تاریخ و فرهنگ ایران زمین

نگاهی کوتاه به مفهوم اسطوره

شناخت بشر یکی از مهم‌ترین اهدافی است که پژوهشگران را تشویق می‌کند تا در حوزه‌های مختلف مطالعات عمیق کنند. یکی از مهم‌ترین هدف مطالعه تاریخ، همانا شناخت دقیق تر انسان است. البته که شناخت چنین آفریده خردمندی با این پیچیدگی‌های فراوان کار بسیار دشواری است و با آنکه تاریخ بسیار بسیار در شناخت انسان مهم است ولی نباید صرفا به مطالعه تاریخ بسنده کرد.

در این میان یکی از حوزه‌هایی که قطعا در شناخت بشر نقش بسزایی دارد و بی ارتباط به تاریخ انسان نیست، مطالعه درباره اسطوره‌ها و داستان‌های نمادینی است که در تمدن‌های مختلف وجود داشته است.

درباره اسطوره (۱) تاکنون تعاریف زیادی مطرح شده است. هر چند تعریف دقیق و همه جانبه از بسیاری از دستاوردهای انسانی امکان پذیر نیست اما از نظر این نویسنده اسطوره‌ها مفاهیم نمادینی هستند که بازگو کننده دغدغه‌های انسان (معمولا دغدغه‌های بنیادین) با زبانی ساده می‌باشند. دغدغه‌هایی که امروز با توجه به پیچیدگی و رشد فکری بشر با عناوینی مانند فلسفه، دین، هویت و … نام برده می‌شوند.

این زبان ساده که از آن سخن می‌گوییم صرفا در چارچوب گفتار نبوده است بلکه به صورت داستان، شعر یا حتی نقاشی و… هم بوده است.

بنابراین وقتی ما به چیزی اسطوره می‌گوییم معمولا ادراک انسان باستانی از یک موضوع و بازگو کردن آن با زبانی ساده، قابل فهم و به صورت نمادین است. این ادراک همیشه درست یا نادرست نبوده بلکه در بر دارنده برداشت‌ها، یافته‌ها و پژوهش‌های انسان باستانی درباره موضوعات بوده است. 

از روزگاران دور، از آنجایی که داستان‌های اسطوره‌ای توانایی پاسخ گویی به موارد بنیادین را داشتند، تاریخ هم با مفاهیم اسطوره‌ای آمیخته می‌شده است. شاید بشر ناخودآگاه و به دلیل ویژگی‌های نوع بشر، تلاش می کرده همه چیز را با زبانی ساده بازگو کند.

میرچا الیاده یکی از اسطوره شناسان سرشناس است که در نوشته‌های خود به مفهومی به نام «حافظه جمعی» اشاره می‌کند و درباره چگونگی شکل گیری اسطوره‌ها می‌نویسد:

یاد یک واقعه تاریخی و یا یک شخص «حقیقی»، حداکثر بیش از دو یا سه قرن در حافظه جمعی مردمان باقی نمی‌ماند. چون برای حافظه جمعی دشوار است که حوادث فردی و سرگذشت اشخاص «حقیقی» را به یاد بسپارد. شاید بتوان گفت که حافظه عامه به شخصیت‌های تاریخی دوران‌های جدید، معنی و اعتباری می‌بخشد که بایسته آنهاست (الیاده، ۱۳۹۳: ص ۵۸-۵۹).

باید توجه داشت که این حافظه جمعی و دستاوردهای آن، گاهی بسیار ارزشمند هستند و به قول الیاده ممکن است خاطره یک دوران را حقیقی تر به ما بنمایاند. در بسیاری از اوقات آن حسی که در یک رویداد تاریخی در میان مردم وجود دارد با یک واقعیت عینی قابل درک نیست. همانطور که مایکل استنفورد در کتاب درآمدی بر فلسفه تاریخ اشاره می‌کند، تاریخ درباره انسان‌ها، کنش‌ها و درد و رنج‌های آنها است، درک کامل اعمال و گرفتاری‌های آنها مستلزم این است که تا اندازه ممکن به دنیای برداشت‌ها، واکنش‌ها، محاسبات و احساسات آنها راه یابیم (استنفورد، ۱۳۸۷: ص ۱۰۱). اینجاست که اسطوره یکی از مهم‌ترین دستاوردها است که ما را در یافتن چنین مواردی یاری می‌کند.

با بررسی و مطالعات بسیاری از داستان‌های اقوام و ملل گوناگون در می‌یابیم که نماد در اسطوره‌ها خیلی خیلی مهم است و برای همین است که معمولا داستان‌های اساطیری، همراه با موارد فرابشری است چرا که در بسیاری از مواقع آن موارد فرابشری، نمادی هستند که به خوبی دغدغه‌ها را بیان می‌کنند تا برای مخاطب ملموس‌تر شود. هرچند که داستان‌هایی غیر واقعی و تخیلی شکل می‌گرفتند و بودند افرادی که بر واقعی بودن آنها تاکید می‌کردند. بنابراین اسطوره‌‌ها هم مانند خود انسان بدون نقص و عالی نیستند.

