نشان پایگاه خِرَدگان
تاریخ و فرهنگ ایران زمین

نقش اسطوره‌ها در هویت ایرانی

نگاهی کوتاه:

داستان‌های اسطوره‌ای باعث تداوم و ماندگاری هویت ایرانی شدند. فرایند تمایزات و تشابهات در داستان‌های اسطوره‌ای ایرانی به چشم میخورد که نشان دهنده نقش اسطوره‌ها در هویت ایرانی است. اگر نگوییم داستان‌های اسطوره‌ای مهم ترین نقش را در پایداری هویت ایرانی ایفا کردند، باید بگوییم یکی از موارد مهم همین داستان‌ها بودند.

گرشاسپ در برابر قلعه باستانی
بازسازی تصویری از گرشاسپ: گرز ثریت

پیش‌گفتار

هنگامی که داستان‌های اساطیری که ریشه در ایران باستان دارند را بررسی می‌کنیم، در میابیم نقش مهمی در شکل گیری هویت ایرانی داشته‌اند.

اگر نگوییم داستان‌های اسطوره‌ای مهم ترین نقش را در پایداری هویت ایرانی ایفا کردند، باید بگوییم یکی از موارد مهم همین داستان‌ها بودند. از سویی داستان‌های اسطوره‌ای دارای درون مایه‌ای بودند که یادآور آرزوهای مشترک بود و از سویی دیگر بسیاری از آیین‌ها از جمله جشن‌ها و آداب و رسوم به یاد داستان‌های اسطوره ای برگزار می‌شدند.

یعنی اسطوره‌ها حتی در موارد دیگری که در شکل گیری هویت ایرانی نقش داشتند (جشن‌ها، آیین‌ها و…) هم تاثیر گذار بوده.اند.

مفهوم اسطوره

درباره اسطوره تاکنون تعاریف زیادی مطرح شده است. هر چند تعریف دقیق و همه جانبه از بسیاری از دستاوردهای انسانی امکان پذیر نیست اما می‌توان گفت اسطوره‌ها مفاهیم نمادینی هستند که بازگو کننده دغدغه‌های انسان (معمولا دغدغه‌های بنیادین) با زبانی ساده می‌باشند. 

این زبان ساده که از آن سخن می‌گوییم صرفا در چارچوب گفتار نبوده است بلکه به صورت داستان، شعر یا حتی نقاشی و… هم بوده است.

بنابراین وقتی ما به چیزی اسطوره می‌گوییم معمولا ادراک انسان باستانی از یک موضوع و بازگو کردن آن با زبانی ساده، قابل فهم و به صورت نمادین است. این ادراک همیشه درست یا نادرست نبوده بلکه در بر دارنده برداشت‌ها، یافته‌ها و پژوهش‌های انسان باستانی درباره موضوعات بوده است.

برای دانش بیشتر نگاه کنید به:

نگاهی کوتاه به مفهوم اسطوره

داستان‌های اسطوره‌ای، بیان کننده آرزوی‌های مشترک

آن زمان که داستان‌های اسطوره‌‌ای شبیه به هم در میان اقوام گوناگون در جهان ایرانی دیده می‌شود، حتما آن داستان‌ها ویژگی‌هایی داشته‌اند که اقوام با آن احساس نزدیکی می‌کردند. یعنی دردها یا شادی‌های آنها را پوشش می‌داده است.

بنابراین وقتی ما از آرزوهای مشترک سخن می‌گوییم قطعا باعث می‌شده است که داستان‌های اسطوره‌ای شکل گیرد که اقوامی که آن آرزوهای مشترک را داشتند از داستان‌ها هم استقبال می‌کردند.

هنگامی که به متون باستانی نگاه می‌کنیم آنچه بسیار جالب می‌نماید همبستگی آفریننده خردمند (اهورامزدا) و آفریده خردمند (انسان) است. به طوری که در برابر خطرات عظیم این همبستگی پیروز می‌شود. جمِ هورچهر (جمشید)، آفریده‌های اهورامزدا را از یخبندانی شدید نجات می‌دهد. 

اینگونه داستان‌ها نشان می‌دهند وجود یک فرمانروای نیرومند که مردمان را از یورش‌های عظیم اهریمنی نجات دهد از آرزوهای باستانی ایرانیان بوده است. آنطور نبوده که اول شاهنشاهی‌های بزرگ به وجود بیایند و سپس مردم به یاد آن شاهنشاهی‌ها در سالیان بعدی دوباره همگرا شوند. بلکه در واقع شاهنشاهی‌هایی که شکل گرفتند با نگاه به همان آرزوهای باستانی فرمانروایی می‌کردند.

تعجبی ندارد که یک دعای باستانی که جنبه‌های نمادین و اساطیری داشته است، در کتیبه های هخامنشی نقش بست. دعایی که بر دور ماندن دشمن، خشکسالی و دروغ تاکید دارد. یعنی چکیده ای از مواردی که در جهان باستان خطر آفرین بودند و خواسته مردمان باستانی، دور ماندن از این خطرات بوده است (1).

داستان‌های اسطوره‌ای، پاسدار دستاوردها

در دوران باستان به ویژه جغرافیای جهان ایرانی که در معرض خطراتی مانند یورش دشمنان قرار داشت، نگهداری از دستاوردهای تمدنی چندان آسان نبود.

 در آن زمان که نگارش دشوار بود و هر چه نوشته می‌شد هم در خطر نابودی قرار داشت، داستان‌های اسطوره‌ای باعث می‌شدند که خواسته‌ها، دردها، شادی‌ها و… مردمان به نسل‌های بعدی انتقال یابد. به راستی اگر داستان‌های اسطوره‌ای ایرانی شکل نمی‌گرفتند، بسیاری از دستاوردهای تمدنی ایرانیان به ما نمی‌رسید.

