مجید خالقیان
سرپرست پایگاه خِرَدگان - پژوهشگر فرهنگ و تاریخ ایران
اطلاعات تحصیلی:
- دانش آموخته کارشناسی ارشد تاریخ، دانشگاه تهران
- دانش آموخته کارشناسی علوم کامپیوتر

با توجه به پژوهشهای شاهنامه پژوهان و منابع تاریخی میتوان گفت کیخسرو در شاهنامه بیشترین آمیختگی را با کوروش بزرگ دارد. بخشهای زیادی از شاهنامه حاصل آمیختگی تاریخ و اساطیر است و داستانهای شبیه به هخامنشیان در شاهنامه دیده میشوند (به ویژه در قالب داستانهای کیانیان). تعجب آور است که برخی اسکندر پسر داراب را همان الکساندر مقدونی میدانند اما کوروش را کیخسرو نمیدانند!
کیخسرو آمیختگیهایی با کوروش بزرگ دارد، داراب آمیختگیهایی با داریوش بزرگ و داریوش دوم دارد. بهمن اردشیر شبیه به اردشیر یکم و اردشیر دوم است و دارا آمیختگی با داریوش سوم دارد. جالب آنکه نام برخی از این پادشاهان در اوستا نیامده است ولی در شاهنامه بخشی از پادشاهان کیانی هستند؛ این موضوع آمیختگی کیانیان با هخامنشیان را آشکار میسازد.
هفتم آبان نه زادروز کوروش بزرگ است و نه روز فتح بابل، بلکه سپاهیان ایرانی در روز 20 مهر، پایتخت بابل را بدون جنگ فتح کرده بودند و خود کوروش بزرگ در ۷ آبان وارد بابل شد. بر اساس یک کتیبه باستانی معتبر که «رویدادنامه نبونئید» نام گرفته، در روز سوم ماه اَرَخسمنو بابلی مصادف با ۷ آبان (29 اکتبر)، کوروش بزرگ پس از ورود به شهر بابل، با استقبال مردم روبرو شد.
سالها از شروع درخواستها برای ثبت رسمی هفتم آبان به عنوان بزرگداشت کوروش بزرگ میگذرد. این روز علاوه بر دستاوردهای فرهنگی میتواند از نظر اقتصادی بسیار مفید باشد اما مسئولین توجهی به این موارد ندارند و چندین سال است که جاده منتهی به پاسارگاد بسته میشود و برخورد ناپسندی با هممیهنانی که قصد حضور در پاسارگاد دارند، صورت میگیرد.
داستانهای اسطورهای باعث تداوم و ماندگاری هویت ایرانی شدند. فرایند تمایزات و تشابهات در داستانهای اسطورهای ایرانی به چشم میخورد که نشان دهنده نقش اسطورهها در هویت ایرانی است. اگر نگوییم داستانهای اسطورهای مهم ترین نقش را در پایداری هویت ایرانی ایفا کردند، باید بگوییم یکی از موارد مهم همین داستانها بودند.
از مهمترین مواردی که در طول تاریخ باعث همگرایی ایرانیان شدند میتوان به «آرزوهای مشترک»، «اسطورهها»، «جشنها» و «زبان مشترک» اشاره کرد که در شکل گیری هویت ایرانی نقش مهمی داشتند. هر کس در جهان با این موارد همراهی داشته باشد و از نظر هویتی خود را ایرانی بنامد، نمیتوان به او خرده گرفت.
شناخت تاریخی پس از پژوهشهای دقیق با روشهای درست به دست میآید و قرار نیست وقتی ما درباره یک دوره تاریخی پژوهش کنیم بتوانیم یک فرمول ارائه دهیم که همه مسائل دورههای مختلف تاریخی را با آن حل کنیم!! بنابراین اگر تاریخ پژوهی را علمی مانند فیزیک و ریاضی بدانیم خطای بزرگی مرتکب شدهایم. برای همین واژه دانایی میتواند برای تاریخپژوهی مناسب تر از علم باشد.
تا وقتی هویت فراگیر ایرانی وجود نداشت، خطرات سه گانه (دشمن، خشکسالی، دروغ) در برابر هویتهای سه گانه (خانواده، خاندان، قوم) قرار میگرفتند. گویی ایرانیان با هویت چهارم (هویت ایرانی) که باعث همگرایی و در نتیجه نیرومندتر شدن آنها میشد، به جنگ خطرات سه گانه رفتند.
در نوشتههای حمدالله مستوفی از کوروش به عنوان یک پادشاه بزرگ یاد شده است. با این حال مانند سایر متون پس از اسلام در نوشتههای او هم آمیختگی دیده میشود. پندارهایی وجود داشته است که کوروش بزرگ همان گودرز اشکانی یا بهمن اردشیر است و حمدالله مستوفی آنها را نقل کرده است.
روانشاد علیرضا شجاعپور: فردوسی را خواب دیدم و به او گفتم به تو نا سزا گفتند، فردوسی هم از من پرسید، به چه زبانی به من ناسزا گفتند؟ من هم گفتم فارسی و او گفت اصلا مهم نیست، بگو فارسی صحبت کنند، به من هر چه میخواهند بگویند!