معمولا زمان در مفاهیم اسطوره‌ای کمرنگ است اما گاه دغدغه‌ای که باعث شکل گیری یک مفهوم اسطوره‌ای یا یک داستان اسطوره‌ای شده است با توجه به شرایط زمانی بوده است. اما زیبایی داستان‌های اسطوره‌ای این است که در طول سالیان دراز تکامل پیدا می‌کنند و باعث می‌شود دغدغه‌های انسان‌ها در زمان‌های گوناگون را در خود جای دهد. اینجاست که به راستی زمان در داستان فراموش می‌شود. 

در برخی از اسطوره‌ها به مکان توجه شده است و برخی از مکان‌ها در مرکز عالم در نظر گرفته می‌شوند، اما باید پذیرفت همواره زمان در شناسایی یک مکان تاثیر داشته است. از آنجایی که مرزبندی‌ها در طور زمان تغییر می‌کرده، پس با توجه به آنکه زمان در اسطوره نادقیق است، تعیین مرزهای دقیق در داستان‌های اسطوره‌ای بسیار دشوار است. به ویژه وقتی از یک ناحیه بزرگ سخن به میان آمده است.

برای همین در داستان‌های اسطوره‌ای نباید انتظار داشت که زمان و مکانی با مرزبندی دقیق ذکر شده باشند. دغدغه‌هایی که به صورت نمادین در اسطوره‌ها جای دارند بیشتر مورد توجه قرار می‌گرفتند.

گرچه در روزگاران کهن اسطوره‌ها و داستان‌های اسطوره‌ای در نزد بسیاری از مردم واقعیت‌های محض پنداشته می‌شدند، اما شواهد و نوشته‌های گوناگون نشان می‌دهد که بودند نخبگانی که نگاهی متفاوت به اسطوره‌ها داشتند. برای نمونه فردوسی اصراری بر درستی یا نادرستی داستان‌های شاهنامه نداشته است و به مخاطب پیشنهاد می‌کند که به رمز و معنی توجه داشته باشد (۲).

چنین تفکراتی از چه زمانی به وجود آمده، بر ما پوشیده است. اما می‌توانیم بگوییم پدیدآوردن داستان، شعر و… بدون در نظر گرفتن هیچ ریشه واقعی، در میان انسان وجود داشته است. یعنی داستان‌های اسطوره‌ای را به وجود می‌آوردند تا دغدغه‌ها و مفاهیم عمیق را در آن جای دهند تا برای مخاطب قابل فهم‌تر باشد. هیچ اصراری بر واقعی بودن آن داستان نداشتند. چه داستان هایی که از روزگاران باستانی و کهن به دست ما رسیده است و چه داستان هایی که امروز به ویژه در آثار هنری، سینما و… می‌بینم.

از این بابت باید گفت هنوز اسطوره در زندگی انسان جریان دارد ولی رشد انسان باعث شده است که درگیری‌هایی که درباره واقعی یا غیر واقعی بودن اسطوره‌ها وجود داشت، بسیار کمرنگ تر شود.

پانویس:

۱- معمولا در زبان پارسی امروزی، به داستان‌های پوچ «افسانه» می‌گویند چرا که در ادبیات ما معمولا افسانه به سخنی بی مایه اشاره دارد. از این بابت شاید در زبان پارسی بتوان بین اسطوره و افسانه تفاوت قائل شد.

۲- تو این را دروغ و فسانه مدان / برنگ فسون و بهانه مدان … ازو هر چه اندر خورد با خرد / دگر بر ره رمز و معنى برد

 

بن‌مایه‌ها و یاری‌نامه‌ها:

- استنفورد، مایکل (۱۳۸۷). درآمدی بر فلسفه تاریخ. ترجمه احمد گل‌محمدی. تهران: نی.

- الیاده، میرچا (۱۳۹۳). اسطوره بازگشت جاودانه. ترجمه بهمن سرکاراتی. تهران: طهوری.

تماس با نویسنده:


دیدگاه خود را از راه رایانامه با نویسنده در میان بگذارید:

دیدگاه‌ها


دیدگاه خود را در اینستاگرام در میان بگذارید:

خِرَدگان در تلگرام و اینستاگرام

خط میخی

نویسنده‌های پایگاه

نگاهی کوتاه به مفهوم اسطوره
به کار گیری یا روگرفت از نوشته‌های این پایگاه تنها پس از پذیرش قوانین پایگاه امکان پذیر است: قوانین پایگاه خِرَدگان
توسعه نرم افزاری: مجید خالقیان