اما با توجه به نابودی گسترده‌ای که توسط بیگانگان رخ داده بود، در این دوران داستان‌های اساطیری ایرانیان بیشتر مورد توجه قرار گرفت و احتمالا داستان‌هایی هم به وجود آمد. 

اینجاست که بسیاری از دستاوردهای فرهنگی و تمدنی و ارزش‌های جامعه باستانی ایرانی در قالب داستان‌ها به نسل‌های بعدی انتقال می‌یافت.

در داستان‌های اسطوره‌ای خیلی از موارد ساده می‌شوند. برای مثال انسان باستانی از داستان اسطوره‌ای در می‌یافت که نسل همه اقوام ایرانی به یک خانواده یا یک شخص می‌رسد. آن شخص می‌توانسته انسان نخستین، پادشاه یا موارد دیگر باشد.

اما وقتی به پژوهش‌های مفصل تاریخی می‌پردازیم قضیه به این سادگی نیست. بلکه به نظر می‌آید تحولات بسیار بزرگی رخ داده است تا اقوام همگرایی پیدا کنند و آن داستان اسطوره‌ای شکل بگیرد.

اما همان داستان نمادین و اسطوره‌ای که برای انسان باستانی قابل فهم بود، درکی مناسب با شرایط آن زمان درباره هویت فراهم می‌کرده است. اما همواره انسان‌هایی بودند که فراتر از زمان خود می‌اندیشیدند و درک قابل توجهی از نمادها در داستان‌های اسطوره‌ای داشتند.

نگاه شاهنشاهی‌های بزرگ به اسطوره‌ها

در دوره‌های گوناگون ایران باستان تلاش‌های فراوانی برای تحقق آرزوهای باستانی مشترک انجام گرفت.

این موضوع از آن دعای مشهور دور ماندن از دشمن، خشکسالی و دروغ آشکار است (1).

قطعا دوران مادها و هخامنشیان و به ویژه دوره کوروش بزرگ نقطه عطفی در تاریخ ایرانیان بوده است ولی بعدها و به ویژه در دوران ساسانیان به دنبال ساماندهی گسترده نهادها بودند. هرچند در هر ساماندهی آرمان گرایانه ممکن است تغییرات فراوان به وجود بیاید. 

دوران اشکانیان در بحث ما مهم است چرا که در این دوران داستان‌های اساطیری مورد توجه قرار گرفتند. اشکانیان پس از سلطه طولانی بیگانگان، به قدرت رسیدند و بار دیگر یک حکومت فراگیر ایرانی را تاسیس کردند. پس از مدتی طبیعتا به دنبال یافتن روایت‌های باستانی ایرانی بودند.

قطعا همه فرمانروایان پاک و منزه نبودند اما آنچه ارزش‌های یک جامعه خوانده می‌شود، از آنها می‌خواست که پادشاهی باشند که مانند یک باغبان از باغ نگهداری کنند. آبادانی را گسترش دهند و بدی‌ها از بین ببرند.

نگاه کنید به:

آبادانی، خویشکاری مقدس در ایران باستان

تاثیر اسطوره‌ها بر جشن‌ها و آیین‌ها

تقریبا همه جشن‌های ایرانی علاوه بر آنکه با طبیعت پیوند دارند با داستان‌های اساطیری هم پیوند دارند که باعث تقویت هویت ایرانی می‌شده است.

ماندگاری این جشن‌ها قطعا به ماندگاری هویت ایرانی کمک شایانی کرده است. اینکه مردمی جشن‌های باستانی را گرامی بدارند قطعا باعث ایجاد همگرایی فراموش نشدنی می‌شود‌.

نوروز بزرگترین جشن ایرانیان با داستان های جمشید پیوند تنگاتنگ دارد.

نگاه کنید به:

نوروز، یادگار جمشید

 

مهرگان دیگر جشن بزرگ ایرانی با پیروزی فریدون و کاوه آهنگر بر ضحاک پیوند دارد.

نگاه کنید به:

مهرگان، از جنگ میترا با اهریمن تا پیروزی کاوه آهنگر


جشن سده با پیدایش آتش توسط هوشنگ پیوند دارد، جشن تیرگان با داستان آرش کمانگیر و…

این موارد نشان دهنده همان بازگو کردن با زبانی ساده، قابل فهم و به صورت نمادین است که در طول تاریخ به صورت ناخودآگاه رخ می‌دهد.

سخن پایانی

سخن درباره اسطوره‌ها فراوان است. از ضحاک ماردوش که مارهای اهریمنی‌اش مغز جوانان را می‌خوردند تا زال و سیمرغ که خرد را یادآوری می‌کردند.

آنچه در بحث ما اهمیت دارد این است که داستان های اسطوره ای باعث تداوم و ماندگاری هویت ایرانی شدند.

فرایند تمایزات و تشابهات در داستان‌های اسطوره‌ای ایرانی به چشم میخورد که نشان دهنده نقش اسطوره ها در هویت ایرانی است.

 

دیدگاه شما:



تماس با نویسنده:


دیدگاه خود را با نویسنده در میان بگذارید:

به کار گیری یا روگرفت از نوشته‌های این پایگاه تنها پس از پذیرش قوانین پایگاه امکان پذیر است: قوانین پایگاه خِرَدگان
توسعه نرم افزاری: مجید خالقیان
نقش اسطوره‌ها در هویت ایرانی
خِرَدگان