پاسخ به رضا مرادی غیاث آبادی
با توجه به پژوهشهای شاهنامه پژوهان و منابع تاریخی میتوان گفت کیخسرو در شاهنامه بیشترین آمیختگی را با کوروش بزرگ دارد. هنگام بررسی موضوع کوروش بزرگ در شاهنامه نباید فراموش کنیم که فردوسی پس از تهاجمات بزرگ به ایران و سلطه آنها بر ایرانیان، شاهنامه را سرود، در شرایطی که منابع باستانی زیادی نابود شده بودند. بخشهای زیادی از شاهنامه حاصل آمیختگی تاریخ و اساطیر است. با این حال داستانهای شبیه به هخامنشیان در شاهنامه دیده میشوند (به ویژه در قالب داستانهای کیانیان). این در حالی است که ابوریحان بیرونی در یک جدول از یکسانی کوروش و کیخسرو میگوید. تعجب آور است که برخی اسکندر پسر داراب در شاهنامه را بدون چون و چرا همان الکساندر مقدونی میدانند اما کوروش را کیخسرو نمیدانند!
با توجه به منابع تاریخی هیچ کجا اثری از ازدواج کوروش با محارم نیست. کوروش ستیزان صرفا از برخی اختلاف منابع سوء استفاده کردهاند و نهایتا با حذف بخش های دلخواه منبع گفته خود را کتزیاس معرفی میکنند! ولی کتزیاس که دختر آستیاگ را به عنوان همسر کوروش معرفی میکند، اظهار میدارد که کوروش و آستیاگ نسبت خانوادگی نداشتهاند پس اصلا خاله کوروش بزرگ نبوده و ازدواج با محارم نبوده است. البته نوشتههای کتزیاس تناقضات زیادی دارد و در بسیاری از اوقات با آثار باستانی همخوانی ندارد…
نکته قابل توجه، پیوند نقش برجسته مرد بالدار با کوروش بزرگ است. در یافتههای باستان شناسان در سالهای اخیر در منطقه پاسارگاد بخشی از کتیبه «منم کوروش پادشاه هخامنشی» به دست آمده است که میتوان از وجود کتیبه بالای سر تندیس انسان بالدار مطمئن شد. تا پیش از یافته اخیر برخی در فضای مجازی تلاشهایی میکردند که به کلی ارتباط نقش برجسته پاسارگاد با کوروش را رد کنند! با آنکه یافتههای جدید همه چیز را روشن کرده است، ولی باز هم پاسخ به شبهههای کوروش ستیزان را در اینجا می آوریم تا شاید آیندگان بخوانند و درک کنند که ما در چه شرایطی زندگی میکردیم و با چه تفکراتی مقابله میکردیم…
در متن بابلی اصلا «مردم اوپیس» نیامده بلکه از «اکد» (سپاه بابل) سخن به میان میآید. در متن تاکید شده است که جنگ بر [کرانه] دجله در حال انجام بوده است. یعنی کوروش هنوز وارد شهر نشده بود و طبیعتا تا زمانی که هنوز سپاهیان بیرون شهر مشغول جنگ هستند، نمیتوان گفت که شهر فتح شده است و مردم قتل عام شدند! با توجه به پژوهشهای جدید از آنجایی که در این بخش از مردان اکد در اوپیس سخن به میان آمده است، چیزی راجع به قتل عام مردم در این متن وجود ندارد و در واقع به شکست سربازان دشمن توسط کوروش بزرگ اشاره دارد. پژوهشهای قابل تامل دیگری هم وجود دارند که این بخش را مرتبط با شورش همزمان با نبرد اوپیس در بابل و سرکوب آن توسط نبونئید یا زیردستانش میدانند. هرچند برداشتها و نظریاتی بر اساس ترجمههای قدیمی وجود دارند که از کشتار مردم اوپیش توسط کوروش میگویند. ولی باید پذیرفت که این برداشتها، اشکالات آشکاری دارند. واقعیت آنکه برداشتهای قدیمی با اسناد و منابع باستانی چه منابع یونانی و چه کتیبههای دیگر همخوانی ندارند. قتل عام مردم اوپیس حتی در یک منبع یونانی نیامده است و میتوان گفت با محتوای کتیبههای دیگر تناقض دارند…
این معاملات و موسساتی که چنین معاملاتی انجام می دادند از پیش از هخامنشیان بوده است. بررسی جزئیات چنین معاملاتی در زمان کوروش بزرگ میتواند موضوع یک پژوهش باشد که آیا تغییراتی نسب به قبل صورت گرفته است یا خیر؟! آیا به راستی دختران باید تن به فحشا می دادند یا اصلا چنین چیزی نبوده است؟ این موارد را نمی توان از این متن کوتاه متوجه شد و نمیتوان از یک متن کوچک افسانه های دلخواه را ساخت.
