نشان پایگاه خِرَدگان
تاریخ و فرهنگ ایران زمین

پایگاه خِرَدگان: پژوهش‌های مستند درباره تاریخ و فرهنگ ایران زمین، مقابله با تحریف تاریخ و پاسخ به ایران‌ستیزان

شیر و خورشید در آثار تمدن‌های باستانی و اقوام کهن
شیر و خورشید در آثار تمدن‌های باستانی و اقوام کهن

شیر و خورشید در آثار تمدن‌هایی مانند مصر و میان‌رودان (بین‌النهرین) دیده شده است و در سکه‌ها و درفش‌های اقوام ترک و مغول جای داشته است. انسان باستانی زیبایی‌های طبیعت را می‌دیده است و از آنها الهام می‌گرفته است بنابراین نمی‌توان نشان شیر یا خورشید را ویژه تمدن ایران دانست چرا که نقش خورشید و شیر ریشه در طبیعت دارند و برای همین در تمدن‌های گوناگون مورد توجه قرار گرفتند.

«شیر و خورشید» یا «آناهیتا ایستاده بر شیر»؟
«شیر و خورشید» یا «آناهیتا ایستاده بر شیر»؟

نام بردن از این نشان با عنوان شیر و خورشید دقیق نیست چرا که در واقع یک ایزد نورانی (آناهیتا) ایستاده بر شیر است. حتی با مقایسه این نشان با نشان‌های پیشین در میان‌رودان، می‌توان گفت نقش خورشید یا ستاره از بالای ایزد حذف شده و خود ایزد نورانی شده است. مُهر هخامنشی یکی از کهن‌ترین نمونه‌های نورانی بودن پیکر است که بعدها در سنت مسیحی و اسلام هم بارها دیده شده است.

آیا مسیحیان ایران در ترویج داستان اسکندر نقش داشتند؟
آیا مسیحیان ایران در ترویج داستان اسکندر نقش داشتند؟

در شاهنامه داستان اسکندر آمده است که یادآور نسخه سریانی رمانس اسکندر می‌باشد. ولی با داستان‌های ایرانی آمیخته شده است، به طوری که اسکندر پسر داراب پادشاه کیانی است!! می‌دانیم که مسیحیان در ایران دوران ساسانیان، جامعه‌ای پویا بودند. بعید نیست که برخی از مسیحیان ایرانی به نسخه سریانی رمانس اسکندر هم توجه نشان داده باشند. به مرور این داستان در فضای مسیحی-ایرانی با تغییراتی همراه بوده است.

آیا پرچم شیر و خورشید باستانی است؟!
آیا پرچم شیر و خورشید باستانی است؟!

در هیچ کدام از پرچم‌های ایران باستان نشان شیر و خورشید وجود نداشته است و پرچم‌هایی با نشان شیر و خورشید ریشه در تاریخ پس از اسلام دارد. شیر و خورشید بدون شمشیر در دوران صفویه و احتمالا با رویکرد شیعی وارد پرچم ایران شد. گرچه نشان‌های محدودی از ایران باستان به دست آمده‌اند که شبیه به شیر و خورشید هستند، ولی هیچ کدام از آنها را با قاطعیت نمی‌توان «شیر و خورشید» دانست و جنبه ملی نداشتند.

مینوی خِرَد، بازتاب فلسفی-اخلاقی در زبان پهلوی
مینوی خِرَد، بازتاب فلسفی-اخلاقی در زبان پهلوی

مینوی خِرَد یکی از مهم‌ترین متون فلسفی-اخلاقی پهلوی است که به شکل گفت‌وگویی میان «دانا» و «مینوی خرد» (روح خرد) سامان یافته و جایگاهی ممتاز در اندیشه دینی و حکمرانی ایران ساسانی دارد. این اثر نه تنها تداوم‌دهنده‌ی سنت اندرزنامه‌های مزدایی است، بلکه به گونه‌ای خردگرایی دینی و فلسفه‌ی اخلاق مبتنی بر ثنویت اهورایی را عرضه می‌دارد. 

