگی و اندیشهی ایرانی است. این زبان در طول قرنها، از دوران اشکانی تا پایان ساسانی، ابزار بیان اندیشههای فلسفی، دینی، تاریخی و ادبی ایرانیان بوده و زمینهساز پیدایش پارسی نو (زبان دری) شد.
به دلیل فرسودگیهای فراوانی که این نقش برجسته دارد نمیتوان تشخیص داد آن چیزی که پشت شیر ترسیم شده است، دقیقا چیست! نشان شیر و خورشید در سدههای پس از اسلام فراگیر شد. چند نشان دیگر از ایران باستان به دست آمده که شبیه به شیر و خورشید هستند ولی با قاطعیت نمیتوان گفت که آنها شیر و خورشید هستند.
مهرگان، جشن ویژه ایزد مهر است که در نوشتههای باستانی میتره یا مثیره نامیده شده است. علاوه بر دلایل آیینی، دلایل اساطیری هم برای جشن مهرگان بیان کردهاند که معروفترین آنها قیام کاوه آهنگر و پیروزی بر ضحاک و بر تخت نشستن فریدون است. اما جالب آنکه رویدادهای مهم تاریخی مانند فتح بابل توسط سپاهیان کوروش بزرگ و پیروزی داریوش بر گئومات در مهرماه رخ داده است.
جشن مهرگان یکی از یادگارهای ارزشمند دوران باستان است و تا حد نوروز در میان ایرانیان ارزش داشته است. اعتدال هوا در بهار و پاییز باعث میشده است این دو جشن بزرگ در میان ایرانیان جایگاه ارزندهای داشته باشند. آن چیزی که درباره این جشن میتوان گفت، پیوند آن با مهرورزی و عهد و پیمان است.
مهر ماه یادآور شکوه تاریخی ایرانیان است. از بزرگداشت شاعران بزرگی چون جلالالدین بلخی (مولانا) و حافظ شیرازی گرفته تا سالروز پیروزی ایرانیان در جنگ باستانی و فتح بدون جنگ شهر بابل که در سال ۵۳۹ پیش از میلاد رخ داد. جشن مهرگان یکی از بزرگترین جشنهای ایران باستان بوده است که در مهرماه جای دارد و شاید بتوان گفت مهم ترین رویداد این ماه جشن مهرگان است.
شهرت شهر گندیشاپور در دوران باستان به دلیل فعالیتهای گسترده دانشمندان به ویژه در حوزههای پزشکی و اخترشناسی بوده است. با این حال مانند همیشه جریان ایرانستیز دروغهایی درباره این نهاد باستانی گسترش داده است که دروغین و تحریفی هستند. واقعیت آنکه مدعیان منبع معتبری ارائه نمیدهند و گفتههای آنها با یکدیگر تناقض دارند.
برخی ادعا میکنند دانشگاه گندیشاپور را پناهندگان سیاسی که از روم مهاجرت کردند برای ایرانیان ساختهاند! البته این ادعا هیچ سند و منبع دقیق ندارد. این در حالی است که در دوران رونق گندیشاپور یعنی دوران پادشاهی خسرو انوشیروان، پیشوای پزشکان نه یک مسیحی بود و نه یک رومی بلکه یک فرد ایرانی و زرتشتی به نام برزویه بود.
منابع موثق تاریخی بارها از کشتار مردم بیگناه توسط سپاهیان خلفا در فتوحات نوشتهاند. تجاوز و بردهداری از کارهای رایج بوده است. منابعی مانند تاریخ طبری، آثارالباقیه، اخبار الطوال، الکامل، تاریخ بخارا، فتوح البلدان بلاذرى و... روایات فراوانی از کشتار گسترده ایرانیان توسط سپاهیان خلفا نوشتهاند. در شهرها و مناطقی چون استخر، طمیسه، ری، شاپور، گرگان، سرخس، نهاوند، جلولا، سغد، بخارا، خوارزم و… کشتار و ستمهای فراوانی رخ داده است.
به نظر میرسد نویسنده وبلاگ مکتب رئالیسم قصد جوسازی علیه پایگاه خِرَدگان دارد. وقتی پاسخ تاریخپژوهانه ندارد شروع به جوسازی علیه نویسندههای پایگاه خِرَدگان میکند و ادعاهای دروغین را مطرح میکند. در نوشتههای وبلاگ مکتب رئالیسم ضعف آشکار تاریخ پژوهی دیده میشود و نویسنده محترم گفتههای تحریفگران و ایرانستیزان را تکرار کرده است.
مطالب مختلف درباره دانشمندان ایران باستان و در پاسخ به جریان ایرانستیز در پایگاه خِرَدگان منتشر شده است. نویسنده محترم وبلاگ مکتب رئالیسم خیلی ساده میتواند پاسخهای خود را در آن نوشتهها پیدا کند. برای آنکه موضوع روشن شود، تصمیم گرفتیم یک نوشتار در پاسخ به مطلب وبلاگ مکتب رئالیسم آماده کنیم و پیوند دیگر نوشتههای مرتبط پایگاه خردگان را در این مطلب قرار دهیم.