چندی است که ایرانستیزان درباره کوروش و نینوا دروغ پردازی میکنند در حالی که در هیچ منبعی سخنی از فتح نینوا توسط کوروش بزرگ نیست و اصلا کوروش نینوا را فتح نکرده است که بخواهد قتل عامی انجام دهد. وقتی به متن اصلی یونانی کتاب گزنفون نگاه کنیم اصلا واژه نینوا نیامده بلکه واژه «بابِل» آمده است و چیزی هم درباره قتل عام مردم وجود ندارد. البته درباره فتح بابل اسناد و مدارک معتبر هم زمان با کوروش بزرگ در دست داریم که نشان میدهند این فتح بدون جنگ رخ داده است.
مطلبی کاملا دروغین با عنوان «قسمتی کوچک از جنایات کوروش هخامنشی» در فضای مجازی گسترش پیدا کرده است که در اینجا به صورت مستند پاسخ به آن ارائه میشود: کوروش نه تنها خانهای را مصادره نکرد بلکه رفتار خوبی با مردم شهر داشت. تمدن ماد به هیچ وجه نابود نشد و اتحاد مادها و پارسها همواره باقیماند. کوروش اصلا نینوا را فتح نکرد چه برسد که کسی را کشته باشد. تمدن لیدی سر جای خود باقی ماند. در هیچ منبعی از ازدواج کوروش با خالهاش سخنی نیامده است. نابودی بابل پس از هخامنشیان و در زمان سلوکیان رخ داد. اقدامات کوروش بزرگ پدافندی بود.
ﭼﺮﺍ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﻭ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﯾﻮﻧﺎﻥ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﮐﻨﻦ؟ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﯾﺎ ﺣﺘﯽ ﻗﺒﻞ ﺗﺮ ﭼﺮﺍ ﻣﻨﺒﻌﯽ ﺭﺍﺟﻊ ﺑﻪ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﻧﯿﺴﺖ؟ ﭼﺮﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺭﻭ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﻫﺎ ﺑﺴﺎﺯﻥ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﺪﻥ؟ ﭼﺮﺍ ﺭﻭﺯ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺩﺭ ﻫﯿﭻ ﯾﮏ ﺍﺯ ﺗﻘﻮﯾﻢ ﻫﺎﯼ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻣﻠﻞ ﺛﺒﺖ ﻧﺸﺪﻩ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﻭﺯ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺸﻨﺎﺳﻦ ؟ ﺯﺭﺗﺸﺘﯿﺎﻥ ﻃﺒﻖ ﺁﺩﺍﺏ ﻭ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﺍﺗﺸﺎﻥ ﻣﺮﺩﮔﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﺍﮔﺮ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺯﺭﺗﺸﺘﯽ ﺍﺳﺖ، ﻃﺒﯿﻌﺘﺎ ﺟﺴﺪﺵ ﺭﺍ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﭘﺲ ﺁﺭﺍﻣﮕﺎﻩ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﭘﯿﺪﺍﺷﺪﻩ؟ ﺍﮔﺮ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﯾﮑﺘﺎﭘﺮﺳﺖ ﺑﻮﺩ ﭼﺮﺍ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺩﺭ ﻣﻨﺸﻮﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﻣﻨﺴﻮﺏ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯿﺪﻭﻧﻦ ﺑﺎﺭ ﻫﺎ ﻭ ﺑﺎﺭﻫﺎ ” ﻣﺮﺩﻭﮎ” ﺑﺖ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺎﺑﻞ ﺭﻭ ﺳﺘﺎﯾﺶ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﺑﺎ ﯾﺎﺭﯼ ﺍﻭ ﺑﺎﺑﻞ ﺭﺍ ﻓﺘﺢ ﮐﺮﺩﻩ ؟
در این نوشتار در چهار مرحله به صورت مفصل و مستند نوشتار هایی در این خصوص را واکاوی کرده و پاسخ داده میشود، کوروش بزرگ و تمدن بابل، کوروش بزرگ و تمدن ماد، کوروش بزرگ و تمدن لیدی، کوروش بزرگ و تمدن ایلام
کیخسرو یک شخصیت اسطورهای است که آمیختگیهایی با اشخاص تاریخی و در رأس آنها کوروش بزرگ داشته است (بیشترین آمیختگی را با کوروش بزرگ داشته است). اگر بخواهیم برای یک شخصیت اسطورهای زمان دقیق تعیین کنیم کار بیهودهای انجام دادهایم.