منابع باستانی ایرانی تاثیر مهمی در نمایان ساختن چهره واقعی کوروش بزرگ داشتند. آثار باستانی و کتیبههای به جا مانده از دوران باستان بسیار معتبرتر از منابع دیگر مانند منابع یونانی هستند. نام کوروش بزرگ در بسیاری از منابع ایرانی پس از اسلام دیده میشود و از او به نیکی یاد شده است. شواهد گوناگون نشان میدهند که اشکانیان و ساسانیان، هخامنشیان را بخشی از پادشاهان کیانی میدانستند.
حمزه اصفهانی از پژوهشگرانی است که روایات کوروش را تحلیل کرده است و حتی پندار یهودیان درباره کوروش بزرگ را نقد کرده است و در تحلیلهای خود کوروش را یک پادشاه بزرگ میداند. پژوهشها و نتیجهگیریهای حمزه اصفهانی با منابع موجود آن زمان بسیار قابل توجه است و نشان میدهد به برخی از موارد نادرست پی برده بود.
با بررسی منابع باستانی در مییابیم که احتمالا پیوند کوروش و بهمن، ریشه در روایات آمیخته شده با کوروش یکم (پدربزرگ کوروش بزرگ) دارد. در این روایات بهمن اردشیر جای هووخشتره (پادشاه ماد) را گرفته و کورش سردار بهمن اردشیر، یادآور کوروش یکم میباشد. در کوروپدیای گزنفون گفته میشود که کوروش بزرگ در ابتدا به عنوان سردار هووخشتره دوم با دشمنان جنگید. اما بر اساس دیگر منابع از جمله کتیبههای باستانی در مییابیم که این روایت اشتباه است.
ابوریحان بیرونی، کوروش در نوشتههای اهالی مغرب را با کیخسرو تطبیق داده است. در جاهای دیگر به نقل از روایات مسیحیان کوروش را عامل بهمن خوانده و در یکی از جداول که بر اساس دیگر منابع تدوین کرده است، کوروش و اسکندر در جدول پادشاهان بابل و کلده آمدهاند. اینکه کوروش در نوشتههای اهالی مغرب با کیخسرو تطبیق داده شده است از تحلیلهای خود ابوریحان بیرونی است ولی موضوع کوروش عامل بهمن را صرفا از منابع مسیحی نقل قول کرده است.
نام کوروش بزرگ چند بار در تاریخ طبری آمده است و واقعه بازگرداندن یهودیان به سرزمینشان را بازگو کرده است. البته طبری موارد گوناگونی را درباره کوروش بزرگ نقل کرده است که نشان دهنده آمیختگی روایات کهنتر است. در واقع به دلیل نابودی اسناد و مدارک، آمیختگیهای زیادی رخ داده است و طبری هم صرفا روایتها را بیان کرده است.
مورخان باستان صراحتا ویژگیهای آرامگاه کوروش بزرگ را در پاسارگاد ثبت کردهاند. ویژگیهایی مانند پلکانی و طبقاتی بودن که دارای یک بخش ویژه فوقانی است. مورخان از وجود بوستانی یاد کرده اند که آرامگاه داخل آن قرار داشته است و یافتههای باستانی ثابت میکنند که بنای پاسارگاد داخل بوستان قرار داشته است. آثار باستانی به جا مانده مانند کتیبهها و نقش برجستهها با کوروش بزرگ ارتباط دارند.
شاید اکنون یکی از بهترین کارها این باشد که غیر ایرانیان را هم با تاریخ و فرهنگ ایرانی بیشتر آشنا کنیم. بر آن شدیم که نوشتههایی که شاید برای مخاطبان غیر ایرانی جذاب باشد را به زبان انگلیسی ترجمه کنیم. میدانیم که برای آنکه این کوشش به نتیجه برسد شاید چندین سال طول بکشد و برای همین ما از الان برای چندین سال بعد کوشش میکنیم.
اکنون پایگاه خِرَدگان هیچ فعالیت جدیدی در اینستاگرام ندارد و چنانچه اکانتهایی خود را از نویسندههای این پایگاه معرفی کردند، باید هویت آنها تایید شود وگرنه قابل اعتماد نیستند. به ویژه اکانتهایی که علیه اقوام و مذاهب موضع گیری میکنند یا خود را طرفدار برخی از گروههای سیاسی مانند هوادارن خاندان پهلوی یا مجاهدین خلق معرفی میکنند.
نشان کنونی کانون ایرانشناسی دانشگاه تهران ریشه در سال ۱۳۹۳ دارد ولی به دلیل کاستیهایی که نشان اولیه داشت، در سال ۱۳۹۴ ویرایشهایی انجام شد و نشان دانشگاه تهران به آن افزوده شد. نشانی که در سال ۱۳۹۴ شکل نهایی خود را گرفت، تا به امروز مورد استفاده قرار میگیرد و کانونهای ایرانشناسی چند دانشکده با الهام گرفتن از این نشان، نشانهایی زیبا را پدید آوردند.
در دعای باستانی سه خطر مهم ذکر میشود که حتی تا به امروز قابل توجه است. کمتر پیش میآید که دغدغههای باستانی تا این حد با دغدغههای امروز ما در هم تنیده شود به طوری که ما به چشم خود همان خطراتی که مردمان باستانی را رنج میداد، مشاهده کنیم. با آنکه این خطرات گاهی باعث ویرانی تمدن ایرانیان شده است ولی از طرفی هراس از همین خطرات، باعث میشده است که مردمان ایرانی با یکدیگر همگرایی و همبستگی پیدا کنند.
