کوروش بزرگ در شاهنامه فردوسی
کوروش بزرگ در شاهنامه فردوسی

می‌توان گفت کیخسرو در شاهنامه بیشترین آمیختگی را با کوروش بزرگ دارد. بخش‌های زیادی از شاهنامه حاصل آمیختگی تاریخ و اساطیر است و داستان‌های شبیه به هخامنشیان در شاهنامه دیده می‌شوند (به ویژه در قالب داستان‌های کیانیان). تعجب آور است که برخی اسکندر پسر داراب را همان الکساندر مقدونی می‌دانند اما کوروش را کیخسرو نمی‌دانند! 

شباهت داستان کودکی کیخسرو به کوروش بزرگ
شباهت داستان کودکی کیخسرو به کوروش بزرگ

یکی از شباهت‌های آشکار داستان‌های کیخسرو در شاهنامه به روایت‌های کوروش بزرگ، داستان کودکی آنهاست. در هر دو روایت، پادشاه (افراسیاب و آستیاگ) به‌سبب خوابی یا پیش‌گویی، از تولد کودکی بیمناک می‌شود که قرار است تاج و تختش را تهدید کند. هر دو داستان بر محور پیشگویی، ترس پادشاه از جانشین آینده، پنهان‌کردن نوزاد و نجات معجزه‌آسای او شکل گرفته‌اند.

پاسخ به دروغ‌پردازی ایران‌ستیزان علیه گندی‌شاپور
پاسخ به دروغ‌پردازی ایران‌ستیزان علیه گندی‌شاپور

شهرت شهر گندی‌شاپور در دوران باستان به دلیل فعالیت‌های گسترده دانشمندان به ویژه در حوزه‌های پزشکی و اخترشناسی بوده است. با این حال مانند همیشه جریان ایران‌ستیز دروغ‌هایی درباره این نهاد باستانی گسترش داده است که دروغین و تحریفی هستند. واقعیت آنکه مدعیان منبع معتبری ارائه نمی‌دهند و گفته‌های آنها با یکدیگر تناقض دارند.

هخامنشیان در شاهنامه
هخامنشیان در شاهنامه

کیخسرو آمیختگی‌هایی با کوروش بزرگ دارد، داراب آمیختگی‌هایی با داریوش بزرگ و داریوش دوم دارد. بهمن اردشیر شبیه به اردشیر یکم و اردشیر دوم است و دارا آمیختگی‌ با داریوش سوم دارد. جالب آنکه نام برخی از این پادشاهان در اوستا نیامده است ولی در شاهنامه بخشی از پادشاهان کیانی هستند؛ این موضوع آمیختگی کیانیان با هخامنشیان را آشکار می‌سازد.

بررسی مرگ طبیعی کوروش بزرگ در دوران سالخوردگی
بررسی مرگ طبیعی کوروش بزرگ در دوران سالخوردگی

وجود آرامگاه کوروش بزرگ نشان می‌دهد برنامه ریزی خاصی برای ساخت آن صورت گرفته بود و کوروش بزرگ خود را چندان از مرگ دور نمی‌دید. از این روی روایت‌ها درباره مرگ طبیعی کوروش بزرگ در دوران سالخوردگی، قابل تأمل می‌شود. البته گزارش‌هایی درباره کشته شدن کوروش بزرگ در جنگ شده است که شاید حاصل آمیختگی با دوران کوروش یکم (پدر بزرگ کوروش بزرگ) باشد.

برگه پسین
به کار گیری یا روگرفت از نوشته‌های این پایگاه تنها پس از پذیرش قوانین پایگاه امکان پذیر است: قوانین پایگاه خِرَدگان
توسعه نرم افزاری: مجید خالقیان
خانه
خِرَدگان