ایران ستیزان اتهامی بزرگ به حکومت هخامنشیان وارد میکنند و آن نابودی تجمعات بشری و تمدن ها است، این اتهام در هیچ کتاب و نوشتار علمی بازتاب نیافته چراکه اساسا منابعی وجود ندارد که چنین چیزی را ثابت کند
در واقع تیر در مقعد فرو بردن ناشی از ترجمه اشتباه مترجم متن بود. اما مترجم فارسی که مانند این ایرانستیزان پیرو تحریف نبود با همکاری دیگر اساتید در آن بازنگری کردند. در چاپهای بعدی این عبارت تصحیح شد. در دیگر ترجمههای معتبر هم این عبارت دیده نمیشود...
یغما گلرویی در پیج اینستاگرام خود مواردی را درباره تاریخ و کتیبه بیستون بیان کرده است که بخش زیاد آن صرفا برداشتی از نوشتههای رضا مرادی غیاث آبادی است که بدون ذکر نام غیاث آبادی کپی شده است. آن چیزی که امروز میبینیم عدم آشنایی با تاریخ و کپی نا آگاهانه نوشتارهای دیگران است.
قانون حمورابی محصول فرایند قانون گذاری نبوده، گاه مسئله واحد در قانون حمورابی و اسناد همزمان به طرق متفاوت و متعارض حل شده بود... حمورابی (و برخی شاهان دیگر) برای نشان دادن حکمت و خردمندی خود چنین مجموعهای را ساخته و منتشر کرده تا به مردم و آیندگان و نیز به خدایان نشان دهد که این پادشاه عادل برای دادگستری اهمیت فراوان قائل بوده است
این بخش ها در کوروش نامه که غیاث آبادی به آن استناد می کند مرتبط با فتح بابل است و با توجه به منابع موثق تر می دانیم که فتح بابل بدون جنگ صورت گرفته است. شاید آقای غیاث آبادی از قصد نام بابل را نیاورده است. اما به هر حال به بررسی آنچه گزنفون نقل کرده است می پردازیم.
این رویداد در شهر اتفاق نمی افتد بلکه در میدان جنگ است. پس اصلا موضوع، چیزی نیست که آقای غیاث آبادی می فرمایند و اصلا حرف کشتن شهروندان به میان نمی آید. در اینجا متأسفانه آقای غیاث آبادی در یک اقدام زننده و ناجوانمردانه حتی ترجمه رضا مشایخی (ترجمه ای که غیاث آبادی به آن استناد می کند) را هم تغییر داده است.
صرف نظر از قابل اثبات بودن این داستان از نظر تاریخی، تحریف این داستان توسط غیاث آبادی بسیار غم انگیز است چرا که انسان می فهمد چطور چکمه تخریب گرایان احساس و عاطفه را نابود می کند. البته آقای غیاث آبادی در یک کار حساب شده نامی از پانته آ نبرده است اما بخش هایی که به آن استناد می کند مرتبط با پانته آ می باشد. او می دانسته که اگر نامی از پانته می آورد همه متوجه می شدند که سخنانش نادرست است.
غیاث ابادی با برداشتی شخصی از برخی بندهای کتاب اشعیا که فوقا ملاحظه میکنید در تایید مطالب عهد عتیق کوروش را نابود کننده بابل و قطع کننده نسل بابلیان می خواند. پیش از هر چیز باید گفت که مطالب کتاب اشعیا همگی از قول یهوه و به عنوان یک پیشگویی و یک وعده الهی است و هیچ اشارتی به کوروش در باب فوق نیست.
در هیچ منبعی از نابودی تمدن بابل به دست کوروش سخنی به میان نیامده است. در ادامه خواهیم دید که اتفاقاً شواهد و منابعی وجود دارند که حاکی از ادامه ی شکوه تمدنی در بابل می باشند. آثار باستانی، دستاوردهای علمی بابلی ها را -از جمله دستاوردهای ستاره شناسی- در دوران هخامنشیان، نشان می دهند.
هر کس که اندکی از تاریخ دوران باستان خاور میانه اطلاع داشته باشد می داند که تهاجم بزرگ آشوریان باعث شد که از رونق تمدنی ایلام کاسته شود. اتفاقا ایلام دوباره در زمان هخامنشیان از ارزش برخوردار شد و کاخ شوش از مهم ترین آثار هخامنشیان است. در ضمن اصلا گزارش نشده است که ایلام در زمان کوروش بزرگ فتح شده است بلکه با توجه به استوانه کوروش مشخص می شود که پدران کوروش در انشان پادشاهی می کردند.
رضا مرادی غیاث آبادی مدعی شده اند که گزنفون مواردی مانند «دنبال کردن هموطنان مادی»، «تصاحب زنان»، «قتل عام شهرها» و… را به کوروش بزرگ نسبت داده است. اما جالب است که آقای غیاث آبادی مواردی کاملا خلاف آنچه که در کوروش نامه گزنفون نوشته شده است را ادعا کردند. در این موضوع قبل از آنکه دفاع از کوروش لازم باشد، دفاع از مورخ و فیلسوف محترمی مانند گزنفون، لازم است.