شهرام گودرزی (سازنده تندیس کوروش بزرگ) روز ۴ شهریور (جشن شهریورگان) از کلاردشت با پای پیاده به سوی پاسارگاد رهسپار شد تا ۷ آبان (روز کوروش بزرگ) در پاسارگاد باشد. اما در ۲۵ شهریور بازداشت شد و به کلاردشت بازگردانده شد.
در منابع تاریخی آشکارا به خون خواری سردار خلیفه اشاره شده است و گویا واقعا در تاریخ خون خواران وجود داشتند. در تاریخ طبری آمده است: سردار سپاه خلیفه روى خونها آب روان کرد که در آنجا آسیاها بود، تا با خون آنها گندم آرد کند، پس آرد کرد و نان کرد و بخورد و شهر گرگان را بنیاد کرد.
تفاوت اعراب با مغولها، تفاوت رفتار در دراز مدت و در دوران سلطه آنها بود. مغولها بیشتر نابودیها را هنگام یورش انجام دادند و در دراز مدت نابودی فراگیر نداشتند. دین مردمان، نزد اکثر مغولان اهمیت چندانی نداشت و آنچه برایشان در درجهی نَخُستِ توجه بود، دریافت خراج و پاسداری از منافع بود.
طبری روایتی نقل کرده که خسروپرویز نامه پیامبر را پاره کرده است ولی یعقوبی از پاسخ خسروپرویز به پیامبر هم یاد کرده است. ذکر داستان نه در منابع اسلامی اشتراک دارد و نه در قرآن و منابع ایران باستان چنین داستانی وجود دارد. گویا داستانها با سنتهای اعراب آمیخته شدهاند و نهایتا داستانی مورد پسند خلفا که قصد کشورگشایی داشتند، شکل گرفتهاند.
بر اساس تاریخ طبری در سال ۲۲ هجری نعیم بن مقرن که از سرداران عمر بن خطاب بود، شهر باستانی ری را ویران کرد. در این ویرانگری گویا برخی از ایرانیان هم شریک بودند. آنها با همدستی با یورشگران قدرت را در ری به دست گرفتند.
نه توهین زینب موسوی قابل دفاع است، نه توهینهایی که به او شد. ولی تناقضات گفتار و رفتار زینب موسوی عجیب است! اگر بخواهیم دم از آزادی بیان بزنیم نباید از واکنش دیگران هم ناراحت شویم. از سوی دیگر اگر بخواهیم اخلاق مدار باشیم، باید خود را جای دیگران بگذاریم و احساسات دیگران را درباره سخنهای خود درک کنیم.
از روزهای ارزشمند شهریور ماه میتوان به بزرگداشت دانشمندان بزرگ یعنی پورسینا (ابن سینا)، زکریای رازی و ابوریحان بیرونی اشاره کرد. ۲۷ شهریور، روز بزرگداشت شهریار و همچنین روز شعر و ادب پارسی است. جشن شهریورگان یکی از جشنهای باستانی ایرانی است که در این ماه به صورت ویژه برگزار میشده است.
از منابع کهن میتوان دریافت که جشن شهریور با پادشاهان خوشنام، فلزات و جواهرات و یاری رساندن به تهیدستان مرتبط بوده و آیینهایی مانند بر افروختن آتش در این جشن باستانی فراگیر بوده است. شهریور یکی از امشاسپندان است و به معنای پادشاهی آرزو شده میباشد.
چهارم شهریور به عنوان زادروز کوروش بزرگ منبع درستی ندارد. هفتم آبان هم روز ورود صلح جویانه کوروش بزرگ به بابل میباشد و زادروز کوروش بزرگ نیست. چهارم شهریور همزمان با جشن شهریورگان را میتوان روز گرامیداشت پادشاهان خوشنام دانست. بنابراین یاد کردن از کوروش بزرگ در چهارم شهریور میتواند یکی از کارهای ارزشمند در این جشن باستانی باشد ولی نه آنکه چهارم شهریور را زادروز کوروش بزرگ بدانیم.
اعلان انحلال مجلس در یک تصمیم ناگهانی انجام نشد بلکه ابتدا رفراندم برگزار شد؛ آن هم با دو گزینه «انحلال مجلس» یا «انحلال دولت». دکتر مصدق به دنبال تعامل با شاه بود ولی شاه به نتیجه رفراندم بی اعتنا بود! انحلال مجلس وقتی اعلان شد که شاه کشور را ترک کرده بود و طرح کودتای ۲۵ مرداد هم لو رفته بود! بنابراین در زمانی که شاه نامه برکناری مصدق را نوشته بود، هنوز انحلال مجلس اعلان نشده بود.